eitaa logo
حرم
2.5هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
6.1هزار ویدیو
590 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
34.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج} متّهم ردیف اول چه کسی است؟ 🎤شیخ عبّاس مفید؛ «پیشنهاد دانلود»
🌺🍃رمـــان .. 🌺🍃 قسمت ۱۵ علی تقاضا کرد که به خانه برویم٬ مادر و پدرم که میخواهند به سوئد بروند برای قرارداد شرکت٬علی پیشنهاد داد برای تنها نبودن درخانه٬ به خانه شان بروم هم تنها نیستم و همچنین دل پدر و مادرش برای من تنگ شده ٬ تمام دلایلش منطقی بود خودم هم دلم برای آن خانواده گرم تنگ شده بود. سوار ماشین شدیم ٬نزدیک های ظهر بود٬خیلی گشنه بودم و معده ام درد گرفته بود٬علی هم این را فهمید چون رنگ و رویم حسابی پریده بود. به من نگاهی معنی دار با چاشنی یک لبخند نمکی انداخت و گوشه ای از خیابان متوقف شد٬با تعجب گفتم -ام٬علی چرا اینجا وایسادی؟ -خانوم؟مگه گشنت نیست؟ -اوا تو از کجا فهمیدی؟ -مارو دست کم گرفتیاااا ٬من متخصص تشخیص گرسنگیم -عه پس این تخصص جدیدا اومده اقای دکتر -بله خانوم دکتر٬حالا افتخارمیدید یه نهار بخوریم یا نه؟ -خخ بفرمایید جناب پیاده شدیم و هم گام باهم قدم برداشتیم٬چقدر احساس امنیت میکردم کنار این مرد٬واقعا مرد بود.در را برای من نگه داشت تا داخل شوم ٬ یک میز انتخاب کردیم و روی آن نشستیم٬لحظه ای علی به من خیره شد و تا متوجه نگاهش شدم سرش را برگرداند و گارسون را صدا زد٬ -خب خانم شما چی میل دارید؟ -یه پرس سلطانی -دو پرس سلطانی بدید٬همراه مخلفات با دوبطری دوغ -بله٬حتما گارسون رفت و ما دوباره تنها شدیم ٬سکوت سنگینی بود اما چون رستوران سنتی بود٬موسیقی سنتی که ول لایتی داشت پخش میشد٬که یکدفعه علی حرفی زد: -میدونستی باچادر آسمونی میشی؟! با آن نگاه زیبایش نگاهم میکرد٬قلبم روی هزار میتپید و احساس میکردم آریتمی اش را همه میشنوند٬سرم را به زیر انداختم و بدتر فشارم افتاد٬علی چند تقه به میز زد و سرم را بالا اورم ٬دیدم از خنده اشک در چشمانش حلقه زده٬خودم هم مثل او خنده ام گرفت و دستم را جلوی دهانم گرفتم و دوباره سرم را به زیر انداخته و خندیدم یعنی (خندیدیم). -فاطمه جان -بله اقا سید حالا نوبت من بود به میز بزنم انگار غرق افکارش شد٬ -کجایی آقا -ام٬چیزه٬ها؟ اینبار من اشک از چشمانم می آمد خیلی نمکین جمله اش را گفت و سرش را خاراند -هیچی٬فکر کنم شما میخواستی یه چیزی بگی ها؟ -اره اره٬میخواستم بگم پشیمون نیستی؟ 🌺🍃ادامه دارد...
🌺🍃رمـــان .. 🌺🍃 قسمت ۱۶ میدانم نمیخواست این را بگوید اما پاپیش نشدم٬ -علی اقا٬من اصلا پشیمون نیستم٬اینبار تنها تصمیم نگرفتم٫اینبار ائمه کمکم کردن٬مادرم... و علی از حرفم لبخندی از سر رضایت زد و راضی نفسی عمیق کشید٬این حس آرامش به من هم منتقل شد.غذا آماده شد و هردویمان با ولع خوردیم و خندیدیم٬خداروشکر به خاطر انتخاب درست علی میزمان در دید نبود تامن راحت تر غذایم را بخورم٬خیلی احساس خوبی بود که برای هر قدمی که من برمیداشتم یک قدم جلوتر میرفت و راه را برایم امن میکرد٬حساب کردیم و به بیرون رفتیم٬لحظه ای نگاهم به دختری افتاد که کنار جدول نشسته بود و برگ مو میخورد٬بی اختیار جلوتر رفتم٬کنارش نشستم ٬باترس کمی فاصله گرفت و مظلومانه به من نگاه کرد٬لبخندی مهربان به صورتش پاشیدم دستانش را محکم فشار دادم ٬دستانش زبر و زمخت شده بود٬دستانی که باید الآن بازی میکرد و با آن دست ها شادی میکرد نه کار...نگاهم در نگاه علی گره خورد چشم هردویمان اشک بار شد٬اما نگذاشتم پایین بیاید که احساس ترحم کند٬علی به داخل رستوران برگشت تعجب کردم اما همانجا نشستم٬به تسبیح های زیبایش نگاه کردم٬و به اندازه اعضای خانواده علی و برای خودم تسبیح خریدم٬خیلی زیبا بودند٬به اندازه همان اندازه پول به دختر دادم -اسمت چیه خانوم خوشگل؟ -فرشته -واااای چه ناززز پس واسه همینه انقدر خوشگل و مهربونی -واقعا خوشگلم؟ -معلومههه و از صحبتم ذوقی کودکانه کرد و دستی به موهای طلایی بیرون از روسری کوچکش کشید٬لبخندی زدم و گفتم -خببب فرشته خانومی چقدر تونستی امروز دربیاری از این تسبیحای خوشگل؟ دسته ای از پول هایش را نشانم داد که تمامش خورد بود٬لبخندی توأم با غم زدم و طوری که او نفهمد چند تراول قاطی پول هایش گذاشتم که عزت نفس و غرورش جریحه دار نشود ٬و پول هارا دوباره بی توجه داخل جیبش گذاشت٬علی آمد اما غذا به دست٬لبخندی از سر رضایت زدم و با نگاهم از او تشکر کردم٬ -دخترنازم٬اسمت چیه؟ از لفظ دخترم که استفاده کردم بدنم یخ بست از لذت اینکه دختری به مهربانی علی نصیبمان شود و پدر دخترم مرد بزرگی چون علی باشد٬ -اسمم فرشتس عمو٬خاله میگه خوشگلم راس میگه؟ نگاهی زیبا به من انداخت و گفت -معلومههه خیلی هم خوشگلی خیلیاا سرش را به زیر انداخت و لپ های سفیدش گلبهی شد٬من و علی خنده مان گرفت و فرشته هم ریز خندید٬باعلی کمک کردیم سوار ماشین شود تا اورا به خانه برسانیم چون ظهر بود و هوا گرم٬طبق ادرسش به کوچه ای تنگ رسیدیم ٬پیاده شدیم و کمکش کردیم تا وسایلش را به خانه ببرد٬در را با فشار باز کرد حتی قفل هم نبود٬وارد خانه شدیم و گفت: 🍃🌺ادامه دارد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆جماعتی که تبرک به خاک کربلا را شرک میدانند و شیعیان را به واسطه این عمل کافر میدانند حال ببینید دور یک ملای سقیفه ای حلقه زده اند به صف ایستاده اند تا خرمایی را آغشته به آب دهان خود کند و به آنها بدهد به عنوان تبرک ....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Eskandar va Foghfoor.mp3
9.52M
با صدای شهید حاج شيخ احمد ضيافتے كافے با اشتراک این لینک ما را به دوستان خود معرفی کنید @haram110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻وقایع روزهای چهارم و پنجم ربیع‌الاول سال ۱۱هجری - اجرای ترفند دیگری از سوی سقیفه‌گران : هر آنچه متعلق به حضرت فاطمةالزهرا سلام الله علیها و خاندان نبوت علیهم السلام است مصادره می‌شود! - ابوبکر زندیق و جعل حدیثِ «ما گروه پیامبران , ارث نمی‌گذاریم»❗️ که ابن ابی الحدید تصریح دارد که حضرت صدیقه علیها‌السلام و عباس پیوسته این حدیث را تکذیب می‌کردند و می‌گفتند که اگر قرار بر این بود که پیامبر ارثی نگذارند , ایشان این مطلب را به ما می‌فرمودند نه به کسانی که ارتباطی با میراث پیامبر ندارند. (ر.ک: تصویر بالا) - دومین و سومین شب یاری طلبی •••• ⚫️ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ⚫️
⚠️😡آن کس که لعن کردن دشمنان خدا را گناه بشمارد و ترک کند ... عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ‏: سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ علیه السلام يَقُولُ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله: مَنْ‏ تَأَثَّمَ‏ أَنْ يَلْعَنَ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّهِ. (رجال الكشي، ص529) حضرت جواد علیه السلام از رسول خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: آن که لعن کردن کسی را که خداوند او را لعنت می کند، گناه بشمارد و ترک کند، پس لعنت خداوند بر او باد. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🔻 شهادت دروغ عایشه بر علیه حضرت صدیقۀ طاهره سلام‌الله‌علیها در مورد فدک در بخشی از روایتی طویل که شیخ مفید نقل کرده: ✍️ ابوبکر گفت: عایشه و عُمَر شهادت میدهند که از حضرت رسول الله ﴿ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌﴾شنیدند که فرمود: کسی از رسول الله ﴿ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌﴾ ارث نمیبرد. اسکن کتاب:B2n.ir/z78613 📕نام کتاب : الإختصاص نویسنده : الشيخ المفيد    جلد : 1  صفحه : 183 https://lib.eshia.ir/11001/1/183 •••• ⚫️ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ⚫️
✔️شهادت دروغ عایشه و حفصه بر علیه حضرت صدیقۀ طاهره سلام‌الله‌علیها [سند صحیح] ✍️ازحنان نقل شده كه نزد حضرت امام جعفر الصادق عليه‌السلام بودم و صدقةبن مسلم از حضرت علیه السلام پرسید: چه کسی علیه فاطمه سلام‌الله‌علیها شهادت داد که از پدرش ارث نمیبرد؟ فرمود: عایشه و حفصه و مردی از بادیه نشینان به نام اوس بن الحدثان از قبیله بنی نضر پیش ابوبکر (زندیق) شهادت دادند که رسول خدا﴿صلی‌الله‌علیه‌وآله‌﴾ فرمود:کسی از من ارث نميبرد؛ و فاطمه سلام‌الله‌علیها را از ارث پدرش بازداشتند. - اسکن دیگر کتاب: http://B2n.ir/e36727 📕قرب الإسناد - ط الحديثة قرب الإسناد عبد الله بن جعفر الحميري، ص۹۹ مؤلف که نیاز به توثیق ندارد او از بزرگان امامیه است ➊ عبدالله بن جعفر الحميري قمي [إمامي ثقة جلیل ] وعنهما ﴿یعنی محمد بن عبدالحمیدو عبدالصمدبن محمد﴾که توثیق یکی هم کافیست ➋ محمد بن عبد الحميد [إمامي ؛ثقة من أصحابنا الكوفيين] و ➌ عبدالصمد بن محمد الأشعري ✓[إمامی؛ثقة علی التحقیق] ➍حنان بن سدیر[ثقة] سید شبیری سندی شبیه به همین را نقل کرده ومیگوید: ✍️این روایت به نظر ما صحیح است[6]
✧✿﷽✿✧┅✧⊹┅┄┄ ◼️▪️پژوهشی در باب 🔎 قسمت • بیست - هشتم✔️ 🔻 عاشورا از دیدگاه جماعت عمریه -23- ⚠️ ابن تیمیه و شُبهه در عزاداری (بخش دوّم) حال که معنای بدعت روشن شد، باید دید که اشک و عزاداری، شاهد و مؤیدی از قرآن و سنّت دارد یا نه؟ باید توجّه داشت که اصل در هر چیزی "حلیّت" است مگر آنکه برای حرام بودن یا نهی از آن، دستوری از شارع وجود داشته باشد. آیا در قرآن و سنّت، گریستن و حزن و عزاداری نهی و تحریم شده است⁉️ می‌دانیم که قرآن ما را به تأسی و پیروی از انبیاء الهی امر فرموده است: «قَدْ کَانَتْ لَکُمْ اُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فِی اِبْرَهِیمَ.»📖ممتحنه، ۴ «لَّقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ اُسْوَهٌ حَسَنَةً.»📖 احزاب، ٢١ در قرآن شریف، صراحتاً درباره حزن و اشک طولانیِ یعقوب بر یوسف علیهما السّلام، آیاتی موجود است که در سوره يوسف قابل مشاهده است. "زمخشری" ذیل تفسیر همین آیات در سوره يوسف، می‌نویسد: "ما جفت عیناه من وقت فراق یوسف الی حین لقائه ثمانین عاما، وما علی وجه الارض اکرم علی الله منه" _ چشمان حضرت یعقوب از فراق یوسف تا زمان ملاقات یوسف از اشک خشک نگردید و این مدت هشتاد سال به طول انجامید. و در روی زمین چیزی از این کار برای خداوند ارزشمند‌تر نبود. (الکشّاف، ج٢ ص۴٩٧) و از حضرت رسول‌ اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده: "انه سئل جبرئیل: ما بلغ من وجد یعقوب علی یوسف؟ قال: وجد سبعین ثکلی. قال: فما کان له من الاجر؟ قال: اجر مائة شهید، و ما ساء ظنه بالله ساعة قط." حضرت رسول اکرم صلی الله علیه واله از جبرئیل سؤال نمود: به خاطر غیاب یوسف چه بر سر یعقوب آمد؟ عرض کرد: به‌ اندازه آن‌چه که بر سر هفتاد مادر فرزندمُرده می‌آید. و سؤال نمود: اجر یعقوب به خاطر این صبر چه‌قدر است؟ عر ض کرد: اجر صد شهید، و این در حالی بود که هرگز یعقوب به خداوند سوء ظن پیدا نکرد. (همان) ‌شبیه همین روایت را "سیوطی" نیز نقل کرده‌ست. (الدرّ المنثور، ج۴ ص۵٧٠) آیا یعقوب نبی با اینکه می‌دانست يوسف پیامبر زنده است، ولی حزن و اشک طولانی را سیره خود نمود، کار خلاف شرعی مرتکب شد؟! از دید عمریون که انبیاء الهی را معصوم نمی‌دانند، بله خطاست، ولی اگر عمل یعقوب نبی خطا بود، آیا خداوند وی را مذمّت نمی‌نمود؟! آیا از این عمل نهی نمی‌نمود؟! ولی بقول زمخشری که بالاتر نقل شد، "در روی زمین چیزی از این کار برای خداوند ارزشمند‌تر نبود." عمریون باید ابتدا تکلیف خود را با این عمل یعقوب نبی روشن کنند، بعد به شیعیان إشکال نمایند. عمل یعقوب نبی در قرآن نه مذمّت شده نه توبیخ نه نَسخ، ضمن اینکه یوسف پیامبر نه شهید شد نه مُثله، بلکه بإذن الله پادشاه مملکت شد و در عزّت و آسایش قرار گرفت، و یعقوب نبی صرفاً بر فراق او چنان حزن و أشکی را پیشه خود ساخت. ⚫️ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است⚫️ الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر ولــــــی الله است..
✧✿﷽✿✧┅✧⊹┅┄┄ ◼️▪️پژوهشی در باب 🔍 در واقعه کربلا قسمت • بیست – ششم✔️ 🔻بخش دوم: قسمت سوم ☑️ با توجه به مطالبی که گذشت و خواهد آمد، واقعهٔ کربلا یک تقابلِ نظامی نبود، بلکه تقابلِ دو تفکر و عقیده بود؛ یعنی دو تفکر علوی و عثمانی. پیش از آنکه امام علیه السلام به کربلا برسد، "مالک بن نسیر کندی" نامه‌ای از ابن زیاد ملعون برای جناب حر بن یزید ریاحی رضوان الله علیه آورد که طبق آن نامه ایشان مأمور بود تا امام علیه السلام را در یک سرزمین خشک و بی آب و علف در تنگنا قرار دهد! وقتی "ابوالشعثاء بن زیاد کندی" مالک بن نسیر را بابت حمل چنین نامه‌ای سرزنش کرد، او در توجیه این کار گفت: «من باید وفاداری خود به یزید را ثابت می‌کردم و از دستورش اطاعت می‌نمودم.»❗ 📚الارشاد، ٢/٨٥ و مقتل خوارزمی، ١/٣٣١ اطاعت از یزید لعین و خشنود کردن او، نشان از تفکر و عقیده سپاه دشمن در کربلا دارد. این در حالی‌ست که شیعیان کوفه در نامه خود به حضرت امام حسین علیه السلام نوشتند: «ما جز تو امامی نداریم.» لذا طبیعی است که مالک بن نسیر هنگام ورودش، بر جناب حُر سلام کند، اما بر امام علیه السلام سلام نکند! چون حضرت امام حسین علیه السلام را نه تنها امامِ زمان خود نمی‌پندارد، بلکه دشمن می‌داند. 🔻در شب عاشورا گفتگوی بسیار مهمی میان جناب "زهیر بن قین رضوان الله علیه" و "عزرة بن قیس احمسی" صورت گرفت. این گفتگو پس از سخنان جناب حبیب بن مظاهر رضوان الله علیه با جناب زهیر بود که عزرة صدای آنان را شنید و به زهیر گفت: «ای زهیر، جای بسی تعجب است که ما تو را عثمانی مذهب می‌پنداشتیم ولی اینک از شیعیان این خاندان شده‌ای⁉️» همچنین وی درباره جناب زهیر تعبیر دیگری نیز بکار بسته است؛ لذا گفت: «چگونه ترابی گشته‌ای؟!» 📚أنساب الاشراف، ٣/٣٩٢ و تاريخ طبرى، ٥/٤١٧ و مقتل خوارزمی، ١/٣٤٥ این کنایه‌ها و تعابیر، به روشنی از تفکر افراد سپاه دشمن پرده می‌دارد؛ پیشتر هم بیان شد که تنها امویان و عثمانیان شیعیان را "ترابیه" خطاب می‌‌کردند. 🔘 در پاسخ جناب زهیر نیز نکته قابل توجهی وجود دارد که کاملا آشکار می‌سازد دو سپاه، دو مذهب متفاوت دارند. جناب زهیر در پاسخ عزرة گفت: «من چون موقعیت و جایگاه حسین علیه السلام را نزد حضرت رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله اندیشه کردم، به این نتیجه رسیدم که او را بر شما و حزب شما مقدم داشته و در حزب او باشم.» 📚 تاریخ طبری، ٤/٣١٦ و انساب الاشراف، ٣/٣٩۲ ✅ بر هیچ عاقل منصفی پوشیده نیست که هرکس ذره‌ای از قدر و منزلت و جایگاه رفیع و بی‌نظیر اهل بیت علیهم السلام را بشناسد، هرگز مقابل آنان نمی‌ایستد و هتک حرمت نمی‌کند‌؛ از آن طرف، هرکس که محبت و ولایت خلفای جور را در قلبش بپروراند، براحتی مقابل حجج الهی ایستاده و از هیچ جنایت و جسارتی دریغ نمی‌کند. ⚫️ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است⚫️ الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر ولــــــی الله است..
🌎🌺🍃 🌺 ❇️ تقویم نجومی 🗓 سه شنبه 🔺 ۲۰ شهریور / سنبله ۱۴۰۳ 🔺 ۶ ربیع الاول ۱۴۴۶ 🔺 ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۴ 🌎🔭👀 🌓 امروز قمر در «برج قوس» است. 🦂 ساعت ۲۰:۵۵ قمر از برج عقرب خارج می‌گردد. ✔️ برای امور زیر خوب است: امور ازدواجی امور تجاری خرید وسیله سواری تسویه حساب مالی صلح و آشتی رفتن به تفریحات سالم امور زراعی امور آموزشی امور مشارکتی جابجایی رفتن به خانه نو بردن جهیزیه 🌎🔭👀 🚖 مسافرت سودمند و با برکت است. 👶 زایمان نوزاد خوش‌قدم و خوش یُمن است. 👨‍👩‍👧‍👦 انعقاد نطفه 🔹 امشب (شب سه شنبه) احتیاط شود. 💇 اصلاح سر و صورت باعث بلای ناگهانی می‌شود. 🩸حجامت، خون‌دادن، فصد باعث رعشه می‌شود. ✂️ ناخن گرفتن روز مناسبی نیست. باید بر هلاکت خود بترسد. 👕 دوخت و دوز روز مناسبی نیست. شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید به روایتی آن لباس یا در آتش می‌سوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد. خرید لباس اشکال ندارد. کسانی که شغلشان خیاطی است می‌توانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر، آن را تکمیل کنند. 🌎🔭👀 😴 تعبیر خواب رویایی که امشب (شب سه‌شنبه) دیده شود، تعبیرش در آیه ۶ سوره مبارکه انعام است. ﴿﷽ ألَمْ یَروا کَمْ أهْلَکْنٰا مِنْ قَبْلِهِم﴾ خواب بیننده اندک آزردگی ببیند، صدقه بدهد تا رفع شود. ان شاءالله مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 🌎🔭👀 📿 وقت استخاره از ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ از ساعت ۱۶ تا عشای آخر (وقت خوابیدن) 📿 ذکر روز سه شنبه «یا ارحم الراحمین»  ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه «یا قابض» موجب رسیدن به آرزوها می‌گردد. ☀️ ️روز سه‌شنبه متعلق است به: 💞 علیه‌السلام 💞 علیه‌السلام 💞 علیه‌السلام اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌎🔭👀 ⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز سه‌شنبه پایان می‌یابد. 🌺 🌎🌺🍃
🌺🍃رمـــان .. 🌺🍃 قسمت ۱۷ در راه بودیم٬ هوا کم کم روبه سرما میرفت٬گونه هایم گل انداخته و باعث خنده بانمک گاه و بی گاه علی شده بود. نزدیک خانه میشویم ٬خانه ای که من درآن گرمی داشتن خانواده را چشیدم ٬خانه ای پرمحبت و خلوص فراوان و جبران تمام کمبود محبت های پدر و مادرم بود. ماشین را در پارکینگ پارک میکنیم و به سمت اسانسور میرویم٬زمانی که علی دکمه اسانسور را فشار میدهد و اسانسور بالا میرود ته دلم خالی میشود و احساس ضعف در تمام وجودم میپیچد انقدر واضح که علی میگوید: -چیشد خانوم؟ -ه... هیچ..هیچی .اوف یکم معدم .. و در اسانسور باز میشود و فرصت ادامه صحبت را از من میگیرد٬مامان ملیحه با لبخندی همراه اشک دستانش را برای به اغوش کشیدنم باز میکند و من بی پروا به اغوشش پناه میبرم و غرق لذت میشوم. -آخیش مادر.. کجا بودی اخه عزیزکم٬کجا بودی عروس گلم کجا.. و بغض امانمان نمیدهد و اشک از چشمانمان سرازیر میشود ٬دوست دارم ساعت ها در این اغوش امن بمانم و تنفس کنم. به سختی از مادر جدا میشوم و زینب مانند خواهر های گم شده که تازه همدیگر را دیدند تمام صورتم را غرق بوسه میکند و هردو انقدر هم دیگر را فشار میدهیم تا روحمان یکی شود٬پدر را از ان سمت شانه زینب دیدم که اشک در چشمان گود افتاده اش جمع شده و مظلومانه مرا نگاه میکند٬به سمتش میروم و میخواهم دستش را ببوسم که نمیگذارد و سرم را از روی چادرم میبوسد٬تازه یادم افتاده که چادر بر سر دارم و این شوق زیبا ٬برای دیدنم با چادر برای اولین باراست.علی را نگاه میکنم احساسم این است که حسودی میکند چون خیلی این پا و ان پا میکند ٬از فکر خود خنده ام میگیرد.وارد خانه میشوم بوی قرمه سبزی را استشمام میکنم و لبخندی روی لبانم نقش میبندد.به سمت مبل ها هدایت میشوم و ارام میگیرم علی کنار پدرش مینشیند و میدانم برای احترام است٬زینب و مامان ملیحه دوطرف من مینشینند و دستانم را نوازش میکنند .. -فاطمه جان چرا انقدر لاغر شدی مادر رنگ به رو نداری دخترم ‌.. -وای مامان جون الهی قربونتون برم خیلیم خوبم ٬شما خوب باشید فقط برای من کافیه. -الهی بگردم که انقدر مهربونی دخترکم -خدانکنه مادر جون. اینبار باباحسین مرامخاطبش قرار داد: -دخترم ٬چقدر چادر بهت میاد ماشاءالله هزار الله واکبر چقدر خانوم تر شدی. -ممنون باباجان٬نظر لطفتونه. -فاطمه خانوم پاشو پاشو ببینم٬نشسته اینجا هی قربون صدقش برن ٬ای دختر لوس پاشو بینم. 🌺🍃ادامه دارد.... نویسنده: نهال سلطانی قلب_من_باهر_تپش_میدهدسازی_به_زیبایی_عشق
🌺🍃رمـــان .. 🌺🍃 قسمت ۱۸ -خخ چشششم زینب جونم بریم و با اجازه به اتاق زینب رفتیم اتاقی سبز با حال و هوایی دخترانه اما معنوی -وای اجی فاطمه انقدر با چادر ماه میشی که نگو نمیدونی علی ما که تاحالا ندیدم به کسی زل بزنه فقط نگات میکرد خیره البته تو هرکسی نیستی برای داداشم خانووومشی -ای دختر شیطون مثل اینکه باید زود شوورت بدیما داری بو سرکه میگیری قیافه اش را در هم پیچید و متکایش را سمتم پرت کرت و قلقلکم داد اما من قلقلکی نبودم و در عوضش او خیلی بود و تا جا داشت قلقلکش دادم و خندیدیم که مامان ملیحه در زد و به داخل امد -اوا دخترا چرا این شکلین من و زینب که هم دیگر را تازه دیدیم بلند زیر خنده زدیم و مامان ملیحه هم همراهیمان کرد خیلی خوب بود بودن در کنار خانواده یا بهتراست بگویم داشتن خانواده به سمت حال رفتیم لباس مناسبی پوشیدم و روسری پهنی به سر کردم هنوز انقدر راحت نبودم که روسری نپوشم ان ها ازادم گذاشتند اما خودم معذب بودم بابا حسین گفت که کنارش بنیشنم و علی هم ان سمتش و شروع کرد -خب ببینید باباجان دیگه بیشتر از این صلاح نیست که نامزد بمونید بهتره سریع تر عقد کنین و زندگیتونو به حول قوه الهی شروع کنید هفته بعد روز ازدواج مولا و حضرت فاطمه سلام الله علیه بهترین موقع برای یک پیوند اسمانی هفته بعد پنجشنبه مراسم عقد رو برگزار میکنیم بهتره که ساده بگیریم اما بازم انتخاب رو به خودتون میسپرم وسایل مورد نیاز و خریدهاتون هم در این روزها انجام بدین و سعی کنید خریدهاتون درعین سادگی دلچسب باشه براتون و خاطره خوبی داشته باشید باعاقد هم صحبت میکنم تا قرار رو بزاریم حالا نظرتون برای من و مادرتون اولویته بگین باباجان من که از صحبت های دلچسب بابا حسین خجالت کشیدم سرم را پایین انداختم و با گوشه شالم بازی میکردم تا که علی وضعیت را دید و پیش قدم شد -چشم پدر جان هرچی که شما بفرمایید من و فاطمه خانوم هم باهم صحبت میکنیم و ان شاءلله کارهارو هماهنگ میکنیم بعد از این حرف، علی دست پدرش را بوسید و بابا حسین سر علی را روی پیشانیش گذاشت و گونه هایش را غرق بوسه کرد وانگشتری عقیق از انگشتانش دراورد و در کف دست علی گذاشت علی نگاهی قدردان به پدرش کرد و من لبخند امشب از لبانم پاک نمیشد و هرچه جلوتر میرفتم پررنگ و پررنگ تر میشد مامان ملیحه از طبقه بالا جعبه ای کوچک اورد و کنار من نشست انگشتر فیروزه ظریفی بود که انقدر زیبا بود نگاهم را لحظه ای از اوچشم برنداشتم مامان ملیحه دستم را جلو اورد و آن را درانگشتانم انداخت دستانش را پرمهربوسیدم و او مرا مادرانه در بر گرفت آن شب یکی از بهترین شب های عمرم بود بعد از شام من و علی کنارهم نشستیم و صحبت میکردیم از دلتنگی هایمان از غم و شادی هایمان از خودمان گفتیم و گفتیم شب که شد همراه زینب به اتاقش رفتیم و از یخچالشان کیک های خامه ای اوردیم و خوردیم من و زینب تا صبح کنارهم بودیم و میخندیدیم انقدر بر سر و کله هم زدیم که سریعا خوابمان برد خوابی پر از ارامش .. 🌺🍃ادامه دارد.... نویسنده؛ نهال سلطانی شنوم
قَالَ مولانا اَلرِّضَا عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : مَا مِنْ عَبْدٍ زَارَ قَبْرَ مُؤْمِنٍ فَقَرَأَ عِنْدَهُ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ اَلْقَدْرِ سَبْعَ مَرَّاتٍ إِلاَّ غَفَرَ اَللَّهُ لَهُ وَ لِصَاحِبِ اَلْقَبْرِ. حضرت رضا عليه السّلام فرمودند: هيچ بندۀ [مؤمنى] نيست كه قبر مؤمنى را زيارت كند و در كنار قبر او هفت بار سورۀ «إنّا انزلناه في ليلة القدر» را بخواند مگر اينكه خداوند او را و صاحب آن قبر را مى‌آمرزد. 📚وسائل ج۳.ص۲۷۷ 📢دوسـتان خـود را جـهـت اسـتفـاده از معـارف ناب اهـل الـبیـت علیهـم السـلام بـه کانـال دعوت کـنید 🌸به کانال حرم خوش آمدید🌸 @haram110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد و محقق جناب حجت الاسلام بندانی نیشابوری جواب بعضی از شبهات وارد شده توسط معاندین👆 دیدن این کلیپ را از دست ندهید 🕋 یارب الفاطمه بحق الفاطمه اشف صدر الفاطمه بظهورالحجه یارب الحسین بحق الحسین اشف صدرالحسین بظهور الحجه یارب الزینب بحق الزینب اشف صدرالزینب بظهور الحجه یارب الحجه بحق الحجه اشف صدرالحجه بظهور الحجه 😭 سَيِّدِي غَيْبَتُكَ نَفَتْ رُقَادِي، وَضَيَّقَتْ عَلَي َّمِهَادِي لطفا نشر حد اکثری 🏴 ایام هجوم وحشیانه به بیت وحی و احراق بیت وحی و مضروبه ساختن یگانه دختر پیامبر گرامی اسلام و شهادت مظلومانه حضرت محسن ابن علی علیهما السلام توسط پست ترین و رذل ترین حرام زادگان تاریخ بشریت را به پیشگاه مولای عالم امام زمان علیه السلام تسلیت عرض مینماییم
آمرزش همه گناهان، پاداش حفظ تولّی و تبرّی خالصانه تا پایان عمر 🤔🤔🤔      عَنْ صَالِحِ بْنِ سَهْلٍ الْمَدَائِنِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ‏: مَنْ‏ أَحَبَّنَا وَ أَبْغَضَ‏ عَدُوَّنَا فِي اللَّهِ مِنْ غَيْرِ وَتِيرَةٍ وَتَرَهَا إِيَّاهُ لِشَيْ‏ءٍ مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا، ثُمَّ مَاتَ عَلَى ذَلِكَ وَ عَلَيْهِ مِنَ الذُّنُوبِ مِثْلُ زَبَدِ الْبَحْرِ، غَفَرَهَا اللَّهُ لَهُ‏. (ثواب الأعمال، ص170) حضرت صادق علیه السلام فرمود: كسى كه به خاطر خدا، نه به خاطر ظلمى كه در امور دنيوى به او شده است، ما را دوست بدارد و با دشمنان ما دشمنی نماید، و به همين وضع از دنيا برود، و گناهان او به اندازه كف دريا باشد، خداوند گناهانش را مى ‏آمرزد. «اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج» 🔳🔳🔳🔳 📢دوسـتان خـود را جـهـت اسـتفـاده از معـارف ناب اهـل الـبیـت علیهـم السـلام بـه کانـال دعوت کـنید 🌸 کانال حرم
◾️ احتجاج سلمان فارسی بر مردم ۳ ربیع‌الأول 🤔🤔🤔 👈🏼👈🏼 امام صادق علیه‌ السلام از پدران بزرگوارش نقل می‌فرماید: سه روز بعد از دفن رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله سلمان خطاب به مردم گفت: ➖ آگاه باشید ای مردم و گوش فرا دهید به کلام من، و سپس فکر کنید. بدانید که به من علم زیادی داده شده است. اگر من درباره‌ی تمام فضائلی که از علی بن ابی‌طالب امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌دانم سخن بگویم عدّه‌ای خواهند گفت : او دیوانه است و عدّه ای دیگر می‌گویند: خدایا قاتل سلمان را ببخش! ➖ ... پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به‌او فرمود: تو وصیّ من هستی در اهل و خانواده‌ام و خلیفه و جانشین من هستی در امّتم و مقام منزلت تو نزد من به مانند حضرت هارون است نزد موسی علیه‌السلام. امّا ای مردم! شما سنّت بنی‌اسرائیل را پیشه کردید و اشتباه کردید و حقّ را نپذیرفتید. ... قسم به‌آن کسی که جان سلمان در دست اوست، اگر از علی بن ابی‌ طالب علیهماالسلام پیروی کنید نعمت از زمین و آسمان بر شما فرود می‌آید که اگر پرنده را در آسمان صدا بزنید شما را اجابت می‌کند و اگر ماهی را در دریا بخوانید به شما گوش فرا می‌دهد و دو نفر با هم اختلاف نمی‌کنند ... . ➖ مردم! آل محمّد علیهم‌السلام راهنمایان به‌بهشت هستند. مردم ! برشما باد به امیرالمؤمنین علیه‌السلام. به‌خدا قسم (پیش از امروز) ولایت او را قبول نموده‌ایم، و بارها دسته جمعی در حضور پیامبر صلّی‌الله‌علیه‌وآله و به‌دستور و تاکید آن حضرت بر او به‌امارت مؤمنین سلام کردیم. چرا مردم فضیلت او را می‌شناسند و به‌او حسد می ورزند ؟ قابیل به هابیل حسد ورزید و او را کُشت. قوم موسی مرتد شده از دستور موسی بن عمران برگشتند، و امر این امّت مانند بنی اسرائیل است (که بارها پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمودند). ➖ شما را کجا می‌بَرَند؟ وای بر شما من کجا و ابو فلان و فلان؟ آیا نمی‌دانید یا خود را به ندانستن می‌زنید؟ حسادت می‌کنید یا خود را به حسادت می‌زنید؟ به خدا قسم برمی‌گردید به حالت کفر و با شمشیر گردن یکدیگر را می‌زنید؟ ➖ سلمان در پایان سخنش فرمود: بدانید من عقیده‌ی خود را اظهار کردم و تسلیم فرامین پیامبر صلّی الله علیه و آله شدم و از مولای خودم و هر مرد و زن مؤمنی علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام تبعیت کردم. 📚 احتجاج، شیخ طبرسی، ج۱، ص۱۵۱ 🔳🔳🔳🔳 📢دوسـتان خـود را جـهـت اسـتفـاده از معـارف ناب اهـل الـبیـت علیهـم السـلام بـه کانـال دعوت کـنید 🌸به کانال حرم خوش آمدید🌸 @haram110
الله اکبر از این روایت
🌎🌺🍃 🌺 ❇️ تقویم نجومی 🗓 چهارشنبه 🔺 ۲۱ شهریور/ سنبله ۱۴۰۳ 🔺 ۷ ربیع الاول ۱۴۴۶ 🔺 ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۴ 🌎🔭👀 🌓 امروز قمر در «برج قوس» است. بنایی امور زراعی صید و شکار مناظره آغاز به کار دیدارهای سیاسی امور ازدواجی امور آموزشی امور مشارکتی جابجایی رفتن به خانه نو بردن جهیزیه 👶 زایمان نوزاد خوش‌قدم و زندگی با برکتی دارد. 🚘 مسافرت مکروه است. 👩‍❤️‍👨 انعقاد نطفه 🔹 امشب (شب چهارشنبه) شدیداً کراهت دارد و امکان سقط است. 🌎🔭👀 🩸 حجامت، خون‌دادن و فصد موجب مرگ ناگهانی می‌شود. 💇‍♂ اصلاح سر و صورت موجب دولت می‌شود. ✂️ ناخن گرفتن خوب نیست، موجب بدخلقی می‌گردد. 👕 بریدن پارچه روز بسیار مناسبی است. کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن، وسیله سواری و یا چارپایان بزرگ، نصیب شخص شود. ان شاءالله 😴 تعبیر خواب رویایی که امشب (شب چهارشنبه) دیده شود، تعبیرش از آیه ۷ سوره مبارکه اعراف است. ﴿﷽ و الوزن یومئذ الحق﴾ خواب بیننده انجام کاری از کارهای خود را به افرادی واگذارد، برخی در انجام آن تلاش کنند و باعث مقام آنها شود و برخی کوتاهی کنند و از چشم وی بیفتند. مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 📿 وقت استخاره از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ از ساعت ۱۶ تا عشای آخر(وقت خوابیدن) 📿 ذکر روز چهارشنبه «یا حیّ یا قیّوم» ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه «یا متعال» که موجب عزّت در دین می‌گردد. ☀️ ️روز چهارشنبه متعلق است به: 💞 علیه‌السلام 💞 علیه‌السلام 💞 علیه‌السلام 💞 علیه‌السلام اعمال نیک خود را به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌎🔭👀 ⏳ مدت زمان اعتبار این تقویم از اذان مغرب آغاز و اذان مغرب روز چهارشنبه پایان می‌یابد. 🌺 🌎🌺🍃