eitaa logo
💕 ܟߺܝ‌ܢߺ࡙ܩ ࡃ̈̇ࡄࡐ߳ 💞
18.3هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
599 ویدیو
28 فایل
اگه دنبال رشد کردنی، اینجا برای توعه رفیق🌱🐚 . حرف، نظر و پیشنهاد: 👇🏻 (اسم کانال رو حتما توی پیامتون بگید🙏🏼) 💌https://daigo.ir/s/21041373140 🟠تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1467547841C310d874767 .
مشاهده در ایتا
دانلود
💕 ܟߺܝ‌ܢߺ࡙ܩ ࡃ̈̇ࡄࡐ߳ 💞
#لیانا #قسمت_چهل‌ونهم ثریا چپ چپ نگاهش کرد: - مسخره‌م میکنی؟ - اصلا!! جدی میگم....همین که هر ش
بردیا در رو باز کرد و وارد کوچه خلوت شد. تا وسط کوچه رفت و با دقت به انتهای خیابون خیره شد. وقتی چیزی ندید خواست برگرده و ماشین و برداره که صدای لیانا متوقفش کرد: - سلام مامان چرا اومدی دم در؟ اما قبل از ثریا، بردیا که حسابی ترسیده بود و خودش بابت اینکه‌ لیانا رو تو شرکت نگه داشته سرزنش میکرد داد زد: - کجایی؟؟؟ مگه نگفتم با راننده بیا؟؟؟ میدونی ساعت چنده؟؟ تا الان کارت طول کشید؟؟؟!! - چرا داد میزنید؟! - چرا داد میزنم؟؟ ساعت ۱۰ شبه!! - خودتون گفتید بمونم حقوقها رو درست کنم!!! - بله.. بعدم گفتم با کی بیا؟؟ - کار داشت... دیرش شده بود گفتم بره خودم میام. - آژانس میگرفتی!! - نبود! ثریا پا در میونی کرد: - اشکال نداره خدا رو شکر سالمه.. چرا دعوا میکنید؟ - ترسیدم خاله.. نگران شدم یهو.. اگه اتفاقی می‌افتاد خودمو نمیبخشیدم.. - من بلدم از خودم مراقبت کنم!!! - بله.. یادم نبود شما خودت یه پا بتمنی!!! لیانا بر خلاف همیشه سرش رو پایین انداخت!!! انگار از این نگرانی بردیا دلش قنج رفت. بردیا که سکوت لیانا رو دید سعی کرد به خودش مسلط بشه. سری تکون داد و گفت: - خیلی خب... بریم تو! ثریا و لیانا به دنبال بردیا وارد خونه شدن و در سکوت نیمه‌های راه از هم جدا شدن. - کجا بودی مادر؟؟ نگرانت شدم! - بابا این گیر داد باید بمونی حقوقها رو اضافه کنی!! - خب مادر میخوای راه بیافتی زنگ بزن - گفتم تو خیابون زنگ میزنم گوشیمو درآوردم دیدم خاموش شده دیگه نمیشد برگردم تو شرکت.. - نصفه جونم کردی.... حالا کارت تموم شد؟ - بله تموم شد.. شام چی داریم؟؟؟ - کتلت!! حالا چته؟؟ دعوات کرد ناراحتی؟ - نخیر..حقوق همه رو زیاد کرد حقوق منو نه!!! عوضی ازش خوشم نمیاد به خاطر این کارهاش! ثریا که خودشم اینبار از کار بردیا متعجب شده بود گفت: - نمیدونم والله... اشکال نداره ... بالاخره باید جبران کارای باباتو یه جوری بکنه دیگه! لیانا لقمه تو گلوش رو به زور پایین داد و گفت: - پس به این نتیجه رسیدی عقده ایه؟ - نه مادر میگم شاید داره اینکار رو میکنه - شاید؟؟؟ داره میکنه دیگه.. چرا برای بقیه نگفت حقوق اضافه نکن؟؟ فقط من؟؟ منم مثل بقیه کار کردم دیگه...!! - اشکال نداره... بزار پای لطفی که کرد و خونه دارمون کرد.. - خونه دار!! هههههه!! مگه به ناممون زده؟ - توقع داشتی بزنه؟؟؟ - نه... اما اینقدرم خورد و تحقیرم نکنه..... من که فردا به همه میگم حقوقم اضافه شده وگرنه دلیلی ندارم بهانه بیارم برای اضافه نشدن حقوقم!! - هر کاری دوست داری بکن..... فقط امشب براش مهمون میاد از خارج از کشور... گفته دلش نمیخواد مارو تو خونه ببینه...مخصوصا تورو!!! گفته به هیچ عنوان آفتابی نشی! - بیا اینم یه مدل دیگه تحقیر کردنشه... عارش میاد مارو نشون بده.. - مادر من نمیدونم. اینجوری گفت. دیگه من نمیتونم سین جیمش کنم که چرا و برای چی که!!! - مثلا صبحها میخوام برم سرکار چیکار کنم؟؟؟ غیب بشم؟؟؟ ثریا سر تکون داد: والله نمیدونم!! - ولى من میدونم... همون که گفتم قرار بوده خودش سرایدار باشه... حالا طرف داره میاد میخواد سوتی نشه مارو اینجا ببینه...!!! ثریا که خودشم دلیلی برای این پنهان کاری پیدا نکرده بود ناخواسته کمی تو دلش رو این نظریه لیانا صِحه گذاشت... اما برای خوابوندن قائله سکوت کرد! 💕@harimeheshgh