eitaa logo
باشگاه هواداران کتاب
163 دنبال‌کننده
383 عکس
82 ویدیو
0 فایل
ما دور هم جمع شده‌ایم تا خوب بخوانیم😊 باید زیاد مطالعه کنیم تا بدانیم که هیچ نمی‌دانیم📚 ‌zil.ink/havadaranketab ‌ارتباط با ادمین👇 @mohammadmemarbashi
مشاهده در ایتا
دانلود
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ ‌‌شاید این روزها نام خانم به گوشتان خورده باشد یا اگر از آن دسته کتاب‌خوان‌های حرفه‌ای باشید یک از ایشان خوانده باشید... ‌ اما در اینجا، بحث از ، ، و... نیست، در این معرفی می‌خواهم از یک" محسن عزیز " بنویسم؛ محسنی که با خواندن صفحه به صفحه عزیزتر می‌شود برایت🌱 ‌این‌طور بگویم اصلا این محسن عزیز نبود، دردانه بود که دردانه‌تر هم شد🌸 ‌ با ، لحظه به لحظه با محسن همراه می‌شوی... ا‌ز قبول شدنش در خوشحال می‌شوی و افتخار می‌کنی ... با عبدی و خواهر برادرهایش راهی قاسم‌آباد خوش آب و هوا می‌شوی... نامه‌های محبوبه را می‌خوانی ... بودن را مشق می‌کنی و لانه جاسوسی تسخیر می‌کنی... پشت سنگر پناه می‌گیری و خودت را از کوه‌ها بالا می‌کشی... تشنه می‌شوی و با دنیای محسن عزیز و روحیاتش آشنا می‌شوی، دچار تشویش می‌شوی، بی‌قرار می‌شوی... ‌خلاصه که با فرمانده محسن ۲۲ ساله بودن، دنیایی دارد.👌🏻 ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌‌ یک روز در پارکی باهم فواره‌ای دیده بودند. مرد گفته بود بدش می‌آید از فواره که درست در لحظه اوج، سرنگون می‌شود. یا آدم نباید شروع کند، یا دیگر وقتی شروع کرد، ایستادن برابر با افتادن است. *** ‌ کتاب ‌ بابایی، روایتی زیبا و دلنشین از زندگی مشترک و همسرشان است که از زبان خانم حکمت روایت می‌شود؛ داستانی شنیدنی و خواندنی از ازدواج شیرین او با که بخشی از آن در سریال به تصویر کشیده شد و حالا خواندن کتاب، ما را با زندگی پر افتخار شهید ۳۷ ساله بیشتر آشنا می‌کند. فرمانده شجاع سرتیپ عباس بابایی معاونت عملیات فرماندهی نیروی‌هوایی‌ارتش، پس از ۶۰ ماموریت جنگیِ موفق، هنگام بازگشت، در منطقه‌عملیاتی سردشت در شهر قزوین، مورد هدف شلیک توپ ضدهوایی پدافند خودی قرار گرفت و در پانزدهم مرداد سال ۶۶ مصادف با به درجه عظیم شهادت نائل شد. ‌ سخن گفتن از فرمانده‌ای که جلوتر از سربازان در می‌جنگید، خلبان تیز پروازی که بی‌مهابا در دشمن اوج می‌گرفت و به دل خطر می‌زد و پدر نازک‌دلِ مهربانی که جز مِهر از او در آیینه خاطرات فرزندانش ثبت نشده، بسیار سخت است. روایت آن کارِ کسی نیست جز خود او؛ صدیقه (ملیحه) حکمت دختردایی و یار وفادار عباس بابایی که تا آخرین لحظه عمر دل در گرو او داشت و سرانجام به همسر شهیدش پیوست. ‌ ‌به‌مناسبت https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌‌‌‌ من و دسته‌ام سمت راست و در فاصلۀ هشتصد متری از آن خانه مستقر شدیم، درحالی‌که تیراندازی‌ها در مرکز و اطراف خانه شروع شده بود. در بی‌سیم اعلام شد که بچه‌ها با موفقیت وارد خانه شده‌اند؛ اما لحظه‌ای نگذشت که صدای انفجار مهیبی بلند شد. از دور بچه‌ها را می‌دیدم که دوان‌دوان یا سینه‌خیز به عقب برمی‌گردند. همه چیز بهم ریخته بود، بچه‌هایی که توانسته بودند زنده از آن خانه به عقب برگردند، در گوشه و کنار خاکریز نشسته بودند و گریه می‌کردند، حتی نمی‌دانستیم کدام یک از بچه‌ها نیستند و شهید شده‌اند، من در ارتش افغانستان با چنین صحنه‌هایی مواجه شده بودم اما این اولین برخورد جدی و واقعی بچه‌ها با خشونت و بی رحمی جنگ بود. با ناراحتی و دلگیری گفتند خانه تله‌گذاری شده بود و به محض ورود ما منفجر شد. ‌ *** ‌ مصطفی که اصالتاً اهل افغانستان است، ابتدا از زندگی در احساس غربت می‌کند و برای فرار از این غربت تحمیلی به افغانستان می‌رود و فکر می‌کند در افغانستان گمشدۀ خودش را پیدا می‌کند. او که جز اصالت ذاتی افغان بودن، چیزی از فرهنگ و رسوم آنان درک نکرده، آنجا هم گرفتار غربت شده و برای فرار از این غربت عازم ارتش افغانستان می‌شود و چهار سال در آن خدمت می‌کند. بعد از مدتی تصمیم می‌گیرد به ایران بازگردد ولی مسیر به‌صورت قانونی بسته است. با تحمل سختی‌های فراوان به‌صورت قاچاقی به ایران می‌رسد و به دیدار خانواده‌اش می‌رود. حالا اینجا بین جوانان افغان ساکن ایران، شوری برای رفتن به کشورهای اروپایی ایجاد شده و مصطفی هم از این میل رفتن بی‌نصیب نیست. مصطفی به ترکیه می‌رود تا از آنجا به‌صورت غیرقانونی به یونان برود، اما ناکام می‌ماند و بعد از دستگیری به افغانستان فرستاده می‌شود. ‌ مصطفی این‌بار به‌صورت قانونی به ایران بازمی گردد و در کنار خانواده‌اش زندگی می‌کند. پس از مدتی با چند مجاهد افغانستانی در سوریه، مسیری برای رفتن به آنجا پیدا کرده و می‌رود تا سرنوشت خودش را رقم بزند. در این راوی ما به فیض نرسیده و برای اولین‌بار است که کسی برای شما از جنگ سوریه می‌گوید. او خاطراتی برای ما می‌گوید که جایی شنیده نشده است. ‌زندگی ، پیشنهاد خوبی برای کسانی است که به بررسی زندگی‌های پر شور و حماسه علاقه دارند. ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌‌‌ «خط مقدم» کتابی است دربارهٔ فعالیت‌های شهید طهرانی‌مقدم در یگان موشکی ایران از سال ۶۳ تا سال ۶۵. داستان از همان روزهایی می‌گوید که اصلا موشکی در کار نبود و شهید طهرانی‌مقدم مأمور شد تا پای موشک را به و خط مقدم جبهه باز کند. این از نام کتاب که بسیار زیبا، دقیق و به‌جا انتخاب شده است. ‌ ‌ولی چیزی‌که «خط مقدم» را خاص می کند، نه نامش، که مشی شهید طهرانی‌مقدم در این دو سال است. مگر می‌شود پانصد صفحه کتاب درباره‌ٔ جنگ بخوانی و خسته نشوی، آن هم نه دربارهٔ کل زندگی یک و تمام ابعاد زندگی‌اش، بلکه فقط درباره‌ٔ یک برههٔ دو ساله و از بخشی کوچک از فعالیت‌های شهید در زمینه‌های مختلف؟! بله می‌شود! «خط مقدم» را که دست می‌گیرید اصلا متوجه گذر زمان و ورق‌خوردن صفحات کتاب نمی‌شوید. به خود می‌آیید و می‌بینید دارد تمام می‌شود و شما دارید تشنه‌تر می شوید برای بیشتر دانستن... ‌ درست است که در آخر کتاب، داستان یگان‌موشکی هم تا حدی به سرانجامی دل‌پذیر می‌رسد؛ ولی این اول ماجراست. با خواندن کتاب تازه می‌فهمید شهید طهرانی‌مقدم که بود و چه کرد. تازه می‌فهمید چه مردانی در این سرزمین با نهایت ایمان و پشتکار و بدون هیچ چشم‌داشتی از جان خود مایه گذاشتند تا را بسازند. ‌تازه می‌فهمید که می‌توان از هیچ‌جا به کجاها رسید اگر فقط پای توکل و اراده در میان باشد. ‌ ‌‌آن‌وقت دوست دارید نویسندهٔ «خط مقدم» را پیدا کنید و از او با التماس بخواهید تا باز هم بنویسد. بنویسد از بقیهٔ آن ۵۲ سال عمر گرانبهای و بنویسد از «مقدم»های دیگری که ما نمی‌شناسیم. و بدا به حال ما! و خوش به سعادت آن‌هایی که این گونه زیستند و چه زود پر کشیدند و رفتند... ‌ به مناسبت شهادت https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
‌‌‌کتاب به قلم انتشارات ‌متن در پیج اینستاگرام باشگاه هواداران کتاب👇🏻 https://www.instagram.com/p/CPQKeiehic6/?utm_medium=copy_link