*یادداشت های مرتضی کریمی*
دو سکانس از یازدهم دی 98
بالا: شور، شادی و هلهلۀ بچه هیأتی ها در مجلس امشبِ حاج مهدی سلحشور به مناسبت میلاد حضرت زینب (س) در حسینۀ فاطمیون
پایین: سوپرگلِ امروزِ علیرضا جهانبخش به چلسی که با دیدنش، بسیاری از نوجوانان و جوانانِ ایرانی از شادی به هوا پریدند؛ صحنه ای که صدر بسیاری از اخبارِ امروز بود و جزء چند ترند برتر توئیتر شد.
ربط: رابطۀ میان تصویر بالا و پایین، تضادّ و تباین نیست. می توان عصر چهارشنبه با دیدن قیچی برگردونِ علیرضا شاد شد و همان شب، به مسجد و هیأت رفت و برای میلاد حضرت زینب (س) کف زد. شاید در نگاه اوّل، مسأله بسیار ساده به نظر برسد امّا در بسیاری از تحلیل های نخبگان، این دو در مقیاس های بزرگ تر، در تقابل با هم قرار می گیرند؛ یک دو قطبیِ بی دلیل. نوجوان و جوانِ امروزی می تواند از هیجانات به روز لذّت ببرد و همزمان، پیوند معنوی با ملکوت داشته باشد.
درک این مطلب در مثال سادۀ بالا چندان دشوار نیست امّا مسأله وقتی سخت تر می شود که تقابل میان یک فعلِ حرام و مفهوم کلّی دینداری، انقلابی بودن، ولایی بودن و مانند آن صورت گیرد. بگذارید به یک مورد عینی اشاره کنم. چندی قبل، کلیپی از یک دختر لبنانی، بدون حجاب، پخش شد که از عشق و علاقۀ وافرش به سیّد حسن نصرالله سخن می گفت و این که حاضر است جانش را فدای او کند. شگفتی بعضی از کامنت گذاران این بود که چگونه دختری می تواند عاشق مقاومت و سیّد حسن باشد امّا در عین حال، نسبت به حجابش بی تفاوت باشد؟
مسأله، اصلاً کم اهمیت بودنِ حجاب نیست. مسأله این است که بدحجابی یا بی حجابی، لزوماً، تاکید می کنم لزوماً، به معنای تقابل با دین، نظام، انقلاب، شهدا و ... نیست. به همین نحو است نگاه ما به کسی که به موسیقی حرام گوش می دهد، می بیند آن چه نباید ببیند، دلبستگیِ بیش از حدّ به ایران دارد، به کسی رأی می دهد که ما به او رأی نمی دهیم و ...
باز هم اصرار می کنم که هدف نگارنده، ترویج اباحی گری نیست. قطعاً حرام خدا، حرام است و فریضۀ نهی از منکر هم به جای خود؛ نکته این است که پای هر کسی ممکن است در بخشی از دینداری یا بصیرت سیاسی بلغزد امّا باید این نگاهِ دو قطبی میان یک لغزش و تمامیّت غیرت دینی یا سیاسی را عوض کرد.
نکتۀ پایانی و عجیب آن که این نگاه دو گانه، صرفاً در مورد بعضی از گناهان برجسته می شود امّا در مورد بعضی دیگر از گناهان یا رذایل اخلاقی چنین نگاهی وجود ندارد. چقدر دیده اید کسی را بخاطر بداخلاق بودن، استفاده از رانت، قضاوت نادرست دربارۀ دیگران، سوء استفاده از مقام، بردنِ آبروی دیگران و مانند آن، کلّا خارج از دین یا مخالفِ آرمان های انقلابی قلمداد کنند؟!
@hararememoirs
*یادداشت های مرتضی کریمی*
چه شود اگر این بینش ژرف سردار، گفتمان رسمی تمامِ ایده پردازان انقلاب شود ...
چه روز و شب های وصف ناپذیری! چه عظمتی! چه محبوبیّتی! چه سردار دل هایی!
عمیقاً بر این باورم که شهادت سردار، می تواند نقطۀ عطفی در تاریخ انقلاب باشد و سمت و سوی معادلات منطقه ای و جهانی را دگرگون کند. حتماً تحلیل های دقیق تر را از متخصّصین فن خواهیم شنید ...
امّا آن چه به نظرم، قابل نقد است باز هم گره زدنِ یک رویداد مهم به علایم ظهور و نزدیک بودن آن است. آقایان تریبون به دست و نظریه پرداز! ما هم بزرگیِ این تراژدی را به اندازۀ فهممان درک می کنیم امّا چه اصراری است هرگاه حادثۀ عظیمی، و لو در این مقیاس بزرگ، رخ می دهد بلافاصله آن را با تعیین زمان ظهور آقا گره بزنیم بدون آن که به عواقب آن بیاندیشیم و بدون آن که به مبانی عقلی و نقلیِ آن فکر کرده باشیم.
مشکل آن است که نمی فهمیم مرادتان از «نزدیک» بودن، دقیقا چه روزی است؟ یک هفته یا یک ماه یا یک سال یا یک دهه یا یک قرن دیگر؟ لااقل، تکلیف زمان را مشخص کنید، گرچه هر کدام را بگویید، روایات به ما دستور داده اند تکذیبتان کنیم!
به ما گفته اند منتظر ظهور باشید و برای تعجیلش دعا کنید. علائمی هم به عنوان علائم قطعی معرفی کرده اند تا دچار سردرگمی نشویم. همین و بس! حداکثر آن است که بگوییم «خدا کند که این حادثه، ظهور آقا را نزدیک کند» امّا با چه متر و میزانی، با هیجان زدگی و قاطعیت تمام، این رویداد را نشانۀ نزدیک شدن ظهور معرفی می کنیم؟
اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج
خدا کند که ظهور نزدیک باشد!
@hararememoirs
کاش اعلام می شد در یکی از روزهای آینده، مثلا پنجشنبه شب ساعت 9، همۀ کسانی که برای انتقام از خون سردار دلهایمان، آمادگی دارند به پشت بام ها بیایند و ده دقیقه بانگ الله اکبر سردهند.
تکبیر همزمان ملیون ها ایرانی، قطعاً اثرِ روحی خاصّی خواهد داشت؛ هم برای همدلیِ هموطنان و هم برای به لرزه انداختن روحیۀ دشمنان.
منتشر کنید، شاید عملی شود اگر به صلاح است.
پیام شخصیِ یکی از اساتید دانشگاه زیمبابوه:
Greetings Dr Karimi. Am deeply sorry about the death of our great general Souleimani. I respected the man and loved his commitment to justice and peace. He sacrificed his whole life for all of Iranians. May his soul rest in peace and may revenge for his death come immediately. I am really sad. I never thought America would take such a reckless decision. Indeed he is a martyr! I pray for a brutal revenge. Since I started to have interest in International politics and in Iranian pilitics general suleimani inspired me.
دکتر کریمی سلام. از درگذشت سردار بزرگمان سلیمانی بسیار متاسفم. من برای آن مرد احترام خاصی قائل و عاشق تعهد او به عدالت و صلح بودم. او تمام زندگی خود را فدای همه ایرانیان کرد. باشد که روحش در آرامش قرار گیرد. امیدوارم انتقام مرگ او فوراً اتفاق بیفتد. من واقعاً ناراحتم. هرگز فکر نمی کردم که آمریکا چنین تصمیم بی ملاحظه ای بگیرد. بی تردید، او یک شهید است! برای انتقام شدید دعا می کنم. از زمانی که به سیاست بین الملل و سیاست ایران علاقه مند شدم سردار سلیمانی برایم الهام بخش بود.
دربارۀ سخنرانی ذلیلانۀ ترامپ (ترامپتِ توخالی):
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَعْطَى الْمُؤْمِنَ ثَلَاثَ خِصَالٍ الْعِزَّةَ فِي الدُّنْيَا وَ الْفَلحَ فِي الْآخِرَةِ وَ الْمَهَابَةَ فِي صُدُورِ الظَّالِمِينَ ثُمَّ قَرَأَ وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِين (الخصال، ج 1، ص 152)
امام باقر (ع): خداوند متعال، سه ویژگی به مومن داده است: عزّت در دنیا، رستگاری در آخرت و هیبت و ترس از او در دل ظالمان. سپس امام این آیه را تلاوت فرمود: عزّت، از آنِ خدا، رسولش و مومنان است.
یادداشتی با عنوان «Martyrdom; an Islamic Perspective» در بخش انگلیسی سایت «شبکۀ اجتهاد»:
http://ijtihadnet.com/martyrdom-an-islamic-perspective/