هوالنّور
.
لاف یکرنگی مزن، تا از صفت چون آینه
از درون سو تیرگی داری و بیرون سو صفا
آتشین داری زبان، زان دل سیاهی چون چراغ
گِرد خود گردی، از آن تر دامنی چون آسیا
رخت از گنبد برون بر گر حياتی بایدت
زان که تا در گنبدی، با مردگانی هموِطا
.
#خاقانی
@hasankhosravivaghar
هدایت شده از مجتبی خرسندی
بسم الله الرحمن الرحیم
به بهانهی تولد برادرم #حسن_خسرویوقار
و دردهای مشترکمان که اینروزها بیشتر و بزرگتر هم شدهاند، به امید رهایی در سایهی دولت #امام_زمان
برادر
دلم همیشه تو را از زمانه خواست برادر
که بودن تو به هر درد من دواست برادر
بهلطفعشق، بهدمنوش شعرهایتو گرم است
اگر به کلبهی ما رونق و صفاست برادر
همین خوشاست که از جانب دل تو میآید
دگر چهفرق که دشنام یا دعاست برادر؟
از این غریبهسرای غریبهکُش چهبگویم؟
دل غریب تو با دردم آشناست برادر
سؤال کردهای از عمر این برادری و من
حساب کردم و دیدم که؛ سالهاست برادر.
به دوستان سفر کرده غبطه خوردم و گفتی؛
قرار بعدی ما خاک کربلاست برادر
اگرچه درد من و تو بزرگتر شده، امّا
خدا بزرگتر از دردهای ماست برادر
#مجتبی_خرسندی
@Hasankhosravivaghar
@Mojtaba_khorsandi
میراث
بسم الله الرحمن الرحیم به بهانهی تولد برادرم #حسن_خسرویوقار و دردهای مشترکمان که اینروزها بیشتر
همیشه وامدار برادری های مجتبی جانم هستم.
خدای تو را از من نگیرد جان دل.
انشاءالله در اخوانيه ی مهربانی ات را پاسخ می گویم.
هوالشّاهد
.
.
#سنوار
گیرم که در محاصره ای، امّا زمین جنگ منی
تا آخرین خشاب بمان! تو آخرین فشنگ منی
خاک مزار لشکر من! گهواره ی برادر من!
در فتح قدس، سنگر من! در انتفاضه سنگ منی
پیراهن سفید تو را دست به خون حنا شده بافت
هم طرح صلح پرچم من، هم نقشه های جنگ منی
آذین شدی به موشک اگر، در آسمان از آتش تو
طوفانی از ستاره به پاست، تنها شب قشنگ منی
جان من و جهان من و شهر منی، خراب توام
لب تر کنی، شراب توام! حتّی اگر شرنگ منی
حتّی اگر تکیده شوی، خاک به خون کشیده شوی
دشت خزان رسیده شوی، باغ شکوفه رنگ منی
یحیایم و به مرگ قسم از خاک تو عقب نکشم
تا خشت خشت خانه ی من، تا بر مزار، سنگ منی
#
برنوی مانده از پدرم، اینک برای تو پسرم!
تا آخرین گلوله بجنگ! تو وارث تفنگ منی
#حسن_خسروی_وقار
مهر ۱۴۰۳
.
#انقلاب_اسلامی
#مقاومت
#فلسطین
#غزّه
#یحیی_سنوار
#شعر_مقاومت
#ادبیات_انقلاب
.
@hasankhosravivaghar
هدایت شده از گنجشکهای پاییز
این غزل را سال گذشته برای شهادت هبه زقوت نقاش فلسطینی اهل غزه نوشته بودم...
🌷
بر تنش پیراهنی از زخمهای "دیریاسین" است
رنگ شالش،راز کیف و ردّ کفشش سبزِ خونین است
سرخی اشکش، نگاه عاشقش، لبخند مجروحش
گوشهای از شرح دیدار شهیدان نخستین است
از عبور خاطرات تلخ میگوید به زیتون زار
چون اذان مسجدالاقصی صدایش گرچه غمگین است
زانویش هر شب توقفگاه کشتیها و طوفانهاست
نغمهی لالاییاش بر بارش اندوه،تسکین است
رود اردن طرهای از گیسوان موج در موجش
داستان شانههایش سرگذشت طور سینین است
مرگ هم حتی حریف دستهای پر امیدش نیست
زنده روی بوم نقاشیش رویاهای رنگین است
میدود در جستجوی کودکانش زیر بمباران
کودک دلواپس من، نام این مادر فلسطین است
پن:
در فضای مجازی خواندم که هنرمند فلسطینی#هبه_زقوت به همراه دو فرزندش زیر بمبارانهای یکریز غزه به شهادت رسیدهاند،نقاشیهای این بانو را نگاه میکردم که حاصلش همنشینی این کلمات شد.
#heba_zagout
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
هدایت شده از چهارمحال و بختیاری ــ خبرگزاری فارس
«بروجن ـ بیروت»؛ از اُم عماره تا ننه عصمت پای کار شکست جبهه شیطان
🔸یاد جملهٔ امام خمینی (ره)، یک ماه پیش از شروع رسمی جنگ تحمیلی در جمع بانوان میافتم: «ملّتی که بانوانش در صف مقدّم برای پیشبرد مقاصد اسلامی هست، آسیب نخواهد دید. ملّتی که بانوانش در میدانهای جنگ با ابرقدرتها و با مواجهشدن با قوای شیطانی، قبل از مردها در این میدانها حاضر شدهاند؛ پیروز خواهند شد.»
روایت خاطره شیوندی را اینجا بخوانید
@Fars_Chb
هدایت شده از کانال رسمی محمدحسین ملکیان
میهمان داشتم شبی که گذشت
نمک سفره مان محبت بود
تا سحر بحث و گفتگو کردیم
بحث درباره ی ولایت بود
وارد خطبه ی غدیر شدیم
بحث بالا گرفت روی "ولی"
من به معنای پیشوا دیدم
او به معنای دوستی علی
گفتم: اصلاً بیا مرور کنیم!
همه را جمع کرد پیغمبر
بعد هم آن همه جهاز شتر
روی هم ریختند و شد منبر
با علی رفت روی منبر و گفت:
"این علی است و من پیمبر دین
پس اگر دوستدار من هستید
با علی دوستی کنید!" همین؟!
■
خسته بودیم هر دو، از طرفی
آن همه بحث هم نتیجه نداد
میهمانم که راه دوری داشت
صبح، بعد از نماز، راه افتاد
صبر کردم، دوساعتی که گذشت
خواستم از میانه ی جاده
بازگردد به سمت من، گفتم:
اتفاق مهمی افتاده
هرچه اصرار کرد من گفتم
با تو یک صحبت مهم دارم
تا که برگشت گفت: جریان چیست؟
گفتم این است: "دوستت دارم"!
گفت با خشم: " از میانه ی راه
بازگرداندی ام برای همین؟!
نکند واقعا زده به سرت؟!"
گفتم: آرام! لحظه ای بنشین
خواستم این قرار بیهوده
به تو ثابت کند رسول الله
حاجیان را برای گفتن این
برنگرداند از میانه ی راه!
تازه گیرم که گفته پیغمبر
با علی دوستی کنید، ولی
برو تاریخ را بخوان و ببین
چه گذشته ست بعد او به علی!
این که بعدش چه شد نپرس از من
ماجرا جانگداز خواهد شد
سفره ی دل اگر که باز کنم
سفره ی روضه باز خواهد شد
حال دیگر برو برادرجان
راه دور است و جاده ناهموار
باز اگر آمدی علی آباد
قدمی هم به چشم ما بگذار
برو دست خدا به همراهت
راستی! قبر حضرت زهرا
بعد عمری هنوز هم مخفی ست
از بزرگان تان بپرس چرا ؟!
محمدحسین ملکیان
@faraz_malekian
هدایت شده از اشعار استاد امیر حسین هدایتی
🌹
بدترین راه باش اما باش
روزها ماه باش اما باش
سرطان قدیمیام برگرد
سخت و جانکاه باش اما باش
ناله باد در بهارم باش
گریه باغ در انارم باش
خون پاییز در رگانم شو
خنجرِ تیز در کنارم باش
به دلم چنگ باش اما باش
ناهماهنگ باش اما باش
خطر و خون و انفجار و غبار
همهجا جنگ باش اما باش
در سرم سرگذشت خاکم باش
خوردگیهای اصطکاکم باش
باش در قطعی سیاهرگم
لحظه حتمی هلاکم باش
کشتهی خواب باش اما باش
حوض بیآب باش اما باش
زنگ بین دو استراحت من
روی اعصاب باش اما باش
غم برگشتهی درونم باش
بدترین حالت جنونم باش
رگ با پیچ و مهره بستهی من
خفگی با طناب خونم باش
زود یا دیر باش اما باش
عشق بیپیر باش اما باش
گره افتادن و بریدن من
غم تغییر باش اما باش
مرگ مظروف و ظرف در من باش
یک شنود از دو حرف در من باش
بکش و تکه تکه دفنم کن
اوج و تاثیر و ژرف در من باش
دیر یا زود باش اما باش
از سرم دود باش اما باش
اتفاق تورّم غم من
حجم کمبود باش اما باش
شامهی کورم و تو فردا باش
تنهی سوزم و تو گرما باش
آخرین نسل را نجات بده
پسر نوحم و تو دریا باش
سالها قهر باش اما باش
بند این نهر باش اما باش
سر این سادگی معامله کن
دختر شهر باش اما باش
کفنم باش خاک گورم باش
خارج از خاک گور نورم باش
من دیوانه را تمیز بده
سقف ویرانهی نمورم باش
ترکش جسته باش اما باش
خط نشکسته باش اما باش
در همین درهی کمین خورده
نعش سردسته باش اما باش
دل در خون تپیدهی من باش
نفس نم کشیدهی من باش
به هلاکت رسیدهی تو منم
به حیات آرمیدهی من باش
افق دور باش اما باش
در افق گور باش اما باش
یک بهار موقت کوتاه
گل و شیپور باش اما باش
#امیر_حسین_هدایتی
@ashareamirhosienhedayati
هدایت شده از سازمان بسیج مهندسین استان قم
❇️به همت سازمان بسیج مهندسین استان قم؛
💠برگزاری #محفل #شعرخوانی به مناسبت هفته بسیج و شهدای مقاومت
🔹با حضور شاعران فرهیخته و اجرای خانم سمانه خلفزاده
✅دکتر حسین هدایتی
✅میثم داوودی
✅حسن خسرویوقار
✅عاطفه جوشقانیان
✅مینا شیرخان
✅سمانه خلفزاده
✅مهتا صانعی
📆زمان: سهشنبه ۶ آذرماه ساعت ۱۵:۳۰
🏢مکان: پل حجتیه، بلوار شهید منتظری (بلوار بهار)نبش کوچه ۸، کانون بسیج مهندسین
#هفته_بسیج
#با_مردم_برای_مردم
#آذر۱۴۰۳
•┈┈••••✾•🌱🌹 🌱•✾•••┈┈•
📲به کانال سازمان بسیج مهندسین استان قم بپیوندید:
🌐
https://eitaa.com/joinchat/1675427863C25b277c617
هدایت شده از موسسه آموزش عالی هنر و اندیشه اسلامی
📢 مجموعه نشستهای هنر مقاومت
✅ نشست نهم 9️⃣:
🔅 چیستی، چرایی و چگونگی مقاومت در شعر فارسی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔰 ارائه دهنده :
حسن خسروی وقار (کارشناس ارشد ادبیات و شاعر انقلابی)
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
⌛️ زمان:
سه شنبه ۶ آذر ساعت ۱۴:۳۰
📍مکان:
خیابان هنرستان، نبش کوچه ۲۰، دانشگاه هنر و اندیشه اسلامی، طبقه ۶ - سالن جلسات
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
✅ حضور برای عموم آزاد است.
📶 پخش آنلاین:
aparat.com/itaihe.ac.ir/live
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
📍دانشگاه هنر و اندیشه (@ait_ac_ir)
👈 معاونت پژوهش دانشگاه (@ait_lib)
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
📣 اولین و تنها کانال خبری هنر مقاومت
🇮🇷🇯🇴🇮🇶🇾🇪🇱🇧🇸🇾🇮🇷
@art_of_Muqawam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هو المنتقم
.
تو را اگرچه سر صبر کشته اند، امّا
به وقت غارت خیمه شتاب می کردند
هر آنکه گفته... دروغ است! من که می دانم
مخدّرات به هر رو حجاب می کردند
ولی بمیر مسلمان که مست ها با دست
به آیه های نجابت عتاب می کردند...
.
#حسن_خسروی_وقار
از غزل #مقتل
.
راستی
کیست در این انجمن محرم اسرار عشق؟
ما همه بی غیرتیم، آینه در کربلاست
.
#بیدل
.
امّا بعد
ما با سقوط #رئیسی ، سقوط کردیم و با شهادت #نصرالله کشته شدیم.
یا علی.
.
@hasankhosravivaghar
هوالنّور
.
شعر دانی چیست؟ مرواریدی از دریای عقل
شاعر آن افسونگری کاین طرفه مروارید سُفت
شعر آن باشد که خیزد از دل و جوشد ز لب
باز در دلها نشیند هرکجا گوشی شنفت
.
به لطف خدا انجمن ادبی (میراث) با برگزاری کلاس های شعر و داستان، قدمی مهم در مسیر شناسایی و رشد و شکوفایی استعدادهای شاعری دانش آموزان بر می دارد.
برای نیل به این هدف الهی، از شما دانش آموز ادب دوستی که حس می کنی شعر در وجودت جریان دارد، می خواهیم که با پر کردن صادقانه ی فرم ثبت نام، خود را به ما معرّفی کنی تا بتوانیم در مسیر شاعری همراهت باشیم و آنچه که از شعر و ادبیّات می دانیم را، به تو بیاموزیم.
دانش آموزان عزیز! جهت ثبت نام در انجمن شاعران دانش آموز استان قم، فرم ثبت نام موجود در لینک زیر را کامل کنید.
https://survey.porsline.ir/s/FLdzsnK
هدایت شده از میراث
هوالشّاهد
.
#فلسطین
.
از چشم دوربین شکاری رصد شدند
در قصّه ی حقوق بشر مستند شدند
جای قُماط، مادر پیری کفن خرید! ۱
نوباوه هاش نامده دنیا، جسد شدند
دیشب هزار و نهصد و... این داغ چندم است؟
دردا که اسم های شهیدان عدد شدند!
باران بمبِ دشمنمان خاکمان نکرد!
دستان لامروّت یاران لحد شدند
با تیغ کج رگ عربی را زدند و بعد
از قبر غزّه فاتحه ناخوانده رد شدند
امّا هنوز ساکن، در خانه مانده ایم
در سینه ها نفس ها حبس ابد شدند
از اشک ما بترس! شبی بغض های ما
قاصم شدند و راهی عین الأسد شدند
با سیل نور عازم بيت المقدّسیم
هرچند در مسیل مِه و صخره سد شدند
ما را به هر طریق، فلسطین بخوان فقط!
گیرم که نقشه های جهان نابلد شدند...
.
#حسن_خسروی_وقار
.
آبان ۱۴۰۲
.
۱) عرب، قنداق را قُماط می گوید.
.
.
#طوفان_الاقصی
#فلسطین_تنها_نیست
#غزه_مظلوم
#بیطرفی_بیشرفیست
.
@hasankhosravivaghar
هدایت شده از میراث
هوالشّاهد
.
#قاصم
.
.
قلم گرفتم به دستم، امّا هنوز هم عاشق تفنگم
به نثر عمری ست نثر خونم! به شعر دیری ست شعر جنگم!
سرم شکسته ست گرچه از کین، گمان مبر سرشکسته باشم
حماسه ی شرق باشکوهم، غریو ویرانی فرنگم
بگو که پر باشد از جنازه، بجوشد از قدس خون تازه
به دست مردان انتفاضه هنوز تیغم، هنوز سنگم
بگو که من هرچه شد، می آیم! مرا رها کن به خود می آیم
به انتقام اُحُد می آیم، می افتد این قلّه هم به چنگم
مرا ندیده مگیر! دیدی برادرم را ندید دادم؟
شهید بودم، شهید دادم! نه اهل نامم، نه اهل ننگم
اگرچه در غربتم گرفتار و یاوران پای بست خویش اند
مگو که دیگر نمی توانم! مبین که چندی ست دستتنگم
اگرچه عمری سکوت بودم، نخواستم بی خروش باشد
خدا کند باده نوش باشد رفیق اگر می دهد شرنگم
اگرچه از دوست شکوه دارم، رسیده وقت نبرد امّا
غبار را هم زدوده حتّی برادرم _قاسم_ از تفنگم
.
#حسن_خسروی_وقار
.
۱۵ دی ۱۳۹۸
.
#طوفان_الاقصی
#اسرائیل_باید_از_صحنه_روزگار_محو_شود
#امروز_غزه_کربلاست
#آمادهی_شهادتیم
#انتقام_خونین
#یاحسین
.
@hasankhosravivaghar