⭕️ امکانِ ادبیات و عجزِ رسانه
🖋محمد خیرابادی
🔘 ادبیات و هنرهای مکتوب (رمان و داستان) و همچنین هنرهای نمایشی و تصویری مرتبط با ادبیات و داستان (تئاتر و سینما)، یک تفاوت ماهیتی با رسانه (در شکل خبری و ژورنالیستی آن؛ رادیو، تلویزیون و روزنامه) دارد. رسانه کارش خبررسانی است و رسانههای جدید و هوشمند در پی باخبر کردن آدمها از همدیگر در لحظه و مشترک ساختن همگان در مطلع بودن از اتفاقات روزمره در سرتاسر جهان هستند؛ به عبارت دیگر رسانه، امر واقع و وقوع یافته را بازتاب میدهد، امری که رخ داده و ما اغلب در برابرش عاجزیم. رسانه در بیشتر مواقع نشانمان میدهد که جز تماشا کردن و نهایتاً خرسندی یا افسوس و غم خوردن، کاری از ما ساخته نیست. از پشت شیشه رسانهها انسان را نمیتوانیم بشناسیم، تصاویری گزیده از دوستانمان در شبکههای اجتماعی میبینیم که دور میزهای غذا شاد و خوشحال نشستهاند، اخباری منتخب از اتفاقات پیرامونمان میخوانیم و میشنویم و در این توهم به سر میبریم که دنیا در مشت ماست.
🔘 اما ادبیات به تعبیر آگامبن "امکان و قدرت" خلق میکند؛ به موقعیتهای انسانی نور میتاباند، زوایای دید را مدام جابجا میکند و به ما کمک میکند جای شخصیتها و انسانهای دیگر قرار بگیریم تا نشانمان دهد که انسان چیست، چه در سر میپروراند، چه تمایلاتی دارد، به دنبال چیست و در تنوع و تکثر خود چه تواناییها و امکاناتی دارد؟ ادبیات جا را برای رویاپردازی، تخیل و چشماندازهای امیدوارانه باز میکند. در عوض رسانه، شهروندی را ترجيح میدهد که بلایی بر سرش نازل شده و دست و پا بسته و به عبارتی "آزرده اما ناتوان است". اين همان چیزی است که رسانهها به دنبالش هستند. گویی کسی نشسته باشد و مدام خاطرات تلخ خود را برایمان تعریف کند. آگامبن رسانهها را منبع "خاطرهی بد" میداند؛ نوعی خاطره که انسانِ آسیبدیده، خشمگین، کينهتوز، روانرنجور و ناامید توليد میکند.
#جورجو_آگامبن #ادبیات #داستان #خاطره #فلسفه #رسانه