🔴«چرا تولید اهمیت دارد؟»
📝حسین مهدیزاده
قسمت 1️⃣
ما در جهانی زندگی میکنیم که تقریباً تمام مصنوعات انسان از صورت خام و طبیعی خود فاصله گرفتهاند؛ به گونهای که تاریخ تاکنون چنین فاصلهای را تجربه نکرده است! اجازه دهید با مثالی ساده آغاز کنیم:
سنگ آهن؛ همین ماده اولیه به ظاهر ساده!
امروز قیمت جهانی هر تُن سنگ آهن ۱۰۲ دلار است (با نرخ دلار مبادلهای ۷۰ هزار تومانی، معادل ۷ میلیون تومان). در حالی که خود استخراج بین ۱۰ تا ۵۰ درصد هزینه دارد تا یک سنگ آهن 1 تنی به کارخانه تولید شمش آهن تحویل شود.
اما ارزش محصول های نهایی هم با هم خیلی زیاد هستند.
مثلا همین آهن به صنعت ساختمان می رود. قیمت یک تیرآهن شماره ۱۶ (با طول ۱۲ متر و وزن ۲۲۵ کیلوگرم) در بازار حدود ۶ میلیون تومان است. حال اگر از یک تُن سنگ آهن معدن چادرملو (با خلوص ۶۰٪) استفاده شود، حدود ۶۰۰ کیلوگرم آهن خالص به دست میآید که میتواند تولید ۲.۵ عدد تیرآهن را ممکن سازد. پس تولید این میزان تیرآهن ارزشی حدود 8 میلیون تومان روی ارزش سنگ آهن گذاشت.
مرحله بعد این را به بساز بفروش می دهیم. در یک ساختمان سهطبقه ۱۰۰ متری، به طور میانگین ۵۰ کیلوگرم آهن در هر مترمربع استفاده میشود. این یعنی ۱۴٪ از هزینه ساخت صرف آهنآلات میشود. اگر قیمت هر مترمربع ساختمان ۱۵ میلیون تومان باشد، این آهنِ استخراجشده از معدن، پس از ورود به صنعت ساختمان هم 10 میلیون دیگر قدرت خرید ایجاد میکند و به مصرف نهایی می رسد. سر جمع در این چرخه از خاک 25 میلیون تومان در آمد کسب شد.
اما یک مقصد دیگر صنعت خودرو سازی است!
حدود ۶۰٪ از قیمت یک خودروی سواری معمولی مربوط به هزینههای آهن و فولاد است. به عنوان نمونه، یک خودروی سورن ایرانخودرو با وزن ۱.۳ تُن و قیمت ۶۱۵ میلیون تومان، از یک تُن سنگ آهن ۷ میلیون تومانی، به محصولی با ارزش 400 میلیون تومان تبدیل شده است!
حال صنعتی لوکس مانند ساعتسازی سوئیسی را بررسی کنیم:
یک ساعت حرفهای سوئیسی ۱۵۰ گرمی با قیمت ۱۰ هزار دلار، حدود ۱۰۰ گرم آهن در خود جای داده است. این یعنی صنعت ساعتسازی میتواند یک تُن سنگ آهن را به ۶,۰۰۰ ساعت تبدیل کند که هر یک ۱۰ هزار دلار ارزش دارد. به عبارت دیگر، یک تُن سنگ آهن ۷ میلیون تومانی میتواند به کالایی با ارزش ۴,۰۰۰ میلیارد تومان تبدیل شود!
این یعنی «تولید» تبدیل خاک خام به ثروت و کالاهای نهایی است که فرسنگها با مواد اولیه فاصله دارد. حالا سوال این است که ایران با طول و عرضی بالاتر از یک و نیم میلیون کیلومتر مربع (که 20 برابر امارات است) و با این جمعیت 90 میلیونی(امارات 2 میلیون اماراتی دارد و حدود 10 میلیون مهاجر و کارگر) را با چه سطحی از تولید داریم اداره می کنیم؟
هر کشور سه هزینه اصلی دارد:
۱. هزینه معیشت مردم (خوراک، پوشاک، مسکن…)
۲. هزینه توسعه (آموزش، زیرساختها، فناوری…)
۳. هزینههای سیاسی (رقابتهای بینالمللی، حفظ امنیت، دیپلماسی…)
بر اساس آمار بانک جهانی:
ارزش کل اقتصاد ایران سالانه حدود ۲۵۰ تا ۳۰۰ میلیارد دلار است.
تنها ۲۰ تا ۲۵٪ از این رقم از طریق صادرات (عمدتاً نفت، گاز، پتروشیمی و مواد معدنی) تأمین میشود.
۷۵ تا ۸۰٪ اقتصاد در داخل کشور جریان دارد، اما بخش عمده آن مربوط به خدمات(آموزش، حمل و نقل، خدمات عمومی) و کالاهای ساده است، نه محصولات پیچیده! و محصولات نهایی مصرفی مردم ایران، دقیقا همان محصولات پیچیده است. یعنی لوازم الکترونیک مثل موبایل، کامپیوتر، تجهیزات پیشرفته درمان و...
نکته قابل توجه:
از کل صادرات ایران، فقط ۵ تا ۱۰٪ محصول نهایی است! این یعنی ما در باشگاه خام فروش ها جای داریم! و کالاهای با ارزش 1دلار می فروشیم و محصولاتی با ارزش های 100 دلاری می خریم!!
پس مساله اساسا این است که ما چطور میتوانیم از این چرخه خارج شویم؟ ما خاک می فروشیم و موبایل و دستگاه MRI می خریم! پس با ورود به لایه های بعدی چرخه تولید می توان از این باشگاه خارج شد.
و این تازه فقط دانستن صورت مساله است! ادامه دارد…
📌 نظر شما چیست؟ به عقیده شما راهکار اصلی رهایی ایران از وابستگی به خامفروشی چیست؟
#سال_سرمایه_گذاری_در_تولید
#تولید #اقتصاد_ایران #خام_فروشی
🆔 @social_theory