eitaa logo
باشگاه هواداران کتاب
180 دنبال‌کننده
383 عکس
82 ویدیو
0 فایل
ما دور هم جمع شده‌ایم تا خوب بخوانیم😊 باید زیاد مطالعه کنیم تا بدانیم که هیچ نمی‌دانیم📚 ‌zil.ink/havadaranketab ‌ارتباط با ادمین👇 @mohammadmemarbashi
مشاهده در ایتا
دانلود
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ کتاب به قلم انتشارات 👇🏻‌‌ کفر است به لب‌های تو هنگام مناجات یک شهر جدا مانده‌ای از مقصد آیات بهتر که نگاهم به نگاهت نمی‌افتد چشمان تو کبریت و من انبار مهمات لبخند تو نغز است و چنین نقض نموده‌ست هر حکم که دور از نظرت کرده‌ام اثبات در پیچ و خم راه اگر گم شده‌ بودیم قرآن که گشودیم رسیدیم به مناجات در کشور آغوشت اگر رهگذری هست هرگز نبرد کاش زلبخند تو سوغات صد مرتبه از این همه احساس گذشتی من مانده‌ام و حسرت یک پلک مراعات *** «»، معناگرای «نفیسه‌سادات موسوی» با مضامین است که توسط «سورۀ‌مهر»، به بازار نشر عرضه شد. نقطۀ عطف زندگی «نفیسه‌سادات موسوی»، از شب تشییع پیکرهای پاک 175 شهید غواص شروع می‌شود. شبی که بی‌هوا این مطلع را می‌سراید « نصف عمر عاشقی آب است» و فردا وقتی از خواب، بیدار می‌شود می‌بیند گویا همین مصرع اول غزلی که سروده است و در صفحۀ مجازی‌اش منتشر کرده، با دل‌های بسیاری گره خورده و مکرراً درحال منتشر شدن و مایۀ ادای احترام کاربران مجازی به شده است. بعد از آن شب استعداد بیشتر کشف می‌شود و وارد فضای جدی کشور می‌شود و به‌سرعت رشد می‌کند. گاهی تک‌بیت‌های زیبای موسوی در کنار اشعار سایر پرآوازۀ در بین مردم شنیده می‌شود. نصف عمر عاشقی آب است قصه‌هایی عمیق و پراحساس... بیان «موسوی»، لطیف، رندانه و گاهی طنزآمیز است. موضوعات عمدۀ غزلیاتش نیز هجران، گلایه از معشوق، زن، بدعهدی و... است. «موسوی» شاعری جوان، خوش‌ذوق و خوش‌طبع است. طرفدارانش بیشتر از آنکه او را با نام «نفیسه‌سادات موسوی» بشناسند، او را با نام «شاعر غواص‌ها» می‌شناسند. @havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ کتاب به قلم نشر ‌ ‌‌ ‌ 👇🏻 ‌ ‌ ‌تو چراغ آفتابی، گل آفتابگردان نکند به ما نتابی، گل آفتابگردان گل آفتاب ما را، لب کوه سر بریدند نکند هنوز خوابی، گل آفتابگردان؟ نه گلی فقط که نوری، نه که نور بوی باران تو صدای پای آبی، گل آفتابگردان نفس بهار دستت، من و روزگار مستت قدح پر از شرابی، گل آفتابگردان نه گلی نه آفتابی، من و این هوای ابری نکند به ما نتابی، گل آفتابگردان؟ تو بتاب و گل بیفشان، سر آن ندارد امشب که بر آید آفتابی، گل آفتابگردان ‌ *** ‌ سعید بیابانکی از آن شاعران ناب ودرخشان است؛ شاعری با شعرهایی دلنشین در قالب‌های گوناگون؛ از گرفته تا نیمایی، از طنز گرفته تا شعر آئینی؛ همه فن حریف است! ولی آنچه بیشتر دلها و ذهن‌ها را به خود درگیر می‌کند غزل‌های بی نظیر اوست. غزل‌هایی که به عمق جان تو می‌نشیند. ‌ حالا فکر کنید در"چقدر پنجره" چقدر غزل کنار هم ردیف شده است! ۶۰ غزل بی‌نظیر این را محمدحسین نعمتی و علی داودی از میان شعرهای آقا سعید بیابانکی ما انتخاب کرده‌اند. ‌ ما کتابش را با شکایت از زخم زبان‌های دوستان شروع می‌کند: «بيا كه آينه روزگار، زنگاری‌ست بيا كه زخم‌زبان‌های دوستان، كاری‌ست» و در غزل پایانی از ندیدن محبوبش گله دارد: «چندی‌ست خو گرفته دلم با ندیدنت عمری نمانده است، الهی ببینمت!» خواندنی است! در اولویت قرار گرفتنی است! هدیه دادنی است! و مهم‌تر از همه، داشتنی است... ‌ سروده‌های این شاعر عزیز را میشود مشتی از خرمن غزل‌های این روزها دانست که به شما می‌گوید حال امروز این قالب قدیمی بهتر از قصیده‌ها و مثنوی‌ها است. ‌ حال امروز شعر ما، به لطف این غزل ها خوب است👌🏻 ‌ ‌https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌ هر نسیمی که نصیب از و ببرد می تواند خبر از مصر به کنعان ببرد آه از که یک‌مرتبه تصمیم گرفت: یوسف از چاه درآورده به زندان ببرد وای بر تلخی فرجام رعیت پسری که بخواهد دلی از یک خان ببرد ماهرویی دل من برده و ترسم این است سُرمه بر چشم کشد، زیره به کرمان ببرد دودلم اینکه بیاید من معمولی را سر و سامان بدهد یا سر و سامان ببرد آنگاه که از درد به خود میپیچد ناگزیر است لبی تا لب قلیان ببرد کوتاه ولی حرف به اندازه‌ی باید این قائله را “آه” به پایان ببرد شب به شب قوچی ازین دهکده کم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد! ‌ *** ‌ عنوان عجیبی است. چرا !؟ نویسنده‌اش را می‌شناسیم. ست. همان که از گذاشتن واژه‌ها روی هم خانه‌ای برای افکارمان می‌سازد، همان که را اگر مثل دارو، تلخ باشند در معجونی از جملات شیرین به خوردت می‌دهد. همان که کلمات را چون گلوله‌ای به ذهنت شلیک می‌کند؛ وقتی می‌گوید سرمه‌ای، باید چشم بچرخانی میان ابیاتش تا منظورش را بفهمی. ‌ عاشقانه‌ای ساده و بی آلایش است. از سرمۀ چشم معشوق گرفته تا تکاندن سرمه‌ای رنگش. از یعقوب و درد فراق یوسف، تا زلیخا و درد ، از شیری که آهو شده و سایر تمثیلات عاشقانۀ پر شیطنت... ‌ با وجود اینکه این ابیات پر از عشق است، در عین حال طنازی شیرینی، زیرکانه به آن ضمیمه شده است. ‌ خلاصه هم عنوان عجیبی‌ست و هم کتابی‌عجیب! بدون‌اغراق را که باز کنی، تا تمام نشود، نخواهی بست!!! ‌ قطعا برای تزریق در روزهای پر دغدغه پیشنهاد مناسبی است👌🏻 ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌ ‌‌فاصله‌ها را پنجره به پنجره می‌شمارم حالا تنها مانده یکی آخرین ایستگاه ‌ این پنجره کرامت توست ‌ اینجا قفل تمام بغض‌ها با نام تو می‌شکند ‌ آنقدر هق‌هق چشم‌ها را شنیده و چشیده است فولادش آبدیده است کاسه چه کنم را به سقاخانه بال پروازم را به کفشداری و دلم را به دلداریت می‌سپارم اشتیاق مرا ببین که در آینه‌ی دیوارها تکثیر شده حالا رسیده‌ام رو به روی خورشید خورشیدی که چشم را نمی‌زند آقا مهمانی پشت پنجره را ببین کوله بار سلام و التماس مسافران را بشنو من اما آمده‌ام فقط بگویم چقدر این همه شاهی به شما می‌آید حالا قلب دومم را از کفشداری میگیرم و سکوت تو سمت چپ سینه ام را سبک می‌کند ‌ ‌*** ‌ تو را همراه می‌کند... تو را با خود همراه می‌کند تا در کمال در شعرهایش قدم بزنی و در روزمرگی‌هایت با فرشته‌های تنگ‌نفسی آشنا شوی که ندارند اما به افتاده‌اند؛ برخی از اثرات گازهای‌شیمیایی، برخی از رنج یورش به داشته‌ها و اعتقاداتشان و برخی از هردو. ‌ انتخاب آن‌هاست. انتخاب آن‌ها که عمری مجاهدت کردند؛ سکوتی که نشان رضایت از شرایط موجود نیست اما صدای و یورش را خاموش می‌کند، خروج از پرده‌دری‌ها را نمایان می‌کند و رسوا می‌کند آنان را که به دنبال شهرت و مقام و ثروت هستند. سکوت اما کجا رنج مجاهده را از بین می‌برد؟ سپیدهایی که تو را با واژه‌ به واژه‌ی شهریار عاشق، منقلب و به تأمل محکوم می‌کند. ‌ شهریار شفیعی در هر قطعه از با جادوی کلمات آن‌چنان به قلبت راه باز می‌کند که بعد از اتمام هر قطعه مشتاق‌تر می‌شوی؛ نه به خواندن قطعه‌بعد بلکه برای غرق شدن چندباره در همان قطعه! ‌ اشعاری که عاشقانه‌هایش بوی ... جنگ و یورش می‌دهد یا صلح و سکوت! نمی‌دانم شاید عاشقانه‌ای از هر دو باشد. ‌صلحی که جنگِ اعتقاد به راه می‌اندازد و سکوتی که یورش می‌برد به افکار آرام درونت. پرچم صلح، است؛ به قول شاملو چون رقصی است که به موسیقی احساس نیاز نمی‌کند. ‌ سپید شهریار، پرچم‌صلح را بخوانید. https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌‌‌ مصرع ناقص من کاش که کامل می‌شد شعر در وصف تو از سوی تو نازل می‌شد شعر در شأن تو شرمنده به همراهم نیست واژه در دست من آنگونه که می‌خواهم نیست من که حیران تو حیران توام می‌دانم نه فقط من که در این دایره سرگردانم همه ی عالم و آدم به تو می‌اندیشد شک ندارم که هم به تو می‌اندیشد ‌ .... ‌ *** ‌ ‌ ‌آدمی بلد است حال دلش را چطور خوب کند، حتما! هرکسی رگ خواب دلش را بلد است هرچند سرسخت باشد یا در تلاطم روزمرگی‌های سردرگم... حالِ دل که خوب نباشد چاره‌اش می‌شود خوردن! حال دل هر کس با خوردن یک چیز خوب می‌شود. یکی خودش را به خوردن یک فنجان چای/قهوه در فلان دعوت می‌کند. یکی با خوردن تکه‌‌ای حتی بی‌کلام به آرامش می‌رسد. یکی می‌خورد، یکی بستنی و و دیگری.... یکی هم است و می‌خورد!... ‌ ‌مهم این است که مراقب خوردنی‌هایمان باشیم و چیزِ بد به خورد روحمان ندهیم! حتی کتابِ بد! آمده است اساتید قَدَر (!) برای کتاب‌خوان‌های دچار دل‌گرفتگی خفیف تا حاد «شعر» تجویز می‌کنند! بسته به وخامت اوضاع، نوشدارو تا و هم پیش می‌رود! ‌ در این روزهایی که حال دلمان با خوردن هیچ چیز حتی با رعایت پروتکل‌های‌بهداشتی و استفاده از هم خوب نمی‌شود! برای بهبود حال دلمان «شعر» تجویز کنیم! ‌ ، آدمی را رقیق می‌کند و دقتِ در کلمات و گم‌گشتگی لابه‌لای سطرهای آن، گوش و چشم آدم را نسبت به دنیای‌واقعی باز می‌کند. ‌ ‌شعر، «رِقَّتِ قلب» می‌آوَرَد... چیزی که شاید گم‌گشته‌ی دنیای بدْحالِ این روزهایمان باشد... برای رقیق شدن حال دلمان، « » تجویز کنیم! ‌ ‌قبله‌ دلمان را مایل کنیم به سمت «او»یی که عجیب کَم داریمَشْ... ‌ قبله مایل به تو، دومین شامل حدود 25 قطعه است که بیشتر با رویکرد مذهبی و آئینی و در قالب‌های کلاسیک چون ، مثنوی، چهارپاره، و.... سروده شده است. مقدمه کتاب به قلم به رشته تحریر درآمده است. ‌ قبله مایل به تو را بخورید و بخورانید که رقیق می‌کند روح آدمی را... پرسه‌زدن در لابه‌لای کلمات خوش‌ذوقی که همسایه است و اشعارش را مدیون لطف این خانواده می‌داند. https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌ ‌‌گم کرده ام در غربتی انبوه، انسان را در جنگل پاییز، مفهوم درختان را تقویم های ناگزیرم را بهاری نیست حس می‌کنم هرصبح فروردین زمستان را هفتاد گاو لاغر و هفتاد سال اندوه تعبیر کن ای ! این خواب پریشان را... ‌ *** ‌ در حقیقت ابداع و نوآوری در و آزاد تنها به و و دیگر شعرای این سبک شعری و ادبی مختصر نماند و ما هر روز شاهد رشد و نمایان شدن استعدادهایی درخشان و مستعد در این حوزه هستیم. ‌ در حقیقت شعر نیمایی یا آزاد توانست در مدت زمانی کوتاه مخاطبین خود را پیدا کند و این امر جرأت شاعران این سبک را برای سرودن لوحه‌های ادبی خود با این سبک زیبا دوچندان کرد و این امر به وضوح در دیوان شعر نو "مرور پنجره‌ها" واضح و آشکار است. کما اینکه این نوع سبک مورد ملامت و گاها مذمت شعرای شعر عمودی و سبک قدیم قرار گرفته شده است. ‌ در این کتاب تمام زوایا و موارد تخصصی شعر نو مراعات شده است به گونه‌ای که برخی از صاحب نظران "سید وحید سمنانی" را پدیده‌ای در شعر نو یا نیمایی پنداشتند. ‌ انتخاب لوحه‌های ادبی زیبا و سهل و آسان، فهم آن‌ها را برای هر و و دوستار نو آسان نموده است و این امر، تخصص عزیز در زمینه سرودن را می‌رساند. ‌ را که تصفح نمایید و به غزل های سروده شده آن توجه کنید *عرفان، عشق، وصف زیبایی‌ها و وفاداری* در آن‌ها موج می‌زند و این امر باعث شده که تعداد کثیری از دوستداران و ادب نو این کتاب را مورد مطالعه قرار دهند. ‌ در حقیقت این کتاب و این نوع شعر را می‌توان یک جدید در نو قلمداد کرد چرا که سعی بر آن داشته است که تلفیقی از ادبیات‌نو و آیینی را در ‌سروده‌های خود بکار برد که این امر به نوبه خود باید مورد توجه مخاطبان این عرصه قرار گیرد. ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ شعر دریاچه‌ای است که می‌توان روح را از آن سیراب کرد. با شعر می‌توان لابه‌لای عکس‌های‌ قدیمی داخل قدم زد. می‌توان به زنگ انشا برگشت، سر میز آقای ... می‌توان محو تماشای چشمانِ دختر بچه‌ها شد... با حتی می‌توان بابا داشت! ‌ علیرضا قزوه در شعرهایش از صندوقچه‌ای سر در می‌آورد که جوانیِ در آن نهفته است. عکس‌هایی که هر کدام قصه‌ای دارند و غصه‌ای... ‌و در شعرهای دیگرش به موضوع های مختلفی می پردازد. به قدر خنده و شعر همیشه فرصت نیست... کتاب شعر چمدان‌های‌قدیمی گزیده غزل‌های علیرضا قزوه است که توسط موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب به چاپ رسیده است. این کتاب به صورت صوتی، با صدای شاعر هم وجود دارد.‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب گزیده شعر انتشارات گردآورنده کتاب و ‌‌‌ پناهگاهِ جوانی‌های بود. وقتی از برایمان می‌خواند قطره اشکی میهمانِ مرواریدهای چشمانش می‌شد. گاهی برای یاری می‌گریست و در زلف او پیچ و تاب می‌خورد و گاهی خود را لب ایوان می‌دید و از مغازه‌ی «دهین المصطفی» سر در می‌آورد. می‌گفت: شهریار بود و با سروده‌هایش برای معشوقه‌اش می‌بافت. ، متخلص به شهریار اهل استان آذربایجان‌شرقی بود که به زبان‌های فارسی و آذری سروده است. مهم‌ترین اثر او منظومه می‌باشد که در آن از اصالت و زیبایی‌های روستا یاد کرده است. به چشمک این همه مژگان به‌هم مزن یارا/سنین عمر به هفتاد می‌رسد ما را... ‌ ترکی: ایل کئچدی، باهار اولدو،خبر یوخ گولوموزدن سال‌ها گذشت، بهار هم آمد، اما خبری از گل ما نیست. شبیه مرد عاشق‌پیشه‌ای بودم که از شهرش، به دنبال طبابت رفت امّا شهریار آمد... ‌ به مناسبت https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌‌‌ ‌داغی‌ست دلم، نهفته مانَد بهتر دردی‌ست دلم، نگفته مانَد بهتر رازی‌ُست... نه... غنچه‌ای... نه... زخمی‌ست دلم یا هر سه... که ناشکفته ماند بهتر . . .‌ ‌دیری‌ست منِ خاک‌نشین پنهانم در نُه‌توی افلاک و زمین پنهانم حتّی خودم از خودم ندارم خبری من رازِ کهِ‌ام که این‌چنین پنهانم ‌ *** ‌ نوعی است که در چهار مصرع سروده شده و جز مصراع سوم، باقی مصراع‌ها هم‌قافیه‌اند. این قالب، یک قالب شعر فارسی است، که در زبان‌های دیگری (از جمله عربی و اردو) نیز مورد استفاده قرار گرفته ‌است. ‌ ‌محمدمهدی سیار یکی از شاعران خوش‌قریحه بوده و شعرهایش از رنگ‌وبوی زیبایی برخوردار است. ‌«یادآوری» یکی از کتاب‌های اوست که با طرحی نو و ابداعی به بازار نشر پا گذاشته و نظر مخاطبان را به خود جلب کرده است. رباعیات عاشقانۀ این حتما به کامتان شیرین خواهد آمد.👌🏻‌ ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌امید مهدی‌نژاد شاعر، نویسنده، روزنامه‌نگار و طنزپرداز معاصر است. تاکنون آثار زیادی از او به چاپ رسیده که در جشنواره‌های ادبی متعددی، موفق به کسب جوایز بسیاری گشته است ولی شهرت وی بیشتر در حوزه‌ی مطبوعاتی است. ‌یکی از آثار موفق او کتاب رجزمویه است که درسال ۱۳۸۹ نامزد کتاب سال جوان، جایزه و نامزد جشنواره گام اول(خانه کتاب ایران) شده است. ‌در یکی از غزلهای این کتاب می‌خوانیم: ‌ بیا و قافله‌ها را به راه برگردان به پایتخت زمین، پادشاه برگردان به بادهای پریشان امانتی بسپار به چشم‌های عزیزان،نگاه برگردان عصای معجزه در دست، روی صحنه بیا و مارِ شعبده را در کلاه برگردان بیا و گله‌ی بی‌پاسبانِ حیران را از آستانه‌ی کشتارگاه برگردان ستاره از رمق افتاد، شب مضاعف شد چراغِ راه‌نما را به ماه برگردان به یک اشاره قطارِ غرورِ انسان را از انتهای همین ایستگاه برگردان میانِ خیلِ خدایانِ تازه گم‌ شده‌ام مرا به آن طرفِ لا اِله برگردان ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌‌ ‌‌‌ «آنجا که نامی نیست»، با طرح جلدی متفاوت و خلاقانه، آخرین کتاب استاد یوسفعلی میرشکاک است که توسط انتشارات شهرستان ادب چندی پیش روانۀ بازار شده است؛ «آنجا که نامی نیست»، مجموعه‌ای از پنجاه‌ودو عشق‌نوشته است که سرشار از ذوق، سلوک و شهود شخصی میرشکاک است. ‌ را شاید بتوان متفاوت‌ترین بعد از نامید، از تفاوت در نوع نگاه به مقوله‌هایی چون ، عرفان، جامعه تا تفاوت در بیان، سلوک و کاربرد قالب‌های شعری برای بیان عقیده و جهان‌بینی‌اش. ‌ میرشکاک در مقدمۀ «آنجا که نامی نیست» می‌گوید: مقدمه را من باید بنویسم. مانده‌ام متحیر که چه بنویسم؟ در آستان زمستان عمر، در میان مجاز و حقیقت، متردد ماندن و ناخواسته دل‌بستن و به ناگزیر دل‌بریدن، تقدیر فردی من بوده است؛ که تا به یاد می‌آورم خود را، جنونمند به یاد می‌آورم. و آنجا که جنون و فقر همتافت می‌شوند، از کاری بر نمی‌آید؛ مگر غزلی چند گفتن و زندگی را برآشفتن و او را سرگردان‌تر و خسته‌تر از همیشه به انزوا راندن. ‌ دو خورشیدیم هر یک در شبی تاریک زندانی طلوعی توأمان را آرزومندان پنهانی حضوری گرمدر سرمای شرم و تلخ ناممکن غیابی سرد با درد دریغ و داغ حیرانی تنی پا تا به سر خواهش، دلی فرجام فرسایش سری افتاده پیش تیغ تقدیر مسلمانی چواخگرپای تا سر التهاب لحظۀ آخر که از ما می‌کند گل جامۀ خاکسترافشانی علاج عشق ممنوعی که ما داریم، خاموشی در آوار فراموشی‌ست زیر با ویرانی چه دست‌آورد هنگفتی‌ست آهی برنیاوردن مبادا سربرآرد تهمت آلوده‌دامانی هرازگاهی نگاهی، ترجمان دوری راهی که طی خواهیم کرد آن را به پای نابه‌سامانی سراپا انتظار وصل بی‌فصلیم در سالی که تا گردن فرومانده‌ست در برف زمستانی رها در باد همچون قاصدک دل‌خوش به پیغامی که پایان می‌پذیرد بی‌گمان روز پریشانی من و امید سقفی گرچه بی‌روزن، ولی با تو چمان تا مرگ در آیینه‌های باغ عریانی چه کردی با دلم ای عشق! ای رسوایی روشن! که شد سیمرغ من تاریکی سردرگریبانی ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/