اینجا با هم باشیم⚘️
قسمت نهم زندگی شوم پری پری می گوید: "من همچون فاحشه ای كه پس از انجام وظیفه اش، دستمزد می گیرد،
قسمت دهم
زندگی شوم پری
به شاه گفتم تو این طفل را در شكم من كاشتی ... حال می گویی چرا حامله شده ام ... شاه دستانش را روی شانه من گذاشت... گفت : ببین پروین تو بایستی این جنین را سقط كنی".
پری اصرار می كند كه چنین را سقط نخواهد كرد ... اصرار می كند كه شاه او را عقد كند، شاه وی را با طپانچه تهدید به مرگ می كند، ... اما شلیك نكرد ... با طپانچه ضربه ای به شقیقه ی وی زد و فورا به زمین افتاد ... به دستور شاه به خرابه اش برگشت.
بعد از برگشت به خانه روز بعد شاه تلفن زد و پری محكم گوشی را به زمین كوبید، و ارتباط شاه و پری قطع شد ... مادر پری از این حركت نگران شد و پری را مؤاخذه نمود كه این چه حركتی بود كه با شاه مملكت كردی ... چهار روز از این جریان درگیری شاه و پری گذاشت، پری بستری بود ، دیگر از دربار صدای تلفن شنیده نمی شد ... ساعت شش عصر زنگ در خانه به صدا در آمده ، امیرصادقی با یك دسته گل با شكوه از طرف شاه به دیدن وی آمد. و گفت: "اعلیحضرت نگران حالتان هستند".
ادامه دارد
اینجا با هم باشیم⚘️
قسمت دهم زندگی شوم پری به شاه گفتم تو این طفل را در شكم من كاشتی ... حال می گویی چرا حامله شده ام
قسمت یازدهم
زندگی شوم پری
شیطنت زنانه در وجود پروین دوباره گل كرد ... صحنه سازی كرد ... می دانست كه امیرصادقی این نمایش را به اربابش گزارش خواهد كرد ... پس صحنه را داغ تر كرد ... میان گریه گفت: " به اعلیحضرت بگویید دیگر مرا نخواهید دید ... من خودم را خواهم كشت".
هدیه ای كه شاه فرستاده بود كلید و سند یك خانه در خیابان كاخ بود ... به هر حال پری مغلوب شاه شد، سعی كرد او را برای خودش حفظ كند ... و یا این كه از قبل دربار ثروتی برای خود فراهم كند ...
پری مجددا از شاه خواست كه وی را عقد كند، شاه هم با یك شرط حاضر شد كه او را به عقد خود در آورد و آن این كه كورتاژ جنینی بود كه در شكم داشت. ... پری شرط شاه را پذیرفت منوط به این كه قبل از عمل به عقد یك دیگر درآیند.
ادامه دارد
اینجا با هم باشیم⚘️
قسمت یازدهم زندگی شوم پری شیطنت زنانه در وجود پروین دوباره گل كرد ... صحنه سازی كرد ... می دانست
قسمت دوازدهم
زندگی شوم پری
شاه با شنیدن این حرف پری به شدت وی را بوسید و گفت :"در یك میهمانی شام تو را عقد خواهم كرد، اما این مجلس خصوصی خواهد بود و به جز نزدیكان من كسی نباید از این سند بویی ببرد".
[دراین] زمان فردوست مأمور بود كه در كنار پری باشد و حوائج وی را برآورده كند.
شب موعد فرا رسید میهمانان بسیاری در مجلس عقد حاضر شدند، از نزدیكان شاه : اشرف و شمس ، احمدرضا و حمید رضا و محمود رضا از دعوت شدگان بودند؛ اشرف در آن مجلس گفت : "صیغه شدن كوس و نقاره نمی خواهد ".
پس از صرف شام اعلیحضرت اجازه دادند كه عاقد حاضر شود، عاقد حسن امامی، امام جمعه تهران بود، چند جمله ای را خواند ... كه پری در آن عالم مستی نفهمید و بعد راهش را كشید و رفت...
شاه در آن مجلس به پری گفت :"به كوری چشم فوزیه امشب می خواهم خود را در میان امواج گیسوان پروین غرق كنم ... بعد به دست گره گیسوان مرا رها كرد و موهای انبوه من پریشان شد .... من هم كه نیمه مست بودم دست به گردن او انداخته و .....
ادامه دارد
هدایت شده از انجمن راویان فجر فارس(NGO)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟 ستاره های شهر
🎙️ روایت هشتم
❤️ پدران آسمانی
🎉 جشن میلاد باسعادت حضرت امام علی علیه السلام
#1516shiraz
☑️ مکان:
شیراز ، تالار بزرگ حافظ
☑️ زمان :
پنجشنبه ، ۱۳ بهمن ۱۴۰۱ از ساعت ۱۸🕕
🌀 همراه با اجرای متفاوت خوانندگان🌀
☑️ و برنامه های متنوع فرهنگی ، هنری
☑️ با حضور آحاد مردم قدرشناس
هدایت شده از انجمن راویان فجر فارس(NGO)
6.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تیزر #ستاره_های_شهر
روایت هشتم
《#پدران_آسمانی》
همراه با جشن میلاد حضرت
امام علی علیه السلام
و ایام الله #دهه_ی_فجر
#1516shiraz
لطفا انتشار دهید🌷
هدایت شده از انجمن راویان فجر فارس(NGO)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟 ستاره های شهر
🎙️ روایت هشتم
❤️ پدران آسمانی
🎉 جشن میلاد باسعادت حضرت امام علی علیه السلام
#1516shiraz
☑️ مکان:
شیراز ، تالار بزرگ حافظ
☑️ زمان :
پنجشنبه ، ۱۳ بهمن ۱۴۰۱ از ساعت ۱۸🕕
🌀 همراه با اجرای متفاوت خوانندگان
☑️ و برنامه های متنوع فرهنگی ، هنری
☑️ با حضور آحاد مردم قدرشناس
اینجا با هم باشیم⚘️
قسمت دوازدهم زندگی شوم پری شاه با شنیدن این حرف پری به شدت وی را بوسید و گفت :"در یك میهمانی شام
قسمت سیزدهم
زندگی شوم پری
فردای آن روز پری و محمدرضا با هواپیما به بابلسر پرواز كردند، شاه هنگام سفر به این شهر از وی خواست كه در بازگشت از سفر، تا دیر نشده این جنین را از بین ببرد، چرا كه ترس شاه از اشرف بود، اگر اشرف از جریان حاملگی بویی می برد تمام دنیا را خبردار می كرد، او نمی خواهد هیچ زنی در كنار شاه باشد ... اشرف فكر می كرد كه شاه ، پری را برای پر كردن اوقات تنهایی و در غیاب فوزیه به كاخ آورده است.
شاه گفت :
"چون ترا صیغه كرده ام، اشرف نمی توانست بر چسب هوسبازی و زن بارگی به من بزند ... تو نگران نباش به محض اینكه وضع فوزیه روشن شود ازدواج ها رسمی خواهد شد . شاه گفت : ملكه ی كشوری سراغ داری كه زیباتر از تو باشد " پری به شاه قول داد كه پس از بازگشت از بابلسر نسبت به سقط جنین اقدام خواهد كرد ... شاه تبسمی كرد و گفت : " قبلا سفارش این كار را به پروفسور عدل كرده ام و خود این كار را سر و سامان خواهد داد ... به شاه گفتم یونایی موطلایی تو در خدمت توست ... "
پس از بازگشت از سفر ، فردوست به خانه پری در خیابان كاخ رفت و مأموریت داشت كه وی را به نزد پروفسور عدل جهت عمل كورتاژ ببرد .
با این عمل ، پری سلامت جسمانی و روانی خود را از دست داد به قول خودش آثار و عواقب آن را هنوز كه هنوز است تحمل می كند ، پس از عمل كورتاژ به دلیل عفونت اعضای داخلی تا لب مرگ پیش رفت و فردوست و ایادی پزشك مخصوص شاه و خود شاه به عیادت وی آمدند.
ادامه دارد
اینجا با هم باشیم⚘️
قسمت سیزدهم زندگی شوم پری فردای آن روز پری و محمدرضا با هواپیما به بابلسر پرواز كردند، شاه هنگام
قسمت چهاردهم
زندگی شوم پری
پری هنگام عیادت شاه از وی، به او گفت : " ببین عدل شما با من چه كرده است " شاه منظور پری را از این جمله دو پهلو فهمید و تبسمی كرد و دستان وی را گرفت و از جیب بغلش ، از درون یك جعبه شیشه ای كوچك ، انگشتری با نگین درشت یاقوت كبود بیرون آورد و در انگشتان وی كرد ... و گفت : " پروین سعی كن زود خوب شوی ... خانه قلبم سرد و تاریك است و بیا و گرمش كن ...
پس از سقط جنین ، رابطه پری و شاه مستحكم تر شد ، و ماه عسل دوباره شروع شده - عشق شاه زن و هواپیما و رانندگی بود - بزم ها و میهمانی ها برقرار است و جام ها هم به سلامتی شاه و پری تهی می شد ...
پری دیگر در صرف مشروبات الكلی حرفه ای شده بود ... آخرین هدیه شاه به پری یك انگشتر با نگین زمرد در شب تولدش بود .
شاه از اینكه پری در محافل و مهمانی ها گرم می گرفت ، ناراحت می شد و می گفت : " بعضی وقت ها می بینم تو در محافل و مهمانی ها گرم می گیری و آنها بر دستت بوسه می زنند ؛ اگر روزی بدانم با كسی به جز من رابطه داشته ای زنده نخواهی ماند ، چشم و گوش های من ، كوچكترین حركت تو را به من گزارش می كنند ، همان طور كه از كار فوزیه با خبر شدم هم از كارهای تو با خبر خواهم شد
ادامه دارد
اینجا با هم باشیم⚘️
قسمت چهاردهم زندگی شوم پری پری هنگام عیادت شاه از وی، به او گفت : " ببین عدل شما با من چه كرده اس
قسمت پانزدهم
زندگی شوم پری
به مروز زمان شاه نسبت به پروین بدبین شده بود و رفتار وی را زیر نظر داشت ، به طوری كه با وجود این كه مسافت بین خانه پری و شاه زیاد بود ، در یك شب تابستانی ... مردی از دیوار خانه او پایین پرید ، شخص شاه بود ؛ اتاق وی را جستجو كرده و به حیاط بازگشت ...
پری به شاه گفت : " آیا صحیح است كه شخص شاه از دیوار منزل كسی بالا برود؟"
شاه پاسخ داد : "به من گزارش داده بودند كه مردی در خانه شماست."
البته در بدبینی شاه نسبت به وی نباید از نقش اشرف غافل بود ؛ پروین در كتاب "تا سیاهی..." نقل می كند :
"در شبی من بیرون زیر آلاچیق كنار خواهرم خوابیدم ، یك دفعه از درون اتاق خوابم صدای انفجار نارنجك آمد ، من متقاعد شدم كه اشرف قصد از بین بردن مرا دارد ."
ادامه دارد