بسم الله القاصم الجبّارین
.
.
ای غیبت غرور صبوران! حضور باش
ای قدس! ای بلاد بلا کش! صبور باش
ما غازیان سهم شهاب محمّدیم
لختی دگر بپای، قوی باش، آمدیم
.
استادم #علی_معلم_دامغانی
.
.
#انقلاب_اسلامی
#مقاومت
#القدس_لنا
#طوفان_الاقصی
#کار_خودشونه
#صفا_باشد_جانان
.
@hasankhosravivaghar
#یادمان
.
جز دل شکسته ای نفسی یادمان نکرد
جز دستبسته ای کسی امدادمان نکرد
مثل غروب غزّه در آوار غربتیم
صبحی ز خاک بر نشد، آبادمان نکرد
ساز جهان که گوشه ی بیداد می نواخت
بی ذوق بود و گوش به فریادمان نکرد
در آتشی که صلح به پا کرد، سوختیم
از سلطه ی عطش نمی آزادمان نکرد
طوفان جنگ می رسد، امّا خدای قدس
در سوز مرگ بی جهت ایجادمان نکرد
ما با همیم و گریه به حال همیم ما
گیرم در این زمانه یکی شادمان نکرد
این اشک ها روایت المعمدانی اند
چشمی اگر اشاره به اجسادمان نکرد
این اشک ها سرود پرستار عاشقی ست
می خواند: «اگر که باز دلی یادمان نکرد
من با تو تا تب نفسی هست، مانده ام
گیرم که دست دوستی امدادمان نکرد»
.
#حسن_خسروی_وقار
.
آذر ۱۴۰۲
.
#طوفان_الاقصی
#القدس_لنا
#مقاومت
#ادبیات_پایداری
#شعر_انقلاب
#انقلاب_اسلامی
@hasankhosravivaghar
هوالشّاهد
.
با نقطه نقطه ی اين شعر گریه شده ام...
.
#غربت ۲
.
اسیر سردی مرگیم، کاش برگردی
نهال زیر تگرگیم، کاش برگردی
شبیه قدس در آوار بی کسی ماندیم
به این امید که یک روز می رسی، ماندیم
گلوی شهر گرفته ست و خانه تب کرده ست
بدون هرم نفس های تو هوا سرد است
سرشک دهقان در مزرعی ملخ زده ایم
نگاه بی ثمری بر درخت یخ زده ایم
هنوز هم سر همسایه در گریبان است
کسی نگفته سلامی به ما، زمستان است...
بگو که سردی دل های سنگ را چه کنیم؟
به سوی باغ پدر سوز جنگ را چه کنیم؟
به دست پرچمی از صلح داشت لشکر ما
نماند جز دو سه انگشت از برادر ما
یکی به خون زد و امضاش پای قطع شده ست
بیا ببین! سندش دست های قطع شده ست
یکی به گوش جهان رفت، اگر شنید مرا
غریب ماندم و مردم، کسی ندید مرا
یکی به رنج مسلمانی ام اشاره نکرد
برای کشتن من شیخی استخاره نکرد
برای کشتن من یک فشنگ کافی بود
نه انفجار، که شیپور جنگ کافی بود
شب شکست می آمد سیاهه ی سکرات
یهود سایه می انداخت بر سر عرفات
از آسمان پی هم مرگ باغ می بارید
به روی شاخه ی زیتون کلاغ می بارید
به سوی پرچم تسلیم باد می آمد
شبی که ما می مردیم، باد می آمد
به زور مرگ شکستیم، تکّه تکّه شدیم
شب تگرگ نشستیم، تکّه تکّه شدیم
یکی کرانه شد، از دور ناپدید ولی
منم یکی، یم دور از حصار دید ولی
به تشنگان یم بی آب را نشان ندهید
به خستگان قفس قول آسمان ندهید!
اگر که با پدرم نوحه ی هبوط نبود
نوار من پر موسیقی سکوت نبود
منم که مویه شدم خط به خط عزايم را!
چرا نمی شنود هیچ کس صدایم را؟
به رغم بی کسی خانه سوز، می شنوم
خودم صدای خودم را هنوز می شنوم
خودم برای خودم باز خانه می سازم
زمان اگرچه ندارم، زمانه می سازم
برون می آورم از خاک تکّه هایم را
برای گریه ی یک شهر شانه می سازم
به اشک می شویم شعر جنگ را، آن گاه
به شوق او غزلی عاشقانه می سازم
نوار من پر آهنگ شاد خواهد شد
به ساز او می رقصم، ترانه می سازم
به خنده گفت: «دل خوش بهانه می خواهد»
برای دلخوشی او بهانه می سازم
هنوز عطر شب فتح در هوای من است!
هنوز در نفس صبح های های من است
ببین که خون وطن در تن من است هنوز
هنوز میهن من... میهن من است هنوز!
جدا نمی کنم از سینه ام هوایش را
شهید داده ام ای دوست! جای جایش را
بگو اگر به تن من ردای مرگ کند
دوباره صبح و شبم را پر از تگرگ کند...
بگو به مرگ زبان تفنگ را بلدم
که خط به خط ادبیّات جنگ را بلدم
قشون نیاید، با پای لنگ خواهم رفت
اگرچه تنها، امّا به جنگ خواهم رفت
اگرچه زخمی ام و برنگشته منجی من
گمان مکن از خونم گذشته منجی من!
گمان مکن در خون مانده را سپاهی نیست
که گفته است دل خسته را پناهی نیست؟
به دست خسته تفنگ است، یا علی مددی
«زمانه بر سر جنگ است، یا علی مددی
مدد ز غير تو ننگ است، یا علی مددی»
به دست خسته تفنگ است، یا علی مددی
.
#حسن_خسروی_وقار
.
آذر ۱۴۰۲
.
#طوفان_الاقصی
#فلسطین_واحد
#پیمان_اسلو_آمریکاییست
#انقلاب_اسلامی
#شعر_انقلاب
#مرگ_بر_آمریکا
#مرگ_بر_اسرائیل
#انتقام_سخت
.
@hasankhosravivaghar
هوالشّاهد
.
پنج رباعی تقدیم به شهدای خدمت:
مانند نهال کوچکی در بوران
یخ کرد دل چکاوکی در بوران
جای پدر شهید او بودی و بود
با گریه پی تو کودکی در بوران
پر سوختن شاپرکی در شب برف
با داغ نهال کوچکی در شب برف
در حسرت گرمای آغوش پدر
سرما زد و مرد کودکی در شب برف
با طبل باد و سنج باران در کوه
پیچیده رثای سربداران در کوه
با جوش و خروش، رودها می خوانند
از سوگ غریبانه ی یاران در کوه
شب، قافله، آسمان، عسس در آتش
راه و مِه و مهتاب و جرس در آتش
می سوختی از تشنگی و می افتاد
از داغ بزرگ ما ارس در آتش
امّید عروج در وطن بود تو را
آن روز هوای پر زدن بود تو را
باران می خواست تا تو را غسل دهد
جنگل تابوت و مِه کفن بود تو را
.
#حسن_خسروی_وقار
خرداد ۱۴۰۳
.
#شهید_خدمت
#شهید_جمهور
#انقلاب_اسلامی
#جمهوری_اسلامی_ایران
#شعر_انقلاب
#ادبیات_پایداری
@hasankhosravivaghar
هوالشّاهد
.
#نیّت
.
غاصبان تیغ و دستار سیادت مرده اند
کعبه خالی مانده و اهل عبادت مرده اند
پشت میدان عمل رزمندگان ادّعا
در خیال خویش از شوق شهادت مرده اند
هرکجا شد، جبهه ای را با دهان وا کرده اند!
فاتحان سفره از فرط رشادت مرده اند
ناامیدی از دوای دوست را آموختم
از مریضانی که با زهر عیادت مرده اند
منّت پرواز دارد آسمان و نسل من
بال خود را بسته، در اوج سعادت مرده اند
قدسم و در حصر... امّا در مسیرم بارها
زائران با نیّت عرض ارادت مرده اند
مرگ من عادی نخواهد شد برای هیچ کس
گرچه گاه جنگ، یاران طبق عادت مرده اند
غزّه جان! با ساغر خون بر خرابی ها برقص!
نارفیقان تا که می بینند شادت، مرده اند
زخم های فتنه در چشمم روایت می کند
از امیرانی که با تیر حسادت مرده اند
ای وطن! در جشن آزادی به اشکی یاد کن
از اسیرانی که در غربت به یادت مرده اند
بارالها! چشم ناداران شادی های ما
باد روزی شان ببینیم از حسادت مرده اند
.
#حسن_خسروی_وقار
خرداد ۱۴۰۳
.
#القدس_لنا
#طوفان_الاقصی
#ادبیات_پایداری
#انقلاب_اسلامی
#شاعر_انقلاب
.
@hasankhosravivaghar
هوالنّور
.
از دل جنگل انبوه، مرا می خوانَد
کسی از آن طرف کوه، مرا می خواند
راوی از رایحه ی گُل نَفَسش آکنده است
خبر این بار خبر نیست، بهاری زنده است
آبِ واریخته از کوزه، به ظرف آمده است
و روایتگر ما باز به حرف آمده است
همه ققنوسیم، خاکستر ما می گوید
فصل کوچ است، روایتگر ما می گوید....
.
استادم #محمد_کاظم_کاظمی
.
#انقلاب_اسلامی
#انتخابات
#یک_جهان_فرصت_یک_ایران_جهش
#همه_میآییم
#رأی_ما_سعید_جلیلی
.
@hasankhosravivaghar
هوالشّاهد
.
#مناظره
.
یکی نقشۀ کار را میکشید
یکی طرح تکرار را میکشید
یکی از سحر گفت و از روشنی
یکی هم شب تار را میکشید
یکی طرح و برنامه و راه داشت
یکی حجم دیوار را میکشید
یکی از کلهگوشۀ گل سرود
یکی شوکت خار را میکشید
یکی گفت از روزگار وصال
یکی حسرت یار را میکشید
یکی گفت از افتخار و جهش
یکی ذلّت و عار را میکشید
یکی دولت سوم شیخ بود
یکی گوش اشرار را میکشید
یکی در فضایی که ترسیم کرد
همه کوشش و کار را میکشید،
یکی نیز میگفت "ناممکن" است
به سر ابر انکار را میکشید
یکی انتظار ثباتی که نیست
در آشفتهبازار را میکشید
پس از نقشۀ حذف یارانهها
سکوت خریدار را میکشید!
یکی بر ورق "مار" را مینوشت
یکی صورت مار را میکشید!
استاد #محمدرضا_ترکی
.
#انقلاب_اسلامی
#جمهوری_اسلامی_ایران
#انتخابات
#اصلاحات
#عوام_فریبی
#نه_به_دولت_سوم_روحانی
#رأی_خردمندان_سعید_جلیلی
.
@hasankhosravivaghar
هوالشّاهد
.
.
#سنوار
گیرم که در محاصره ای، امّا زمین جنگ منی
تا آخرین خشاب بمان! تو آخرین فشنگ منی
خاک مزار لشکر من! گهواره ی برادر من!
در فتح قدس، سنگر من! در انتفاضه سنگ منی
پیراهن سفید تو را دست به خون حنا شده بافت
هم طرح صلح پرچم من، هم نقشه های جنگ منی
آذین شدی به موشک اگر، در آسمان از آتش تو
طوفانی از ستاره به پاست، تنها شب قشنگ منی
جان من و جهان من و شهر منی، خراب توام
لب تر کنی، شراب توام! حتّی اگر شرنگ منی
حتّی اگر تکیده شوی، خاک به خون کشیده شوی
دشت خزان رسیده شوی، باغ شکوفه رنگ منی
یحیایم و به مرگ قسم از خاک تو عقب نکشم
تا خشت خشت خانه ی من، تا بر مزار، سنگ منی
#
برنوی مانده از پدرم، اینک برای تو پسرم!
تا آخرین گلوله بجنگ! تو وارث تفنگ منی
#حسن_خسروی_وقار
مهر ۱۴۰۳
.
#انقلاب_اسلامی
#مقاومت
#فلسطین
#غزّه
#یحیی_سنوار
#شعر_مقاومت
#ادبیات_انقلاب
.
@hasankhosravivaghar
هوالشّاهد
.
به یاد همه ی شهدای مقاومت به ویژه
#یحیی_سنوار
#سید_حسن_نصرالله
و #اسماعیل_هنیه
.
.
#یحیی
شکسته بادا قلم برادر! تفنگ بردار و نوحه سر کن
که گفته این واژه ها فشنگ اند؟ با قیام از غزل گذر کن!
که گاه تیغ است و وقت هیجاست، جان ما سوگوار یحیی ست
به مرگ خوش باش و زندگی را به قول «يُحيي يُميت» سر کن
اگر که هر لحظه در بر ما «يَغابُ سیّد، يَقومُ سیّد!»
بگو علی! يا علی و برخیز و آتشی در زمانه بر کن_
_که شاه در بسترش بسوزد، که شیخ با منبرش بسوزد
جهان در خواب ماندگان را به خشم خورشید، شعله ور کن
هنوز از قتله گاه یاران خروش «هَل مِن مُعين» می آید
اگر نیامد کسی، نیامد! به خود بیا، نیّت ظفر کن
مگر تو یک عمر کاروان را به کارزار عطش نخواندی؟
بیا و شمشیر تشنه ات را به خون دزدان راه تر کن
سخن سواران به خِنگ نیرنگ، لحنشان صلح، حرفشان جنگ
بپوش ببر بیان، بغرّان زمانه را، زیرشان زبر کن!
نبینمت شکوه گر به زاری، چه جای نوحه است و سوگواری؟
اگر هم از خود گلایه داری، گلایه را نیز مختصر کن!
.
#حسن_خسروی_وقار
مهر ۱۴۰۳
.
#انقلاب_اسلامی
#ادبیات_پایداری
#شعر_مقاومت
#طوفان_الاقصی
@hasankhosravivaghar
هوالنّور
.
#سفر
.
من و تو راهی سفر، امّا گردش روزگار برعکس است
ما به جایی نمی رسیم رفیق! تا مسیر قطار برعکس است
فکرهای مشوّش تو و من، سال ها جنگ ماندن و رفتن
دوست با دوست دشمنی دارد، صحنه ی کارزار برعکس است
من و تو نسل سوّم زخمیم، زخمیِ فتنه ای برادرکُش
از برادر نمانده جز عکسی، وای بر ما! غبار بر عکس است
سوی دیدار تو مگر هبلی ست؟ چشم وا کن! علم به دست علی ست
کور بوده ست هر کسی گفته ست جهت ذوالفقار برعکس است
بی وضو رفتگان در مسجد، تا اذان شد، از این و آن گفتند
از قضا رکعتی ریا خواندند، قبله ی این تبار برعکس است
از خیابان برج های حرام نیست راهی به سوی ماه امام
می روند و نمی رسند ولی، جاده ی انتظار برعکس است
سال ها رفته رفته می آیند، روزها هفته هفته می گذرند
شب و روز من و توءِ سفری تا نیاید سوار، برعکس است
.
.
#حسن_خسروی_وقار
.
.
#انقلاب_اسلامی
#جمهوری_اسلامی_ایران
#آری
#ادبیات_انقلاب
#شعر_انقلاب
#شاعر_انقلاب
.
@hasankhosravivaghar
هوالجبّار
.
عزیز من! نشوی گیج این مناظره ها
چه سود از این همه بلوا، از این مشاجره ها؟
تلف مکن سره را در ازای ناسره ها
به غیر حرف، چه آوردی از مذاکره ها؟
که جز غریبه میان من و تو زاویه نیست
و جای قول علی منبر معاویه نیست!
بدان که وارث فریاد ذوالفقار منم
زبان سرخ حسینم، خمینی وطنم
اُویس عاطفه ام، از حوالی قرنم
اگرچه گریه کن بی قراری یمنم،
من از شکوه پدر آبرو نخواهم برد
بمیرم از غم نان هم، ملخ نخواهم خورد
تو که به سخره گرفتی شکوه تیغم را
به مفت کس مده انگشتر عقیقم را!
بگو که شرح دهم غربت عمیقم را
منم که رنج کشیدم غم رفیقم را
منم که رفته به تاراج اشک، لبخندم
به دوستان سفرکرده آرزومندم...
.
.
#حسن_خسروی_وقار
از #روایت_مذاکره
.
.
#انقلاب_اسلامی
#شعر_انقلاب
#نه_به_مذاکره
#مرگ_بر_سازشکار
.
@hasankhosravivaghar
هوالجبّار
.
به آن رفیقی که در جنگ هم از بیگانه دریوزه می کند:
.
#آتش_بس ۱
.
.
از بی قراری پدرم در ختم آخرین پسرم
از خانه ای که در شب مرگ آوار بود روی سرم
از همسرم که در دل خاک می گشت در پی جگرم
از آن خبرنگار که گفت با زخم سینه از خبرم
سرخورده تر، شکسته ترم
پلکی بزن رفیق شفیق!
جنگ است و سوز خانه اگر، این چنگ شادمانه ی کیست؟
از نغمه های صلح بگو این ننگ از دهانه ی کیست؟
تیری که در کمین من است، برگشته از کمانه ی کیست؟
بی پشت مانده ایم، ببین دست تو روی شانه ی کیست؟
آغوشت آشیانه ی کیست؟
دست مرا بگیر رفیق!
در ترس از نبرد گذشت جان و جوانی من و تو
تا روی خون مذاکره بود از خوش گمانی من و تو
سرها به نیزه رفت ولی از سرگرانی من و تو
آهنگی از قیام نماند در روضه خوانی من و تو
از بی عِنانی من و تو
تاری گرفت تابش تیغ
دریایی از سکوت شدیم، ای خشمِ سوگوار! به گوش!
تا از گلوی صلح رسید امواج انفجار به گوش
خیبرشکن می آید اگر فریاد ذوالفقار به گوش
از غربت امام نگو! از بغضِ در حصار، به گوش!
خس در گلو و خار به گوش!
داد از رفیق و خواب عمیق
تنها نمانده ای و نترس! جنگ تو نیز جنگ من است
این یادگاری پدرم، این جان و این تفنگ من است
این خاک، خشت خانه ی من، هم بر مزار سنگ من است ۱
این خانه نیست، سنگر توست! این آخرین فشنگ من است
امّا سکوت، ننگ من است!
آتش کجا بس است رفیق؟
.
#حسن_خسروی_وقار
تیر ۱۴۰۴
.
۱) وامی از شعر #سنوار
.
.
#مرگ_بر_آمریکا
#مرگ_بر_اسرائیل
#ایران_من_بمان
#انقلاب_اسلامی
#جمهوری_اسلامی_ایران
#شعر_انقلاب
#شاعر_انقلاب
#نه_به_مذاکره
#دولت_وفاق
@hasankhosravivaghar