eitaa logo
حرکت در مه
193 دنبال‌کننده
443 عکس
75 ویدیو
58 فایل
دربارۀ داستان و زندگی
مشاهده در ایتا
دانلود
در نوجوانی و جوانی، به زندگی و بودن در این جهان که فکر می کردم، از دریچه حیرت و سرگشتگی و امید بود. حیرت‌زده می‌شدم از اینکه هستم و جهان وجود دارد، سرگشته بودم و نمی‌دانستم حالا با این زندگی چه باید کرد و امید داشتم به فهمیدن و یافتن این پاسخ. با این همه، مواجهه‌ام با زندگی، مواجهه‌ای با واسطه بود. لااقل اکنون چنین احساسی دارم . آن امید، فاصله من بود با زندگی؛ نوعی به تاخیر انداختن و موکول کردنِ مواجهه با جهان به زمانی دیگر. این روزها اما آن امید، دیگر نیست. همه‌اش مواجهه و اکنون است. فهمیده‌ام که نمی‌فهمم یا لااقل فهم جهان، آن چیزی نیست که انتظارش را داشتم. نشسته‌ام در جایگاه تماشاچی. نگاه می‌کنم و درنگ می‌کنم و دوباره نگاه می‌کنم و باز درنگ می‌کنم. با خودم می‌گویم زندگی همین است؛ رازی نگشودنی و تجربه‌ای مدام. این روزها حس می‌کنم صرفاً باید هر تجربه‌ای را هضم کنم و بگذارم تغییرم بدهد. من این روزها به این تغییرِ در نتیجه‌ی هضم‌‌کردنِ تجربه‌های بی‌واسطه زندگی (هرچه که هست، از خوشی تا ناخوشی و سوگ و ...) بیش از هر چیز ایمان دارم. @TheWorldasISee
🔴 هزینه‌های اسراف در کاربرد دو واژه اسلامی و دینی 🔶یکی از کارهای عجیبی که در دو قرن گذشته در جهان اسلام و در نیم قرن گذشته در تجربه بدون توجه به تبعات آن انجام دادیم، افزودن و بر سر هر چیزی بود که در اطراف خود یافتیم. از جمله این امور: تمام مفاهیم، ساختارها، نهادها، سازمان‌ها، نظام‌ها، نظریه‌ها، انقلاب‌ها، کشورها، افراد، مناطق، اماکن، خیابان‌ها، کوچه‌ها، غذاها، پوشاک، بانک، مدرسه، دانشگاه، علوم ، روش‌ها و تقریبا همه چیز. به عنوان نمونه : یا دینی، و دینی، یا اسلامی، و دینی، ، و دینی، و دینی، یا اسلامی، یا اسلامی، یا اسلامی، ، ، ، و اسلامی، واسلامی، و دینی، ، ، ، واسلامی، واسلامی، ، ، ، ، ، ، و هزاران هزار عنوان دیگر.. 🔶بدون اغراق هیچ نیازی به نامیدن تمام این امور با وصف و قید اسلامی نبود. چنان‌که در طول تاریخ اسلام و در هیچ تجربه حکومتی با هویت اسلامی هیچ امر اجتماعی و مدنی و سازمانی با قید و لقب دینی واسلامی نبوده است و اساسا این وصف دینی و اسلامی کاربردی نداشته است. 🔶به بنگرید در حالی که حکومت امام بی تردید از ما اسلامی‌تر و دینی‌تر بوده اما یک بار با چنین القاب و اوصافی رو به رو نیستیم. وقتی حاکم اسلامی و جامعه مسلمان و قانون مطابق اسلام بوده طبیعی است که همه چیز در باشد، اما هیچ گاه همه چیز را و نام نمی‌نهادند. 🔶فراموش نکنیم با هر بار گفتن دینی و اسلامی در باره چیز یا کسی که واقعا اسلامی و دینی نیست و اگر هم باشد نسیمی از اسلام در آن است زخمی بر این دو واژه زده‌ایم. مگر این دو واژه چقدر جان دارند که به شکل مبتذل و بی حساب و کتاب بر سر هر امری بیایند و از این همه زخمی که بر می‌دارند جان به در ببرند؟! چنان‌که گفتم این مصیبت گریبان‌گیر فقط ما نبود بلکه ما خود تحت تاثیر نوعی اسلام‌گرایی در این تله افتادیم. واژه و و و در اسلام‌گرایی معاصر بر سر هر چیزی آمد. ، ، ، ، ، ! ، ، والتقنين و هزار نوع هاي دیگر که در قرن گذشته جهان را پر کرد بخشی از این حکایت است. در نتیجه، این موج سهمگین دینی سازی و اسلامی سازی همه چیز در لفظ و وصف و واژه باعث شد که عملا اسلام و دین با واقعیت عینی این امور مساوی دانسته شود. وقتی که نتایج کار با دین و اسلام فاصله بسیار داشت، عملا اصل دین واسلام در جهان و حتی جهان اسلام آسیب جبران ناپذیری خورد. 🔶حال اگر همین کارنامه فعلی را داشتیم اما با این القاب و اوصاف نامیده نمی‌شد امروزه وزر و وبال عالم و آدم به نام اسلام تمام نمی‌شد. ما باید رفتار و روش بانک‌داری را حتی الامکان با اسلام مطابقت می‌دادیم، اما نامش را بانکداری اسلامی نمی‌گذاشتیم. اقتصاد را باید به همین ترتیبی که عمل کردیم در مسیر اسلام قرار می‌دادیم، اما چه نیازی به این‌همه ادعاست که این، اقتصاد اسلامی است؟ 🔶و اینک ماییم و واقعیتی ناپسند و نادرست که نام ذره ذره آن را اسلامی و دینی نهاده‌ایم! این دانشگاه غرق در فساد و تباهی نظری و عملی واقعا دانشگاه اسلامی است؟ این علوم انسانی رایج در کشور اسلامی است؟ چرا اصرار داریم واژه اسلامی و دینی را بر سر هر چیزی اضافه کنیم؟ تو مسلمانی و شعر هم که می‌گویی مطابق اسلام و ارزش‌های اسلام بگو، اما نام آن را نگذار. تو مسلمان و اهل ایمانی، فیلم سینمایی بساز با موازین اسلام، اما لطفا نام آن را یا نگذار. در بانک، ربا نده و نگیر و مطابق فقه اسلام عمل کن، اما نام آن را نگذار. این همه اسلامی و دینی اگر در عمل به تحقق ملموس و رضایت بخش اهداف و غایات دین نینجامد به تخریب دین واسلام خواهد انجامید. 🔶اسم بزرگ‌ترین خیابان‌های تمام شهرهای کشور را می‌گذاریم امام حسین و امام علی و القاب اسلامی. آیا این امر به حسینی بودن رفتار مردم کمک می‌کند؟ نامش را بگذار خیابان ایکس، اما رفتار مردم و حکومت را حسینی و اسلامی و دینی کنیم كه اگر به هر دلیل آن اندازه حد اقلی از دین واسلام تحقق نیافت، به اساس وریشه دین واسلام لطمه نخورد. جلوی این فرایند فاجعه‌بار را بگیرید. 🆔@mohamad_ali_mirzaaei
حسرت پرواز آن روز مثل همیشه مرغابی‎ها صبحانۀ مفصلی خوردند و خود را رساندند به اوج آسمان. اما لاک‎پشت مثل همیشه نبود، در حسرت پرواز با مرغابیان و صبور در لاک خودش نبود. همیشه لاکش را تحمل می‎کرد. می‎دانست که لاک است که نمی‎گذاشت برود یا بدود یا با مرغابی‎ها بپرد. مرغابی‎ها بهش می‎گفتند: تو خیلی سنگینی... نمی‎توانیم تو را بلند کنیم و ببریم... مثل اجدادمان که لاک‎پشتی را سوار چوب کردند و بردندش به اوج آسمان‎ها ولی نه ما تو را نمی‎بریم... سنگ‎پشت می‎گفت: این گناه من نیست، به من چسبیده... از قدیم هم همین‎طور بوده... اما مرغابی‎ها به حرفش گوش نمی‎کردند، بلند می‎شدند، پرواز می‎کردند و خالِ آسمان را هدف می‎گرفتند. سنگ‎پشت پیر از این پایین مرغابی‎ها را نگاه می‎کرد و حسرت می‎خورد. اما آن روز سنگ‎پشت خودش را تکان داد و آب‎های برکه را به هم زد و راه افتاد. درست بود که پیری او را اذیت می‎کرد اما چاره‎ای هم نداشت، شوق پرواز او را به راه افتادن واداشته بود. چند قدم که گذشت خیسی برکۀ مانده به دست‎وپاهاش خشک شد. به درخت‎ها نگاه کرد، به علف‎زارها و به باد که می‎وزید سلام داد. باد تعجب کرد: - چی شده که سنگ‎پشت برکۀ خودش را تنها گذاشته... سنگ‎پشت گرچه که حال و حوصله‎ای نداشت اما سرش را به زحمت بالا آورد و گفت: - می‎خواهم بپرم... باد هوهویی کرد و چرخی زد و بلندبلند خندید. - چرا با مرغابی‎ها نمی‎روی؟ - آن‎ها دیگر مرا نمی‎خواهند، مسخره‎ام می‎کنند... باد گفت: - شاید فقط یک راه داری.... خودت را از کوه پرت کنی پایین... آن وقت هم ما از دست تو راحت شده‎ایم و هم توانسته‎ای پرواز کنی... چشم‎های لاک‎پشت پراز اشک شد. گفت: - کجاست؟ - آن‎طرف درست بعداز درختان سدر، کوهی بلند هست... باد خندید و رفت. لاک‎پشت هرچه دید زد نتوانست درختان سدر را بیابد. اما هیچ راه دیگری برای پرواز نمی‎دانست. حتی اگر به اشتباه تصمیم گرفته بود به دنبال درختان سدر بگردد. خسته و تشنه و گرسنه سر که بالا کرد درخت سدری را دید و بعد درخت بعدی را... درست رسیده بود. کمی آن طرف‎تر را نگاه کرد. صخره‎ای و سنگی دیگر بود... خود را به لب سنگ رساند. هرچه قدر نگاه کرد نتوانست حدس بزند ارتفاع صخره چه قدر است. به این فکر کرد که خودش را بیندازد پایین. او که دیگر آخر عمرش است. رفت لبِ پرت‎گاه و داشت به این چیزها فکر می‎کرد که ناگاه صدایِ خشنِ پرنده‎ای را شنید.... «می‎خواهی بپری جانور مفلوک! ...کارت تمام است» به او مهلت نداد. به چنگال‎ها گرفتش. بلندش کرد و بردش به خال آسمان، حتی از مرغابی‎ها هم بالاتر.
▫️▫️میل توامانِ پنهان ماندن و شناخته شدن اینکه دیگری چقدر ما را می‌شناسد، تا حد زیادی به این بستگی دارد که چقدر به او اجازه و امکان می‌دهیم که ما را بشناسد. وقتی خودمان را از او پنهان می‌کنیم و جلوی هر آشکارشدنی را می‌گیریم، او چگونه می‌تواند ما را بشناسد؟ آنکه شاید بی‌آشکار کردنِ آگاهانه بتواند ما را بشناسد، مادر است آن هم تنها در سال‌های آغازین زندگی. بعد از آن، اگر انتظار شناخته‌شدن داریم، باید جرئت آشکار کردن را هم (با همه دشواری‌هایش) داشته باشیم. آنکه پنهان می‌شود، نقش بازی می‌کند یا از خود حرف نمی زند، چگونه می‌تواند انتظار همدلی و رابطه عمیق را از دیگری داشته باشد؟ اما چه چیزی در گفتن، آشکار شدن و ابراز کردن هست که اینقدر ما را می‌ترساند و در فاصله نگه می‌دارد؟ @TheWorldasISee
چه کنیم؟ یاسر عرب در مورد نعمات انسان وظیفه‌ی شکر گذاری دارد. زندگی بزرگترین موهبت و نعمتی است که خداوند به ما عطا کرده. برای بندگی کردن و داشتن زندگی شیرین و کمک به خلق خدا ابتدا باید سلامت بود. مثلث سلامتی را حکیمان گفته‌اند که سه ضلع دارد. تغذیه مناسب، خواب کافی، ورزش مستمر.‌ ۱/ تغذیه مناسب؛ میانه روی در خوردن غذا. پرهیز از خوردن آنچه ارزش‌مند نیست. مراقبت از اضافه وزن. حواس داشتن برای نوشیدن آب فراوان. خوردن میوه و سبزیجات. کمترین حد استفاده از نوشابه و نمک و فست فود. استفاده مداوم از دم نوش‌ها و عسل. (بخصوص عسل گون) + مسواک حداقل دوبار در ۲۴ ساعت. ۲/ خواب کافی؛ بین شش تا هشت ساعت. حتی المقدور بیدار نماندن بیش از ساعت ده شب. بالا بردن کیفیت خواب با خستگی در روز و راحتی کامل رخت خواب. (جواب خستگی ذهن خسته کردن جسم است، نه دوباره خسته کردن ذهن با دیدن فیلم!) ۳/ ورزش مستمر؛ حداقل سه جلسه در هفته. همراه با سوزاندن کالری. ترجیحا هوازی. هر بار حدود نیم ساعت از زمان به نفس نفس افتادن خوب است. (دو، شنا، شکم، بارفیکس توی هر پارکی در دسترس همه هست) در مورد ورزش بهتر است با روی خندان و دل خوش و از سر صبر همراه با شادکامی و حضور با نشاط دوستان باشد تا اینکه خدای ناکرده وضعیت را به جایی برسانیم که چندین برابر وقت و هزینه و خستگی را به زور بیماری بدن از ما طلب کند. (شکستن یک سنگ کلیه ساده، با دم دستی ترین روش های غیر تهاجمی این روزها پنج میلیون هزینه دارد. و سکته قلبی هم که انشاالله از همه به دور باشد، سکه‌ی رایج در مرحومان جوان و میانسال بهشت زهرا است.) این سه ضلع با هم تعامل داشته و هر کدام روی بالابردن کیفیت دیگری موثر است. خدای ناکرده تنبلی نموده و به این سه ضلع کم توجهی کنیم عواقب‌اش دامنگیرمان خواهد شد.
9.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و توی ای شیرین تکرار کدامین اسطوره‌ی تاریخی؟ تابوتت آیا الواح ده فرمان خداوند است که نمی‌بایست بر زمین بیفتد؟ یا صلیبی بر دوش مسیح است که به سوی مشهد عیسی می‌شتابد و بدست رومیان تازیانه می‌خورد؟ تو تکرار کدامین اسطوره‌ی تاریخی ای شیرین؟
کوچه‌های بی‌تغییر! همه چیز همین جا اتفاق می‎افتد. در همین کوچه‎ها، در همین محله‎ها، در همین ساعت‎ها... گاهی با خود می‎گفتم اگر قرار است امتحانی بشویم یا مصیبتی به ما برسد یا شادی و شعفی را درک کنم، باید محیطم عوض شود، باید پا بگذارم در دنیایی دیگر... نه این‎طور نیست... دنیا محملی است برای فراز و فرود روح. دنیا دنیای دیگری نمی‎شود... ما همین‎جا رشد می‎کنیم، همین جا بزرگ می‎شویم، جای بزرگ‎ترین شادی‎ها را می‎چشیم، بالاترین لذت‎ها را درک می‎کنیم و بعد غم‎انگیزترین وقایع... جای دوری نمی‎رود، همین نزدیکی است... حتی در همین کوچه و خیابان ما به دنیا می‎آییم و بعد از دنیا می‎رویم و بعداز ما کوچه‎ها همان کوچه‎ها هستند و محله‎ها همان محله‎ها...
4_5796259069773744267.mp3
35.07M
بشنوید و ببینید چه‌قدر کم‌کاریم در زمینه ادبیات داستانی. به‌تان ایده می‌دهد درباره‌ی مطالعه ادبیات داستانی، شاید در ایام نمایشگاه به کارتان بیاید. توصیه‌شان را پسندیدم که گفتند کتاب رمان و داستان نخرید. توصیه نکته‌برداری‌شان هم برایم جالب بود.
حرکت در مه
بشنوید و ببینید چه‌قدر کم‌کاریم در زمینه ادبیات داستانی. به‌تان ایده می‌دهد درباره‌ی مطالعه ادبیات
دوستان این فایل درباره‌ی موضوعات و ادبیات داستانی است، حتماً در کنارش به تعمیق و تقویت محتوایی هم بپردازید و ازنظر اندیشه‌ای خود را صاحب‌نظر کنید.
https://www.instagram.com/p/CdjMZQrKDNq/?igshid=MDJmNzVkMjY= parkeshahrlib شانزدهمین جلسه ی پایگاه نقد کتابخانه مرکزی پارک شهر با همکاری کتابخانه امام صادق (ع) قم برگزار می شود؛ نقد کتاب «ویولون زن روی پل» با حضور نویسنده ی کتاب، آقای خسرو باباخانی و آقای رضا امیرخانی به عنوان منتقد؛ زمان: دوشنبه ۲۶ اردیبهشت ماه ساعت ۱۷ مکان: سالن جلسات کتابخانه پارک شهر؛ بصورت حضوری و پخش زنده از صفحه ی لایو کتابخانه و اسکای روم: https://instagram.com/parkeshahrlib?igshid=YmMyMTA2M2Y https://www.skyroom.online/ch/tehranplir/parkeshah
حرکت در مه
https://www.instagram.com/p/CdjMZQrKDNq/?igshid=MDJmNzVkMjY= parkeshahrlib شانزدهمین جلسه ی پایگا
به شرطی که رضا امیرخانی مدت قابل توجهی صحبت کند، می‌توان ازش چیزهایی آموخت حتی اگر مثل من آن کتاب را نخوانده باشید.
به شکوفه‌ها به باران برسان سلام ما را