eitaa logo
باشگاه هواداران کتاب
180 دنبال‌کننده
383 عکس
82 ویدیو
0 فایل
ما دور هم جمع شده‌ایم تا خوب بخوانیم😊 باید زیاد مطالعه کنیم تا بدانیم که هیچ نمی‌دانیم📚 ‌zil.ink/havadaranketab ‌ارتباط با ادمین👇 @mohammadmemarbashi
مشاهده در ایتا
دانلود
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌ ‌‌ همه چیز از همان ماجرای چند روز پیش شروع شد. دختر خانمی که ما اصلا نجاتش ندادیم اما دوست داشت ما را بداند، اسمش آتنا بود و از مامان شماره گرفته بود. دو روز پیش مادر آتنا تماس گرفت و از مامان تشکر کرد. مامان هم مدام لابه‌لای حرف‌هایش چشمکی به من می‌زد و می‌گفت: راستش ما که کاری نکردیم؛ همه‌ش کار حامدجان بود که اتفاقا الان داره پایان‌نامه‌شو می‌نویسه. مامان گوشی را که قطع کرد لبخندی زد و گفت: حامد، باور کن ازت خیلی خوششون اومده. ‌من که در این شرایط بدون هیچ‌گونه انحرافی بیشتر می‌پسندم که استاد راهنماها و داورهای دفاع از پایان‌نامه از من خوششان بیاید تا بدون ایراد گرفتن‌ها اجازه بدهند دفاع کنم، ترجیح می‌دهم چیزی نگویم. کل مکالمه مامان با مادر آنتا ده دقیقه بود اما الان یک‌ساعت‌و‌نیم است که دارد همان مکالمه را با جزییاتی تازه برای بابا تعریف می‌کند. سعی می‌کنم توجه نکنم اما از همان لحظه بابا و مامان به‌طور مستقیم و غیر مستقیم می‌خواهند به من پیام بدهند. مثلا بابا موقع نماز بعضی جاهای قنوت را عمدا با صدای بلندی می‌گوید: ربنا آنتا فی الدنیا حسنه ... ‌ ‌*** ‌ ‌اگه نوشته‌های دیگه‌ی 《مهرداد صدقی》رو خونده باشید، تقریبا شخصیت اول داستان‌هاش، پسربچه‌ایه که اتفاقات جالب و بامزه‌ای براش میوفته با این تفاوت که سن این بچه در هر تغییر می‌کنه ولی در هر صورت اگر کمی از شخصیت واقعی خود خبر داشته باشید؛ دائما به این فکر هستید ک نکنه نویسنده شخصیتِ خودش در دوران و را روایت کرده !!! ‌ داستان بامزه‌ی رو بیان می‌کنه که به فکر دفاع از خودشه و در طول این دوران اتفاقات جالب‌تری براش میوفته، اما داستان از فصل دوم رنگ و بوی جدیدتری به خودش میگیره، جایی که و با همدیگه هم‌دانشگاهی می‌شن!!! ‌ ‌پدر در فصل اول هم حضور داشت اما در فصل دوم کم کم، شخصیت پررنگ‌تری از پسر پیدا می‌کنه و تمام ماجراها بر پایه کارهای اون اتفاق می‌افته. ‌تفاوت بزرگ این کتاب با کتاب‌های دیگر ‌ (مانند مجموعه داستان‌های ) اینه که شخصیت این داستان، پدر باحالی می‌شه و ماجرا‌ها رنگ و بوی به خودش می‌گیره. ‌ شاید به‌خاطر همینه که مهراد صدقی کتابش رو اینجوری شروع کرده : "تقدیم به همه " ‌ ‌https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
‌ ‌کتاب‌خواندن امکان آشنایی با بی‌نهایت آدم، قدم‌زدن در بی‌نهایت زندگی، شنیدن بی‌نهایت حکایت، شریک‌شدن در تجربه‌های مختلف و فراز و فرود زندگی‌هایی در زمان دور و نزدیک و حتی خیال رو به آدم می‌دهد. ‌ با کتاب می‌توانی در موقعیت‌های مختلف زندگی کنی، با انسان‌های بی‌شماری معاشرت کنی و خیلی بیشتر از فرصت محدود زندگی بشنوی، ببینی و تجربه کنی! لذت کتاب‌خواندن را از دست ندهیم. ‌ ‌ ‌ ‌‌‌ 👌🏻📚‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌‌‌ ‌به صفحه اول کتابم نگاه کردم، از همان روز بلوغ، تمام کارهای من با جزئیات نوشته شده بود. کوچک‌ترین کارها. حتی ذره‌ای کار خوب و بد را دقیق نوشته بودند و صرف‌نظر نکرده بودند. تازه فهمیدم که "فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره" یعنی چه. هر چه که ما این‌جا شوخی حساب کرده بودیم، آن‌ها جدی‌جدی نوشته بودند! غیر از کارها حتی نیت‌های‌ما ثبت شده بود. آن‌ها همه چیز را دقیق نوشته بودند. جای هیچ‌گونه اعتراضی نبود. *** ، واقعیتی غیرقابل‌انکار در همه ماست، که حتما ذهن هرکدام‌ از ما را در برهه‌ای از زندگی به خود مشغول ساخته است. ممکن است روزانه سوالات بسیاری به ذهنمان خطور کند: مرگ چگونه، در چه وقت و کجا به سراغ ما خواهد آمد؟ پس از مرگ، چه سرنوشتی در انتظارمان است؟ احوال اطرافیان پس از مرگ ما چطور خواهد بود؟ ‌ آگاهی از اینکه پس از مرگ چه اتفاقاتی خواهد افتاد و یا حتی در لحظه مرگ احوالات ما چطور خواهد بود، می‌تواند بر زندگی ما در این دنیا تاثیر بسیار مهمی داشته باشد. ‌ اینکه بدانیم باید پاسخگوی تک‌تک اعمال، سخنان، افکار و حتی نیت‌هایمان باشیم، اینکه چه اعمالی موجب سربلندی و نجات ما و چه کارهایی سبب گرفتاریمان در دنیای پس از مرگ خواهد شد و بسیاری مسائل دیگر، حائز اهمیت بسیاری است؛ به‌خصوص برای ما مسلمانان که معاد از اصول دین ماست. ‌ علاوه بر آیات در خصوص و روایات فراوانی که به تشریح این اصل مهم اعتقادی می‌پردازد، افرادی که برای مدتی کوتاه روح از بدنشان جدا شده و گشت‌و‌گذاری در عالم‌معنا داشته‌اند، گزارشاتی از مشاهدات خود در این سفر بیان کرده‌اند که می‌تواند شاهد مثالی برای آموزه‌های‌دینی ما و تلنگری برای بازنگری در روند زندگی‌مان باشد. ‌ تجربیات این افراد در دنیا که اکثرا مشاهدات مشابهی داشته‌اند، با عنوان "تجربه نزدیک به مرگ یا nde# " در کتاب‌ها و مقالات مختلفی به چاپ رسیده است. ‌ کتاب ، مروری کوتاه بر تجربه خاص یکی از این افراد کشور ما است که تنها برای چند دقیقه از دنیای مادی خارج می‌شود و با التماس به این بازمی‌گردد! ‌ این کتاب کم حجم و پرمعنا، می‌تواند تاکیدی بر مباحث مربوط به و حسابرسی اعمال و نیت‌های ما در این دنیا و تلنگری برای توجه بیشتر هر کدام از ما در زندگی باشد. خوندن این کتاب رو از دست ندید👌🏻 https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌«بهشت من کنار توست» به قلم مریم بصیری در سال ۱۳۹۶ توسط انتشارات شهید کاظمی در ٢۵۵ صفحه به چاپ رسیده است. ‌ ... واژه سه حرفی که وقتی بالفعل تبدیل می‌شود جوامع را دچار اتفاقات غیرمنتظره و افراد را دستخوش تغییرات و دگرگونی می‌کند. ‌ بهشت من کنار توست زندگی دختری است که سرنوشتش با یک رزمنده گره می‌خورد؛ پیوندی که تنها ۲۳ شبانه‌روز از زندگی مشترک زوج داستان را در برمی‌گیرد اما مانند اقیانوسی عمیق است و به وصال و زندگی جاودان ابدی ختم به خیر می‌شود. مِهر یاسر چنان در دل راضیه ریشه می‌دواند که پذیرش "شهادت" همسر را برای او دشوار می‌کند. ‌ نکته جالب توجه داستان این است که از زبان شخصیت‌های مختلف روایت می‌شود و مخاطب را از زوایای مختلف با خانواده همراه می‌کند. ‌ بهشت من کنار توست، قصه بزرگ‌شدن آدم‌هاست؛ بزرگ‌شدن راضیه و یاسر در کشاکش اتفاقات زندگی...؛ جنگ که از پسرک نوجوان، مردی بزرگ و تکیه‌گاهی محکم برای خانه و می‌سازد و راضیه را از دختر پر شور و شوق عاشق به زنی محکم و گاه بی‌احساس بدل می‌کند؛ مادری که نقطه وصل خانواده و مسجد است و حتی پس از شهادت فرزندش نیز پای آرمان‌ها می‌ایستد و درسِ بزرگی و بزرگ‌منشی می‌دهد. داستان، راویِ عاشقانه‌ای آرمانی و البته دست‌یافتنی است! https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
یادداشت اختصاصی #رضا_وحید https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab
‌ ‌بگذارید ویروس بگیریم! اجازه بدهید تخیل کنید. اجازه بدهیم تصوراتمان با آهنگی از خیال‌بافی شیرین مخلوط شود و گمان کنیم ویروس کرونا بر ریه‌ها تأثیر نمی‌گذارد و به مغز وارد می‌شود. روش اثرش هم این است که مغزها دیگر تصور نمی‌کنند مملو از آگاهی و دانستن هستند و کمی به خودشان می‌آیند که «ای وای شاید معلوماتم کم است.!» آنگاه چه خواهد شد؟ ‌ این مرتبه دیگر دستور نمی‌رسد که در خانه بمانیم. اگر من مسئول جایی باشم، می‌گویم بیرون بروید و به هر وسیله‌ی ناقلی دست بکشید شاید این ویروس ملوس! وارد بدنتان شود. وقتی تست این ویروس‌تان مثبت اعلام شد دیگر باید در خانه بمانید و برای جبران آن نقصِ فکری مطالعه کنید. حتی آن شخصی که در معاملاتی املاک کار می‌کند و تنها به آگهی‌های تبلیغاتی روزنامه‌ها توجه می‌کند کتابی را باز کند و بخواند و در آن روش معامله‌ی حلال را بیابد و شاید هم کتاب گناهان کبیره، مخصوصاً فصل دروغ‌گویی، البته بعضی‌ها. ‌ راننده‌ها‌ی تاکسی هم کتابی را باز کنند و بخوانند درباره‌ی علوم‌اجتماعی و مسائل سیاسی تا شاید کمی تحلیل‌هایشان منطقی‌تر شود. صد البته که تا کنون نیز به گمانشان «مو، لای درز» تحلیل‌هایشان نمی‌رفته است. ‌ چقدر خوب می‌شود که مادرها هم این ویروس را بگیرند!. کتابی را باز می‌کنند که روش صحیح تربیت‌فرزند را آموزش داده است. دیگر متوجه می‌شوند کجا و کی از کودکان خود تعریف کنند و به او جایزه بدهند و کی و کجا او را تهدید و تنبیه کنند. ‌برای کارمندان ادارات چه قدر خوب می‌شود! ساعت‌های کارشان را کم می‌کنند و در خانه کتابی را مطالعه می‌کنند که مربوط است به راه‌انداختن کار و اینکه چقدر پسندیده است شخصی را برای یک امضاء چندین روز معطل نکنند و کار امروزشان را برای همان روز انجام دهند و معطل خودکار نو نشوند! ‌ خلاصه بگذارید تصور کنیم این ویروس اکنون به ما نشان داده است که می‌توانیم در خانه بمانیم و با موجود جدیدی که سال‌هاست در کنار ماست و هر روز از کنارش عبور می‌کنیم و جواب سلامش را نمی‌دهیم، دوست شویم. باور کنید این ویروس زیاد هم بد نیست، ماسک نزنید و دستکش هم دست نکنید، بگذارید بیمار مطالعه شوید. ‌ ‌ ‌ ‌‌‌ 👌🏻📚‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌‌ گربه عصبانی شد و دمش را محکم توی هوا تکان داد. زنبورک فرار کرد و سر جایش روی درخت برگشت. آه کشید و توی دلش گفت: «خدایا! دیدی به حرفت گوش کردم؟ تو چرا به حرف من اهمیت ندادی؟» آن‌وقت چشم‌هایش را بست و از خستگی خوابش برد. با صدای باز شدن پنجره از خواب پرید. صبح شده بود و یک دختربچه پشت پنجره بود. دخترک با مهربانی از گربه پرسید: «تو قناری من را ترساندی؟» ‌ ‌*** ‌ هر کس برای فرزند خود دنبال کتاب‌های خوب می‌گردد، به‌هیچ‌وجه نباید از آثار خانم کلر ژوبرت غافل شود. بسیار قدرتمند و پُرکار حوزه‌ی و که و هنر را در خدمت و گرفته و کتاب‌های بسیار ارزنده‌ای در این حوزه به بازار عرضه کرده است. ‌ خاص‌بودن کتاب‌های خانم فقط به داستان‌های بی‌نظیری که خلق می‌کند نیست. بلکه برخلاف بسیاری از آثار حوزه کودک و نوجوان، معمولا تصویرگری را هم خود ایشان انجام می دهد. علاوه بر این، خوبی داستان های ، این است که پیام های اخلاقی و دینی را خیلی هنرمندانه در داستان گنجانده و مستقیم توی صورت کودک نمی کوبد. ‌ «آرزوی زنبورک» هم یکی از همین کتاب‌های فوق‌العاده است. داستان این کتاب درباره‌ی زنبور کوچولویی است که دوست دارد یک کار خوب انجام دهد و را از خود راضی کند ولی وقتی فرشته‌ی مهربانی به او یک مأموریت می‌دهد که در ظاهر خیلی ساده و پیش پا افتاده است دلش می‌گیرد، اما خبر ندارد که همین کار خیلی خیلی ساده چه نتیجه‌ی بزرگی در پی خواهد داشت. ‌ ‌داستان «آرزوی زنبورک» حکمت خدا، رابطه ی علت و معلولی پیشامدها و نیز تأثیر کارهای‌خیلی کوچک در اتفاقات خیلی بزرگ را به زیبایی تمام به تصویر کشیده است. به همه‌ی این‌ها، ایجاد میل و رغبت در کودک برای انجام کارهای‌خوب و جلب رضایت خدای مهربانی که این‌قدر به فکر بنده‌هایش است را اضافه کنید👌🏻 ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
سلام سلام سلام :) سال ۱۳۹۹ مبارک امیدواریم در سال جدید لحظات آروم و پرباری رو کنار کتاب، این یار مهربان قدیمی تجربه کنید :)‌ ‌ ‌سالتون پر باشه از اتفاق‌های خوب با بهترین آرزوها‌🌷 ‌ ‌"باشگاه هواداران کتاب"
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌ ‌‌شب، درازشبی بود آن‌شب؛ هر لحظه، ساعتی! خورشید انگار در چاه خاور غرق گشته و در آن‌جا مانده بود و سر بردمیدن نداشت. گاه تب می‌‌آمد و چونان کوره‌ای سرخ، تنِ رنجورِ را می‌گداخت؛ و عرق، همچون جوی‌های باریک از آب، از روزنه‌های تن او به در می‌جست. در این حال، نفسش به شماره می‌افتاد؛ چندان که می‌پنداشت هوایی برای تنفس نیست. آنگاه روانداز را به یک سو می‌افکند و می‌کوشید تا از جای برخیزد و خویشتن را به بیرون رساند. لیک، دستان و پاهایش آن توان را نداشتند که در این خواسته، بدو یاری رسانند. پس، تا کودکش و بر که بیدار نشوند، ناتوان از هر کار افتاده بر بستر، لب به دندان می‌گزید و بی‌صدا می‌گریست. ‌ *** ‌ جذاب، خواندنی و فاخر «آنک‌ آن یتیم نظر کرده»، حاصل پژوهش‌های تاریخی بیست‌سالۀ استاد محمدرضا سرشار است که در طول سه‌سال به رشتۀ تحریر درآمده است؛ این رمان زیبا توسط انتشارات سورۀ مهر منتشر شده است و تا کنون بارها تجدیدچاپ شده و به زبان‌های مختلفی ترجمه گردیده است. ‌ ‌«آنک‌آن یتیم نظر کرده» روایتی است خواندنی و دلنشین اندکی قبل‌تر از خاتم‌النبیین تا هجرت مسلمانان به حبشه که با نثری تاریخی و نزدیک به فارسی دری به زیور طبع آراسته شده است؛ سرشار، تمام همت و ارادت و محبت خود را در این اثر به میدان تحریر آورده است تا به سهم خویش بهترین بندگان خداوند، گرامی اسلام را در قالب کلماتی وزین و مستحکم به معرفی کند. ‌ رمان آنک آن یتیم نظرکرده، دارای زاویۀ دیدی متفاوت‌تر از کتاب‌های مشابه خود است که خواننده را با نگاه‌های جدید و ممتازی از زندگانی پیامبر اسلام مواجه و آشنا می‌کند. ‌ (ص) https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/
باشگاه هواداران کتاب
#معرفی_کتاب @havadaran_ketab
👌🏻📚‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌کتاب به قلم انتشارات ‌ ‌ ‌ 👇🏻 ‌‌ کنار نشستم و‌صورت لاغر و استخوانی‌اش را بوسیدم، چشم‌های بسته‌اش را یکی،یکی بوسیدم. لب‌هایش را بوسیدم. سرم را روی سینه‌اش گذاشتم. قلبش نمی‌زد. روسری‌اش هنوز به سرش بود. چندتار مویی را که از بیرون زده بود، پوشاندم. دخترم راضی نبود موهایش را ببیند. زینبم روی کشوی سردخانه آرام خوابیده بود. سرم را روی سینه اش گذاشتم و بلندگفتم:«بِأیِ ذَنبٍ قُتِلَت» ‌ *** ‌ این کتاب تکمیل شده ی کتاب «» و سرگذشت یک دختر ۱۴ساله‌ی به‌نام میترا است که از زبان مادرش نقل می‌شود. میترا سرسختانه پای عقایدش می‌ایستد و حتی تصمیم می‌گیرد که نام خودش را به زینب تغییر دهد. ‌ او نوجوانی اهل و برنامه‌ریزی برای رشد و تعالی روح و جسم خود بوده است و از این لحاظ الگو و نمونه مناسب و قابل‌درکی برای سایر نوجوانان محسوب می‌شود. در مدرسه نیز با بسیاری از همکلاسی‌هایش بر سر عقاید خود دچار بحث و مشاجره می‌شد که در نهایت به دلیل فعالیت‌هایش انقلابی‌اش مورد خشم وکینه‌ی سازمان‌منافقین قرار گرفته و به دست آن‌ها به رسید. ‌ https://t.me/havadaran_ketab https://ble.im/havadaran_ketab https://eitaa.com/havadaran_ketab https://www.instagram.com/havadaran_ketab/