eitaa logo
باشگاه هواداران کتاب
179 دنبال‌کننده
383 عکس
82 ویدیو
0 فایل
ما دور هم جمع شده‌ایم تا خوب بخوانیم😊 باید زیاد مطالعه کنیم تا بدانیم که هیچ نمی‌دانیم📚 ‌zil.ink/havadaranketab ‌ارتباط با ادمین👇 @mohammadmemarbashi
مشاهده در ایتا
دانلود
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ 👇🏻‌‌ ‌ ، یا برایت فرقی نداشت. چشمانت نذر کسی دیگر بود. چقدر حضرت‌ برایت نزدیک و در دسترس بود. ما گاهی به و عجل فرجهم‌های صلوات‌هایمان هم بی‌باوریم! نمی‌خواهی تعریف کنی؟ بالاخره با آن چشمان باحیا چه کسی را دیدی؟ شاید چون در غربت و دور از مادر زمین خوردی، مادر سادات سرت را روی زانو گرفت. سری که نداشتی... *** ، ! پسری جوان و شیطون، و پرشور، و سالم، زیبا و خوش‌پوش و ... هرچه از این القاب برایش بنویسی جا دارد. همانی است که با آه حسرت از دل‌های خستۀ دهۀ چهلی‌ها، پنجاهی‌ها و شصتی‌ها بلند شد و شوری عجیب در دل دهه هفتادی‌ها ایجاد کرد. همانی که به شهید دهه هفتادی معروف شد و مصداقی عینی برای سخنان امامش شد که فرمود: «جوان‌های امروز ما و كسانی كه دل در گرو دارند، كه نه را دیدند، نه انقلاب را درك كردند، نه دوران را دیدند، انگیزه‌شان، همتشان از دورۀ دفاع‌مقدس بیشتر نباشد، كمتر نیست؛ این را بنده از روی علم و اطلاع عرض می‌كنم؛ تحلیل و حدس نیست.» کتاب "یک روز بعد از حیرانی" یک دورهمی دوستانه بین خانواده و اطرافیان محمدرضا است که در آن هر فرد خاطره‌هایش با محمدرضا را مرور می‌کند. اگر دل به قلم فاطمه سلیمانی بدهی و قدم به قدم با قلمش همراه شوی، حس می‌کنی سال‌هاست محمدرضا را می‌شناسی و حتی گاهی می‌توانی در خلوت‌هایت او را برادر خطاب کنی. خوانندۀ "یک روز بعد از حیرانی" لحظاتی بانشاط و الهام‌بخش را تجربه می‌کند که حتما از این لحظات لذت خواهد برد. @havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌کتاب به قلم انتشارات “شدن” مسأله‌ای نیست، عاشق “ماندن” مسأله‌ی ماست. بقای عشق، نه بروزِ عشق. ‌ به اعتبار مقدار دوامش عشق است، نه شدت ظهورش…" یک عاشقانه آرام، یادگاری‌ست به همه آن‌ها که در آغاز راه هستند، روایت دلنشین از زندگی مرد کوتاه قامت و بانوی شیرین‌لهجه که با قلم و نثر زیبای نادر ابراهیمی در انتشارات روزبهان از سال 1373 تاکنون بیش از چهل‌بار به چاپ رسیده است. ‌ عاشقانه شاعرانه‌ای برای تمام فصول که در سه قسمت " پیش از آن واقعه بزرگ، درقلب واقعه و آن‌سوی‌واقعه" نگارش شده است. ‌ فضای ابتدای داستان در قبل از رقم می خورد:گیله مرد، جوانی‌ست که در سفر خود به ساوالان عاشق می‌شود و ازدواج می‌کند. او معلمی با وجدان است که به دلیل فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی روانه زندان می‌شود و پس از آزادی به رو می‌آورد و با مشکلات گوناگونی دست و پنجه نرم می کند و در حین ناآرامی‌های بسیار، یک عاشقانه عمیقا آرام را رقم می‌زند... ‌ داستانی عاری از غلو و اغراق از مردی که دغدغه‌ی‌زیستن توام با عشق، زیستن بدون عادت و زیستن ورای زیستن را دارد. ‌زوجی که برای ماندن و همواره عاشق‌بودن تلاش می‌کنند تا در بازی روزگار اسیر روزمرگی و بطالت نشوند و عشق همیشه در بطن خانه‌ی گرمشان جریان داشته باشد. پاراگراف زیر که از متن کتاب انتخاب شده گویای این مطلب است: ‌ "مگذار که عشق، به عادت دوست‌داشتن تبدیل شود! مگذار که حتی آب‌دادن گل‌های باغچه، به عادت آب‌دادن گل‌های باغچه تبدیل شود! عشق، عادت به دوست‌داشتن و سخت دوست‌داشتن دیگری نیست، پیوسته نو کردن خواستنی‌ست که خود پیوسته خواهان نو شدن است و دگرگون‌شدن. ‌تازگی، ذات عشق است، و طراوت، بافت عشق. چگونه می‌شود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند؟" ‌ و سخن آخر اینکه "نگذاریم عشق در حد خاطره،حقیر و مصرفی شود" چون حتی «یک کندو عسل به قدر یک قطره محبت شیرین نیست»❤ ‌ پ.ن: ‌نوین کتاب گویا با صدای فوق‌العاده کتاب صوتی این اثر زیبا رو تولید کرده است که شدیدا شنیدنش توصیه می‌شود👌🏻 ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ مجموعه کتاب به قلم انتشارات (‌ ) ‌ ‌ ‌از زمانی که یادم میاد، بچگیم با خاطرات و مادربزرگم از زمان همراه بود. روزهایی که همه تلاششون رو می‌کردند تا شر یه و دروغگو رو از سر بچه‌هاشون کم کنند. از عمر و جوونیشون تا و جانشون رو تو این گذاشتن تا یه و آزاد رو برای بچه‌ها و نوه‌هاشون درست کنند. هر موقع که به ایام می‌رسیم یاد خاطرات و گاهی تلخ پدربزرگم میوفتم که با ذوق برامون تعریف می‌کرد که چه هایی به خرج دادن تا اون حاکم ظالم رو بیرون کنن از ها و هایی که کردن تا های بامزه‌ای که تو تظاهرات میدادن. ‌ ‌شعارهایی مثل: ‌ ‌+ما می‌گیم نمی‌خوایم، عوض می‌شه! ما می‌گیم خر نمی‌خوایم، پالون خر عوض می‌شه! ‌ ‌+نه شاه می‌خوایم نه شاپور لعنت به هر چی مزدور یا شاه فراری شده سوار گاری شده اما داشتم به این فکر می‌کردم، کم‌کم سایه اون نسل زحمت‌کش داره از سر بچه‌ها و نوه‌ها و نتیجه‌هاشون کم میشه... دیگه داره صدای خاطره‌گویی بامزه پدربزرگ و ها خاموش میشه ‌ پس ما باید چیکار کنیم...؟! ماهایی که زمان و زحمت‌های پدر بزرگ، مادربزرگامون رو به چشم ندیدیم، چجوری باید برای بچه‌ها و نوه‌هامون از شجاعت و تلاش صحبت کنیم؟! ‌وقتی دوستم بهم گفت که چطوری باید برای بچم از انقلاب بگیم، این خطر رو خیلی خوب حس کردم. ‌ چند روزی فکرم مشغول بود و داشتم تو بین ، دنبال کتابی می‌گشتم که بتونم به دوستم معرفی کنم که با یه مجموعه برای و آشنا شدم. مجموعه کتاب شاه فراری شده، یه اثر جذاب هست که با زبان کودکانه خاطرات جالب رو نوشته تا بتونه کودکان رو با شجاعت یه سری که خیلی هم ازشون دور نیستن آشنا کنه. ‌ این مجموعه 12 جلد داره که هر جلد 16 صفحه داره و با عکس‌ها و نقاشی‌های کودکانه قشنگ، توسط انتشارات به نشر به چاپ رسیده. ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ "‌‌روایتی از زندگی " ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌‌ بسیار معنادار بود قدرت‌نمایی در زخمی‌ها، در جاده تله انفجار کارگذاشته بوده است اما چند ثانیه پیش از این که به آن برسد منیتور تله را کشیده بود و در نتیجه فقط تانک را لرزانده بود و گودال‌ِعمیقی در میانِ جاده کنده بود. راننده‌اش هنگام پیاده‌شدن تیری از مقابل پیشانی‌اش گذشته بود و تنها خراشی در پوستش ایجاد کرده بود! دیگری گلوله تنها لاله‌ی گوشش را برده بود و پاسداری که کلاه آهنی‌اش بزرگ‌تر بوده و یک پله‌بالاتر، گلوله از مقابل خورده بود و از پشت در آمده بود بدون اینکه یک مو از سرش کم شده باشد! در بازنگری حادثه‌ی کمین رزاب، هم آن‌موقع و هم بعد از آن، آن‌جا را به عنوان رشته‌ی ظاهر شدن امدادهای الهی می‌دانم چون ارتباط مستقیم با شب‌قبلش داشت؛ آن حالت عبادی که در تعدادی دیدم و من را هم برانگیخته بود. اثراتش را همان‌جا دیدم. ‌ *** ‌ محسن مؤمنی قصه‌نویس است. به همین‌خاطر روایت زندگی را کاملاً غیرمنتظره و با تعلیق آغاز می‌کند؛ از آن‌جا که یک سرهنگ حکم بازداشت را صادر می‌کند و نمی‌داند چند روز بعد او ضامن جانش می‌شود. پس از آن قصه را از پدر صیادشیرازی که نظامی بوده شروع می‌کند تا برسد به کودکی و نوجوانی و جوانی او... ‌ باقی این خواندنی، خواباندن غائله کردستان و پاکسازی بانه و مریوان به دست صیاد شیرازی است؛ رسیدنش به فرماندهی نیروی زمینی ارتش، فرماندهی عملیات‌های بزرگ ، حضور موثر در آزادسازی و ، انجام عملیات مرصاد و بعد شهادت گل سرخ ما... ‌ شاید در صفحات ابتدایی خیلی مخاطب را به ذوق نیاورد اما کمی جلوتر آن‌قدر به جان می‌نشیند که دوست نداری حتی دمی از احوال روزگار و زندگی غافل شوی‌. ‌ اوج هیجان کتاب برای من اولین دیدار صیاد و شهید و در ادامه‌ی راه دیدار با شهید بود و در کتاب جلوتر که می‌روی این حلقه‌ی انقلابی‌ها، گسترده‌تر می‌شود و درک لذت آن همه حماسه‌ی سربازان تعهدت را به حفظ ارزش‌های بی‌شک محکم‌تر خواهد کرد. فقط بخوانیدش فراموشش نکنیم https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم گردآورنده انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌‌ كابین هلیكوپتر متلاشی شده بود و جسد نیمه جان دو آن به بیرون آویزان شده بود در حالی كه پای آن‌ها همچنان در داخل كمربندِ صندلی گیر كرده بود و با گردش موتور و لرزش اجساد آن‌ها نیز تلوتلو می‌خوردند، مجروحان داخل هلیكوپتر همگی به رسیدند» ‌ ‌*** ‌ یك هفته پس از پیروزی در بهمن 57 گروه‌ها و قبایل مختلفی در ایران ادعای حق‌خواهی كردند و دست به آشوب زدند. از جمله آن‌ها كردستان بود. ‌ ‌اصل حادثه كردستان چه بود؟ این سؤالی بود كه در سال 92 با ساختن فیلم «چ»، ذهن ایرانیان به‌خصوص را قلقلك داد تا درباره آن روزها بیشتر بدانند. یكی از آنها خودِ من بودم. تا این‌كه به كتاب «كردستان» رسیدم. ‌ ‌ مرد رویایی ایران، تنها كسی است كه درباره حوادث كردستان و اتفاقات آن مستنداتی را نوشته‌است. همین مقدار مستندات هم سخنرانی‌ها و دست نوشته‌های اوست كه به كوشش (برادر شهید) در «كردستان» گردآوری شده است. ‌ ‌مهدی چمران ماجرای جمع آوری این كتاب را این‌گونه بیان كرده است: «زمانی‌كه وی از سوی راحل(ره) به‌عنوان وزیر دفاع انتخاب شد، ما از او خواستیم حوادث كردستان و و خاطرات خود را به نگارش درآورد. پس از این‌كه پذیرفت، با هم به قم و منزل حاج و وی رفتیم. به‌ این ترتیب، متن اولیه این كتاب طی دو روز اقامتمان در قم آماده شد. پس از آن براساس دست‌نوشته‌ها و سخنرانی‌های ، بنده مطالب این كتاب را تكمیل و آماده چاپ كردم» ‌ شهید چمران در این كتاب حادثه كردستان را با روایت جذاب و منطقی، جزء به جزء تعریف می‌كند. علاوه بر تحلیل حوادث كردستان، به بررسی دیگر مناطق در آن برهه از هم پرداخته است. ‌ ‌كردستان به دلیل موقعیت حساسی كه داشت بیشتر مورد توجه دشمنان بود «به محض پیروزی انقلاب، آشوب در كردستان شروع می‌شود و در تاریخ 1/12/57 یعنی فقط هشت روز پس از پیروزی ، توطئه‌گران پادگان مهاباد را محاصره می‌كنند و در همان روز داریوش فروهر و بعضی مسؤولان دیگر دولتی برای مذاكره و جست‌وجوی راه‌حل‌های مناسب به مهاباد آمده بودند...» ‌ ‌https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌‌ سیاوش نفس‌نفس زنان به می‌رسد، اما دیگر فایده‌ای ندارد. حدود یک ساعت از شروع گذشته، تصمیم می‌گیرد زمان باقیمانده را جلوی در سینما منتظر رفقایش بماند. دلش به حال خودش می‌سوزد، فقط ۵ ریال برای خرید بلیط کم داشت و از اینکه به رفقایش نگفته بود، پشیمان شده بود. خجالت کشیده بود از آن‌ها که ۲ سال از او بزرگترند، پول قرض بگیرد. حالا هم که به سختی را جور کرده بود، نتوانسته بود مادرش را برای آمدن راضی کند. با خودش فکر کرد این یک ماه باقیمانده از را حتما باید کار کند، مثل علیرضا و بهزاد. ‌ *** ‌ ماجرا ازین قرار بود که تعدادی از مردم برای دیدن «گوزن‌ها» به آبادان رفتند تا یک شب خاطره‌‌انگیزی برای خود رقم بزنند، غافل از آن‌که آتش مهیبی در لوح سرنوشتشان ثبت شده بود. ‌ ‌28 مرداد سال 1357 چنان داغی بر دل ملت گذاشت و عزمشان را برای به ثمر نشاندن ، جزم کرد که نمونه مثال‌زدنی دیگری در ثبت نشده است. آنچه در این روایت شده، بخشی از این اتفاق ناگوار را از زبان شاهدان و جاماندگان معرکه بیان کرده است. ‌ در این کتاب با در نظر گرفتن جوانب متفاوتی، واقعه را بیان می‌کند و به بازخوانی روایت اشخاص، وقایع و اماکن ویژه و مهم مرتبط با واقعه آتش سوزی سینما رکس می‌پردازد. ‌ ‌«زهرا عزیز محمدی» در این اثر خود به این سوال‌ها نیز پاسخ می‌دهد که: آبادان چگونه اتفاق افتاد؟ زمینه‌ساز چه وقایعی شد؟ چه کسانی مقصر این اتفاق بودند؟ و... https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ این حاصل تلاش مردان و زنانی است که جانانه جنگیدند، هرچه داشتند گذاشتند تا انقلاب ما پا بگیرد. از بعد انقلاب تا کنون نیز خون‌ها ریخته شده و خون دل‌ها خورده شده تا نهال انقلاب در برابر طوفان سختی‌ها به اینجا برسد و استوار بماند؛ ‌"چریک تنها" سرگذشت یک قهرمان را بیان می‌کند. یک چریک مبارز و جان برکف در مسیر انقلاب... ‌می‌گویند عمر متوسط یک چریک نهایتا می‌تواند دو سال باشد اما سید علی اندرزگو، قهرمان ما، چهارده سال به مبارزه‌ی چریکی خود ادامه داد. او ۱۴ سال تمام نیروهای ساواک شاه و کارگزارانش را حیران کرد و به کار خود ادامه داد. در آن زمان حمل یک فشنگ جرم بود اما او کامیون کامیون اسلحه وارد می‌کرد و به دست نیروهای مبارز می‌رساند. همه از چگونگی کارکردن سید علی در حیرت بودند؛ او گاهی با لباس روحانیت به میدان می‌آمد و گاه او را به شکل یک دکتر می‌دیدند. مرد هزار چهره‌ای بود؛ آن‌گونه که همسرش نقل می‌کند که خیلی اوقات او را نشناخته است! ‌قهرمان ما به قدری نیروهای امنیتی را کلافه کرده بود که شاه برای گرفتن او ۶ میلیون تومان پاداش در نظر گرفته بود. ‌رهبر انقلاب کار ایشان را که ۱۴ سال مبارزه‌ی مخفیانه بود، معجزه آسا خوانده و ما را به شناختن این چهره‌های گمنام سفارش می‌کنند. ‌ایران ما همیشه مهد دلیران و قهرمانان و پهلوانان بوده و هست اما چه ناگوار که بسیاری از آنان گمنام مانده‌اند و جوانان ما که نیاز به الگو دارند به سراغ قهرمانان دیگر کشورها می‌روند، غافل از آن‌که خودمان قهرمانانی بس بزرگ‌تر داریم و باید راه آنان را ادامه دهیم. ‌کتاب "چریک تنها" ما را قدمی به شناخت شهید قهرمان، و گشودن راهی برای شناخت دیگر قهرمانان کشورمان نزدیک می‌کند. ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌‌‌‌ کاش تمام رویاهای شیرین به واقعیت تبدیل شوند یا از جنس واقعیت باشند. بدون‌شک سفر در زمان در زمره بهترین رویاهاست. این داستان با ایدهٔ جذاب خود، مخاطب را به سفری تخیلی می‌برد و او را با انقلاب و حال و هوایش آشنا می‌کند. ‌ داستان این رویا از زمانی که پارسا هنگام تعمیر چراغ‌‌مطالعه‌اش دچار برق‌گرفتگی شد آغاز می‌شود. وقتی پارسا چشمانش را باز کرد همه‌چیز تغییر کرده و او به گذشته خانواده خودش در ۴۰ سال پیش برگشته بود. مادرش هم‌سن خودش بود و جوانیِ پدربزرگش را دید. کمی طول کشید تا متوجه شود ماجرا از چه قرار است. پارسا به بحبوحه برگشته بود، او به همراه دایی‌اش مشغول مبارزه علیه شاه شد. دایی پارسا به کمک او سخنرانی‌های را پیاده‌سازی می‌کرد و اعلامیه‌ها را در مساجد و پخش می‌کرد تا زمانی که سربازان رژیم پهلوی به حرم مطهر (علیه‌السلام) حمله کردند و مردم بی‌گناه را به قتل رساندند. ‌ ‌پارسا از آینده خبر داشت؛ می‌دانست انقلاب پیروز شده و البته خبر داشت دایی‌اش به می‌رسد اما کسی حرفش را باور نمی‌کرد... ‌ ادامه ماجرای پارسا را باید در دل جستجو کنید و با هیجان، استرس و شوق آدم‌های واقعی این رویا همراه شوید... ‌ رویای بعدازظهر یک داستان کوتاه دلنشین است و یک بعدازظهر پاییزی برای مطالعه آن کافی است. ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌‌‌ مچ دست‌هایش را گرفتم، قدرتم را جمع کردم و همانطور که عقب‌عقب می‌رفتم، به زحمت می‌کشیدمش سمت خودم. پاهایش تکان می‌خورد و ردّ خون می‌ماند روی زمین. نگاهش از خاطرم دور نمی‌شود. مات شده بود. زدم توی صورتش و فریاد کشیدم: «نفس بکش!» ولی بی‌جان‌تر از این حرف‌ها بود. محکم‌تر زدم شاید به هوش بیاید؛ فایده نداشت. دست انداختم و بچه را از شکمِ پاره زن بیرون آوردم، به این امید که حداقل بتوانم طفل معصومش را نجات دهم؛ ولی بدن سرخ و سفید نوزاد ماند روی دستم؛ بی اینکه مجال داشته باشد گریه کند و یا حتی یک نفس در این دنیا بکشد!... ‌ *** ‌ شاید هیچ عنوانی به غیر از همین "تنها گریه کن" نتواند عمق اثر این را در یک کلام به مخاطب بفهماند. حالا نه اینکه ارتباط دقیقی به ماجرای زندگی عجیب این مادر داشته باشد، نه! اتفاقا به دور از داستان کتاب است، ولی نزدیک به حال مخاطبی است که بعد از ورق‌زدن عکس‌های پایانی کتاب، سر به دیوار اتاق تکیه داده و خیره به سقف در تنهایی خودش زار میزند! ‌ ‌حالا نه اینکه این پر از غم و درد باشد و غصه‌ها پردۀ دل مخاطب را پاره کند؛ نه! حماسه‌اش اشک دارد، و شورش اشک دارد، شب‌نخوابی‌هایش اشک دارد، معجزه‌هایش اشک دارد! ‌ حالا نه اینکه یک معجزه در طول این زندگی رخ داده باشد و همان یکی حرف این کتاب باشد، نه! زنده‌ماندن خودش معجزه است، شفای فرزندی که جان داده معجزه است، شفای پایی که لنگ شده با پارچۀ سبزی که از حرم سیدالشهدا توسط پسرش شهیدش متبرک شده معجزه است؛ آه از این معجزه‌ها... ‌ این زندگی مادر شهیدی است که خودش کم از شهیدش ندارد؛ مانند شهیدش نه غیر خدا چیزی خواسته و نه برای غیر خدا قدمی برداشته... همۀ زندگی‌اش در حال دویدن برای و بنگانش بوده، خانه‌اش را وقف و جنگ کرده، فرزندش را در راه خدا فدا کرده، و هنوز هم خانه‌اش به روی همۀ نیازمندان باز است... ‌ مثل او شدن برای مردان دست‌نیافتنی است، ولی خوشا به حال بانوان سرزمینم که الگویی مانند او دارند... ‌ رحمت خدا بر مجاهد راه حق، و فرزند شهیدش https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌‌‌ «منِ او» از نظر من يكي از رمان‌هاي اصيل ايراني و بهترين اثر رضا اميرخاني است.كمتر كسي وجود دارد كه علاقه‌مند مطالعۀ و باشد و {من او} را نخوانده باشد. ‌رمان با دو زاویۀ دید سوم شخص (راوی) و اول شخص مفرد (علی فتاح) در دوازده فصل روایت می‌شود. ‌ شخصيت اصلي داستان است که محور حوادث به طور عمده، حولِ سرگذشت او و خاطراتش از «قوم و قبیله ی فتاح‌ها و...» می‌گردد. ضمن بیان و توصیف دقیق جزئیات؛ مفاهیم و موضوعات عامّ مد نظرش را بدون اشارۀ مستقیم، به ذهن مخاطب منتقل مي‌كند. در این رمان، دو عنصر فرم و محتوا به‌خوبي به يكديگر پيوند خورده‌اند. ‌ ‌نویسنده در اکثر بخش‌های رمان، چه از زبان خودش و چه از زبان «علی‌ فتاح» و دیگر شخصیت‌های داستان، خاطره‌هایی از دوران گذشته را یادآوری می‌کند که برگرفته از فرهنگ‌ها، آداب و رسوم، و ارزش‌های دینی، اخلاقی و انسانی انسان‌هاي تهرانِ قدیم است. ‌ پرداختن به خصوصاً تهران قديم يكي از ويژگي‌هاي بارز داستان‌های اميرخانی است. در سراسر روایت، حس دردمندانۀ «نوستالژی» بر همۀ وقایع و شخصيت‌ها سایه افکنده است. آدم‌هایی که جوانمردی، درویش مسلکی و پایبندی به اصول و آرمان‌های والای دینی، در رگ و ریشۀ آن‌ها جاری و ساری بود. در واقع از نحوۀ همین خاطره‌گویی‌ها است که فرم و ساختار رمان به تدریج شکل گرفته و قوام می‌یابد. ‌ رمان گرايشات انقلابي دارد و آن را در جای‌جای داستان مي‌توان ديد. «سيدمجتبي نواب‌صفوي» يكي از شخصيت‌هاي محبوب داستان است و ضديت با پهلوی غلظت فراواني در روايت دارد. در بخشی ديگر از نويسنده به الجزاير مي‌پردازد و تلاش آزادي‌خواهان اين كشور را ستايش مي‌كند و در پايان نيز به نحوي رمانتيك داستان را با مفاهيم و پيوند مي‌زند. ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌‌ ‌‌‌ «آنجا که نامی نیست»، با طرح جلدی متفاوت و خلاقانه، آخرین کتاب استاد یوسفعلی میرشکاک است که توسط انتشارات شهرستان ادب چندی پیش روانۀ بازار شده است؛ «آنجا که نامی نیست»، مجموعه‌ای از پنجاه‌ودو عشق‌نوشته است که سرشار از ذوق، سلوک و شهود شخصی میرشکاک است. ‌ را شاید بتوان متفاوت‌ترین بعد از نامید، از تفاوت در نوع نگاه به مقوله‌هایی چون ، عرفان، جامعه تا تفاوت در بیان، سلوک و کاربرد قالب‌های شعری برای بیان عقیده و جهان‌بینی‌اش. ‌ میرشکاک در مقدمۀ «آنجا که نامی نیست» می‌گوید: مقدمه را من باید بنویسم. مانده‌ام متحیر که چه بنویسم؟ در آستان زمستان عمر، در میان مجاز و حقیقت، متردد ماندن و ناخواسته دل‌بستن و به ناگزیر دل‌بریدن، تقدیر فردی من بوده است؛ که تا به یاد می‌آورم خود را، جنونمند به یاد می‌آورم. و آنجا که جنون و فقر همتافت می‌شوند، از کاری بر نمی‌آید؛ مگر غزلی چند گفتن و زندگی را برآشفتن و او را سرگردان‌تر و خسته‌تر از همیشه به انزوا راندن. ‌ دو خورشیدیم هر یک در شبی تاریک زندانی طلوعی توأمان را آرزومندان پنهانی حضوری گرمدر سرمای شرم و تلخ ناممکن غیابی سرد با درد دریغ و داغ حیرانی تنی پا تا به سر خواهش، دلی فرجام فرسایش سری افتاده پیش تیغ تقدیر مسلمانی چواخگرپای تا سر التهاب لحظۀ آخر که از ما می‌کند گل جامۀ خاکسترافشانی علاج عشق ممنوعی که ما داریم، خاموشی در آوار فراموشی‌ست زیر با ویرانی چه دست‌آورد هنگفتی‌ست آهی برنیاوردن مبادا سربرآرد تهمت آلوده‌دامانی هرازگاهی نگاهی، ترجمان دوری راهی که طی خواهیم کرد آن را به پای نابه‌سامانی سراپا انتظار وصل بی‌فصلیم در سالی که تا گردن فرومانده‌ست در برف زمستانی رها در باد همچون قاصدک دل‌خوش به پیغامی که پایان می‌پذیرد بی‌گمان روز پریشانی من و امید سقفی گرچه بی‌روزن، ولی با تو چمان تا مرگ در آیینه‌های باغ عریانی چه کردی با دلم ای عشق! ای رسوایی روشن! که شد سیمرغ من تاریکی سردرگریبانی ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/