eitaa logo
باشگاه هواداران کتاب
180 دنبال‌کننده
383 عکس
82 ویدیو
0 فایل
ما دور هم جمع شده‌ایم تا خوب بخوانیم😊 باید زیاد مطالعه کنیم تا بدانیم که هیچ نمی‌دانیم📚 ‌zil.ink/havadaranketab ‌ارتباط با ادمین👇 @mohammadmemarbashi
مشاهده در ایتا
دانلود
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌‌‌ مصرع ناقص من کاش که کامل می‌شد شعر در وصف تو از سوی تو نازل می‌شد شعر در شأن تو شرمنده به همراهم نیست واژه در دست من آنگونه که می‌خواهم نیست من که حیران تو حیران توام می‌دانم نه فقط من که در این دایره سرگردانم همه ی عالم و آدم به تو می‌اندیشد شک ندارم که هم به تو می‌اندیشد ‌ .... ‌ *** ‌ ‌ ‌آدمی بلد است حال دلش را چطور خوب کند، حتما! هرکسی رگ خواب دلش را بلد است هرچند سرسخت باشد یا در تلاطم روزمرگی‌های سردرگم... حالِ دل که خوب نباشد چاره‌اش می‌شود خوردن! حال دل هر کس با خوردن یک چیز خوب می‌شود. یکی خودش را به خوردن یک فنجان چای/قهوه در فلان دعوت می‌کند. یکی با خوردن تکه‌‌ای حتی بی‌کلام به آرامش می‌رسد. یکی می‌خورد، یکی بستنی و و دیگری.... یکی هم است و می‌خورد!... ‌ ‌مهم این است که مراقب خوردنی‌هایمان باشیم و چیزِ بد به خورد روحمان ندهیم! حتی کتابِ بد! آمده است اساتید قَدَر (!) برای کتاب‌خوان‌های دچار دل‌گرفتگی خفیف تا حاد «شعر» تجویز می‌کنند! بسته به وخامت اوضاع، نوشدارو تا و هم پیش می‌رود! ‌ در این روزهایی که حال دلمان با خوردن هیچ چیز حتی با رعایت پروتکل‌های‌بهداشتی و استفاده از هم خوب نمی‌شود! برای بهبود حال دلمان «شعر» تجویز کنیم! ‌ ، آدمی را رقیق می‌کند و دقتِ در کلمات و گم‌گشتگی لابه‌لای سطرهای آن، گوش و چشم آدم را نسبت به دنیای‌واقعی باز می‌کند. ‌ ‌شعر، «رِقَّتِ قلب» می‌آوَرَد... چیزی که شاید گم‌گشته‌ی دنیای بدْحالِ این روزهایمان باشد... برای رقیق شدن حال دلمان، « » تجویز کنیم! ‌ ‌قبله‌ دلمان را مایل کنیم به سمت «او»یی که عجیب کَم داریمَشْ... ‌ قبله مایل به تو، دومین شامل حدود 25 قطعه است که بیشتر با رویکرد مذهبی و آئینی و در قالب‌های کلاسیک چون ، مثنوی، چهارپاره، و.... سروده شده است. مقدمه کتاب به قلم به رشته تحریر درآمده است. ‌ قبله مایل به تو را بخورید و بخورانید که رقیق می‌کند روح آدمی را... پرسه‌زدن در لابه‌لای کلمات خوش‌ذوقی که همسایه است و اشعارش را مدیون لطف این خانواده می‌داند. https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌‌ سیاوش نفس‌نفس زنان به می‌رسد، اما دیگر فایده‌ای ندارد. حدود یک ساعت از شروع گذشته، تصمیم می‌گیرد زمان باقیمانده را جلوی در سینما منتظر رفقایش بماند. دلش به حال خودش می‌سوزد، فقط ۵ ریال برای خرید بلیط کم داشت و از اینکه به رفقایش نگفته بود، پشیمان شده بود. خجالت کشیده بود از آن‌ها که ۲ سال از او بزرگترند، پول قرض بگیرد. حالا هم که به سختی را جور کرده بود، نتوانسته بود مادرش را برای آمدن راضی کند. با خودش فکر کرد این یک ماه باقیمانده از را حتما باید کار کند، مثل علیرضا و بهزاد. ‌ *** ‌ ماجرا ازین قرار بود که تعدادی از مردم برای دیدن «گوزن‌ها» به آبادان رفتند تا یک شب خاطره‌‌انگیزی برای خود رقم بزنند، غافل از آن‌که آتش مهیبی در لوح سرنوشتشان ثبت شده بود. ‌ ‌28 مرداد سال 1357 چنان داغی بر دل ملت گذاشت و عزمشان را برای به ثمر نشاندن ، جزم کرد که نمونه مثال‌زدنی دیگری در ثبت نشده است. آنچه در این روایت شده، بخشی از این اتفاق ناگوار را از زبان شاهدان و جاماندگان معرکه بیان کرده است. ‌ در این کتاب با در نظر گرفتن جوانب متفاوتی، واقعه را بیان می‌کند و به بازخوانی روایت اشخاص، وقایع و اماکن ویژه و مهم مرتبط با واقعه آتش سوزی سینما رکس می‌پردازد. ‌ ‌«زهرا عزیز محمدی» در این اثر خود به این سوال‌ها نیز پاسخ می‌دهد که: آبادان چگونه اتفاق افتاد؟ زمینه‌ساز چه وقایعی شد؟ چه کسانی مقصر این اتفاق بودند؟ و... https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌‌‌ «سید طیب میرطاهری» را می‌شناسید؟ نباید هم بشناسید! فشارهای سیاسی قاجار باعث شد «سید» را از ابتدای اسمش بردارد. از بس شرارت می‌کرد، فک و فامیل از دستش فراری بودند و مجبور شد نام فامیلی‌اش را هم تغییر بدهد تا چماق نامش کمتر توی سر آشناها بخورد. نام پدربزرگش یعنی «حاج محمدرضا» را مبنا قرار داد و «حاج رضایی» را انتخاب کرد. حالا دیگر می‌شناسیدش؛ «طیب حاج‌رضایی» کتاب دو جلدی «طیب‌خان»، زندگی این مرد 52 ساله را به دقیق‌ترین وجه ممکن بررسی کرده است. ۴۹سال از زندگی‌اش را در جلد اول و سه‌سال آخر را در جلد دوم. ‌ آقای مسعود ده‌نمکی قرار بود دربارۀ شخصیت شهید طیب فیلمی بسازد، برای تحقیقات این دست به کار شده و با توجه به شهرتش تا توانسته با افراد مرتبط با زندگی طیب، مصابحبه کرده است. حاصل این گفتگوها همین دو جلدی است که می‌شود با یقین،‌ آن را کاملترین منبع برای شناخت شخصیت دانست. ‌ طیب، نزدیکی ویژه‌ای به خاندان پهلوی داشت و خوش‌خدمتی‌های او باعث شده بود انحصار واردات موز از کشور لبنان را به او بدهند. دوستی لبنانی داشت که در مکه با او آشنا شده بود. او قبل از موز، سیب و پرتقال هم از لبنان به کشور، وارد می‌کرد و در این کار سررشته داشت. ‌ او علاقۀ وافری به خاندان سلطنت داشت، حتی تصویری از رضاشاه را روی سینه‌اش خالکوبی کرده بود. برای تولد ولیعهد، سنگ تمام گذاشت و چون سلطان موز ایران بود، طاق نصرتی با این میوه در حوالی بیمارستان و زایشگاه میدان مولوی ساخت. ‌ ‌بعدها که طیب از طریق حاج مهدی عراقی با نظرات و دیدگاه‌های امام آشنا شد، تصمیم گرفت با این مرجع تقلید، ارتباط گسترده‌تری داشته باشد و در راستای اهداف او حرکت کند. نصب تصاویر امام بر روی علم و کُتَل‌های دسته‌های عزاداری در محرم سال 42 از جمله همراهی‌های درخشان او با حرکت بود. ‌ محمدرضا شاه که خطر بزرگی از طرف طیب برای حکومتش احساس می‌کرد،‌ از همه جهات مورد فشار بود تا او را ببخشد و حکم اعدامش را منتفی کند؛ اما از سوی دیگر می‌ترسید همراهی طیب با نهضت امام‌خمینی برای او دردسرسازشود؛‌ این بود که بر تصمیم غلطش پافشاری کرد و حکم اعدام طیب حاج رضایی در 11 آبان ماه 1342 اجرا شد. https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/