از یکی دو روز پیش هرازگاهی فکر کردهایم شبهای احیا کجا برویم. گروهها و کانالها را بالا و پایین کردهایم تا مراسمی پیدا کنیم که حال دلمان خوش شود و مکانش مناسب بچهها باشد. از بین همه گزینههایمان، یکی انتخاب شد که کمتر بهش فکر کرده بودیم. دلم ماند پیش آن چند تای دیگر.
قرآنها را که برمیداشتم، اولین دعای شب نوزدهم، به دهانم آمد:
"خدایا،
امشب از همه خیر و مغفرت و برکت و عافیت و نور و رزقی که توی همه مجالس احیای این کره خاکی و همه طبقات آسمانها، به بندههات میدی، یکی یه ذره برای ما هم کنار بذار.
اون نگاه ویژهای که به پیرمردِ جوشنخون، گوشه یه آلونک تو یه روستای سیستان و بلوچستان میکنی.
اون غفرانی که به بانوی زائو گوشه بیمارستان که وسطش استغفار دردش شروع میشه هدیه میدی.
اون ترحم و ذخیرهای که برای چشمهای بغضآلود دختر تازهبالغ فلسطینی کنار گذاشتی.
فخر و مباهات و رضوانی که روزیِ اون مرد تنهای منتظَر که یه گوشه عالم، مشغول مستجابترین دعاهاست، میکنی.
خلاصه امشب هرجای زمین و آسمونت، ریخت و پاش کردی، سهم ما رو هم کنار بذار. هر شر و بلایی هم که دفع کردی، ما هم حساب."
#یا_راحم_الشیخ_الکبیر
#یا_جابر_العظم_الکسیر
#یا_عصمه_الخائف_المستجیر
#یا_من_هو_علی_کل_شیء_قدیر
پ.ن: رفقا به حلالیت کریمانه و دعاهای روشنتون محتاجم.
حلالم کنید و دعام کنید.
اگر حقی که گردنم دارید، بزرگتر از طلب حلالیتمه، حتما بهم بگید تا چارهای برای جبرانش کنم.
@azadr0