eitaa logo
کانال ماه تابان
1.3هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
11 فایل
انتشار رمان بدون اجازه از نویسنده حق الناس هست ایدی ادمین کانال. پیشنهاد و نظرات خود را بفرستید @Fatemeh6249
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اطلاع رسانی سعادت
آخرین اخبار فیلترینگ ، و♨️ 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2637955079C7e8aabe2ca https://eitaa.com/joinchat/2637955079C7e8aabe2ca 👆🏻صحبت های مهم وزیر کشور از زمان برداشتن فیلترینگ ‼️
هدایت شده از سخنان بزرگان
❌💯سردادن عجیب در مترو توسط دختر 😳😶 💢 کم حجابی که دیروز در مترو ، بر علیه اغتشاشگر ها های عجیب و غریبی سر داد 🤯(حجابش جوریه ک نیاز به گشت ارشاد داره ولی شعاراش ...) 🔻جهت کلیک کنید 👇 https://eitaa.com/joinchat/2637955079C7e8aabe2ca ⚠️ویدیو رو از دست نده/ پیشنهاد ویژه👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در این آدینه ی مهر آرزو دارم 😊 🙏 💕 از شادی آنقدر پربشید که سرریزش همه مردم دنیا رو سیراب کنه🌸🍃 💕 روزیتون آنقدر زیاد بشه که امیدی باشید واسه رسوندن روزی خیلیا🌸🍃 💕همیشه بهترینها رو داشته باشید🌸🍃 صبح آدینه تون گلبارون 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ سـلام 😊✋ صبح زیباتون بخیر ☕️😊🍁 پاییزتون پُر از عشق و محبت❤ سلامی پُـر از مهـر🧡 بر قلب هایی که جز❤️ عشـق و دوست داشتن🧡 چیزی نیاموخته اند.❤️ آدینه تـون سرشـار از شادی💛 عشق❤️ مهر🧡 و آرامش💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ 🍁در لحظه ناامیدی امیدت به خدا باشد😇 🍂دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور🍁 🌼بسم الله الرحمن الرحیم🌼
📛دیروز مہدے آقامــون فاز برداشته بود 😉 اونم با یه جالب که ±تصویرش± گذاشتم بالا🙈👆 ♨️👈 اش اینقدر ناز بود که نگو😍 عاشق خودشو کادوش شدم😻 . 🔻میگه همه هایی که میخره از کانال زیره😉👇 https://eitaa.com/joinchat/621674550C0a8b7dee6c 👙ســـت دلــــبر فقط 15هزارتومان😳👆 👙لـبـاس خـواب فقط 15 هزار تومان😳👆
هدایت شده از سخنان بزرگان
+آقامون🙈 _جون دلم خانومم😍 +آقامون عضو یه کانال شدم🙊 خیلی و لباساش میشه بیعانه بدی 5دست بخرم _20تومن؟😳 با 20تومن 5دست😑 گولم میزنی؟😏😒 +نه بوخودا😢 خودت بیا ببین 😢👇 https://eitaa.com/joinchat/621674550C0a8b7dee6c _خودم برات سفارش میدم خانومم با پسند خودم😍🙊
❲.🕊🌸.❳ ..! * روایت دختر سوری در محاصره داعشی‌ها !* پدرم اسلحه آورد خانه گفت: اگر اتفاقی افتاد و من نبودم خودتان را بکشید از پدرم پرسیدم چرا ؟؟ گفت چون اگر خودتان را نکشید داعشی‌ها بلایی سرتان میاورند، که ارزو میکنید بدنیا نیامده بودید. فردای انروز چند خانواده از خانواده‌های منطقه به دست داعش اسیر شدند، که پسرها و مردها و پیرمردها و پیرزنها را سربریده و دختران و زنان را برده بودند. اینجا بود که مجبور شدیم یک نفر از اعضای خانواده را انتخاب کنیم که اگر اتفاقی افتاد همان، همه ما را بکشد و در بعد هم خودش را بکشد.. در اخر برادرم که 12سال داشت به اصرار مادرم قبول کرد که این کار را انجام دهد. ما نه شب داشتیم و نه روز و واقعا در شدیدترین و سخت‌ترین شرایط روحی بودیم و مادرم با گریه به برادرم میگفت: که اسلحه را از خودت جدا نکن چون هر لحظه ممکن است که اوضاع جوری شود که از ان استفاده کنی و نگذاری که ما زنده به دست این داعشی‌های کافر بیافتیم. مادرم میگفت پسرم نکنه دلت به رحم بیاید که اگر دلت به رحم امد و ما را نکشتی انها به طرز فجیعی ما را میکشند. چند روزی را با این اوضاع بد و استرس شدید گذراندیم و چند روز بعد داشتم نماز صبح میخواندم که صدای شلیک گلوله در روستا شروع شد، و درگیری خیلی شدید بود، همه بیدار شدیم و برادرم اسلحه را به دست گرفته بود، مادرم گفت هر وقت بهت گفتم اول من رو بکش بعد سه خواهرت بعد هم خودت. درگیری تقریبا سه ساعت طول کشید ما دیگه ناامید شده بودیم و گفتیم که دیگه کار تمومه. در همین لحظه پدرم در را باز کرد و وارد شد. مادرم گفت چی شده!! پدرم گفت ما درگیر نشدیم، ایرانیها امدند و با داعشی‌ها درگیر شدند، و میخواهند محاصره روستا را بشکنند، تا ما را از دست این کفار نجات بدهند. یکساعت بعد محاصره شکسته شد. 🥹 خدا را شاهد میگیرم تمامی اهالی روستا با دیدن نیروهای ایرانی از خوشحالی گریه شوق میکردیم و بالاخره این کابوس حقیقی تمام شد. انروزها را هیچ وقت فراموش نمی‌کنیم که چگونه شب را به صبح و روز را به شب میرساندیم. *قدر شهدا و مرزداران و رزمندگان و مدافعان حرم را بدانیم* *شهدا شرمنده‌ایم* •✾📚 @Dastan 📚✾•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷خبرهای فوری فوری 🇮🇷 با توجه به فتنه اغتشاش گران و محدودیت دسترسی به اینستا و واتساپ و درجهت روشن شدن خبرهای فوری، موثق و مهم برای مردم 🎴شما را دعوت می کنیم به یکی از معتبرترین کانالهای رسمی خبری ایتا ✴️اطلاعات محرمانه و جدید این روزها «بدون سانسور» 👇👇 eitaa.com/joinchat/898629634C9ee73304e1 👹التماس و گریه مصی علی‌نژاد برا همراه کردن سلبریتی‌ها جهت حمایت از آشوبگرایان👇👇 http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb خیس کردن خبرنگار سعودی اینترنشنال از ترس 🤣 با اومدن رئیسی 😂 حتما ببینید 👆👆
هدایت شده از سخنان بزرگان
سلام دوستم.. من یه دختر چشم و گوش بسته‌ی روستایی بودم و فقط کله‌ام توی کتاب و درس و مدرسه بود.. تا قبل از عروسیم هیچی از شوهرداری نمیدونستم..🤦‍♀ شب عروسیم دوست متاهلم اومد و میخواس برام حرف بزنه...راستش خیلی ترسیدم همینطور تو شوک بودم که بهم گف: بیا اینجا عضو شو خجالت نکش🙈 اینجا یه زن تمام عیار میشی🤩 ...👇 http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074 ⛔️ناگفته‌های همسرداری «احکام اتاق خواب» 😜🤦‍♀👆
🔶️ داستان به جمالت نناز به تبی بند است به مالت نناز به شبی بند است ✍در گذشته جوانی زندگی می‌کرد. روزی از روزها جوان از روی دل تنگی شروع به خواندن آوازی کرد. از قضا وزیر و درباریان همان روز به بیرون شهر آمده بودند که ناگهان متوجه صدای جوان شدند. وزیر که چنین شنید شیفته صدای لطیف او شد زیرا جوان بسیار زیبا آواز می‌خواند و غم دلش هر کسی را به گریه وا می‌داشت. وزیر به دنبال جوان گشت تا اینکه به خانه جوان رسید. جوان هنگامی که وزیر و درباریان با نشان سلطنتی را دید ناگهان ترسید و گمان برد خلافی از وی سرزده است. وزیر به جوان گفت: «ای جوان نترس؛ دلیل آمدن من به اینجا صدای دلنشین تو بوده است و می‌خواهم تو را همراه خودم به دربار ببرم تا اعلیحضرت هم صدای زیبای تو را بشنود». پس جوان همراه وزیر راهی دربار شد و در آن جا برای بزرگان و شاه شروع به خواندن کرد و هرگاه آواز می‌خواند همگی برای دست می‌زدند و به پایش زر و گوهر می‌ریختند. خیلی زود جوان در شهر خود شهرتی بسیار پیدا کرد و به مجلس‌های بسیاری دعوت می‌شد و بزرگان شهر از وی می‌خواستند کمی در مجلسشان حضور یابد و اندکی برایشان آواز بخواند و اما هرکس که چنین درخواستی را از جوان داشت باید پول فراوانی به جوان می‌داد تا او برایشان اندکی آواز بخواند. و چنین بود که جوان به مرور صاحب مال فراوانی شد و به خود می‌بالید. روزی از روزها جوان برای استراحت قصد مسافرت به شهری دیگر را کرد، پس به اندازه کافی با خود پول برداشت و راهی جاده‌ها شد. شب هنگام جوان به بیابانی رسید و خواست شب را در آن جا بماند و استراحت کند تا صبح روز بعد باز هم به راه خود ادامه دهد. جوان دیگر حتی برای خودش هم آواز نمی‌خواند زیرا می‌ترسید صدایش خطشه‌ای بگیرد و یا اینکه کسی بدون آنکه به او پول بدهد در آن حوالی صدایش را بشنود. صح روز بعد که جوان از خواب بیدار شد با شگفتی دید که خبری از پول‌هایش نیست زیرا شب گذشته راهزنان بی سروصدا همه پول‌های جوان را دزدیده بودند. جوان به ناچار به شهری که در ان نزدیکی بود رفت و چون پولی نداشت برای اسبش علوفه بخرد در کوچه و پس کوچه‌های شهر با ناراحتی گام بر می‌داشت و با سوزی دلنشین آواز می‌خواند. او که تا دیروز جوانی ثروتمند بود و می‌توانست خروارها علوفه بخرد اکنون حتی پول خرید مقدار اندکی کاه را نداشت و چنین بود که او پیوسته و با آوازی بلند این عبارت را زمزمه می‌کرد: «به جمالت نناز به تبی بند است به مالت نناز به شبی بند است •✾📚 @Dastan 📚✾•
♨️ 🔥 اغتشاشگران خانمی که کاملا برهنه شده بودند ✅ عملکرد پلیس رو ببینید فیلم و تصاویر در لینک زیر 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3966500898Cf4d4c1db51