ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یک انگشتر عقیق داشت که همیشه دستش بود. شب عملیات آب آشامیدنیشان، گلآلود بوده. انگشترش را در ظرف آب میاندازد تا جرم آب را بگیرد. هرکسی جرعهای مینوشد. آخرین نفر ته ظرف را در تاریکی بیابان، میپاشد و انگشتر گم میشود. داوود مقابل شرمندگیاش میگوید: مگه قرارِ انگشتر همیشه دست آدم، بمونه؟ آن انگشتر آخرین و کوچکترین تعلقش در این دنیا بود. آن شب از آن هم دل برید.
#شهید_داوود_خالقی_پور
#درگاه_این_خانه_بوسیدنی_است
ــــــــــــــــــــــــ
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یک انگشتر عقیق داشت که همیشه دستش بود. شب عملیات آب آشامیدنیشان، گلآلود بوده. انگشترش را در ظرف آب میاندازد تا جرم آب را بگیرد. هرکسی جرعهای مینوشد. آخرین نفر ته ظرف را در تاریکی بیابان، میپاشد و انگشتر گم میشود. داوود مقابل شرمندگیاش میگوید: مگه قرارِ انگشتر همیشه دست آدم، بمونه؟ آن انگشتر آخرین و کوچکترین تعلقش در این دنیا بود. آن شب از آن هم دل برید.
#شهید_داوود_خالقی_پور
#درگاه_این_خانه_بوسیدنی_است
ــــــــــــــــــــــــ
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یک انگشتر عقیق داشت که همیشه دستش بود. شب عملیات آب آشامیدنیشان، گلآلود بوده. انگشترش را در ظرف آب میاندازد تا جرم آب را بگیرد. هرکسی جرعهای مینوشد. آخرین نفر ته ظرف را در تاریکی بیابان، میپاشد و انگشتر گم میشود. داوود مقابل شرمندگیاش میگوید: مگه قرارِ انگشتر همیشه دست آدم، بمونه؟ آن انگشتر آخرین و کوچکترین تعلقش در این دنیا بود. آن شب از آن هم دل برید.
#شهید_داوود_خالقی_پور
#درگاه_این_خانه_بوسیدنی_است
ــــــــــــــــــــــــ
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یک انگشتر عقیق داشت که همیشه دستش بود. شب عملیات آب آشامیدنیشان، گلآلود بوده. انگشترش را در ظرف آب میاندازد تا جرم آب را بگیرد. هرکسی جرعهای مینوشد. آخرین نفر ته ظرف را در تاریکی بیابان، میپاشد و انگشتر گم میشود. داوود مقابل شرمندگیاش میگوید: مگه قرارِ انگشتر همیشه دست آدم، بمونه؟ آن انگشتر آخرین و کوچکترین تعلقش در این دنیا بود. آن شب از آن هم دل برید.
#شهید_داوود_خالقی_پور
#درگاه_این_خانه_بوسیدنی_است
ــــــــــــــــــــــــ
★᭄ꦿ↬ @hasebabu
•┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•