eitaa logo
اینجا با هم باشیم⚘️
310 دنبال‌کننده
738 عکس
358 ویدیو
15 فایل
سعی دارم در این صفحه ، مطالبی که مینویسم ، عکسهائی که میگیرم و ... را درج کنم تا بماند به یادگار⚘️ #سید_رضا_متولی
مشاهده در ایتا
دانلود
بی خيال تمام دلواپسی هايت... فنجانت را سربکش☕️ و بگذار آنقدر حالت خوب باشد که يادت برود امروز چند شنبه است😊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
پیشنهاد ویژه👇 دلتنگ های شلمچه اعزام ۱۰۰ هزارنفری سپاهیان محمد ص دلتنگ های شهیدان دلتنگ آوینی و صدای آسمانی او http://www.telewebion.com/episode/0x5297e6a
شهید حاج منصور خادم صادق شهدای شیراز تکنیک : خودکار
✅ فواید دائم الوضو بودن ✨ رزق و روزیت فراوان مےگردد : از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمودند: کسی که دوست دارد بر خیر و برکت منزلش بیفزاید هنگام غذا خوردن وضوء بگیرد... 📚 مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱ ص۳۵۶ ✨عمرت زیاد میشود : رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) فرمود : سعی کن طاهر و با وضو باشی که خداوند بر طول عمرت می افزاید... 📚 مستدرک الوسائل: ج۱، ص۴۳ ✨ خواب با وضو عبادت است : رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود : کسی که با وضو بخوابد بستر او برایش مسجد می شود، و خوابش (ثواب کسی را دارد که) به نماز مشغول است تا این که شب را به صبح رساند و اگر کسی بدون وضو خوابید بسترش برای او قبر خواهد بود و مانند مرداری می ماند تا صبح شود... 📚 مستدرک الوسائل: ج۱، ص۴۲ ✨ مرگ با وضو، شهادت است : رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) فرمود : اگر توانستی شب و روز با وضو باشی این کار را انجام بده، زیرا اگر در حال وضو از دنیا بروی شهید خواهى بود... 📚 مستدرک الوسائل، ج۱، ص۲۹۹ ✨ در قیامت نورانی میشوی : پیامبر خدا می فرمایند : فردای قیامت خدای متعال ، امّت من را بین بقیّه‌ ی امّت‌ها در حالی محشور می‌کند که به خاطر وضویی که در دنیا گرفتند روسپیدند و پیشانی‌های نورانی‌ دارند... 📚 بحارالأنوار: ج۸۰، ص۳۱۴ ┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈ https://eitaa.com/joinchat/379388098C276034e912
#⃣ نقاشی شده از #⃣ اصلی نقاشی ها #⃣ از هنرنقاشی در بروز کردن 🔺️قابل استفاده در ، و با ذکر و به ، بلامانع است. 💫 عضو شوید 💐 و ✨️ 👇👇 @naghashishohada313
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلتنگ کربلایم😢
🍁 ‏بزرگ‌ترین لطفی که ما آدما میتونیم به‌هم دیگه کنیم اینه که "باهم حرف بزنیم" ‏بگیم چرا ازت ناراحتم... ‏چرا میخوام ترکت کنم... ‏چرا ازت عصبانی شدم... ‏چرا دیگه دوستت ندارم... ‏و بیشتر از این زندگی رو سخت نکنیم و آدمارو با کلی علامت سوال تو ذهنشون تنها نذاریم!
رها کنید مرا با غم نهان خودم اگرچه خسته ام از درد بی‌کران خودم ...
🍁 خبر بد : هيچ چيز هميشگى نيست ... خبر خوب : هيچ چيز هميشگى نيست ...
خدا بند بزند دل‌هایی را که هیچکس جز خودش از شکسته بودنشان خبر ندارد...
🍁 ⁉️مهربانی چیست؟! پدرم گفت: مهربان باش! اما نگفت که مهربانی حدی دارد! مادرم گفت: مهربان باش! اما نگفت مهربانی حدی دارد! سال‌ها گذشته است و من هنوز فکر می‌کنم حد مهربانی کجاست؟ وقتی تو با دیگران مهربانی ولی آنها با تو مهربان نیستند و.....شاید مهربانی را جور دیگر پاسخ می‌دهند!! پدرم همیشه مهربان باقی ماند، اما من در شک و تردید! دگربار از او پرسیدم: «حد مهربانی کجاست؟ او خندید و گفت:« پسرجان، مهربانی حد ندارد!! مهربانی یک اقیانوس است که نباید دنبال ساحل برایش بگردی... باید فقط درآن شنا کنی...»🧡 https://eitaa.com/joinchat/379388098C276034e912
حرف زدناتون مثل دوتا دوست صمیمی باشه، عشقتون مثل لیلی و مجنون، حمایتتون از هم مثل خواهر و برادر و دیوونه بازیاتون مثل دوتا بچه♥️ 🌟💠 https://eitaa.com/joinchat/379388098C276034e912💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
 هنوز شوق تو بارانی از غزل دارد نسیم ، یک سبد آیینه در بغل دارد  خوشا به حال خیالی که در حرم مانده و هر چه خاطره دارد از آن محل دارد  به یاد چایی شیرین کربلایی ها لبم حلاوت «احلی من العسل» دارد  چه ساختار قشنگی شکسته است خدا درون قالب شش‌گوشه یک غزل دارد  بگو چه شد که من اینقدر دوستت دارم؟ بگو محبت ما ریشه در ازل دارد  غلامتان به من آموخت در میانۀ خون که روسیاهی ما نیز راه حل دارد
دوش وقتِ سَحَر از غُصه نجاتم دادند واندر آن ظلمتِ شب آبِ حیاتم دادند https://eitaa.com/joinchat/379388098C276034e912
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلتنگ امام رضایم 💐 قربون کبوترای حرمت امام رضا! قربون این همه لطف و کرمت امام رضا یا علی موسی الرضا؛ یا علی موسی الرضا یا علی موسی الرضا میشه به من نگاه کنی؟ اونقدر رضا میگم تا دردمو دوا کنی! یا علی موسی الرضا؛ یا علی موسی الرضا
دارم آرزو می کنم می خواهم از همین بین راه از همین جایی که هیچ کس نیست کمی از کناره ی دنیا راه بروم از کنار همان جاده های تنها که مردان بسیاری را گم کرد... مردانی که در محرم ترین ساعات عشق گریستند! می خواهم کمی دورتر از شما کمی نزدیک تر به ماه ... سوم دی ماه ۱۴۰۱ ساعت۹/۰۴ امشب ساعت ۲۳ مینویسم😢 https://eitaa.com/joinchat/379388098C276034e912
دل در دلم نبود یه حسی پراز حضور خدا در دلم افتاده بود پاهایم روی زمین نبود فکرم فقط معطوف به جایی قشنگ و زیبا بود و اولئک المقربون و واقعه ای که در تمام این مدت حضور در جمع خوبان در دیار پاکی و خلوص ، شب ها میخواندم و دیگر از حفظ شده بودم... مدام زمزمه ی لبانم بود و مرا در هوایی دیگر غوطه ور میکرد.. نگاهم نمازم کلامم فکرم اعمالم بکلی عوض شده بود دیگر داشتم مطمئن میشدم ، اینجا نقطه ی آخر است و منم رفتنی شده ام... گوئیا بال درآورده بودم ... از شدت ذوق گاهی ناخودآگاه اشک می ریختم. * بر یال ۵ ضلعی که روانه میدان شدیم ، دلم قرص بود که فرمانده حاج محمد ، کسی است که خودش در نوک پیکان گردان حضور دارد و همه را در پشت سرخودش پناه میدهد.. بارها گفته بودند که: تو فرمانده هستی و نباید جلودار باشی ، حداقل در میانه گردانت باش!! و او گفته بود : این بچه ها امانتند نزد من ، باید امانت دار باشم... و همین هم شد... با شروع نبرد سخت ، یکی از اولین شهدای گردان امام رضا علیه السلام کسی نبود جز فرمانده شهیدمان اسلامی نسب... * سوم دی ماه ، حدود ساعت ۲۳ برای انهدام سنگری اجتماعی ، ضامن نارنجک را کشیدم! هنوز پتوی درب سنگر را کنار نزده ، بعثی تنومندی ، پتورا کنار زد و در آستانه سنگر ایستاد!!! هردو از ترس بهت زده شدیم‌ و... به هوش آمدم از شدت دردی که در ران پای راست داشتم خنجری آنجا نشسته بود و پیکر تنومند بعثی با صورت در کنارم برزمین افتاده بود... نمیدانم چه شده بود!! ولی انگار در آن حال و هوای بهت زده ، نارنجک را بداخل سنگر انداخته بودم و خنجر بعثی هم در پایم فرو رفته بود... نمیدانستم چه ساعتیست؟ شب بود که بهت زده شدم و حالا هم باز هوا تاریک بود!! نگو که حدود ساعت ۱۷ روز بعد یعنی چهارم دیماه هست و این ساعات من بیهوش بودم و حالا بچه هاییکه مانده بودند بدستور ، درحال عقب نشینی هستند.... نمیتوانستم راه برم چشمانم سیاهی میرفت هم خونریزی هم درد هم سرمای استخون سوز و خیس شدن زیر بارون بسختی خودم رو به کانال و معبر اصلی رساندم آتش بود که بر زمین میبارید و واقعه ای محشر شده بود ...... بهوش آمدم در کف بیمارستان شهید بقایی بین تخت ها خوابیده بودم پایم عمل شده بود و... و دوباره به خیال واهی ، ماندم 😥 و ماندم تاکنون...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا