eitaa logo
💚🌦 حسنات 🌦💚
166 دنبال‌کننده
955 عکس
1.6هزار ویدیو
36 فایل
🌦گلچینِ مجازی💚 🔍 عموماً با زمینه‌ی مذهبی و اعتقادی ✍️ مدیرِ «حسنات»: «سیدمحمدحسن صدری شال»، نمی از چشمه‌سار زلال حوزه‌‌ی علمیه‌‌ی قم @SADRI_SMH 🔻 إن‌شاءالله پاسخگوی سؤالات و شبهات خواهم بود.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 به آسمان رود و کار آفتاب کند (نظر کیمیا اثر) ✅ شاید برای بسیاری تکراری باشد اما باز هم خواندنی و زیباست. 🌹حکایت طلبه‌ی فقیری که به لوسترهای حرم حضرت امیرالمؤمنین عليه‌السلام در نجف اعتراض کرد و ثروت او از حد گذشت!! 🔰یکى از طلبه‌هاى حوزه‌ی باعظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود! روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام عرضه می‌دارد: شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل‌هاى بى‌بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده‌اید در حالى که من براى اداره‌ی امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم؟! شب، امیرالمؤمنین علیه‌السلام را در خواب می‌بیند که آن حضرت به او مى‌فرماید: اگر مى‌خواهى در نجف مجاور من باشى، اینجا همین نان و ماست و فجل و فرش طلبگى است و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى‌خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد به خانه‌ی فلان کس مراجعه کنى، چون حلقه به در زدى و صاحب‌خانه در را باز کرد به او بگو: «به آسمان رود و کار آفتاب کند» پس از این خواب، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى‌شود و عرضه مى‌دارد: زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است، شما مرا به هندوستان حواله مى‌دهید؟!! بار دیگر حضرت را خواب مى‌بیند که مى‌فرماید: «سخن همان است که گفتم، اگر در جوار ما با این اوضاع مى‌توانى استقامت ورزى اقامت کن، اگر نمى‌توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه‌ی فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: به آسمان رود و کار آفتاب کند!» پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن، کتاب‌ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى‌رساند، و اهل خیر هم با او مساعدت مى‌کنند تا خود را به هندوستان مى‌رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه‌ی آن راجه را مى‌گیرد. مردم از این که طلبه‌اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد، تعجب مى‌کنند!! وقتى به در خانه‌ی آن راجه مى‌رسد در مى‌زند، چون در را باز مى‌کنند، مى‌بیند شخصى از پله‌هاى عمارت به زیر آمد، طلبه وقتى با او روبرو مى‌شود مى‌گوید: «به آسمان رود و کار آفتاب کند» فوراً راجه پیش‌خدمت‌هایش را صدا مى‌زند و مى‌گوید: «این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید، و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى‌اش وى را به حمام ببرید و او را با لباس‌هاى فاخر و گران‌قیمت بپوشانید.» مراسم به صورتى نیکو انجام مى‌گیرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى‌شود. فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن پر زینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند، از شخصى که کنار دستش بود پرسید: چه خبر است؟ پاسخ شنید: مجلس جشن عقد دختر صاحب‌خانه است! پیش خود گفت: وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است. هنگامى که مجلس آراسته شد، راجه به سالن درآمد، همه به احترامش از جاى برخاستند، و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه‌ی خود نشست. نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت: آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى‌شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم و همه مى‌دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است، یکى از آن‌ها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى‌بندم، و شما اى عالمان دین، هم‌اکنون صیغه‌ی عقد را جارى کنید! چون صیغه‌ی محرمیت جارى شد، طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود، پرسید: شرح این داستان چیست؟ راجه گفت: من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین علیه‌السلام شعرى بگویم، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم. به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم، مصراع گفته شده آن‌ها هم چندان مطلوب نبود، به شعراى ایران مراجعه کردم، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى‌زد، پیش خود گفتم: حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین علیه‌السلام قرار نگرفته است، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید، نصف دارایى ام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم. شما آمدید و مصراع دوم را گفتید، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است. طلبه گفت: مصراع اول چه بود؟ راجه گفت: «به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند» طلبه گفت: مصراع دوم از من نیست بلکه لطف خود امیرالمؤمنین علیه‌السلام است. راجه سجده شکر کرد و خواند: «به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند به آسمان رود و کار آفتاب کند» وقتی نظر کیمیا اثر حضرت مولا، فقیر نیازمندی را این‌گونه به ثروت و جاه و جلال برساند، نتیجه‌ی نظر حق در حقّ عبد چه خواهد کرد؟ 📕 منبع: «عبرت آموز: مجموعه‌ای از نكته‌ها و داستان‌های كتب استاد حسين انصاريان»، صفحه‌ی ۶۸ تا ۷۱ 💚🌦حسنات🌦💚 ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سرود و نماهنگ «قربونت برم» 🎶 با اجرای گروه سرود کوثر مشکات 🎤🖋 شعر، صدا و آهنگسازی: مجتبیٰ کرمی 🎶 تولید و همکاری: 💥گروه فطرس 💥گروه هنری قاف 💥رسانه‌ی موقوفه‌ی قرآنی شهدای شاندیز 💥مدیریت حرم امامزادگان یاسر و ناصر علیهماالسلام شهرستان طرقبه شاندیز می‌شه بهشت رفت به سادگی بریم نجف خانوادگی بریم سه روز واسه زندگی علی علی 🔗 پیوند نسخه‌ی کیفیت اصلی نماهنگ 💚🌦حسنات🌦💚 ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
44.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سرود و نماهنگ زیبا و شنیدنی «بابا علی علیه‌السلام» 🎶گروه سرود مُعَلّیٰ 🎙ابوالفضل عابدپور 🔻رسانه‌ی هنری وصال ❤️ تولیٰ علی، تبریٰ علی ای قبله‌گاه هر مصلّیٰ علی علی عالی و معلّیٰ علی لا أمیرالمؤمنین إلا علی ❤️ 💚🌦حسنات🌦💚 ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
46.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نماهنگ و سرود چهارزبانه «سلام بر مهتاب» 😍 با سبک دلنشین و فقراتی از نسخه‌های مختلف «سلام فرمانده» 🎶 «گروه سرود معراج الهدیٰ قم» 🖌 شعر فارسی و تدوین: سیدعلی حسینی 💚🌦حسنات🌦💚 ‎
📄 متن سرود چهار زبانه‌ی «سلام بر مهتاب» یا روحي إمام زماني محبوبي إمام زماني یا عمري إمام زماني لا خیر في الحیاة من دون هواك والعین فداك قل لي یا حبیبي هل لي أن أراك یوخدی بو عالمین سنسیز هچ صفاسی غملیدور هواسی قوتار بو فراقی ای زهرا بالاسی سلام یا مهدی سلام او آقایا همیشه ناظردی سلام یا مهدی سیدعلی آقامین گورسن لشگری حاضردی سلام یا مهدی We wait For you oh imam Come back to us again We are all your lovers On your path well remain like lovers of our mawla Hussein Even though we maybe young in our age Well always remain Salam my mawla Salam from the children of your mother Zahra Salam my mawla We wait for you under the flag of our leader Salam my mawla تا وقتی که برگردی قول می‌دم بهت انقلابی می‌مونم تا وقتی که برگردی مثل شهدا امام زمانی می‌مونم تا وقتی که برگردی با شعار مرگ بر دشمن تو منم ولایی می‌مونم منم می‌شم حاج قاسم با همین سن کمم نقشه‌های اسرائیلو خراب می‌کنم منم می‌شم حاج قاسم تا که اسم تو بیاد من دست به سینه احترام می‌کنم منم می‌شم حاج قاسم با همین دستای کوچیکم برا ظهور تو دعا می‌کنم با قلب شکسته صدات می‌کنم سلام بر مهتاب سلام با قلبی شکسته و بی‌تاب سلام بر مهتاب خسته شدیم از هجرت آقا به سمت ما بشتاب سلام بر مهتاب قول ورم من تا بو مکتبده قالام قول ورم من باش وئریب شهید اولام قول ورم من محضرنده قاتلان حاج قاسمدن انتقام آلام عهداً نبقی مقاومین ولکم منتظرین عهداً منا حتی اللقاء نقتدي بالفقهاء في طریق الشهداء لك منا الوفاء یا مهدي لك منا البیعة في الحیاة فرایة الدین بنا تبقیٰ قسماً نحفظها بالقبضات سلام بر مهتاب سلام با قلبی شکسته و بی‌تاب سلام بر مهتاب خسته شدیم از هجرت آقا به سمت ما بشتاب سلام بر مهتاب 🖌 شعر فارسی: سیدعلی حسینی 💚🌦حسنات🌦💚 ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 فیلم سینمایی «شماره‌ی ۱۰» ماجرای شگفت‌انگیز تنها فرار موفق یک اسیر ایرانی از شکنجه‌گاه رژیم بعث به‌طوری‌که صدام ملعون ۴۰۰ میلیون دینار برای آوردن سرش جایزه گذاشت. 📽 بیان خاطرات این فرار موفق از زبان «زاگرس میلانی» (میرانی) آزاده‌ی قهرمان در برنامه‌ی «تاریخ شفاهی» 🎞 مشاهده‌ی فیلم سینمایی «شماره‌ی ۱۰» در تلوبیون 🔗 شرح مختصر ماجرای این آزاده‌ی عزیز و سرنوشت مبهم وی در خبرگزاری‌ها 💚🌦حسنات🌦💚 ‎
31.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 «اسطوره» ❤️‍🔥روایتی اقتباسی و جذاب از اسطوره‌ی عصر ما با قالبی همچون شاهنامه 💚🌦حسنات🌦💚 ‎
📺 سریال نمایشی «مشاور»، سریالی ارزشمند و آموزنده 💠 این سریال ارزشمند با محوریت برررسی و حل مسائل و مشکلات خانواده‌ها توسط یک فرد روحانی (با بازی فرهاد قائمیان) برای اولین بار از شبکه‌ی افق پخش می‌شود. 📣 کارگردان: محمدصادق بکتاشیان 🔘 تهیه‌کننده: سیدمحمدرضا حسینی 🖊 نویسنده: گروه نویسندگان 🗓 پخش این مجموعه تلویزیونی ۲۶ قسمتی، از شنبه ۳۰ دی آغاز شده و در ساعت ۱۹:۳۰ از شبکه افق پخش می‌شود. 🔻تکرار این مجموعه تلویزیونی روز بعد ساعت ۳ بامداد و ۱۵:۳۰ پخش می‌شود. 🔗 پیوند مشاهده‌ی این سریال در فضای «تلوبیون» 📞 قطعاً این اثر بی‌نقص نیست اما لطفاً پس از مشاهده‌ی سریال در صورتی که مورد پسندتان واقع شد برای انتقال نظرات، تشویق، حمایت و زمینه‌سازی تولید آثار مشابه و بهتر با روابط عمومی سازمان صدا و سیما «۱۶۲» تماس بگیرید.✅ 💚🌦حسنات🌦💚 ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😄 روز مرد مبارک 😅شوخی شاعرانه با روز مرد 🎙🖌 عبدالرضا قیصری 💚🌦حسنات🌦💚 ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️لطفاً حتماً ببینید، خودتان را محک بزنید و اگر احساس تکلیف کردید با نشر حداکثری دین خود را ادا کنید! 💚🌦حسنات🌦💚 ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴رحلت جانسوز بانوی قهرمان دشت کربلا، اسوه‌ صبر و وفا حضرت زینب سلام‌الله‌علیها صبر را معنا و مفهومی به نام زینب است احترام عشق هم از احترام زینب است داوری بنگر که در بیدادگاه شهر شام با حسین همدست گشتن اتهام زینب است مشت را کرده گره با هیبت و احساس گفت این حسین فرمانده عالم، امام زینب است گرچه بین بانوان زهرا مقام اول است بعد زهرا رتبه برتر مقام زینب است 💚🌦حسنات🌦💚 ‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟢 تیم یک نفره مذاکره‌کننده امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام با معاویه 🔸 براى اميرالمؤمنين عليه‌السلام نامه‌اى از معاويه رسيد. 🔹 حضرت مهر نامه را شكست و قرائت فرمود: 🔹 «از طرف امير المومنين و خليفة المسلمين، معاوية بن ابى‌سفيان براى على! 🔹 اى على! در جنگ جمل هر چه خواستى با ام‌المؤمنين عايشه و اصحاب رسول خدا طلحه و زبير كردى، اكنون مهياى جنگ باش!» 🔹 حضرت جواب نامه را اين‌گونه نوشت: از طرف عبدالله، تو به رياست مى‌نازى و من به بندگى خداوند، من آماده جنگ هستم. به همان نشان كه «أنا قاتل جدك وعمك وخالك. (من همان قاتل پدربزرگ و عمو و دايى تو هستم!)» 🔸 سپس نامه را مهر و امضاء فرمود و از شاگردانش كه در محضرش بودند، پرسيد: كيست كه اين نامه را به شام ببرد؟ كسى جواب نداد. 🔹 دوباره حضرت سؤالش را تكرار فرمود و اين بار طرماح از ميان جمعيت برخاست و عرض كرد: على جان! من حاضرم. 🔹 حضرت ضمن اينكه او را از متن تند نامه آگاه كرد، فرمود: طرماح! به شام كه رفتى مواظب آبروى على باش... . 🔹طرماح گفت: سمعاً وطاعةً... آنگاه نامه را گرفت و بسوى شام حركت كرد. 🔹 معاويه در باغ قصرش بود كه عمرو عاص خبر رسيدن يكى از شاگردان على را به او رساند. 🔹 معاويه فورا دستور داد كه بساطى رنگين پهن كنند تا شكوه آن طرماح را تحت تأثير قرار بدهد و او را به لكنت بيندازد. 🔹 طرماح وقتى وارد شد و آن فرش‌هاى رنگين و بساط مفصل را ديد، بى‌اعتناء با همان كفش‌هاى خاك‌آلوده‌اش قدم‌ها را بر فرش‌ها گذاشت! 🔹 سپس خود را به معاويه رساند و همان‌طور كه او بر مسندش لميده بود، طرماح نيز لم داد و پاهايش را دراز كرد! 🔹 اطرافيان معاويه به طرماح اعتراض كردند كه پاهايت را جمع كن! اما او گفت: تا آن مردك (معاويه) پاهايش را جمع نكند، من هم پاهايم را جمع نخواهم كرد! 🔹عمرو عاص به معاويه در گوشى گفت: اين مردى بيابانيست و كافيست كه تو سر كيسه‌ات را كمى شل كنى تا او رام بشود و لحنش را هم عوض كند. 🔹 معاويه ضمن اينكه دستور داد تا سى‌هزار درهم پيش طرماح بگذارند، از او پرسيد: از نزد كه به خدمت كه آمده‌اى؟ 🔹 طرماح گفت: از طرف خليفه برحق، اسدالله، عين‌الله، اذن‌الله، وجه‌الله، اميرالمؤمنين على‌بن‌ابی‌طالب نامه‌اى دارم براى امير زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن، معاوية بن ابى‌سفيان! 🔹 معاويه ناراحت از اينكه سى‌هزار درهم نيز نتوانسته است كه اين شاگرد على عليه‌السلام را ساكت كند، گفت: نامه را بده ببينم! 🔹 طرماح گفت: روى پاهايت مى‌ايستى، دو دستت را دراز مي‌كنى تا من نامه على عليه‌السلام را ببوسم و به تو بدهم. 🔹 معاويه گفت: نامه را به عمرو عاص بده. 🔹 طرماح گفت: اميرى كه ظالم است، وزيرش هم خائن است و من نامه را به خائنى چون او نمی‌دهم. 🔹 معاويه گفت: نامه را به يزيد بده. 🔹طرماح گفت: ما دل خوشى از شيطان نداريم چه رسد به بچه‌اش! بالأخره معاويه طبق خواسته طرماح عمل کرد و نامه را گرفت و خواند. 🔹 بعد هم با ناراحتى تمام كاتبانش را احضار كرد تا جواب نامه را اين‌گونه بنويسد: «على! عده‌ لشكريان من به عدد ستارگان آسمان است، مهياى نبرد باش» 🔹 طرماح برخاست و گفت: من خودم جواب نامه‌ات را مى‌دهم: على عليه‌السلام خود به تنهايى خورشيديست كه ستارگان تو در برابرش نورى نخواهند داشت. 🔹 سپس خواست برود كه معاويه گفت: «طرماح! سى‌هزار درهمت را بردار و سپس برو» 🔹 اما طرماح بى‌اعتناء به حرف معاويه و بدون خداحافظى راه كوفه را در پيش گرفت. 🔹 معاويه رو به عمرو عاص كرد و گفت: حاضرم تمام ثروتم را بدهم تا يكى از شما به اندازه يک ساعتى كه اين مرد از على طرفدارى كرد، از من طرفدارى كند! 🔹 عمرو عاص گفت: به‌خدا اگر على به شام بيايد، من كه عمرو عاصم نمازم را پشت سر او می‌خوانم اما غذايم را سر سفره تو می‌خورم!! 📕 کتاب «الإختصاص»، نوشته‌ی شیخ مفید رحمه‌الله 💚🌦حسنات🌦💚 ‎