eitaa logo
باشگاه هواداران کتاب
180 دنبال‌کننده
383 عکس
82 ویدیو
0 فایل
ما دور هم جمع شده‌ایم تا خوب بخوانیم😊 باید زیاد مطالعه کنیم تا بدانیم که هیچ نمی‌دانیم📚 ‌zil.ink/havadaranketab ‌ارتباط با ادمین👇 @mohammadmemarbashi
مشاهده در ایتا
دانلود
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم برگردان انتشارات ‌ ‌ ‌‌‌رمان «من پناهنده نیستم» یکی از بهترین و زیباترین رمان‌هایی است که راجع‌به اشغال توسط صهیونیزم از خانم رضوی عاشور مصری تألیف شده‌است و به لحاظ فرم و محتوی در نوع خود کم‌نظیر و بلکه بی‌نظیر است. کم‌نظیر به این جهت که نویسنده، خانمی سنی مذهب و اهل قاهره مصر است اما شما با خواندن دقیق و با حوصلهٔ این اثر درخواهید یافت که حریت و آزادگی در این ، موج می‌زند. ‌ خودش را در این اثر فاخر وام‌دار هیچ جریان سیاسی که سال‌ها توسط دولت‌هایی چون اردن، و و گروه‌های سیاسی فلسطینی که صرفاً سوار بر موج حمایت از مردم فلسطین شده‌اند، نمی‌داند و علاوه بر اینکه نقشی برای آن‌ها در قضیهٔ فلسطین قائل نشده‌است، بلکه از تمامی کشور‌های عربی وابسته و نیز گروه‌های سیاسی به‌ظاهر مدافع ملت فلسطین نیز به‌طور جدی و واضح انتقاد کرده‌ و شاید به‌همین دلیل نویسنده محترم از مصر اخراج شده‌است. ‌ * ‌نمونه‌ای از حریت و آزادگی نویسندهٔ محترم را در صفحهٔ ۴۰۵ ملاحظه کنید: کمتر از یک هفته بعد از رسیدن ما به اسکندریه دیدم ابوعمار در کاخ سفید با اسحاق رابین شیمون پرز مصافحه می‌کند. محمود عباس سمت چپش ایستاده بود و رئیس جمهور آمریکا سمت دیگرش. پیمان اسلو را امضا کردند. چند دقیقه بعد از پایان پخش مستقیم برنامه از کاخ سفید، صادق زنگ زد و گفت: دیدی پیرمرد چه کرد؟.... و با تلخی دربارهٔ علاقهٔ ابوعمار به مصافحه با رابین و پرز و شانه‌خالی کردن آن‌ها حرف می‌زد انگار با مصافحه چیزی را به یکدیگر واگذار می‌کنند. «این مسخره بازی را دیدی؟! دیدی چکار کردند؟!» * در بخشی از کتاب، سه عنصر اصلی یعنی سرزمین، مردم و بازگشت حتمی مردم به فلسطین پس از آزادسازی جنوب لبنان توسط حزب‌الله، خودش را بیشتر نشان می‌دهد و نماد هر سه عنصر، کلید خانه‌های فلسطینیان آواره‌ای است که بر گردن زنان این سرزمین خودنمایی می‌کند. ‌ ‌***‌ در صفحهٔ ۴۵۴ میخوانیم: حواسم به آوازها جمع می‌شود، جوان‌ها در اتوبوس ایستاده‌اند و آواز می‌خوانند... یک‌دفعه پیرزنی از روی صندلی‌اش پرید و گفت:«خدا سیدحسن را حفظ کند، اگر او نبود، اگر مقاومت نبود، ما الان نمی‌توانستیم به این خاک بیاییم... صداها بلند شد و برای سید دعا کردند و گفتند انشالله بعدش آزادی فلسطین. یکی از جوان‌هایی که جلوی اتوبوس بود پرید و گفت:«رهبرمان ابوعمار. برای عمار دعا کنید.» یک لحظه تنش شد! ‌ ‌*** خلاصه، رمان «من پناهنده نیستم» در دل خود قصه‌ها و حوادث فراوانی دارد، اتفاقات خوش و ناخوش زیادی را راوی بیان می‌کند. ، مرگ، عروسی و عزا. ‌ پیشنهاد می‌شود این اثر فاخر را که‌ نویسنده‌اش به‌خاطر تالیف و چاپ آن شهروندی خودش را از مصر از دست داده، حتما بخوانید.👌🏻 ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/