eitaa logo
دانستنیهای قرآن و احادیث
35.1هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
8هزار ویدیو
55 فایل
استفاده وکپی مطالب آزاد با ذکر صلوات برای سلامتی امام زمان (عج) . پست های تبلیغاتی از نظر ما نه تایید و نه رد می‌شود🔴 تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1262354873Cf856639733 آیدی ادمین @farzane_ostadi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌿 قصه های مربوط به: علیه السلام 🔹آخرین تقاضای اسماعیل علیه السلام «۱»🔹 آنگاه که ابراهیم مقصود خود را برای اسماعیل بیان کرد. وی در فرمانبرداری از پدر و پذیرش فرمان الهی سر تسلیم فرود آورد و گفت: ای پدر! مأموریت خویش را در مورد من عملی ساز که به خواست خدا مرا از صابران می یابی. و چه زیبا و ستودنی است چنین احسان و ایمانی که تا این حد به قضا و قدر الهی راضی باشد. اسماعیل تصمیم گرفت داغ مرگ خود را در دل پدر تخفیف دهد و ساده ترین روش انجام وظیفه را به وی نشان دهد، لذا به او گفت: پدر جان! ریسمان محکمی تهیه کن و مرا با آن محکم ببند تا دست و پا نزنم! لباسهای مرا بیرون بیاور تا به خون آغشته نشود و از اجر اخروی من کاسته نگردد و بعلاوه مادرم لباس خون آلود مرا نبیند و غم و اندوهش افزایش نیابد و اشک او بیشتر جاری نشود! پدر جان! لبه کارد را تیز کن و هرچه زودتر بر گلویم بکش تا امر خدا بر من آسان گردد، زیرا مرگ سخت و تحمل آن دردناک است. پدر جان! چون برگشتی، سلام مرا به مادرم برسان، و اگر خواستی پیراهن مرا برای او ببری مانعی ندارد، زیرا این کار موجب تسلی خاطر و آرامش او می شود، پیراهن من یادگار فرزند او است و بوی پسرش را از آن حس میکند و آنگاه که در اطراف مکه به جستجوی من می شتابد و مرا نمی یابد، پیراهن را در آغوش می گیرد و با استشمام بوی من درد خویش را تسکین می دهد. ابراهیم گفت: ... (ادامه دارد...) علیه السلام منبع: کتاب قصه های قرآن؛ زمانی، مصطفی، پایگاه اطلاع رسانی حوزه 💯 🌺 @harrozba_qoraan 🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺