eitaa logo
دنیایِ کتابِ حَســــیـبــــا°📚
3هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
610 ویدیو
3 فایل
سلام دوســتِ کتابخونم♡خوش اومدی به دورهمی مون🥰 بفـــرمائید کتـاب💞اینجا یه عالمه 📚داریم به شرط چاقو😉 ✨با #تخفیفات_ویژه💥 ارسال به تموم نقاط کشورعزیزمون🚀 ✍🏼برا ثبت سفارش من اینجام @hasibaa2 📞09175133690 کپی از مطالب؟! کاملا آزاد🤍
مشاهده در ایتا
دانلود
پرالتهاب در دل جنگ 🔸 خلیل یاروب ساحوری اولین شیعه کشور شیلی که در جوانی از مسیحیت به اسلام گرویده، شخصیت اصلی این داستان است. 🔸 کتاب (( تاوان عاشقی)) عاشقانه ای است پر التهاب از زندگی (آلا) از غزه و (خلیل) از شیلی که زندگی این دو در وسط جنگ هشت روزه غزه و اسراییل به هم گره می خورد. 📚 🦋قیمت کتاب 70/000ت ❌قیمت با تخفیف 65/000 ت @hasebabu
ــــــــــــــ کتاب تاوان عاشقی ــــــــــــــــــــ 🔖یک سر این داستان واقعی در شیلی می‌گذرد، سر دیگرش در غزه. این دو سر می‌خواهند به هم گره بخورند. کِی؟ وسط جنگ دین و مذهبشان؟ خانواده‌ها؟ تهدید ترور! پلیس مصر! حماس! تکفیری‌ها! داعش! قاچاق آدم! آیا خلیل حاضر می‌شود زیر تهدیدهای مصر و ا.سرا.ئیل برود گذرگاه رفح؟ چطور؟  آیا آلاء از محاصره غزه می‌زند بیرون؟ با کدام مجوز؟  پای کشور ثالثی در میان است؟ یکی این وسط جاسوس نباشد! لو می‌روند؟ گیر می‌افتند؟ عبور از این اما و اگرها تاوان دارد. خلیل و آلاء از پس آن برمی‌آیند؟ همه می‌گویند نه؛ جز...! ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
«ایمان پیدا کردم خلیل واقعی است. بازی‌اش نمی‌آید. بار سفر را به دوش کشید و آمد تا مصر، زندانی شد، شکنجه کشید و حالا با همه زهر چشمی که ازش گرفته بودند هنوز در قاهره منتظر نشسته. با همه نداری‌اش. با خودم عهد بستم تا آخر راه کوتاه نیایم. ولی دیگر اینجایش را نخوانده بودم. خلیل پیشنهاد عجیبی داد. همه‌جوره به ماجرای خودم و خلیل نگاه کرده بودم الا این مسیر. ازدواج غیابی! فکر می‌کردم یا من خیالاتی شده‌ام یا او. درست می‌شنیدم؟ ❤️‍🔥باهم ازدواج می‌کنیم؛ حتی اگر هیچ‌وقت به هم نرسیدیم!😭 💔یعنی قمار عشق. یعنی تهِ تهِ همه قصه‌های عشقی که شنیده بودم. تک‌قطره اشکی از چشم چپم چکید. از شوق. رفتم توی آشپزخانه. مردد بودم سر حرف را باز کنم یا نه؟ خودم را به شیشه روغن زیتون روی میز سرگرم کردم. چاره چه بود؟ وقت نداشتم برای پنهان‌کاری. آخر تق داستان درمی‌آمد. امروز نه، فردا. دل را زدم به دریا. سیرتا پیاز ماجرا به مادرم گفتم. بلند بلند. بی‌تفاوت...... 🎁 مستند داستانی دختری ساکن غزه است.... ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ چرا صهیونیست‌ها به این راحتی ما را می‌کُشند؟ چرا پدربزرگم را کشتند؟ به چه حقی روی دیوارهای غزه می‌نوشتند «عرب‌ها را با گاز اعدام کنید!» لعنت به اعتقاد مزخرفِ زمین بدون مردم و مردم بدون زمین! دلم نمی‌خواست بمیرم. باز هم فوبیای زیر آوار ماندن و ذره‌ذره جان کندن. انگار آن‌ها نمی‌خواستند ما مفت بمیریم، با زجر ما را می‌کشتند. تازه داشتم عاشق می‌شدم، تازه با خیال روبرویی با معشوق موهایم را فر می‌دادم و ترانه عاشقانه می‌خواندم. ـــــــــــــــــــــــــــــ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ با این‌که زن و شوهر شده بودیم. نه امام حسن (ع) را می‌شناختم که مجتبی اسمش را بخاطر ایشان انتخاب کرده بود، نه امام رضایی که خلیل من را از او خواسته بود، نه سیده معصومه (س) که قرار بود کنارش زندگی کنیم. بقیه اهل بیت هم همین‌طور. من در غزه هیچ اطلاعاتی از آن‌ها ندیدم. رسانه‌های ما زیر سلطه اسرائیل و وهابیت عربستانی اداره می‌شد. اگر هم حرفی به میان می‌آمد چیزی جز توهین و بدگویی نمی‌دیدیم. ـــــــــــــــــــــــــــــــــ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 در کتاب قصه ننه علی داستان زندگی دخترکی کم سن و سال را که برای کمک به معیشت خانواده پا به پای مادرش کار کرد و رشد یافت را می‌خوانیم. این دختر در سن پایین به خانه‌ٔ بخت رفت. ازدواج زهرا برایش زندگی راحتی به ارمغان نیاورد ✅قیمت کتاب ۹۵/۰۰۰ ت ❌قیمت با تخفیف ۹۰/۰۰۰ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📚 🖌همسر زهرا مردی تندخو بود که هر حرف و رفتار زهرا را که به مذاقش خوش نمی‌آمد با کتک جواب می‌داد. سال‌ها گذشت و زهرا مادر چند فرزند بود‌. دوتا از فرزندان پسر زهرا، به نام‌های علی و امیر قصد حضور در جبهه را داشتند و برای کسب رضایت پدر دست به دامان مادر شدند. زهرا برای اجابت خواسته‌ٔ فرزندانش با ترفندهای زنانه و قربان صدقه رفتن پا پیش می‌گذاشت و با کتک جواب می‌گرفت؛ اما با اصرار زیاد و تحمل سختی‌های این مسیر بالاخره موفق شد تا مجوز بهشت را برای فرزندانش بگیرد؛ و حالا او مادر دو شهید🥀 و مورد احترام یک ملت است و بسیاری از مردم او را ستایش می‌کنند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
کتاب قصه ی ننه علی یکی از بهترین و تأثیرگذارترین کتابایی هس که خوندم🥺 😔کتابی که فقط باید بشینی پا تا پای کتاب همراه ننه علی گریه کنی 🥀 ❌ کتاب رو کوزت چاشنیش کنی میشه کتاب 🥺 ❌بهتون پیشنهاد میکنم حتمااااا این کتاب رو تهیه کنید و بخونید اگه از خریدش پشیمون شدین کتاب ازتون پس گرفته میشه❤️
به طرفم حمله کرد، تعادلم را از دست دادم و از پله‌های طبقه اول پرت شدم. خدا رحم کرد دست و پایم نشکست! سرم گیج می‌رفت. حسین از پله‌ها پایین آمد؛ اشاره کردم، برگردد. می‌دانست هروقت من و پدرش دعوا می‌کنیم، او حق دخالت ندارد. صدای گریهٔ امیر از داخل خانه بلند شد. رجب به طرفم آمد؛ گفتم حتما ترسیده و می‌خواهد دل‌جویی کند. گوشهٔ لباسم را گرفت، پیراهنم را دور گردنم پیچید و مرا روی زمین تا جلوی در حیاط کشاند. دست‌وپا می‌زدم، نفسم بالا نمی‌آمد، کم مانده بود خفه شوم. از زمین بلندم کرد و با پای برهنه هُلم داد بیرون خانه و در را پشت سرم بست. بلند شدم، آرام چند ضربه به در زدم و گفتم: «رجب! باز کن. شبه بی‌انصاف! یه چادر بده سرم کنم.» زنجیر پشت در را انداخت و چراغ‌های خانه را خاموش کرد. پشت در نشستم. از خجالت سرم را پایین می‌انداختم تا رهگذری صورتم را نبیند.... ــــــــــــــــــــــــــــــ 📚 ــــــــــــــــــــــــــــ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
دوست کتابخونِ مون از /بهبهان♡ ــــــــــــــــــــ (زندگی به سبک شهدا) ــــــــــــــــــــــــــ همیشگی باشین♡✓
تو حواس من بودی از وقتی رفتی... همه سراغت را میگیرند هی می پرسند حواست کجاست؟ ــــــــــــــــ 📚 ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
به توکل نام اعظمت ♡ ☆بسم الله الرحمن الرحیم
. ▪️اولین فاطمه هستی که حرم دار شدی ▪️بی سبب نیست شما جلوه اسرار شدی
آموخته‌ام که وقتی ناامید می‌شوم خداوند با تمام عظمتش ناراحت می‌شود و عاشقانه انتظار می‌کشد که به رحمتش امیدوار بشوم خدایا شکـــــــرت که به من یه روز دیگه فرصت بندگی دادی صبحتون و عاقبتتون بخیر @hasebabu
سلام رفقای جان ♡
📚 📌کتاب"عهد کمیل" خاطرات مریم یوسفی(همسر شهید مصطفی (کمیل)صفری تبار) 🟢قیمت کتاب 55/000ت ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
ــــــــــــــــــ در اینجا از تمام کسانی که به گردن بندهٔ حقیر حقی دارند، می خواهم حلالم کنند؛ چون اگر یکی را در این دنیا حلال کنند، مطمئن باشند که شخص دیگری هست که در آن دنیا حلالشان کند.. ✓♡ .... ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
شهیدکاظمی‌گفته بود: «الآن ردپایی از شهادت نیس. موقعی تقاضای شهادت می‌کنن که به قول آقا دروازه بود یا به قول ما اتوبان بود. ولی الآن چی شده؟ الآن دیگه شهادت یه معبر تنگه؛ باید از این معبر عبور کرد که سختی‌های زیادی داره.» نظر شخصی خودمه که هرکسی الآن در راه خدا شهید بشه، کار سختی انجام داده. در زمان دفاع مقدس، محیط مهیا بود، همه جوره هم مهیا بود. اون شهدا هم اجر خودشونو دارن.👌 الآن که محیطش مهیا نیس، تو این اجتماعی که پر از گناهه، خودمو می‌گم، که آنقد مرتکب گناه می‌شم، اگه بتونم خودسازی کنم، اون‌وقته که خدا شاید شهادتو به من بده ــــــــــــــــ .... 📚 ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
شهیدخرازی دستش تو عملیات خیبر قطع شد. طلاییه بود. وقتی روحش رو فرشته‌ها داشتن به آسمون می‌بردن، یکی از فرشته‌ها گفت: «می‌خوای بری یا برگردی؟» شهیدخرازی گفت: «می‌خوام برگردم، هنوز مقداری از کارها باقی مونده.» یهو متوجه شد روحش داره برمی‌گرده به جسمش. زنده شد و تو عملیات بعدی خدا توفیق شهادت بهش داد. 🔹 یه نفر دیگه هم بود که این صحنه برایش پیش اومد. وقتی فرشته‌ها داشتن می‌بردندش، گفت: «من زن و بچه دارم زن و بچه‌م چی می‌شن؟» اون‌وقت روحش به جسمش برگشت. دیگه شهید نشد و داغ شهادت تو دلش موند. الآن باید کرد؛ نه مثل من ضعیف‌النفس و ضعیف‌الایمان تقاضای کنه، ولی عملش با این شهیدا هم‌خونی نداشته باشه.❌ ـــــــــــــــــــ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
📖 عنوان کتابیه که همسر شهید روایتگر اونه. خاطراتی ناب که نمونه‌اش رو احتمالاً در کتاب هم خوندید. ــــــــــــــــــــــــــــ ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
📃 گزیده‌ای از کتاب: کمیل همیشه به من می‌گفت: «من دو تا زن دارم: یکی تو، یکی سپاه. اون زن دوم هم هر وقت بگه من باید برم.» و هر وقت که می‌خواستند باید می‌رفت. و این «باید» انگار برایم سخت و سنگین تمام می‌شد. ــــــــــــــــــــــــــــ 📗 ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
_🧡_ خدایا واسه خیلی از اتفاق هایی که تو زندگیم اصرار داشتم بشه ولی نذاشتی بشه ازت ممنونم :) ★᭄ꦿ↬ @hasebabu •┈┈••✾•◈◈•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا