eitaa logo
باشگاه هواداران کتاب
180 دنبال‌کننده
383 عکس
82 ویدیو
0 فایل
ما دور هم جمع شده‌ایم تا خوب بخوانیم😊 باید زیاد مطالعه کنیم تا بدانیم که هیچ نمی‌دانیم📚 ‌zil.ink/havadaranketab ‌ارتباط با ادمین👇 @mohammadmemarbashi
مشاهده در ایتا
دانلود
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌‌ کنار نشستم و‌صورت لاغر و استخوانی‌اش را بوسیدم، چشم‌های بسته‌اش را یکی،یکی بوسیدم. لب‌هایش را بوسیدم. سرم را روی سینه‌اش گذاشتم. قلبش نمی‌زد. روسری‌اش هنوز به سرش بود. چندتار مویی را که از بیرون زده بود، پوشاندم. دخترم راضی نبود موهایش را ببیند. زینبم روی کشوی سردخانه آرام خوابیده بود. سرم را روی سینه اش گذاشتم و بلندگفتم:«بِأیِ ذَنبٍ قُتِلَت» ‌ *** ‌ این کتاب تکمیل شده ی کتاب «» و سرگذشت یک دختر ۱۴ساله‌ی به‌نام میترا است که از زبان مادرش نقل می‌شود. میترا سرسختانه پای عقایدش می‌ایستد و حتی تصمیم می‌گیرد که نام خودش را به زینب تغییر دهد. ‌ او نوجوانی اهل و برنامه‌ریزی برای رشد و تعالی روح و جسم خود بوده است و از این لحاظ الگو و نمونه مناسب و قابل‌درکی برای سایر نوجوانان محسوب می‌شود. در مدرسه نیز با بسیاری از همکلاسی‌هایش بر سر عقاید خود دچار بحث و مشاجره می‌شد که در نهایت به دلیل فعالیت‌هایش انقلابی‌اش مورد خشم وکینه‌ی سازمان‌منافقین قرار گرفته و به دست آن‌ها به رسید. ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌ ‌_اگر چنین شخصی در میان شما بوده، پس چرا او را بر خلافت برنگزیدید؟ با اندوه سری تکان داد و گفت: ای برادر مصری! چه بگویم؟ خود بهتر می‌دانی دنیای و چگونه همه‌چیز را وارونه می‌کند. چون قدرتی شکل می‌گیرد، کفتارها از هرسو چشم دارند تا آن را ببلعند. زمانی که جنازه را برای خاکسپاری آماده می‌کرد، عده‌ای کاری کردند که نباید می‌کردند. مکثی کرد و ادامه داد: _اینان با نیرنگ، علی را خانه‌نشین کردند و اجازه ندادند لب بگشاید. با مرگ پیامبر، دوباره سربرآورد. ‌ *** ‌ او محمد است. آن‌ها به پیامبر(ص)، نامش را بر فرزندشان نهادند. پسری از قبیله‌ی قریش، نوه‌ی عتبه‌، از مشرکان بزرگ‌ مکه، و پسردائی معاویه‌بن‌ابوسفیان، که خونِ اموی در رگ‌هایش جاریست، پرورش‌یافته‌ عثمان(خلیفه‌سوم)، امّا وجودش سرشار از عشق و ارادت به علی(ع)... ‌ این ارادت چونان است که ابوالقاسم محمدبن‌ابی‌حُذَیفه، به هرچه مقام و تعلقات دنیایی بود، پشت‌پا زد و تمام‌قد خود را وقف پیامبر(ص) و خاندانش کرد تا جایی که به تیغ فرستاده‌ی معاویه، جام را سر کشید. ‌ ، برشی از اسلام است که نویسنده با قلمی شیوا و روان، وقایع آن روزگار را در قالب داستانی جذاب، به خوانندگان ارائه می‌دهد. https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم گردآورنده انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌‌ كابین هلیكوپتر متلاشی شده بود و جسد نیمه جان دو آن به بیرون آویزان شده بود در حالی كه پای آن‌ها همچنان در داخل كمربندِ صندلی گیر كرده بود و با گردش موتور و لرزش اجساد آن‌ها نیز تلوتلو می‌خوردند، مجروحان داخل هلیكوپتر همگی به رسیدند» ‌ ‌*** ‌ یك هفته پس از پیروزی در بهمن 57 گروه‌ها و قبایل مختلفی در ایران ادعای حق‌خواهی كردند و دست به آشوب زدند. از جمله آن‌ها كردستان بود. ‌ ‌اصل حادثه كردستان چه بود؟ این سؤالی بود كه در سال 92 با ساختن فیلم «چ»، ذهن ایرانیان به‌خصوص را قلقلك داد تا درباره آن روزها بیشتر بدانند. یكی از آنها خودِ من بودم. تا این‌كه به كتاب «كردستان» رسیدم. ‌ ‌ مرد رویایی ایران، تنها كسی است كه درباره حوادث كردستان و اتفاقات آن مستنداتی را نوشته‌است. همین مقدار مستندات هم سخنرانی‌ها و دست نوشته‌های اوست كه به كوشش (برادر شهید) در «كردستان» گردآوری شده است. ‌ ‌مهدی چمران ماجرای جمع آوری این كتاب را این‌گونه بیان كرده است: «زمانی‌كه وی از سوی راحل(ره) به‌عنوان وزیر دفاع انتخاب شد، ما از او خواستیم حوادث كردستان و و خاطرات خود را به نگارش درآورد. پس از این‌كه پذیرفت، با هم به قم و منزل حاج و وی رفتیم. به‌ این ترتیب، متن اولیه این كتاب طی دو روز اقامتمان در قم آماده شد. پس از آن براساس دست‌نوشته‌ها و سخنرانی‌های ، بنده مطالب این كتاب را تكمیل و آماده چاپ كردم» ‌ شهید چمران در این كتاب حادثه كردستان را با روایت جذاب و منطقی، جزء به جزء تعریف می‌كند. علاوه بر تحلیل حوادث كردستان، به بررسی دیگر مناطق در آن برهه از هم پرداخته است. ‌ ‌كردستان به دلیل موقعیت حساسی كه داشت بیشتر مورد توجه دشمنان بود «به محض پیروزی انقلاب، آشوب در كردستان شروع می‌شود و در تاریخ 1/12/57 یعنی فقط هشت روز پس از پیروزی ، توطئه‌گران پادگان مهاباد را محاصره می‌كنند و در همان روز داریوش فروهر و بعضی مسؤولان دیگر دولتی برای مذاكره و جست‌وجوی راه‌حل‌های مناسب به مهاباد آمده بودند...» ‌ ‌https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌‌‌‌ من و دسته‌ام سمت راست و در فاصلۀ هشتصد متری از آن خانه مستقر شدیم، درحالی‌که تیراندازی‌ها در مرکز و اطراف خانه شروع شده بود. در بی‌سیم اعلام شد که بچه‌ها با موفقیت وارد خانه شده‌اند؛ اما لحظه‌ای نگذشت که صدای انفجار مهیبی بلند شد. از دور بچه‌ها را می‌دیدم که دوان‌دوان یا سینه‌خیز به عقب برمی‌گردند. همه چیز بهم ریخته بود، بچه‌هایی که توانسته بودند زنده از آن خانه به عقب برگردند، در گوشه و کنار خاکریز نشسته بودند و گریه می‌کردند، حتی نمی‌دانستیم کدام یک از بچه‌ها نیستند و شهید شده‌اند، من در ارتش افغانستان با چنین صحنه‌هایی مواجه شده بودم اما این اولین برخورد جدی و واقعی بچه‌ها با خشونت و بی رحمی جنگ بود. با ناراحتی و دلگیری گفتند خانه تله‌گذاری شده بود و به محض ورود ما منفجر شد. ‌ *** ‌ مصطفی که اصالتاً اهل افغانستان است، ابتدا از زندگی در احساس غربت می‌کند و برای فرار از این غربت تحمیلی به افغانستان می‌رود و فکر می‌کند در افغانستان گمشدۀ خودش را پیدا می‌کند. او که جز اصالت ذاتی افغان بودن، چیزی از فرهنگ و رسوم آنان درک نکرده، آنجا هم گرفتار غربت شده و برای فرار از این غربت عازم ارتش افغانستان می‌شود و چهار سال در آن خدمت می‌کند. بعد از مدتی تصمیم می‌گیرد به ایران بازگردد ولی مسیر به‌صورت قانونی بسته است. با تحمل سختی‌های فراوان به‌صورت قاچاقی به ایران می‌رسد و به دیدار خانواده‌اش می‌رود. حالا اینجا بین جوانان افغان ساکن ایران، شوری برای رفتن به کشورهای اروپایی ایجاد شده و مصطفی هم از این میل رفتن بی‌نصیب نیست. مصطفی به ترکیه می‌رود تا از آنجا به‌صورت غیرقانونی به یونان برود، اما ناکام می‌ماند و بعد از دستگیری به افغانستان فرستاده می‌شود. ‌ مصطفی این‌بار به‌صورت قانونی به ایران بازمی گردد و در کنار خانواده‌اش زندگی می‌کند. پس از مدتی با چند مجاهد افغانستانی در سوریه، مسیری برای رفتن به آنجا پیدا کرده و می‌رود تا سرنوشت خودش را رقم بزند. در این راوی ما به فیض نرسیده و برای اولین‌بار است که کسی برای شما از جنگ سوریه می‌گوید. او خاطراتی برای ما می‌گوید که جایی شنیده نشده است. ‌زندگی ، پیشنهاد خوبی برای کسانی است که به بررسی زندگی‌های پر شور و حماسه علاقه دارند. ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌‌‌‌ کاش تمام رویاهای شیرین به واقعیت تبدیل شوند یا از جنس واقعیت باشند. بدون‌شک سفر در زمان در زمره بهترین رویاهاست. این داستان با ایدهٔ جذاب خود، مخاطب را به سفری تخیلی می‌برد و او را با انقلاب و حال و هوایش آشنا می‌کند. ‌ داستان این رویا از زمانی که پارسا هنگام تعمیر چراغ‌‌مطالعه‌اش دچار برق‌گرفتگی شد آغاز می‌شود. وقتی پارسا چشمانش را باز کرد همه‌چیز تغییر کرده و او به گذشته خانواده خودش در ۴۰ سال پیش برگشته بود. مادرش هم‌سن خودش بود و جوانیِ پدربزرگش را دید. کمی طول کشید تا متوجه شود ماجرا از چه قرار است. پارسا به بحبوحه برگشته بود، او به همراه دایی‌اش مشغول مبارزه علیه شاه شد. دایی پارسا به کمک او سخنرانی‌های را پیاده‌سازی می‌کرد و اعلامیه‌ها را در مساجد و پخش می‌کرد تا زمانی که سربازان رژیم پهلوی به حرم مطهر (علیه‌السلام) حمله کردند و مردم بی‌گناه را به قتل رساندند. ‌ ‌پارسا از آینده خبر داشت؛ می‌دانست انقلاب پیروز شده و البته خبر داشت دایی‌اش به می‌رسد اما کسی حرفش را باور نمی‌کرد... ‌ ادامه ماجرای پارسا را باید در دل جستجو کنید و با هیجان، استرس و شوق آدم‌های واقعی این رویا همراه شوید... ‌ رویای بعدازظهر یک داستان کوتاه دلنشین است و یک بعدازظهر پاییزی برای مطالعه آن کافی است. ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌‌‌ قبل از آنکه اکبر برای رسیدن به درک دقیقی از خوب و بد، مجالی داشته باشد، روزگار، با فراز و فرودهایش طوری با او بد تا می‌کند که برای خوب نماندن و به راه درست نرفتن، به اندازۀ کافی، دلیل و بهانه داشته باشد؛ با وجود این، او که نمی‌خواهد بازندۀ بازی‌های گریزناپذیر روزگار باشد، عزمش را جزم می‌کند تا هم جای خالی هر آنچه در جای خودش نیست را با حضور خداوند پر کند و هم با توکل بر او بر سختی‌ها غلبه کرده و به منبع آرامشی تبدیل شود تا بتواند به محیط پیرامونش، عشق، محبت و آرامش ببخشد. ‌زمان زیادی نمی‌گذرد که در این مسیر، آن‌‌گونه پیروز می‌شود که علاوه بر اینکه نبض زندگی‌‌اش را در دست می‌گیرد و آن را قدم ‌به ‌قدم، تا مقصد نهایی و مقدسی که در جوانی دوست دارد به آن برسد، هدایت می‌ کند؛ به فردی تبدیل می‌شود که در طول زندگی‌اش چون عطری که بی‌دریغ و سخاوتمندانه با رایحۀ معطرش بر دیگران اثر می‌‌گذارد. ‌ *** ‌ را با خبر شهادتش شناختم. بعد از آن هربار که بهشت‌زهرا می‌رفتم در قطعۀ 26 بالای مزار سپیدش حاضر می‌شدم و به تصویرش نگاه می‌کردم. نمی‌دانم چه سَر و سِری با خدا دارد! فقط می‌دانم عزیز و دُردانه‌ای است که اکنون در آغوش خالقش در قطعۀ از بهشت آرامیده و جاذبه‌اش دل‌های آماده را مجذوب خود می‌کند. ‌ مدت‌ها بود که منتظر کتابی دربارۀ بودم تا بیشتر درباره‌اش بدانم. اکبر شهریاری دریایی است که عمقش، نه فقط کتابش را، بلکه هر خواننده‌ای را هم غافلگیر خواهد کرد. ‌ با خواندن «کمی بیشتر بمان» با زندگی مردی آشنا می‌شویم که سختی برایش معنایی جز تلاش بیشتر نداشت و شادی و اخلاص را در هیچ مرحله‌ای از زندگی از خود جدا نکرده است. کتاب «کمی بیشتر بمان» این ظرفیت را دارد تا شروعی دوباره برای افرادی باشد که سختی‌های زندگی ناامیدشان کرده است و انگیزۀ خود را از دست داده‌اند. ‌ کتاب را که به پایان رساندم اولین چیزی که به ذهنم آمد این بود: «ای کاش قبل با اکبر شهریاری آشنا می‌شدم؛ چون به شدت رفیقِ خوبی است.» ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌‌‌‌ فاطمه دوست داشت که اخت‌الرضا خطابش کنند. آن‌قدر که به نسبتش با علی‌بن‌موسی‌الرضا مباهات می‌کرد، خودش این لقب را به خودش داده بود. ‌ *** ‌ به سپیدی یک رویا، رمانی تاریخی مذهبی است که به روایت زندگی می‌پردازد. کتاب با خروج از مدینه برای سفر اجباری به مرو آغاز می‌شود و در ادامه ما شاهد رخدادهای گوناگون در بین خاندان هستیم تا ماجرای سفر حضرت معصومه پیش می‌آید. پا به پای ایشان از مدینه به عراق و سپس ایران حرکت می‌کنیم تا به و زمان ایشان می‌رسیم. ‌ روایت‌های بسیار خوب و دقیق هستند و هنگام خواندن حس همراهی و حضور در کاروان به‌خوبی به مخاطب دست می‌دهد. از دیگر نقاط قوت این اثر، خلق شخصیت‌های مختلف با ویژگی‌های گوناگون توسط است که باعث شده تا جوانب مختلف اتفاقات و روحیات و تصمیم‌گیری‌ها، به خوبی در خلال روایت‌ها بیان شود و ما با یک اثر تک بعدی روبه‌رو نباشیم. ‌ این کتاب، اثری‌ خوشخوان با بیانی شیوا و جذاب است. خواندنش را از دست ندهید👌🏻 ‌ به مناسبت https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ ‌ 👇 ‌ ام‌ابیهایش می‌خواندند، یعنی مادر پدرش؛ برای پدرش مادری‌ها کرده بود؛ در تمامی آن سال‌های دشوار پس از وفات مادرش خدیجه، در تمامی آن تنهایی‌ها تهدیدها و مجروح‌شدن‌ها و...، او همچون مادری مهربان تسکین قلب بابا بود و تیمار زخم‌های بسیارش... ‌ که خود امتحان شده وادی بلا بود و داغدار مصیبت ، تسکین قلب پدری بود که عزادار بزم عزای قتیل‌العبرات گردیده بود. آری او بود؛ مادر پدرش در تمامی آن دشوارترین سال‌های طلوع اسلام. ‌ *** ‌۱۸ساله، هجده روایت است از شناخت ام‌ابیها(س) تا شهادتگاه او. ‌مگر می‌شود پیش از وقوف در عرفات به طواف بیت‌النور فاطمه(س) رفت؟! ‌ از خصوصیات ۱۸ساله، ترکیب جنبه‌های معرفتی آن حضرت با شهادت‌نامه اوست. هر هجده فصل کتاب با گذری بر جنبه‌های معرفتی بانوی عالمین(س) و با نثری ادبی آغاز می‌شود و در ادامه، گام‌به‌گام با حوادث مربوط به آن حضرت با نثر تاریخی روان پیش می‌رود. ‌ ‌در مباحث تاریخی نیز مطالب کمتر شنیده شده‌ای با استناد به منابع معتبر تاریخی و روایی مطرح می‌شود؛ دفن رسول‌خدا(ص) در خانه دخترشان فاطمه(س)، تعیین محل دفن (س)، تحریف حوادث مربوط به شهادت حضرت‌زهرا(س) و... ‌ شیوه نگارش این کتاب چنان است که مطالعه آن را برای عموم مردم و همینطور اهل‌ِتحقیق سودمند کرده است. ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌‌‌ «منِ او» از نظر من يكي از رمان‌هاي اصيل ايراني و بهترين اثر رضا اميرخاني است.كمتر كسي وجود دارد كه علاقه‌مند مطالعۀ و باشد و {من او} را نخوانده باشد. ‌رمان با دو زاویۀ دید سوم شخص (راوی) و اول شخص مفرد (علی فتاح) در دوازده فصل روایت می‌شود. ‌ شخصيت اصلي داستان است که محور حوادث به طور عمده، حولِ سرگذشت او و خاطراتش از «قوم و قبیله ی فتاح‌ها و...» می‌گردد. ضمن بیان و توصیف دقیق جزئیات؛ مفاهیم و موضوعات عامّ مد نظرش را بدون اشارۀ مستقیم، به ذهن مخاطب منتقل مي‌كند. در این رمان، دو عنصر فرم و محتوا به‌خوبي به يكديگر پيوند خورده‌اند. ‌ ‌نویسنده در اکثر بخش‌های رمان، چه از زبان خودش و چه از زبان «علی‌ فتاح» و دیگر شخصیت‌های داستان، خاطره‌هایی از دوران گذشته را یادآوری می‌کند که برگرفته از فرهنگ‌ها، آداب و رسوم، و ارزش‌های دینی، اخلاقی و انسانی انسان‌هاي تهرانِ قدیم است. ‌ پرداختن به خصوصاً تهران قديم يكي از ويژگي‌هاي بارز داستان‌های اميرخانی است. در سراسر روایت، حس دردمندانۀ «نوستالژی» بر همۀ وقایع و شخصيت‌ها سایه افکنده است. آدم‌هایی که جوانمردی، درویش مسلکی و پایبندی به اصول و آرمان‌های والای دینی، در رگ و ریشۀ آن‌ها جاری و ساری بود. در واقع از نحوۀ همین خاطره‌گویی‌ها است که فرم و ساختار رمان به تدریج شکل گرفته و قوام می‌یابد. ‌ رمان گرايشات انقلابي دارد و آن را در جای‌جای داستان مي‌توان ديد. «سيدمجتبي نواب‌صفوي» يكي از شخصيت‌هاي محبوب داستان است و ضديت با پهلوی غلظت فراواني در روايت دارد. در بخشی ديگر از نويسنده به الجزاير مي‌پردازد و تلاش آزادي‌خواهان اين كشور را ستايش مي‌كند و در پايان نيز به نحوي رمانتيك داستان را با مفاهيم و پيوند مي‌زند. ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌‌ ‌ 👇🏻 ‌‌‌ حال‌و‌هوای حاجی در آن لحظه‌ها تماشایی بود. انگار کسانی از نزدیکان و بستگان خودش به آن حال و روز افتاده بودند. همان شبی چند جا زنگ زد تا توانست جای مناسبی برای آن‌ها توی شهر جفت‌و‌جور کند. کسی را هم فرستاد قدری لباس و وسایل ضروری اولیه برایشان گرفت.‌ ‌ ‌از فردا کنار همۀ کارها و گرفتاری‌هایش، دغدغۀ آن زن و پنج تا بچه را هم پیدا کرده بود. شاهد بودم که با کلی پیگیری، کار شناسنامه و تابعیت آن‌ها را ردیف کرد. تو اولین فرصت همه‌شان را با هواپیما فرستاد مشهد مقدس. ‌خاطرم هست کسی برایش سوال شده بود که: چرا با هواپیما؟! می‌شد اینا رو زمینی هم فرستاد. حاجی در جوابش گفته بود: اولاً زمینی امنیتش کم شده، و جون اینا هم مثل جون هر ایرانی دیگه‌ای مهمه، فقر و فلاکتشون دلیل نمی‌شه جونشون ارزش نداشته باشه؛ در ثانی وقتی رییس‌جمهور می‌تونه سوار هواپیمای بیت‌المال بشه، پس اینا هم می‌تونن، چون هم‌وطن همون رییس‌جمهورن! ‌ *** ‌ «گمشدۀ مزار شریف» روایت‌هایی از زندگی است که به قلم سعید عاکف به نگارش درآمده است. کتاب حامل جزئیات اتفاقات و روایت‌هایی مهیج از سرگذشت رشادت‌های این بزرگوار است که توسط انتشارات کتابستان معرفت روانۀ بازار نشر شده است؛ پیش از این دو چاپ کتاب توسط نشر ستاره‌ها منتشر شده بود. ‌ این که قبل از حمله تروریستی به و مرقد مطهر (ره) چاپ شده بود حامل پیش‌بینی‌هایی مبنی بر تحرکات در کشورمان بود که البته مورد غفلت قرار گرفت. ‌ عاکف در «گمشدۀ مزار شریف» به روایت زندگی یکی از شهدای نام آشنا اما گمنامی می‌پردازد که عشق به و غیرت بالای او اجازۀ فعالیت گروهکی به نام طالبان در افغانستان و بیکار نشستن او را نمی‌داد. ‌ ، جوانی شجاع و وارسته بود که رشادت خود را در جنگ تحمیلی به اثبات رساند و پس از آن به یاری مجاهدان افغان شتافت و در حالی که تنها 37 سال سن داشت به مقام شهادت نائل شد. ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/