eitaa logo
حرکت در مه
193 دنبال‌کننده
443 عکس
75 ویدیو
58 فایل
دربارۀ داستان و زندگی
مشاهده در ایتا
دانلود
باید بدانیم که داشتن فکر و اندیشۀ نو و نگاه نو باعث جذابیت در نوشتن می‎شود وگرنه اگر مثل الباقی فقط بخواهم حرف‎های دیگران را بازگو کنم، جذابیتی ندارد. در همین انتخابات دیدیم که افرادی مدام و یک‎ریز مطلب تولید می‎کردند. این چند تا چیز را نشان می‎دهد: اول این‎که نشان می‎دهد که طرف می‎تواند بنویسد ولی نمی‎خواهد! دوم این‎که نشان می‎دهد در موضوعی که دغدغه‎ات است و رگ‎هایت را متورم می‎کند و احساساتت را به غلیان و هیجان وامی‎دارد، حتماً می‎توانی بنویسی. سوم این‎که نداشتن نگاه و فکر نو باعث شده بود که خیلی‎ها متن‎هاشان شبیه به هم شود و اگر طیف بچه‎های ارزشی را نگاه بکنیم همه در ذم روحانی بود بدونِ پشتوانۀ فکری عمیق. چهارم این‎که این نوشتن‎ها نیاز به فرموده و تمرین و شرکت در کلاس و از این جور چیزها نداشت. فقط می‎نوشت تا حق مطلب را ادا کند و جلوی تکرار حکومت لیبرال‎ها و غرب‎زده‎ها را بگیرد. این هم مطلبی بود در باب نوشتن مربوط به انتخابات اخیر.
این را جایی قبل‎تر هم گفته‎ام. یک روز قرار شد شهید گم‎نامی را برای تشییع و وداع بیاورند دانش‎گاه. آن روزها خیلی از بچه‎ها اولین بارشان بود که شهید گم‎نام را حس می‎کردند و باهاش ارتباط برقرار می‎کردند. فضای عجیبی شد. فضا فضای سنگینی بود که همه گریه می‎کردند و مجلس سنگین شد. دور شهید پروانه‎وار چرخ می‎زدند و نوحه می‎خواندند و اشک می‎ریختند و نجوا می‎کردند. ساعتی گذشت و دیگر باید مجلس را تمام می‎کردند. حاج آقای انصاریان آمد پشت میکروفون و آن را به دست گرفت و گفت: - خب خب عزاداری‎هاتان را کردید، خوب گریه کردید و اشک ریختید حالا بروید کمی معرفت کسب کنید... یا یک چیزی توی این مایه‎ها. حالا خطاب به عزیزان جشن‎گیرنده و کوبنده بر طبل شادانه و خوش‎حال باید همین را بگویم. عزیزان حالا خوب شادی‎هاتان را کردید به‎خاطر رفتن روحانی و آمدن رئیسی حالا بروید فکر بکنید چه باید بکنید که مملکت از این وضع دربیاید. مطمئن باشید جناب رئیسی از پس این همه مشکل نمی‎تواند بربیاید... بروید برای خودتان فکر بکنید و وضعیت امروز را تحلیل کنید.
چند سوژه برای خاطرات اسنپی: در یک روز دو تا از شاگردهام را دیدم. یکی محمدجواد را که توی مدرسه شاگردمان بود و یکی هم از بچه‎های جلسۀ قرآن که من او را به جا نیاوردم و او به جایم آورد. محمدجواد برای خودش تنبک‎زنی شده بود و یک تنبک هشت میلیونی داشت و داشت می‎رفت سرِ کلاس. کرونا فرصت خوبی براش شده بود تا برود شاپور جدید و کار روی ماشین‎های سنگین را هم یاد بگیرد اما اصلاً برای کرایه بفرما نزد و من هم. درست و به‎قاعده کرایه را دادیم و گرفتیم و دمِ مترو پیاده‎اش کردم. این‎که می‎گویم که کرونا برای بعضی خوب شده دلیلش این است که بچه‎ها طعم کار کردن و پول درآوردن را چشیده‎اند و پدرمادرهایی که کاری دارند آن‎ها را فرستاده‎اند جایی. یک بار هم توی همین اسنپ دو تا داداش را دیدم که توی یک سبزی‎فروشی کار می‎کردند و کلی هم حراف بودند. خب کارهای‎شان را کرده بودند و حالا دل‎شان یک خواب حسابی می‎خواست. دل‎شان می‎خواست بروند خوب بگیرند بخوابند و خسته بودند و نمی‎آمدند سوارِ ماشین شوند آخر آن جارو کردن تهِ سبزی‎ها باقی مانده بود و عجب شیطان بودند.
داستانها از کجا می‌آیند؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من هرگز از پیدایش افراد شکاک در اجتماع که علیه اسلام سخنرانی کنند و مقاله بنویسند، متاثر نمی‌شوم و بلکه خوشحال هم می‌شوم. 🔺دینی که منطقش براساس فکر، عقل، فلسفه و مصالح است، از این جهت نگرانی ندارد. 🔺آن که صدر اسلام به همه مسلمین و ملل دیگر درباره داده شد، هیچ ملت دیگری نداده و این از افتخارات ماست. 🔺وجود افراد ، وقتی خطرناک است که حامیان دین آنقدر مرده و بی‌روح باشند که در مقام جواب برنیایند. ، آینده انقلاب اسلامی، صص ۲۲۶-۲۲۵
✴امام رضا علیه السلام فرمود: ⬅️برای برآوردن حاجات مومنان و شاد کردن آنها حریص باشید. ⬅️که همانا نزد خداوند متعال بعد از انجام واجبات عملی محبوب تر از شاد کردن مومنان نیست. 📬بحارالانوار ✅ @amircheraghi110
خاطرات یک اسنپی گاز می‎دادم و می‎رفتم و می‎رفتم که برسم به مقصد. راه خلوت بود و هوا هم نسبتاً ملایم. دنبال این بودم که خودم را سریع برسانم که یک‎هو خانمه هوس کرد جوجه بخرد. یک وانتی داشت جوجه می‎فروخت و گفت: «میشه برگردید من میخوام... جوجه بخرم» از این دست کارها زیاد دیده‌ام. یک هو وسط راه می‌گویند آقا می‎شود بایستی من فلان را می‎خواهم یا بهمان را. این یکی هم گفت من جوجه می‎خواهم. بعد پیاده شد و دیدم که رفته سراغ جوجه‎ها و یک کارتن هم دستش گرفته. بعد فکر می‎کردم یکی یا دو تا جوجه بخرد. یک‎دفعه دیدم با 12 تا جوجه رنگ وارنگ آمد توی ماشین که تا خود مقصد جیک‎جیک می‎کردند. هی جیک و جیک. بعد می‎گفت من می‎خواهم دخترم را سورپرایز کنم. گفت: «توی دوران کرونا جایی ندارند بروند خوب است با این جوجه‎ها سرگرم باشند، گفت 12 تا خریدم که دیدم این‎ها می‎میرند برای همین زیاد گرفتم که اگر مردند ناراحت نشویم... » بعدش بچه‎اش هم سورپرایز شد ولی سورپرایزی‎اش یک طوری بود. ذوق‎مرگ نشد و درحد 12 تا جوجه نبود. ولی خوب بود.
🔴ای حاکم، وظیفه تو برقراری عدالت و محو فقر از چهره جامعه است نه کشورگشایی روزی مأمون با خوشحالی به محضر امام رضا(ع) آمد و نامه ‏ای را خواند که در آن نامه از پیروزی لشگرش، و فتح یکی از بلاد کابل، سخن به میان آمده بود. امام به او گفت: آیا فتح یکی از شهرهای مشرکان، تو را خوشحال کرده است؟ مأمون: آیا چنین فتحی مایه‏ شادی نیست؟ ✅امام: در مورد امت محمد(ص) و مسئولیت زمامداری که خداوند آن را در اختیارت نهاده، از خدا بترس! «فانک قد ضیعت امور المسلمین، و فوضت ذلک الی غیرک، یحکم فیهم بغیر حکم الله عزوجل...» همانا تو امور مسلمانان را تباه ساخته ‏ای، حکمرانی را به غیر خود واگذار نموده‏ ای که در میان مسلمانان به غیر حکم خدا حکمرانی می‏کنند (تو با نصب فرمانداری نالایق و ستمگر، حق مسلمانان بلاد را تباه نموده ‏ای، اکنون به خاطر فتح فلان قریه خوش رقصی می‏کنی؟) تو در این بلاد نشسته ‏ای ولی ...به مسلمانان مهاجر و انصار، ظلم می‏شود، به طوری که مدتهاست در فقر و نداری هستند و به آنها ستم می شود، و دسترسی به تو ندارند و کسی به داد آنها نمی‏رسد، از خدا بترس، و به امور مسلمانان توجه داشته باش! «اما علمت ان والی المسلمین مثل العمود فی وسط الفسطاط، من اراده اخذه» آیا نمی‏دانی که زمامدار مسلمانان مانند ستون وسط خیمه است، که هر کسی در درون خیمه است بخواهد می‏تواند آن ستون را بگیرد.» تو نیز باید به مسلمانان این‏گونه نزدیک باشی، و مردم به تو دسترسی داشته باشند، و شکایتهای خود را به تو برسانند...» ✅ «تو را در داخل كشور اسلامی‌ برقرار كن و و را برطرف کن و به مشكلات مردم رسيدگي كن. اين مايه خرسندي و خشنودي يك حاكم مسلمان است، نه كشورگشايی و فتوحات تازه و افزودن بر قلمرو جغرافيایی كشور اسلام، بدون اين‌كه محتواي اسلام و جوهر دين كه عدالت است، اجرا شده باشد». 📖عيون اخبار الرضا، ج ۲،ص۱۶ مسند امام رضا، ج ۲،ص ۱۴۹و۱۵۲ کانال استاد محمدرضاحکیمی
هدایت شده از مهربانی کن...
🎊یک دوره آموزشی هنریِ جذاب و کاربردی🎊 آموزش تکنیک‌های رنگ‌امیزی👇 🔸نقاشی با آبرنگ 🔸نقاشی با اکولین 🔸نقاشی با پاستل روغنی 🔸نقاشی با گواش 🔸نقاشی روی سفال 🌟مدت زمان دوره ۱۲ جلسه‌ی دو ساعته‌ی آنلاین در گروه مربوطه"پیامرسان ایتا"🌟 🌟پنج‌شنبه‌ها ساعت ۸ تا۱۰ صبح🌟 🌟شرکت برای عموم (مذکر و مونث)در هر مقطع سنی آزاد است. 🌟آموزشها بصورت فیلم و تصویر مرحله به مرحله در کانال خصوصی قابل ذخیره برای هنرجویان🌟 📢📢 پیشنهاد ویژه👇👇 ✅هنرجویانی که تا ۱۴۰۰/۴/۷ ثبت نام خود را کامل کنند، لازم نیست کل شهریه را پرداخت کنند.🔴 شهریه نصف میشود🔴😊🌟 یعنی: 👇👇 ❌۸۰ تومان❌ فقط و فقط👈✅۴۰ تومان✅ 🌟برای دریافت اطلاعات در مورد مربی دوره، به گروه انجمن باغ گردو مراجعه کنید و پیام سنجاق شده را ببینید.👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2180513811Cc601baf843 🌟مراحل ثبت‌نام: پرداخت شهریه به شماره حساب 5859831039796742 حسین مجاهد و ارسال رسید واریزی به آیدی @Mehrabani_kon همراه با ذکر نام و نام‌خانوادگی،سن و تعهد دستنویس که به هنرجو داده میشود.
غلبه بر خورشید هرم گرما رفته تا تهِ حلقت و خیابان‎ها داغ و آفتاب داغ و آسمان داغ و داغ ... آسفالت‎ها ظرفیت گرمای بیش‎از این را ندارند و الان است که هرچی هرمِ گرما قورت داده‎اند بدهند بالا. عرق می‎ریزد از سر و روی مردم... اما... نگاه که می‎اندازی توی خورشید انگار می‎توانی کمی نگاهش بکنی... خورشید تا لحظاتی پیش با قدرت می‎تابید اما حالا انگار زورِ خورشید کم شده... عرق می‎ریزند ولی کم‎تر، آفتاب هست اما شدیدِ ملایم‎تر و کف خیابان فرصت نفس کشیدن می‎یابد. حرارت‎ها را می‎دهد بالا و این بار انگار جاده هم برای خودش خورشیدی شده... گرما خوب خودنمایی می‎کند ولی شماره‎های آخر است. کمی صبر کنی می‎توانی حریفش بشوی... الان است که باد به مددت بیاید. بوزد گرم و تفتیده. اما همین اجازه بدهد با خیابان کمی نفس بکشی... بوز ای باد... بر این خورشید سوزان عطش‎آفرین غلبه کن... و جنگ و درگیری تا حینی که آفتاب تسلیم بشود و نارنجی بشود و بخواهد بساطش را جمع کند و... باد خنک‌تر شده و خورشید فرورفته در غرب و گرمایی شیرین توی جانت است. گرمایی که حس می‎کنی انگار از ازل بوده و باد که گل و گردن را می‎نوازد و این گرما را مطبوع‎تر می‎کند. گرما باید باشد و باد هم باید باشد و آن شیرینی که یک‎هو حس می‎کنی غرض از خلقت همین یک لحظه بوده. همین لحظۀ شیرین بدون حضور هیچ فرهادی.