eitaa logo
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
2.9هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
641 ویدیو
4 فایل
سلام دوســتِ کتابخونم♡خوش اومدی به دورهمی مون🥰 بفـــرمائید کتـاب💞اینجا یه عالمه 📚داریم به شرط چاقو😉 ✨با #تخفیفات_ویژه💥 ارسال به تموم نقاط کشورعزیزمون🚀 ✍🏼برا ثبت سفارش من اینجام @hasibaa2 📞09175133690 کپی از مطالب؟! کاملا آزاد🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
#مثل_بیروت_بود #رمان سارا همسر یکی از شهدای مدافع حرم است و مغموم از غربت و تنهایی و درک نشدن توسط د
♡☆♡ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ♡☆♡ پدر‌بزرگ‌راست می‌گفت: گاهی آدم‌ها یک شبہ پیر میشوند . من یک شبہ مُردم :) ـــــــــــــــــــــــــــ @hasebabu .• . - بھ قلم ِ زهرا اسعدبلنددوست
خانوم! چرا اینجا نشستی؟! پاشو برو خونه‌ت؛ دیروقته!» سرم را بالا گرفتم و گفتم: «من خونه ندارم، کجا برم؟!» از ماشین پیاده شد و به طرفم آمد. کنارم ایستاد. از زمین بلند شدم. تمام تنم می‌لرزید؛ سرما تا مغز استخوانم رفته بود. ابرو در هم کشید و گفت: «یعنی چی خونه ندارم؟! بهت میگم این جا نشین!» دستانم را بردم زیر بغلم تا کمی گرم شوم، گفتم: «تا صبح هم بگی، جواب من همونه که شنیدی! من خونه ندارم. بچه‌هام شهید شدن. شوهرم از خونه بیرونم کرده. از امشب خونهٔ من بهشت زهراست.» جا خورد، انتظار شنیدن همچین جوابی را نداشت. رفت سمت ماشین، کمی ایستاد، دوباره به طرفم برگشت..... قیمت کتاب 79000تومان🌱 قیمت با تخفیف 74000🎁 @hasebabu
✂️ بعد از نماز، صندوق ها را داخل انباریِ کوچک حیاط خانه روی هم می چیدیم . شنبه صبح زود ماشین می آمد و صندوق ها را برای بازگشایی به جهاد می برد . با شدت گرفتن حملات دشمن به جبهه و شهر ها حجم کارهای جهاد زیاد شده بود . با اینکه از کارهای خانه و مغازه من نمیگذاشتیم و اولویت دم را جهاد قرار داده بودم ، اما رجب صدایش در آمده بود و به جانم می افتاد. بچه ها خودشان را سپر بلای من می کردند تا مشت کمتری بخوردم . علی آخر شب که رجب خواب بود ، سرش را به سینه ام می چسباند و می گفت :« مامان! جواب بابا رو نده . هر چی گفت و فحش داد، تو ساکت باش تا کمتر عصبانی بشه . خودت که میدونی چیزی تو دلش نیست؛ به دل نگیر مامان خانوم.» شب با درد می خوابیدم و صبح با صورت کبود می رفتم جهاد برای کمک 📌 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @hasebabu
🌱 رویای نیمه شب روایتی با درون مایه است. داستان از جایی شروع می شود که پسری سنی مذهب عاشق دختری شیعه می شود. او می داند به علت تفاوت مذهبی، رسیدن به عشقش تقریبا نا ممکن است و در این راه سختی های زیادی را متحمل می شود. کشش و دافعه ای که دائما بین عقل و عشق در این داستان پدیدار است روایت جذابی را رقم می زند.و... قیمت کتاب 140/000تومان🌱 قیمت با تخفیف 126/000تومان🎁 ــــــــــــــــــــــــ @hasebabu
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
#رویای_نیمه_شب🌱 رویای نیمه شب روایتی #عاشقانه با درون مایه #مذهبی است. داستان از جایی شروع می شود ک
~باور کنید که ، گاهی ناخواسته به خانۀ دل پا می‌گذارد. دو نگاه به هم گره می‌خورد و آنچه نباید بشود، می‌شود...» @hasebabu
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
#رویای_نیمه_شب🌱 رویای نیمه شب روایتی #عاشقانه با درون مایه #مذهبی است. داستان از جایی شروع می شود ک
✂️ ایستادم. وانمود کردم چشم‌هایم سیاهی می‌رود. - راست می‌گویی. نباید تو را به زحمت بیندازم. تو که عاشق نشدی، من شدم. چشمم کور خودم می‌روم. اگر شب شد و نیامدم نگران نشوید. بال‌بال‌زنان گفت: «بگیر بنشین بچه! من نمی‌توانم جواب غرولندهای آن پیرمرد بداخلاق را بدهم. هر چه باداباد! می‌روم، اما اگر این دخترک بلا به جان گرفته را همان‌جا خفه کردم، ناراحت نشو!» از خوش‌حالی می‌خواستم پرواز کنم. - درباره‌اش این‌طور صحبت نکن. روزی به همین خانه می‌آید و در کارها به تو کمک می‌کند. آن‌وقت آن‌قدر از او خوشت می‌آید که دیگر یک روز هم نمی‌توانی بدون او سر کنی. - به همین خیال باش! چطور ممکن است یکی مثل ابوراجح دخترش را به یکی مثل تو که شیعه نیستی بدهد؟ @hasebabu
نثار ارواح طیبه ی شهدا صلوات♡ +به شرط لیاقت دعاگوتونم♡✓ 💔 @hasebabu
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
~باور کنید که #عشق، گاهی ناخواسته به خانۀ دل پا می‌گذارد. دو نگاه به هم گره می‌خورد و آنچه نباید بشو
خب اونایی که عاشق هستن علی الخصوص رمان 😉 کتاب رویای نیمه شب 140/000 تومان با تخفیف 126000تومان ⭕️امــــــــــا تعداد محدود به قیمت قبل99/000تومان موجوده💥⭕️ @hasebabu
شادی را نمی توانید بخرید🙄 ولی ها را چرا.😉..‌‌‌ و این دو از یک جنس اند...🤗 @hasebabu
هدایت شده از شهید سجاد زبرجدی
با هر جان کندنی که بود برایش قرآن گرفتم تا راهیش کنم، لحظه آخر به حمید گفتم: «حمید تو رو به همون حضرت زینب(س) هرکجا تونستی تماس بگیر». گفت: «جور باشه حتماً بهت زنگ می‌زنم، فقط یه چیزی، از سوریه که تماس گرفتم چطوری بگم دوستت دارم؟ اونجا بقیه هم کنارم هستن، اگه صدای منو بشنون از خجالت آب میشم»؛ به حمید گفتم: «پشت گوشی به جای دوستت دارم بگو یادت باشه! من منظورت رو می‌فهمم». از پیشنهادم خوشش آمده بود، پله‌ها را که پایین می‌رفت برایم دست تکان می‌داد و با همان صدای دلنشینش چندباری بلند بلند گفت: «یادت باشه! یادت باشه!» لبخندی زدم و گفتم: «یادم هست! یادم هست برشی از کتاب یادت باشد https://eitaa.com/joinchat/1889992988Ca793390ccc
+گپ و گفتی داشته باشیم😉 اگر قرار بود کتاب زندگیت رو بنویسی اسمشو چی میذاشتی؟؟ (لینک ناشناســمون☺️👇) https://abzarek.ir/service-p/msg/989774
چرا اینقدر غمگینین آخه... 😅 کتاباتون بیارین خودم یه شبه همه رو میفروشم😉
واخ واخ 🚶‍♂😅
قشنگ بود... 👇☺️ ‏به‌جایی تو کتاب کیمیاگر میگه:«آنچه قسمتِ توست، از کنارِ تو نخواهد گذشت»، خیالتون راحت، بالاخره یه‌روز از همه آدمایی که رفتن تشکر میکنید، چون جای خالی‌شون با کسی پُر شده که دیگه قرار نیست از زندگیتون بره :)) ــــــــــــــــــــــــــــــــ
کتابها گاها از مشهد و قم و بوشهر ارسال میشن ــــــــــــــــــــــــ مشهـــــــدم اره اسم خودمم بود😍ممنونم ک مهربونید 🦋 لطف امام رئوفم زیاده❤️ ــــــــــــــــــــــــــ درود بر شمــــــــا♡♡
قرار نیس همه کتابا با هم بخرید،، ماهی یه دونه خوبه دیگه،، ازکتابای ارزون شروع کن🌹 ـــــــــــــــــــــــــ تولد من باشه اونوقت من باید کادو بدم؟؟! 🙄🚶‍♂ 😌 ــــــــ
میشه شخصی پیام بدین 🌺
همینقــــــدر دلی♡✓ اینجوریاست که میگم حسیبایی ها خیلی متفاوتن ☆ان شاءالله خدا چندین برابر بیشتر از نیتتون بهتون ببخشه☆ ♡ بودنتون باعث افتخاره♡
و همینقـــــدر مهربون... دیگه نیازی به توضیح نیس بمونید برامون مهربونا عاقبتتون بخیر ان شاءالله ♡☆♡☆♡☆♡☆♡
کنج خوشبختی من ، گوشه‌ی دنج اتاقم است...همان‌جایی که کتاب‍‍‌هایم نزدیک‌ترین دوستان من هستند...دقیقا همانجا نسیم سرخوشی میان روزمرگی‌هایم می‌پیچید و دنیای ساده‌ی مرا غرق خوشبختی می‌کند ! دلخوشی‌های ساده‌ی من...خوشبختی‌های ساده را هر لحظه در آغوشم می‌اندازد ! . ♡♡شبتون بخیر مهربونا♡♡ مراقب قلب مهربونتون باشین @hasebabu