eitaa logo
کانال ماه تابان
1.3هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
11 فایل
انتشار رمان بدون اجازه از نویسنده حق الناس هست ایدی ادمین کانال. پیشنهاد و نظرات خود را بفرستید @Fatemeh6249
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از سخنان بزرگان
⭕️ دو ماه قبل ناگهان احساس ناراحتی کرد. چنان درد می کشید و حالات او چنان بود که پزشکان تشخیص دادند که درد است. او را به یک بیمارستان منتقل کردند، تحقیق بعمل آمد، معلوم شد که ندارد. معاینات هم نشان داد که نیست، اما او همچنان در تخت بیمارستان بخود می پیچید و می کرد و سراپای وجودش را نیز عرق سردی پوشانده بود. چند ساعتی وقت پزشکان را گرفت، سرانجام آرام شد، لبخندی زد و گفت: راحت شدم، پسر است!! پزشکان ابتدا گمان می کردند که با یک دیوانه سروکار دارند ولی پس از تحقیق متوجه شدند که😱👇 ...بیشتر بدانید ...بیشتر بدانید
✨﷽✨ ✍معمولاً کسانی که با طمع و درگیری نفس و امور دنیوی زندگی خود می‌گذرانند در سنّ پیری استعداد بسیار زیادی برای خواطر شیطانی دارند و با پیر شدن حریص‌تر می‌گردند. این افراد تندخو، بسیار مال‌دوست و خسیس، خرده‌گیر، اهل غُرزدن، گلایه‌ کردن، پُرتوقع، غیرمنطقی و اهل تجسس، فراری از تنهایی و نیز به نوعی کم احساس نزدیک به بی‌احساسی هستند. چون این افراد با افزایش سن، حسّ ناتوانی می‌کنند پس سعی دارند با چنین خصوصیاتی به خود القاء کنند که هنوز جوان هستند و ناتوان نشده‌اند. ولی کسانی که با معنویت و دوری از محبت دنیا زندگی می‌کنند در سنّ پیری انسان‌های با ملاطفت، بی‌حاشیه و بی‌گلایه، دست و دل باز و کم توقع و خونسرد و خوش‌اخلاقی می‌شوند. کوتاه سخن آن که با بالا رفتن سن، خصوصیات جوانی هر فرد شدت و رنگ بیشتری می‌گیرد و ترک کردن شاکله جوانی در سن پیری تا حدود زیادی غیرممکن می‌گردد، چون در سن پیری هر تغییری که انسان بخواهد در رفتار و عقاید خود بدهد نوعی خط بطلان کشیدن بر عمری از کارهای گذشته اوست که با حسّ ندامت و سنگینی از ترسِ عدم جبران خسارت همراه است و کار هرکسی نیست. برای همین در سنّ پیری هر نوع تغییر نزدیک به محال است. به همین دلیل انسان در سنّ پیری از نصیحت شدن گریزان است و دوست ندارد کسی نصیحت‌اش کند و اگر کسی نصیحت‌اش کند، می‌گوید: "تو جای بچه من هستی....." پذیرش خطا در سنّ پیری بسیار سخت است، چرا که دیگر فرصتی برای جبرانِ خطاها و مافات نیست. •✾📚 @Dastan 📚✾•
5.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فقط دونه ای 😳😳😳😳😳😳😳 🛑شعبه ۲تومنی ، ۵تومنی کیان شاپ با صدها قلم جنس ارزان و باکیفیت 🛑پرداخت درب منزل و ارسال رایگان🚚 🛑تحویل فوری چک کن دروغ بود لفت بده😳😳😡 https://eitaa.com/joinchat/3982098606C73680a6c10 تواین گرونی آدم های منصف هنوز هستن که جنسشان به قیمت قبل میدن 😳 این کانال همکارمون با خیال راحت خرید کنید ❤️❌❌❌❌❌❌
هدایت شده از سخنان بزرگان
📌خرید بدون واسطه 📌 👌نه حراج کردیم نه ورشکست شدیم فقط تمام محصولات ب قیمت تولید میفروشیم 😊😍 شمارو دعوت میکنم ب بزرگترین تولیدی مانتو شومیزدر تهران👌😍 https://eitaa.com/joinchat/3812163655Cd3729a47f1 ✅دریافت درب منزل ✅ارسال رایگان ✅فروش به صورت عمده و تک
✍️ 🍃تجسم اعمال در قبر روزى شيخ بهائى به ديدار شخصى كه از اهل معرفت و بصيرت بود و در كنار يك قبرستان در اصفهان منزل داشت مى رود. شيخ بهائى به دوستش مى فرمايد: روز گذشته در اين قبرستان كنار خانه شما امر عجيبى را ديدم كه جماعتى ميتى را در گوشه اى از اين گورستان دفن كردند، پس از چند ساعت كه گذشت و همه از قبرستان خارج شدند، بوى بسيار خوش و معطرى به مشام من خورد كه با عطرهاى دنيا قابل قياس نبود بسيار تعجب كردم كه اين بوى عطر از كجاست ؟ به اطراف نگاه كردم ، يكباره جوان زيبا رويى را ديدم كه به سمت آن قبر مى رفت كم كم از ديده گانم محو شد. طولى نكشيد كه بوى متعفن و بدى به مشام من رسيد كه از هر بوى گندى در دنيا بدتر بود، باز متعجب شدم به اطراف نگاه كردم ، سگى را ديدم كه بسوى همان قبر مى رفت و سپس ناپديد شد. همينطور بحالت تعجب ايستاده بودم كه ناگهان همان جوان زيبا از طرف آن قبر برگشت ولى بسيار مجروح و زشت شده بود. به خودم جراءت دادم كه بسوى او بروم و سؤ ال كنم ، به كنارش رفتم و گفتم حقيقت امر را براى من روشن كن . گفت : من عمل صالح اين ميتى بودم كه الان شما شاهد دفن او بوديد و من در كنارش بايد مى بودم كه ناگهان ، سگى وارد قبرش شد كه همان اعمال زشت و ناشايست او بود و چون گناهان او بيشتر از اعمال صالح او بود لذا آن سگ به من حمله كرد و مرا از قبر، بيرون انداخت ، و الان همان سگ با او هم نشين است . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•✾📚 @Dastan 📚✾•
☝️بازسازی خونه عاطفه و مجتبی رو دیدی☝️ ⛄برو ببین تو ۵۰متر چه وسایلایی چیده😍 🌈اگه خونت کوچیکه و وسایلات توش جا نمیشن یا میخوای دکور خونتو تغییر بدی حتما حتما اینجا عضو شو👇 🔮کلی عکس و از تمامی و https://eitaa.com/joinchat/3746037781Cdd1f2cbf97 👆👆👆👆👆👆
هدایت شده از سخنان بزرگان
دو اتفاق عجیب در روز های اخیر ❗️ 1⃣😳🚫 فیلم نادری از حضور زن مسیحی و مسلح به سلاح کمری در اغتشاشات چند ساعت قبل حادثه 😳 دیدن فیلم👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3559718924Ca1a4cd6bd1 👆👆😳 2⃣🚫زن بی حجاب در روز حادثه وقتی یگان ویژه رو در حال نماز میبینه... 😳 😳😳فیلم برخورد عجیب زن بی حجاب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3559718924Ca1a4cd6bd1 👆👆👆
گزارشی خواندنی از خاطرات یک مسلمان انگلیسی از زیارت ✍️لهجه غلیظ بریتیش و کفش گرانقیمت نایک که پایم بود، باعث می شد نگاه ها به من کمی با تعجب و کنجکاوانه باشد. اما همین که چشم در چشم کسی می شدم، لبخند گرمی تحویلم می داد. هر کسی سعی می کرد هر طور که شده، کاری برایم بکند. ✍️مثلا برای اینکه سبک بار باشم، چند دست لباس و اسپری و چند مدل اسنک گذاشته بودم توی کوله ام و آمده بودم. اما هیچ کدام این ها لازم نشد! در مسیر پر بود از چادرهایی که در آن می توانستی غذای گرم بخوری و با تشک و پتوی تمیز و حتی نو، استراحت کنی، حتی یک عده می آمدند و با اصرار می خواستند که اجازه دهی پاهایت را ماساژ دهند. ✍️یک بار از جمعمان دور افتاده بودم که ناگهان یک پیرمرد عرب مرا کشید کنار و نشاند روی صندلی. خم شد و بدون حرف کفش ها و جورابم را با ملایمت در آورد و یک ظرف آورد که در آن آب گرم و پر از کف بود. آرام روی پاهایم آب می ریخت و ماساژ می داد. از سنش خجالت می کشیدم، اما آنقدر خسته بودم و اینکارش آنقدر به من آرامش می داد که حرفی نزدم و گذاشتم کارش را بکند. پیرمرد اشک در چشمانش بود و لبخند می زد به روی من، و مرتب خدا را شکر می کرد که به او توفیق داده پاهای مرا ماساژ بدهد... چند کیلومتر دیگر که رفتم، مردی ایستاده بود و مردم را راهنمایی می کرد که بروند داخل یک چادر بزرگ. نماز عصر را که خواندیم، خواستم بروم بیرون که نگویند غذا بخورم. یک ساعت قبلش یک ساندویچ فلافل با سس پرتقال خورده بودم و واقعا گرسنه نبودم. اما اصرار کردند که بمانم و کمی بخورم. دویست نفر آدم داخل چادر بود و پنج نفر که خالصانه پذیرایی می کردند و لبخند از لبشان دور نمی شد. مردی که دعوتمان کرده بود داخل، با اصرار از من خواست در خانه ای که آدرسش را می دهد در کربلا اقامت کنم. نپذیرفتم. خواست به من پول بدهد، گفتم به اندازه کافی همراهم هست. خواهش کرد که یک تی شرت نو از او بگیرم تا حداقل وظیفه میزبانی از زائر امام را به جا آورده باشد... ✍️در این مسیر من کودکانی را دیدم که قدم برداشتنشان هنوز قوی و سریع نشده بود. و کسانی را دیدم که بچه به بغل راه می رفتند یا از بچه دارها می خواستند که اجازه دهند کمی هم آنها بچه شان را بغل کنند و راه ببرند. کسانی بودند آنقدر پیر که آرام آرام راه می رفتند، و بعضی ها روی ویلچر یا با عصا راه می رفتند. پیرزنی را دیدم که از جنوب عراق راه افتاده بود با ویلچر، به زائرانی که ویلچرش را هل می دادند اصرار می کرد که فقط تا زمانی اینکار را بکنند که خسته نشده اند و بعد رها کنند. می گفت که می داند نفر بعدی ای خواهد بود. می گفت اگر این سفر در اربعین را نمی آمدم هیچ جور دیگر نمی توانستم به برسم، و امیدوار بود که نه روز دیگر به کربلا برسد... سخاوت و بخشندگی کلمات خوبی نیستند برای آنچه من در اربعین دیدم! کجای دیگر در این سیاره کسی می تواند چنین چیزهایی را ببیند؟! ندیدن خود و این همه مهربانی با غریبه ها از هر جای دنیا و با هر شکل و قیافه ای؟!! ✍️بعد از هشتاد کیلومتر پیاده روی، سه روز راه رفتن و خوردن یک عالمه چای شیرین، نگاهم که به گنبد افتاد، حس کردم که بهشت روی زمین را می بینم! بعد از این سفر، قلبم طور دیگری گواهی می دهد که (ع) مردی است که قلب هر بشری را گرم می کند و هر کس با او آشنا شود، بلندی هایی از انسانیت را نشان او خواهد داد، که هرگز و هیچ کجا نخواهد دید. •✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از گسترده چمران
🤔 دوست داری محصولات مراقبتی و آرایشی طبیعی و گیاهی بسازی؟ تو خونه و با وسایل موجود در هر خونه ای 👈 انواع صابون و شامپو و کرم 👈 سرم و تونر 👈 لوازم آرایشی و... 👈 اونم با مواد طبیعی و گیاهی 🌿 ✅ بیا کانال فرمولاز تا مهندس کاشانی خیلی ساده و کاربردی بهت یاد بده 👇 https://eitaa.com/joinchat/2951544838Ce0e0785bdc .
هدایت شده از سخنان بزرگان
✅ هم سلامتی و زیبایی ✅ هم کسب درآمد در خونه 👌با فرمولاز، خودت بساز👇 https://eitaa.com/joinchat/2951544838Ce0e0785bdc .
خیییلی قشنگه زوج جوانی به محل جدیدی نقل مکان کردند . صبح روز بعد هنگامی که داشتند صبحانه میخوردند ، از پشت "پنجره" زن همسایه را دیدند که دارد لباس هایی را که شسته است آویزان میکند . زن گفت : ببین ؛ لباسها را خوب نشسته است !!! شاید نمی داند که چطور لباس بشوید یا اینکه پودر لباسشویی اش خوب نیست ! شوهرش ساکت ماند و چیزی نگفت ... هر وقت که خانم همسایه لباس ها را پهن میکرد ، این گفتگو اتفاق می افتاد و زن از بی سلیقه بودن زن همسایه میگفت ... یک ماه بعد ، زن جوان از دیدن لباس های شسته شده همسایه که خیلی تمیز به نظر میرسید ، شگفت زده شد و به شوهرش گفت: نگاه کن !!! بالاخره یاد گرفت چگونه لباس ها را بشوید ... شوهر پاسخ داد: صبح زود بیدار شدم و پنجره های خانه مان را تمیز کردم !!! *** زندگی ما نیز اینگونه است ؛ آنچه را که ما از دیگران می بینیم بستگی دارد به "پاکی پنجره" و "دیدی" که با آن نگاه میکنیم ... *زندگی ما بازتاب ذهن مان است* •✾📚 @Dastan 📚✾•
تلاش نکن که زندگی را بفهمی زندگی را زندگی کن! .. تلاش نکن که عشق را بفهمی عاشق شو! .. شبتون عاشقانه 💞💞