eitaa logo
367 دنبال‌کننده
154 عکس
50 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هوالشّاهد . پنج رباعی تقدیم به شهدای خدمت: مانند نهال کوچکی در بوران یخ کرد دل چکاوکی در بوران جای پدر شهید او بودی و بود با گریه پی تو کودکی در بوران پر سوختن شاپرکی در شب برف با داغ نهال کوچکی در شب برف در حسرت گرمای آغوش پدر سرما زد و مرد کودکی در شب برف با طبل باد و سنج باران در کوه پیچیده رثای سربداران در کوه با جوش و خروش، رودها می خوانند از سوگ غریبانه ی یاران در کوه شب، قافله، آسمان، عسس در آتش راه و مِه و مهتاب و جرس در آتش می سوختی از تشنگی و می افتاد از داغ بزرگ ما ارس در آتش امّید عروج در وطن بود تو را آن روز هوای پر زدن بود تو را باران می خواست تا تو را غسل دهد جنگل تابوت و مِه کفن بود تو را . خرداد ۱۴۰۳ . @hasankhosravivaghar
هوالشّاهد . . یکی نقشۀ کار را می‌کشید یکی طرح تکرار را می‌کشید یکی از سحر گفت و از روشنی یکی هم شب تار را می‌کشید یکی طرح و برنامه و راه داشت یکی حجم دیوار را می‌کشید یکی از کله‌گوشۀ گل سرود یکی شوکت خار را می‌کشید یکی گفت از روزگار وصال یکی حسرت یار را می‌کشید یکی گفت از افتخار و جهش یکی ذلّت و عار را می‌کشید یکی دولت سوم شیخ بود یکی گوش اشرار را می‌کشید یکی در فضایی که ترسیم کرد همه کوشش و کار را می‌کشید، یکی نیز می‌گفت "ناممکن" است به سر ابر انکار را می‌کشید یکی انتظار ثباتی که نیست در آشفته‌بازار را می‌کشید پس از نقشۀ حذف یارانه‌ها سکوت خریدار را می‌کشید! یکی بر ورق "مار" را می‌نوشت یکی صورت مار را می‌‌کشید! استاد . . @hasankhosravivaghar
هوالنّور . . من و تو راهی سفر، امّا گردش روزگار برعکس است ما به جایی نمی رسیم رفیق! تا مسیر قطار برعکس است فکرهای مشوّش تو و من، سال ها جنگ ماندن و رفتن دوست با دوست دشمنی دارد، صحنه ی کارزار برعکس است من و تو نسل سوّم زخمیم، زخمیِ فتنه ای برادرکُش از برادر نمانده جز عکسی، وای بر ما! غبار بر عکس است سوی دیدار تو مگر هبلی ست؟ چشم وا کن! علم به دست علی ست کور بوده ست هر کسی گفته ست جهت ذوالفقار برعکس است بی وضو رفتگان در مسجد، تا اذان شد، از این و آن گفتند از قضا رکعتی ریا خواندند، قبله ی این تبار برعکس است از خیابان برج های حرام نیست راهی به سوی ماه امام می روند و نمی رسند ولی، جاده ی انتظار برعکس است سال ها رفته رفته می آیند، روزها هفته هفته می گذرند شب و روز من و توءِ سفری تا نیاید سوار، برعکس است . . . . . @hasankhosravivaghar
هوالجبّار . به آن رفیقی که در جنگ هم از بیگانه دریوزه می کند: . ۱ . . از بی قراری پدرم در ختم آخرین پسرم از خانه ای که در شب مرگ آوار بود روی سرم از همسرم که در دل خاک می گشت در پی جگرم از آن خبرنگار که گفت با زخم سینه از خبرم سرخورده تر، شکسته ترم پلکی بزن رفیق شفیق! جنگ است و سوز خانه اگر، این چنگ شادمانه ی کیست؟ از نغمه های صلح بگو این ننگ از دهانه ی کیست؟ تیری که در کمین من است، برگشته از کمانه ی کیست؟ بی پشت مانده ایم، ببین دست تو روی شانه ی کیست؟ آغوشت آشیانه ی کیست؟ دست مرا بگیر رفیق! در ترس از نبرد گذشت جان و جوانی من و تو تا روی خون مذاکره بود از خوش گمانی من و تو سرها به نیزه رفت ولی از سرگرانی من و تو آهنگی از قیام نماند در روضه خوانی من و تو از بی عِنانی من و تو تاری گرفت تابش تیغ دریایی از سکوت شدیم، ای خشمِ سوگوار! به گوش! تا از گلوی صلح رسید امواج انفجار به گوش خیبرشکن می آید اگر فریاد ذوالفقار به گوش از غربت امام نگو! از بغضِ در حصار، به گوش! خس در گلو و خار به گوش! داد از رفیق و خواب عمیق تنها نمانده ای و نترس! جنگ تو نیز جنگ من است این یادگاری پدرم، این جان و این تفنگ من است این خاک، خشت خانه ی من، هم بر مزار سنگ من است ۱ این خانه نیست، سنگر توست! این آخرین فشنگ من است امّا سکوت، ننگ من است! آتش کجا بس است رفیق؟ . تیر ۱۴۰۴ . ۱) وامی از شعر . . @hasankhosravivaghar