باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم👌🏻📚
کتاب #بی_نا
به قلم #نفیسه_سادات_موسوی
انتشارات #سوره_مهر
#برشی_از_کتاب👇🏻
کفر است به لبهای تو هنگام مناجات
یک شهر جدا ماندهای از مقصد آیات
بهتر که نگاهم به نگاهت نمیافتد
چشمان تو کبریت و من انبار مهمات
لبخند تو نغز است و چنین نقض نمودهست
هر حکم که دور از نظرت کردهام اثبات
در پیچ و خم راه اگر گم شده بودیم
قرآن که گشودیم رسیدیم به مناجات
در کشور آغوشت اگر رهگذری هست
هرگز نبرد کاش زلبخند تو سوغات
صد مرتبه از این همه احساس گذشتی
من ماندهام و حسرت یک پلک مراعات
***
«#بینا»، #غزلهای معناگرای «نفیسهسادات موسوی» با مضامین #عاشقانه است که توسط «سورۀمهر»، به بازار نشر عرضه شد.
نقطۀ عطف زندگی «نفیسهسادات موسوی»، از شب تشییع پیکرهای پاک 175 شهید غواص شروع میشود. شبی که بیهوا این مطلع را میسراید « نصف عمر عاشقی آب است» و فردا وقتی از خواب، بیدار میشود میبیند گویا همین مصرع اول غزلی که سروده است و در صفحۀ مجازیاش منتشر کرده، با دلهای بسیاری گره خورده و مکرراً درحال منتشر شدن و مایۀ ادای احترام کاربران مجازی به #شهدای_غواص شده است.
بعد از آن شب استعداد #موسوی بیشتر کشف میشود و وارد فضای جدی #شعر کشور میشود و بهسرعت رشد میکند.
گاهی تکبیتهای زیبای موسوی در کنار اشعار سایر #شاعران پرآوازۀ #ایران در بین مردم شنیده میشود.
نصف عمر عاشقی آب است
قصههایی عمیق و پراحساس...
بیان «موسوی»، لطیف، رندانه و گاهی طنزآمیز است. موضوعات عمدۀ غزلیاتش نیز هجران، گلایه از معشوق، زن، بدعهدی و... است.
«موسوی» شاعری جوان، خوشذوق و خوشطبع است. طرفدارانش بیشتر از آنکه او را با نام «نفیسهسادات موسوی» بشناسند، او را با نام «شاعر غواصها» میشناسند.
@havadaran_ketab
https://ble.im/havadaran_ketab
https://eitaa.com/havadaran_ketab
ایکاش همه روزهایمان روز کتاب و کتابخوانی بود.
ایکاش توی خانه همه ماها یک کتابخانه بود. حتی یک کتابخانه کوچک و نقلی
ایکاش توی سبد حصیری خرید و توی کیسههای نایلونی کتاب حمل میکردیم
ایکاش همانقدر که مقابل ویترین طلافروشی میایستادیم برای تماشای نگینهای رنگ به رنگ، گاهی هم مقابل ویترین کتابفروشیها میایستادیم برای دیدن کتابهای متنوع
ایکاش همانقدر که لابلای ویترین و قفسه فروشگاهها پرسه میزدیم لابلای قفسه کتابفروشیها هم پرسه میزدیم
ایکاش همانقدر که حواسمان به تاریخ تولید و انقضای خوراکیهاست حواسمان به تاریخ چاپ و تجدید چاپ کتابها هم بود.
ایکاش به جای عروسکهای زیبا و چشمنواز و اسباببازیهای گرانقیمت برای بچههایمان، کتابهای خواندنی میخریدیم.
ایکاش توی کیف همهمان یک کتاب جیبی بود.
ایکاش بالای سرمان یک کتاب بالینی داشتیم. کتابی که هر شب فقط چند صفحه از آن را میخواندیم.
ایکاش روزی چند صفحه، روزی فقط چند دقیقه کتاب میخواندیم.
ایکاش کمی از التهاب دنیای مجازی به آرامش کتاب پناه میبردیم.
ایکاش به جای دیدن سریالهای تکراری کتابهای خوب را چندبار میخواندیم.
ایکاش از نظرمان کتاب بهترین هدیه دنیا بود.
ایکاش با دیدن و خریدن و هدیه گرفتن کتاب ذوق میکردیم.
ایکاش این همه ایکاش نداشتیم. آنوقت دنیایمان دنیای زیباتری بود.
#کتاب_خوب_بخوانیم 👌🏻📚
#باشگاه_هواداران_کتاب
#نویسنده_هوادار_کتاب
#کتاب_دوست_همیشگی
#نه_به_کتاب_نخواندن
#حال_خوش_مطالعه
#با_کتاب_زندگی_کن
#باشگاه_هواداران
#هواداران_کتاب
#کتاب_خوب
https://eitaa.com/havadaran_keta
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم👌🏻📚
کتاب #انجمن_مخفی
به قلم #احمد_شاکری
انتشارات #سوره_مهر
#برشی_از_کتاب👇🏻
درشکه در میانه راه بازمانده است و #پیرمرد درشکهران، زیر بالاپوشی کهنه، در تقلاست تا چرخ را از گل و یخ چسبناک و لغزنده بیرون بکشد.
ساعتی است که از جایگاهش بیرون آمده و تسمه اسبها را چنان میکشد گویا میخواهد خود، تاوان کوتاهی اسبها را در حرکت درشکه بدهد. عرق بر تن اسبها یخ بسته است.
هنگامی که درشکهچی بافه شلاق را بر کفلشان مینشاند رد سیاهی یخ و برفی که پشت اسبها را سفید کرده، باقی میماند. درشکهران نگاه ناامیدانهای به من میاندازد تا همچنان امیدوار بمانم و پا بیرون نگذارم. اسبها سُم بر سنگفرش خیابان میکوبند و از تکانهای مدام و کشاکش تسمههایی که چون تار در ارتعاشند، اتاقک درشکه بیشتر و بیشتر به طرف چاله پر آب یله میشود. باد ویله میکشد و سرما بر دست و صورت چنگ میاندازد. شب در بیرون به غایت تاریک و موهش است. تکههای برف چون پارهورقهای پراکنده، بر سر شهر میریزند. چینههای کاهگلی خیابان تا کمر نم کشیدهاند. از نیمروز که از خانه پدری در باغ لواسان راه افتادهایم، این چندمین بار است که گل و لای گذرها زمینگیرمان میکند. حتم، اگر در خانه میماندم و فردا صبح علیالطلوع راه میافتادم، برفها پا خورده و راه هموارتر میشد.
***
انجمن مخفی، رمانیست که بهخوبی میتواند مخاطب را با فضای دورهٔ #مشروطه و پسا مشروطه آشنا کند.
احمد شاکری، در این رمان بهخوبی توانسته با بهکار بردن #ادبیات و کلمات مناسب آن دوره، حس #تاریخی مناسبی را برای خواننده ایجاد کند.
در این روزگار ادبیات #ایران، که کمتر نویسندهای به این شکل به ادبیات قدیم ایران ارج مینهد، قلم احمد شاکری کمنظیر است.
اگر در مورد دورهٔ مشروطه اطلاعات زیادی ندارید، حتماً کتاب انجمن مخفی را بخوانید و اگر اطلاعات خوبی هم دارید، باز این کتاب را بخوانید و لذت ببرید.👌🏻
@havadaran_ketab
https://ble.im/havadaran_ketab
https://eitaa.com/havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم👌🏻📚
کتاب #خاطرات_سفیر
به قلم #نیلوفر_شادمهری
انتشارات #سوره_مهر
#برشی_از_کتاب👇🏻
عمر گفت: مثل اینکه متوجه نیستی! #آمریکا بزرگترین قدرت دنیاست. اگه اشاره کنه، همه بدبخت میشن؛ حتی شما. (این لغت "حتی" که گفت خیلی معنی دارهها!) خود #بوش گفته اگه #ایران سر مسئله هستهای تسلیم نشه، بدبختش میکنیم.
گفتم: خوشبختی و بدبختی رو آمریکا واسه ما تعریف نمیکنه که حالا با حرف اون بدبخت شیم. #رئیس_جمهور آمریکا هم عادت کرده حرف بیخود بزنه.
عمر از #امبرژوا پرسید: تو چی میگی؟ بوش گفته تا ماه جون، حتما به ایران حمله میکنه.
امبرژوا گفت: خب ... در واقع ... مامان جورج بهش یاد نداده که #دروغگویی کار زشتیه!
***
#خاطرات_سفیر، در نگاه اول، اینطور به نظر میرسد، وقایعنگاری یکی از سفرای ایران در کشور در حال خدمتش...
اما در همان چند صفحه اول متوجه میشوی که اشتباه حدس زدهای.
البته لذت این خطا را #خوانندگان روزهای اول از تنور درآمده کتاب چشیدهاند، نه آنهایی که بعد از تب و تاب افتادن و سرد شدن کتاب را خواندهاند...
وجه تسمیه کتاب وقتی عیان میشود که نویسنده خود را چون #سفیری در #پاریس میبیند که باید در میان جماعتی از همدانشگاهیها از هر #ملیت و قوم و نژاد و دینی یکه و تنها در مقام دفاع بر آید.
آنها را با خود همسو کند تا از زاویه نگاه او به حقایق نگاه کنند، #شبهات مطروحهشان را پاسخ دهد و... حقا که هر رفتار و گفتار "سفیر" وجهه زیبایی از یک ایرانی اصیل #مسلمان را به نمایش درمیآورد.
خاطرات سفیر تو را با خود همراه می سازد تا جایی که خود را در خوابگاهی در پاریس میبینی و زمانی به اکنون میآیی که داستان به زیبایی یک #انتظار مقدس به پایان رسیده است. آنقدر دلنشین که تا مدتها روز #موعود برای تو مانند #نویسنده غیر از دیدار #یار غایب از نظر، با ژولیت #مسیحی هم قراری نانوشته دارد...
اگر دانشجو هستید، خوندن این #کتاب رو از دست ندید!!👌🏻
@havadaran_ketab
https://ble.im/havadaran_ketab
https://eitaa.com/havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
یادداشت اختصاصی #جواد_کلاته_عربی https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab
کتابخوار را واقعن نمیفهمم!
کتاب، چیز خوبی است. خریدن کتاب و نگهداریاش توی کتابخانهی شخصی هم خوب است. حتی پُز دارد. اما مطالعهی کتاب، خوبتر است. چیزی که فقط بخشی از کتابخرها و کتابدارها از آن عبور کردهاند. یعنی کتاب را برای "خواندن" تهیه کردهاند، نه برای ارضای حسِ کتابداشتن یا پُز دادن و این حرفها. بین کتابدوستها این یکی خیلی محترم است. چون کتابها پر از اطلاعاتاند. چون پر از تجربههای انسانیاند. چه رمانهایش که تجربههایش ساختهی ذهن یک آدم خلاق است و چه کتابهای خاطره که راوی تجربههای واقعیاند. کتابهای حوزهی علم و اندیشه هم که جای خودشان را دارند.
اما یک چیزی! این روزها میان واژههایی که پیشوندِ کتاب دارند، سر و کلهی واژهای پیدا شده که روز به روز دارد بین ماهایی که ربطی به کتاب داریم، مشتری بیشتری پیدا میکند؛ "کتابخوار".
و این یکی را واقعن نمیفهمم. کتابخوار اگر به معنای کسی است که محتوای کتاب را جذبِ روح و جانش میکند که خیلی هم عالی. اما بعید میدانم این واژه، ساختهی ذهن یک چنین آدمهایی باشد.
چیزی که بیشتر دیدهام میگوید: کتابخوار به آدمی میگویند که فقط تُندتُند کتاب میخواند. یعنی تمامِ هنرش، همین است. این کتاب تمام میشود، بلافاصله میرود سراغ کتاب بعدی. اما این که نشد کار! مگر خودِ کتابخواندن، میتواند هدف باشد؟!
خب بزرگوار! اجازه بده کتاب قبلیای که خواندی، کمی با روح و جانت بازی کند، با درونِ تو درگیر شود، بعد برو دنبال یک کتابِ دیگر...
#کتاب_خوب_بخوانیم 👌🏻📚
#باشگاه_هواداران_کتاب
#نویسنده_هوادار_کتاب
#کتاب_دوست_همیشگی
#نه_به_کتاب_نخواندن
#حال_خوش_مطالعه
#با_کتاب_زندگی_کن
#باشگاه_هواداران
#هواداران_کتاب
#کتاب_خوب
https://eitaa.com/havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم👌🏻📚
کتاب #دختر_ماه
به قلم #سارا_عرفانی
انتشارات #مدرسه
#برشی_از_کتاب👇🏻
ابراهیم با اشتیاق بُرد مصری را دست #خواهر داد. میدانست که #فاطمه علیرغم سن و سال کم در مجالس درس #پدر حضور داشته.
فاطمه سوالات را با دقت خواند و گفت: «اجازه میدهی پاسخ سوالات را بنویسم؟»
ابراهیم لبخندی زد وگفت:«حتما صبر کن برایت #قلم و مرکب بیاورم»
مردهای کاروان، #مدینه را به قصد دیار خود ترک کردند. هنوز از مدینه دور نشده بودند که چند سوار به آنها نزدیک شدند. رئیس کاروان، موسیبنجعفر را شناخت. از اسب پیاده شد و مشتاقانه به سمت او رفت.
#امام_موسی_کاظم (ع) نیز از اسب پیاده شد. سلام کرد و با مرد دست داد.
مرد گفت: «همراهانم سوالاتی از محضرتان داشتند؛ اهل منزل گفتند سفر هستید»
امام گفت: «سوالاتتان چه بود؟»
رئیس کاروان بُرد مصری را از میان عبایش درآورد و گفت: «دختر گرامیتان فاطمه خانم پاسخ آنها را برای ما نوشتند.»
امام پاسخ ها را گرفت و تمام آن را خواند. لبخند بر لبش نشست و سه بار زیر لب گفت: «فداها ابوها؛ پدرش به فدایش»
رو کرد به مرد و گفت: «پاسخ من نیز به سوالات شما همین ها بود.»
***
محبتها اگر حقیقی باشند، همرنگی میآورند.
اینکه دلت با کسی باشد، چشم و گوشت همیشه به او باشد، هم و غمت این باشد که او چه میگوید، چه میکند و چگونه حرف میزند؟
چگونه بلند میشود و مینشیند، چگونه مقابل ظلم میایستد و چگونه در نگاهش فقط #خدا دیده میشود و لاغیر، تو را همرنگ خودش میکند.
محبتها اگر واقعی باشند شباهتی ماندگار و مثالزدنی ایجاد میکنند، آنگونه که گذر زمان ذرهای از رنگش را به خود نمیگیرد.
دختر ماه، داستان کودکی است که از کودکانههای خود گذشته و چون #خوبان_عالم در کودکی مرجع درماندگان است.
دختر ماه داستان مشابهت و سنخیتی است که از پس محبتها و عشقها ساخته شدهاست.
دختر ماه داستان زندگی یک ماه نیست، داستان زندگانی مجموعهای از #خورشیدهای_عالم است.
این کتاب، داستان دختری است که هم #خواهر امام است، هم #دختر امام است و هم خودش حق امامت بر #علویان عالم را دارد.
این روایت، قصۀ تکرار #ظلمهاست، قصۀ تکرار #رنجها و #فراقهاست، قصۀ تکرار #جدایی بین خواهرها و #برادرها است. اینجا دوباره #خاطرات #حضرت_زینب (س) و عزیزترین عزیزان، #حسین_بن_علی (ع) زنده میشود. اصلا خواهرها در این عالم آمدهاند تا روایتگر دردهایی باشند که #عزیزانشان کشیدهاند...
دختر ماه، روایت داستان زندگانی #حضرت_فاطمۀ_معصومه روحی فداه است که از کودکی کنار برادرش #علی_بن_موسی_الرضا (ع) بزرگ میشود و همانند او خورشیدی درخشان برای عاشقان و مریدان اهلبیت علیهمالسلام میشود.
دختر ماه را خواندم، به امید اینکه:
آنانکه #خاک را به نظر کیمیا کنند، آیا شود که گوشۀ چشمی به ما کنند؟...
شما هم بخوانید به امید اینکه:
آنان که خاک را به نظر #کیمیا کنند، حتما شود که گوشۀ چشمی به ما کنند...
@havadaran_ketab
https://ble.im/havadaran_ketab
https://eitaa.com/havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم👌🏻📚
کتاب #ساجی
به قلم #بهناز_ضرابی_زاده
انتشارات #سوره_مهر
#برشی_از_کتاب👇🏻
مادر سر از سجده که برداشت بلند گفت: اللهاکبر... و با چشم و ابرو اشاره کرد به آشپزخانه !ما معنی اللهاکبرهای مادر را خوب میفهمیدیم. مثلا این اللهاکبر یعنی نسرین برو آبغوره و نمک سالاد رو اضافه کن. الآن نغمه میاد.
***
نمیدونم تا امروز تونستید با شخصیت #داستان یا #رمانی ارتباط بگیرید یا نه!!
اگه تونسته باشید، حتماً شما هم میدونید که #آدم وقتی #دل به دل شخصیت داستان میده دیگه باهاش میخنده و گریه میکنه، میخوابه و بیدار میشه، باهاش سفر میکنه و خلاصه باهاش زندگی میکنه. البته شاید طعم این تجربه با چشیدن بعضی کتابا زیاد شیرین بهنظر نیاد ولی من میخوام امروز کتابی رو پیشنهاد بدم که مطمئنم بهراحتی میتونید با شخصیت داستانش همراه بشید و باهاش زندگی کنید. میتونید باهاش #کودکی کنید، بزرگ شدنش رو ببینید، #ازدواج و #بچهدار شدنش رو ببینید و حسابی نگران زندگیش بشید. کتابی که یک زندگیای رو روایت میکنه که گاهی اضطراب، گاهی #هیجان، گاهی نگرانی، گاهی دلشوره، گاهی #حماسه و خلاصه یه زندگی واقعی رو به نمایش میذاره.
این کتاب رو از دست ندین و با خوندنش لذت ببرین👌🏻
@havadaran_ketab
https://ble.im/havadaran_ketab
https://eitaa.com/havadaran_ketab
با توجه به تاکید و توصیههای مقام معظم رهبری در زمینه کتاب و کتابخوانی به نظرم بهترین کار این هست که در عرصه فرهنگی سرباز خوبی باشیم و به این امر اهتمام داشته باشیم.
یکی از چیزهایی که فکر میکنم میتونه تاثیر مثبتی در روند و ادامهدار بودن بحث کتابخوانی تاثیر گذار باشه این نکته هست که: هر روز مطالعه داشته باشیم حتی کوتاه و در حد چند صفحه...
تداوم در مطالعه باعث می شه، کتاب جای خودش را در بین برنامههای روزمره زندگی ما باز کنه.
البته که پارامترهای مهمی مثل چه نوع کتابی بخوانیم را باید مد نظر داشته باشیم.
#کتاب_خوب_بخوانیم 👌🏻📚
#باشگاه_هواداران_کتاب
#نویسنده_هوادار_کتاب
#کتاب_دوست_همیشگی
#نه_به_کتاب_نخواندن
#حال_خوش_مطالعه
#با_کتاب_زندگی_کن
#باشگاه_هواداران
#هواداران_کتاب
#کتاب_خوب
@havadaran_ketab
https://ble.im/havadaran_ketab
https://eitaa.com/havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم👌🏻📚
کتاب #فیضاََ_لَه
به قلم #ناصر_فیض
انتشارات #کتاب_قاف
#برشی_از_کتاب👇🏻
تا به دامن ننشیند ز نسیمت گردی
دائما دل نگرانم نکند برگردی
"چیز عجیبی نیست در زندگی هر آدمی هستند آدمهایی که وقتی بر میگردند، آدم کمی نگران میشود "
در بیابان گر به شوق #کعبه خواهی زد قدم
چند کفش خوب حتما با خودت به آنجا ببر
"چیز خاصی نیست چون بین راه #مسجد فراوان است کفش لازم می شود "
کردم روانه هر چه #پسر داشتم به شهر
شاید کز آن میانه یکی #کارگر شود
" معلوم است بحران #اشتغال از زمان حافظ و بلکه قبلتر بحران بوده است "
***
" فیضاََ لَه " مجموعه تکبیتیهای طنز آلودی از ناصر فیض #شاعر معاصر #ایرانی است که توسط #انتشارات کتاب قاف به بازار #نشر عرضه شده است.
ناصر فیض شاعر خوشآوازه و محبوب #رهبری در کتاب فیضاََ لَه ابیات مشهوری از شاعران ایرانی از جمله #حافظ را نقیضهگویی کرده است.
یک مصرع از حافظ ، یک مصرع از شاعر امروزی...
این شوخی را خیلی از شاعران انجام دادهاند، اما واقعیت این قضیه این است که شوخیهای "ناصر فیض" یا همان جنابِ حافیض رنگ و بوی دیگری دارد...
این کتاب شامل صد تکبیت مشترک حافظ و ناصر فیض به همراه توضیحات شاعرِ طنازِ ما در باره هر بیت است.
وی در همین زمینه سروده است:
این سخن باور کنید از حُبّ -فرضا- جاه نیست
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست
جز " کتاب "فاضل و " ایضاََ لَه " این کمترین
بیش از این هم گر بگردی در نمایشگاه نیست!
لطف این اشعار شکی نیست در آن دائم است
گرچه لطف دیگران هم گاه هست و گاه نیست!
اهالیِ #کتاب و علاقهمندانِ این شاعر را با کتابِ #فیض_بوک وی میشناسند.
فیض بوکی که توانست در دورهای که هیچ کتابادبی موفق به دریافت #جایزه نشده بود، جایزه کتابِ شایسته فصل را از بیستوششمین #جشنواره انتخاب بهترین کتاب فصل از آن خود کند.
#املت_دستهدار، #نزدیک_ته_خیار از دیگر آثار جذاب و دلنشین ناصر فیض است.
از #فیضاََلَه میتوان به عنوان کتاب #شعری روان و دلچسب در دورهمیهایی چون #شب_یلدا استفاده کرد تا لذت و طنازی که باید را در کنار خانواده تجربه کرد.👌🏻
@havadaran_ketab
https://ble.im/havadaran_ketab
https://eitaa.com/havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم👌🏻📚
کتاب #طرح_کلی_اندیشه_اسلامی_در_قرآن
انتشارات #صهبا (موسسه فرهنگی هنری ایمان جهادی)
جلد سبز رنگش را باز میکنی و از لابهلای سفید و سیاهِ حاشیه و متن در صفحاتش، خطِ سرخِ تشیع را و امواج خروشان #انقلابیگری را تماشا میکنی و لذت میبری…
هر چند سطری که پیشروی میکنی دلت نمیآید ادامه دهی!
دوست داری چشمانت را ببندی؛ انگشتانت را لابهلای صفحاتش بگذاری؛ #کتاب را در آغوشت بگیری و … در آنچه استاد گفته دوباره بیاندیشی و مرورش کنی. دوست داری بعضی جملاتش را حفظ کنی و در خاطرت آنها را حک نمایی…
چهقدر #انقلابی!
چهقدر مستدل!
چهقدر آهنگین و دلنشین!
امواج بلند کتاب استاد، صخرههای تحجر، جمود و قعود را در هم میشکند و وجودت را کمکم به درون دریای عمیق فکر اسلامیاش میکشاند.
نمیتوانی از کلمهها و جملههای رسا و گوارایش بهسادگی دیدن و رد شدن، عبور کنی.
این کتاب، کتابِ خواندن و پاسکردن نیست. کتابِ تورق و مزهمزه و براندازکردن هم نیست.
دائم مجبوری لابهلای کوچه پس کوچههای آن بایستی و نفسهای عمیق بکشی.
نه اینکه نثرش روان نباشد؛ اتفاقاً متنش روان است اما بطنش بیکران ...
استاد از لابهلای کتاب #خدا، درس مبارزه را و معنای امروزین کلام خدا را پردهبرداری کرده و مقدمات یک قیام متفکرانه و یک انقلاب مستمر قرآنی را پایهگذاری نموده است؛
ساده، صمیمی، نوآورانه، ادیبانه، حکیمانه، مستدل و از همه مهمتر، انقلابی.
اشتباه گفتم …
کتاب، انقلابی نیست؛ انقلابیساز است و انقلابیپرداز.
استاد #سیدعلی_خامنهای از #اسلام_ناب میگوید؛
از توحید و لوازم موحد بودن؛ از #ایمان و تعهدات ایمان؛ از نبوت و امامت و #ولایت_فقیه! چه سالی؟ سال ۱۳۵۳، در #مشهد_مقدس.
بله؛ محتوای کتاب مربوط به 45 سال قبل است اما مسالهها و معضلات مبتلابه اجتماعیِ امروز ما را نسخهپیچی میکند.
باید این کتاب را بخوانیم تا بفهمیم که تا یقینآوردن و انقلابیبودن و موحد حقیقی شدن، فاصله زیاد است و راه پیمودنی، دراز…
مشکل و درد خیلی از ما در مبانی و بینشهای مغلوط و مخلوط به ایسمهای الحادی است. این، یک علاج واقعی و یک درمانِ دردسترس است.
@havadaran_ketab
https://ble.im/havadaran_ketab
https://eitaa.com/havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
یادداشت اختصاصی #میثم_رشیدی_مهرآبادی https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ket
کتابخوانی کافی نیست!
راستش را بخواهید، امسال اولین سالی است که هفته کتاب، برایم رنگ و بوی «کتاب» داشت. وقتی دنبال علتش میگشتم، فقط به یک جواب میرسیدم؛ برنامههای هفته کتاب به مراسمهای رسمی و عصاقورت داده دولتی خلاصه نشد و هر کسی اهل کتاب و کتابخوانی بود، حرکتی کرد و اثری از خود به جا گذاشت. از علاقمندی که در صفحه مجازیاش با سه چهار هزار فالوور، مسابقه کتابخوانی راه انداخت تا دستاندرکاران همین صفحه که به جای کارهای کلیشهای و کمتاثیر، سراغ نویسندگان رفتند تا آن ها را بیواسطه با مخاطبانشان روبرو کنند.
رمز ماندگاری کتابها هم همین است. کتابهایی که به واسطه تلاش ناشران، نویسندگان و مترجمان به میان مردم میروند در ذهنها میمانند و در مقابل، کتابهایی که حمایتهای دولتی دارند، معمولا نصیب انبارها و کتابخانههای خاک خورده میشوند.
کتابها بعد از انتشار، متولد میشوند و باید دستشان را گرفت و پا به پا برد؛ کاری که به تنهایی از دست اندرکاران تولید آنها برنمیآید. تاثیر اقدامات دلی و خودجوش عاشقان کتاب در این زمینه، هم بُرد بیشتری دارد و هم برکت مضاعفی را به دنبال خواهد داشت.
بخواهیم یا نخواهیم وارد عصری شده ایم که ضربات دوری و غفلت از کتاب چند برابر شده و ضررهای آن دامن فرزندان و نوادگان ما را هم خواهد گرفت؛ پس بدانیم خواندن کتاب، کافی نیست. باید بعد از خواندن کتاب، دربارهاش بنویسیم تا کتابهای خوب، ارج ببینند و کتابهای معمولی و کم ارزش، از دایره حذف شوند.
گام بعدی همه دوستداران کتاب، نقد و بررسی انبوه کتابهایی است که چاپ و منتشر میشوند و انتخاب از بین آنها روز به روز سخت تر میشود...
#کتاب_خوب_بخوانیم 👌🏻📚
#باشگاه_هواداران_کتاب
#نویسنده_هوادار_کتاب
#کتاب_دوست_همیشگی
#نه_به_کتاب_نخواندن
#حال_خوش_مطالعه
#با_کتاب_زندگی_کن
#باشگاه_هواداران
#هواداران_کتاب
#کتاب_خوب
@havadaran_ketab
https://ble.im/havadaran_ketab
https://eitaa.com/havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم👌🏻📚
کتاب #آمریکایی
به قلم #هاوارد_فاست
ترجمه #فریدون_مجلسی
نشر #اسم
#برشی_از_کتاب👇🏻
هنگامی که #زندگی را دوباره آغاز میکرد، هنوز کاملاً نه در گذشته بود و نه در حال و با توالی سریع به خیلی چیزها تبدیل شد.
"پیتر آلتگلد" پسرک روستایی، پیتر آلتگلد سرباز، پیتر آلتگلدِ ولگرد، پیتر آلتگلدِ سرگردان که در جایی که امیدی وجود نداشت در جستوجوی #امید بود. پیتر آلتگلدِ محتضر، زنده، شکستخورده، پیروز.
آغاز دگرگونی را به یاد میآورد؛ هنگامی که در ژرفای بیماری و نومیدی مردمانی را یافت که به او نیکی کردند، کمکش کردند و غذایش دادند. این خاطرهی خوبی بود که میتوانست آن را زنده کند و بهطور کامل به ضمیر آگاه آورد و فقط از این درشگفت بود در پس فکرش چه چیزی نهفته بود که ناراحتش میکرد.
***
کودکی سیاهپوست با چهرهای به گفتهی دیگران زشتطوری که هیچفردی میل به همصحبتشدن با اوندارد.
از مهاجرانِ آلمانیتبارِ #آمریکا
منفور و مطرود حتی برای #خانواده...
جانِپسر، مقصد شلّاقهای #پدر است، شلاقهایی که بهشکل جنونآمیز بالا میرود و بر تنِ #پسر فرود میآید؛ گویی پدر قصد دارد عقدهی تمام بدبختیها و سختیهای زندگی را برتنِ پسر خالی کند، پس تا توان دارد سنگین مینوازد...
پسر، فرار را برقرار ترجیح میدهد؛ فرار از کار طاقتفرسا در کشتزار و شلاق، و پیوستن به اتحادیهی الغاگرایان! پناهبردن به #جنگ و حتی #مرگ! حتی تحمل مرگ هم از تحمل شلاقهای پدر برایش گواراتر است!
پسرک از جنگ برمیگردد و حالا دیگر پسرک نیست و نوجوانیست برومند.
به خانه بازمیگردد ولی بازهم تابِ شلاقهایپدر را ندارد. میرود که #درس بخواند، معلمی را انتخاب میکند و #معلم میشود ولی چشمانداز و آیندهی شغلش با آرمانهایش جور درنمیآید. پس لباس معلمی از تن بیرون میکند و جامهی #کارگری میپوشد و میشود کارگرِ راهآهن.
کار در #راهآهن ارمغانی جز بیماری و آوارگی برایش ندارد. آواره و بیکار میشود امّا کم نمیآورد؛ اینبار با ارادهای قویتر، تصمیم میگیرد برای همیشه از دور سختی و حقارت خارج شود:
#درس میخواند، #قاضی میشود، و بعد فرماندار ایالت و بعد رهبر حزب....
حالا دیگر او یک فرماندارِ قدرتمند و ثروتمند است با همسری زیبا.
جان پیتر آلتگلدِ چهلساله که حالا دادستانِ ایالت است با پروندهی چند شورشیِ مدافعِ حقوق کارگران، روبرو میشود که هماکنون ۴نفر از آنان اعدام شدهاند، یکنفر در زندان خودکشی کرده و ۳نفر دیگر هم در حبس بهسر میبرند.
این پرونده چالشی بزرگ برای قاضی آلتگلد بهوجود میآورد و او را در برزخی بین #قدرت و #عدالت میاندازد که نوع برخورد و تصمیمِ وی در جریان این پرونده بر جذابیت و کشش داستان میافزاید.👌🏻
"آمریکایی" نوشتهی پرقدرت و جسورانهی "هاوارد فاست" و ترجمهی زیبای "فریدون مجلسی" کتابیست خواندنی که #رهبر_معظم_انقلاب نیز در جمع مدیران مسئول و سردبیران نشریات #دانشجویی خواندن آن را به همگان توصیه کرده و از "هاوارد فاست" به عنوان یک #نویسنده ی خوب آمریکایی یاد کردهاند.
@havadaran_ketab
https://ble.im/havadaran_ketab
https://eitaa.com/havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
#معرفی_کتاب
#کتاب_خوب_بخوانیم👌🏻📚
کتاب #دقیقا_نیمه_شب
به قلم #حسینعلی_جعفری
نشر #سوره_مهر
#برشی_از_کتاب👇🏻
صادق میگردد دنبال #هاشمی که همیشه او را عاقلتر دانسته است حتی در اینجور وقتها. سایتها نوشتهاند که هاشمی بعد از انداختن #رای خود در #حسینیه_جماران گفت: " انتخابات این دوره را از هر دوره حساستر میدانم." فیلمشان هم هست و دانلود میکند. زن هاشمی را نشان می دهد که خیلی ناراحت است: " اگه #تقلب نشه ،مطمئنم #موسوی رای میاره " و پیرزن ادامه میدهد: "اگر تقلب شد، مردم بریزن تو خیابونا" و صادق هی فیلم را از اول میآورد و نگاه میکند:" این فیلم واقعیه؟ ساختگی نیست؟ یعنی چی بریزم تو خیابونا؟"
***
روایتی بدون روتوش از #فتنه_۸۸ !!!
دقیقا نیمه شب یک روایت #تاریخی با ساختاری داستانی و وقایع مستند است و با نگاهی موشکافانه به حوادث سال 88 میپردازد.
#نویسنده در این #رمان به شخصیتی میپردازد که در طول داستان دچار تحول خواهد شد.
دقیقا نیمه شب، رمز عملیات #کودتای_۲۸_مرداد بود که پس از گذشت چندین سال، توسط معاندان، رمز آغاز شورشهای #جنبش سبزیها شد.
دانای کل، روایتگری این چند روز را بر عهده دارد و صادق قندریز را به عنوان شخصیت اصلی داستان انتخاب کرده است.
《میخواهم خودکشی کنم، کمک میکنی؟》جرقه آغاز ماجرا با این پیامک بود و اینگونه بود که صادق وارد بازی #عاشقانه با لیلی و بازی #سیاسی با آتوسا، سایه و ... شد.
دقیقا نیمه شب، جزء معدود کتابهایی است که درباره فتنه ۸۸ بیطرفانه نوشته شده و مخاطب را در سیر داستان رها میکند تا خود قاضی این بلبشوها باشد و انگشت اتهام را درست نشانه بگیرد.
افشاگریهای موجود در این کتاب، حالتان را خوب خواهد کرد.
@havadaran_ketab
https://ble.im/havadaran_ketab
https://eitaa.com/havadaran_ketab