eitaa logo
باشگاه هواداران کتاب
180 دنبال‌کننده
383 عکس
82 ویدیو
0 فایل
ما دور هم جمع شده‌ایم تا خوب بخوانیم😊 باید زیاد مطالعه کنیم تا بدانیم که هیچ نمی‌دانیم📚 ‌zil.ink/havadaranketab ‌ارتباط با ادمین👇 @mohammadmemarbashi
مشاهده در ایتا
دانلود
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ کتاب نشر ‌ ‌ ‌👇🏻 ‌ ‌به راستی! شهامت در سخن و بلاغت از یک بانوی داغ‌دیده و مصیبت رسیده و آن‌همه صدمات و گرسنگی و تشنگی‌ها و بی‌خوابی‌ها و ناملایمات دیده را جز کرامت، بر چیز دیگری نمی توان حمل کرد و به گفته یکی از بزرگان بدون نیروی الهی و مدد غیبی مقدور نیست.‌ ‌ ‌*** ‌ ‌ (س) به‌دنیا آمد تا را شرمنده کند. زینب (س) زینت پدر که برای احیاء دین ، داغ‌های فراوان به جان خرید. وقتی نام زینب (س) را می‌شنویم یاد می‌افتیم یاد کوفه و شام... یک خواهر ، مهربان، مادر فداکار، عمه دلسوز، خطیب و سخنران توانمند و یک زن صبور... این فقط قسمتی از زندگی پر از رنج و صبر که نه! زندگی پر از بندگی زینب (س) است. اگر زینب (س) در برابر سختی‌ها و مصائب دنیا فقط صبر پیشه می‌کرد زینب نمی‌شد. اگر فقط خواهر دلسوز، دختر فداکار و مادر نمونه بود نمی‌شد. اگر فقط سخنران توانمند و دلیر کاخ یزید بود که عالمه غیرمعلمه نمی‌شد. زینب (س) عقیله‌بنی‌هاشم و عقیله عرب و عقیله عالم شد چون در حمایت از پدر و برادران، از "گوهر " دفاع کرد، در خطبه‌های کوبنده‌اش، تربیت ظلم‌ستیزی زهرایی را نمایان کرد و در تحمل مصائب و استقامت درس بندگی که از حضرت‌علی (ع) به ارث برده بود را پس داد که جز زیبایی نمی‌دید و راضی بود به رضای مولایش. ‌ زینب (س) زینب شد و یزیدیان برنتابیدند زنی هم (ع) باشد و هم (س)! کتاب سیری در زندگانی بانوی صبر است که به کودکی، و بیان گوشه‌ای از فضایل و کرامات ایشان و سفر تاریخی کربلا می‌پردازد. این کتاب بیانگر شهامت و شجاعت و قدرتی است که از نیروی ایمان بانوی علم، معرفت، صبر و پایداری حکایت می‌کند. از بزرگواری و کرامت حضرت زینب هرچه‌ گفته شود کم است. راستی ما چقدر چون زینب(س) زینت پدرانمان هستیم؟ چطور می‌شود زینبی شد بی آنکه زندگی زینب (س) را ورق بزنی... چطور می‌شود کربلایی شد بی آنکه زینب را بشناسی ... مگر نه اینکه کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود؟ این کتاب رو برای شناخت بهتر ابعاد زندگی بانوی صبر مطالعه کنید👌🏻 ‌ ‌ ‌قدمت روی چشمان اهل زمین🌸 بمناسبت (س) @havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab
باشگاه هواداران کتاب
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌کتاب به قلم انتشارات “شدن” مسأله‌ای نیست، عاشق “ماندن” مسأله‌ی ماست. بقای عشق، نه بروزِ عشق. ‌ به اعتبار مقدار دوامش عشق است، نه شدت ظهورش…" یک عاشقانه آرام، یادگاری‌ست به همه آن‌ها که در آغاز راه هستند، روایت دلنشین از زندگی مرد کوتاه قامت و بانوی شیرین‌لهجه که با قلم و نثر زیبای نادر ابراهیمی در انتشارات روزبهان از سال 1373 تاکنون بیش از چهل‌بار به چاپ رسیده است. ‌ عاشقانه شاعرانه‌ای برای تمام فصول که در سه قسمت " پیش از آن واقعه بزرگ، درقلب واقعه و آن‌سوی‌واقعه" نگارش شده است. ‌ فضای ابتدای داستان در قبل از رقم می خورد:گیله مرد، جوانی‌ست که در سفر خود به ساوالان عاشق می‌شود و ازدواج می‌کند. او معلمی با وجدان است که به دلیل فعالیت‌های فرهنگی و سیاسی روانه زندان می‌شود و پس از آزادی به رو می‌آورد و با مشکلات گوناگونی دست و پنجه نرم می کند و در حین ناآرامی‌های بسیار، یک عاشقانه عمیقا آرام را رقم می‌زند... ‌ داستانی عاری از غلو و اغراق از مردی که دغدغه‌ی‌زیستن توام با عشق، زیستن بدون عادت و زیستن ورای زیستن را دارد. ‌زوجی که برای ماندن و همواره عاشق‌بودن تلاش می‌کنند تا در بازی روزگار اسیر روزمرگی و بطالت نشوند و عشق همیشه در بطن خانه‌ی گرمشان جریان داشته باشد. پاراگراف زیر که از متن کتاب انتخاب شده گویای این مطلب است: ‌ "مگذار که عشق، به عادت دوست‌داشتن تبدیل شود! مگذار که حتی آب‌دادن گل‌های باغچه، به عادت آب‌دادن گل‌های باغچه تبدیل شود! عشق، عادت به دوست‌داشتن و سخت دوست‌داشتن دیگری نیست، پیوسته نو کردن خواستنی‌ست که خود پیوسته خواهان نو شدن است و دگرگون‌شدن. ‌تازگی، ذات عشق است، و طراوت، بافت عشق. چگونه می‌شود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند؟" ‌ و سخن آخر اینکه "نگذاریم عشق در حد خاطره،حقیر و مصرفی شود" چون حتی «یک کندو عسل به قدر یک قطره محبت شیرین نیست»❤ ‌ پ.ن: ‌نوین کتاب گویا با صدای فوق‌العاده کتاب صوتی این اثر زیبا رو تولید کرده است که شدیدا شنیدنش توصیه می‌شود👌🏻 ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب انتشارات به قلم ‌ دل به دلِ که بدَهی، می‌شوی، شاعرِ عاشق، دستت را می‌گیرد و تو را با خود می‌برد به همان‌جا که آمده، همان‌جا که شروع کرده زندگی را: "به دنیا آمدم با گریه‌ای،گویا چنین روزی... به من لبخند زد، لبخند زد چنین روزی اذان صبح بود آری... اذان گفتند در گوشم دل از من برد آن زیبا چنین روزی" بزرگ می‌شود، می‌کند و از همسرش، از عاشقانه‌هایش برایت می‌گوید: "خنده‌هایش کودکانه،گریه‌هایش مادرانه همسر من یک فرشته، از بهشت جاودانه عطر هِل گم می‌شود در عطرِ نابِ دست‌هایش این شرابِ خانگی را دوست دارم ..." شاعر هم دل دارد دیگر.... گاهی می‌شود: ‌ "عمر، آیینه‌ی عذاب شد بعد از تو دلتنگیِ ما شد بعد از تو ای گرم‌ترین سلامِ دنیا! برگرد سرما، سرِ ما خراب شد بعد از تو" کتاب اثر جدید خوش‌ذوق و جوان شیرازی‌تبار، # میلاد_عرفان‌پور است ‌که اشعارش را در سه دفتر گنجانده: دفتر نخست: ‌دفتر دوم: و دفتر سوم: که می‌توان گفت اشعار رباعی ایشان به مراتب قوی‌تر و جذاب‌تر از اشعار دیگر و همچنین باعث شهرت‌شان شده است. خلاصه دل به دل شاعر که بدهی می‌شوی... https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌ هر نسیمی که نصیب از و ببرد می تواند خبر از مصر به کنعان ببرد آه از که یک‌مرتبه تصمیم گرفت: یوسف از چاه درآورده به زندان ببرد وای بر تلخی فرجام رعیت پسری که بخواهد دلی از یک خان ببرد ماهرویی دل من برده و ترسم این است سُرمه بر چشم کشد، زیره به کرمان ببرد دودلم اینکه بیاید من معمولی را سر و سامان بدهد یا سر و سامان ببرد آنگاه که از درد به خود میپیچد ناگزیر است لبی تا لب قلیان ببرد کوتاه ولی حرف به اندازه‌ی باید این قائله را “آه” به پایان ببرد شب به شب قوچی ازین دهکده کم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد! ‌ *** ‌ عنوان عجیبی است. چرا !؟ نویسنده‌اش را می‌شناسیم. ست. همان که از گذاشتن واژه‌ها روی هم خانه‌ای برای افکارمان می‌سازد، همان که را اگر مثل دارو، تلخ باشند در معجونی از جملات شیرین به خوردت می‌دهد. همان که کلمات را چون گلوله‌ای به ذهنت شلیک می‌کند؛ وقتی می‌گوید سرمه‌ای، باید چشم بچرخانی میان ابیاتش تا منظورش را بفهمی. ‌ عاشقانه‌ای ساده و بی آلایش است. از سرمۀ چشم معشوق گرفته تا تکاندن سرمه‌ای رنگش. از یعقوب و درد فراق یوسف، تا زلیخا و درد ، از شیری که آهو شده و سایر تمثیلات عاشقانۀ پر شیطنت... ‌ با وجود اینکه این ابیات پر از عشق است، در عین حال طنازی شیرینی، زیرکانه به آن ضمیمه شده است. ‌ خلاصه هم عنوان عجیبی‌ست و هم کتابی‌عجیب! بدون‌اغراق را که باز کنی، تا تمام نشود، نخواهی بست!!! ‌ قطعا برای تزریق در روزهای پر دغدغه پیشنهاد مناسبی است👌🏻 ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب گزیده شعر انتشارات گردآورنده کتاب و ‌‌‌ پناهگاهِ جوانی‌های بود. وقتی از برایمان می‌خواند قطره اشکی میهمانِ مرواریدهای چشمانش می‌شد. گاهی برای یاری می‌گریست و در زلف او پیچ و تاب می‌خورد و گاهی خود را لب ایوان می‌دید و از مغازه‌ی «دهین المصطفی» سر در می‌آورد. می‌گفت: شهریار بود و با سروده‌هایش برای معشوقه‌اش می‌بافت. ، متخلص به شهریار اهل استان آذربایجان‌شرقی بود که به زبان‌های فارسی و آذری سروده است. مهم‌ترین اثر او منظومه می‌باشد که در آن از اصالت و زیبایی‌های روستا یاد کرده است. به چشمک این همه مژگان به‌هم مزن یارا/سنین عمر به هفتاد می‌رسد ما را... ‌ ترکی: ایل کئچدی، باهار اولدو،خبر یوخ گولوموزدن سال‌ها گذشت، بهار هم آمد، اما خبری از گل ما نیست. شبیه مرد عاشق‌پیشه‌ای بودم که از شهرش، به دنبال طبابت رفت امّا شهریار آمد... ‌ به مناسبت https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌‌ ‌‌‌ «آنجا که نامی نیست»، با طرح جلدی متفاوت و خلاقانه، آخرین کتاب استاد یوسفعلی میرشکاک است که توسط انتشارات شهرستان ادب چندی پیش روانۀ بازار شده است؛ «آنجا که نامی نیست»، مجموعه‌ای از پنجاه‌ودو عشق‌نوشته است که سرشار از ذوق، سلوک و شهود شخصی میرشکاک است. ‌ را شاید بتوان متفاوت‌ترین بعد از نامید، از تفاوت در نوع نگاه به مقوله‌هایی چون ، عرفان، جامعه تا تفاوت در بیان، سلوک و کاربرد قالب‌های شعری برای بیان عقیده و جهان‌بینی‌اش. ‌ میرشکاک در مقدمۀ «آنجا که نامی نیست» می‌گوید: مقدمه را من باید بنویسم. مانده‌ام متحیر که چه بنویسم؟ در آستان زمستان عمر، در میان مجاز و حقیقت، متردد ماندن و ناخواسته دل‌بستن و به ناگزیر دل‌بریدن، تقدیر فردی من بوده است؛ که تا به یاد می‌آورم خود را، جنونمند به یاد می‌آورم. و آنجا که جنون و فقر همتافت می‌شوند، از کاری بر نمی‌آید؛ مگر غزلی چند گفتن و زندگی را برآشفتن و او را سرگردان‌تر و خسته‌تر از همیشه به انزوا راندن. ‌ دو خورشیدیم هر یک در شبی تاریک زندانی طلوعی توأمان را آرزومندان پنهانی حضوری گرمدر سرمای شرم و تلخ ناممکن غیابی سرد با درد دریغ و داغ حیرانی تنی پا تا به سر خواهش، دلی فرجام فرسایش سری افتاده پیش تیغ تقدیر مسلمانی چواخگرپای تا سر التهاب لحظۀ آخر که از ما می‌کند گل جامۀ خاکسترافشانی علاج عشق ممنوعی که ما داریم، خاموشی در آوار فراموشی‌ست زیر با ویرانی چه دست‌آورد هنگفتی‌ست آهی برنیاوردن مبادا سربرآرد تهمت آلوده‌دامانی هرازگاهی نگاهی، ترجمان دوری راهی که طی خواهیم کرد آن را به پای نابه‌سامانی سراپا انتظار وصل بی‌فصلیم در سالی که تا گردن فرومانده‌ست در برف زمستانی رها در باد همچون قاصدک دل‌خوش به پیغامی که پایان می‌پذیرد بی‌گمان روز پریشانی من و امید سقفی گرچه بی‌روزن، ولی با تو چمان تا مرگ در آیینه‌های باغ عریانی چه کردی با دلم ای عشق! ای رسوایی روشن! که شد سیمرغ من تاریکی سردرگریبانی ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/