eitaa logo
به هوای سیل
83 دنبال‌کننده
1هزار عکس
203 ویدیو
41 فایل
سفر به پلدختر و چیزهای دیگر
مشاهده در ایتا
دانلود
آه که چه ساده اندیش بودم و یلدای امشب را درنیافتیدم... خوشا به حال شما که حواستان بود یلدای امشب آخرین یلدای قرن است. آخرین یلدای قرنِ بعد، همه مان را مور و ملخ خورده و نوه ی اقای واقفی درحالی که عصای موسی را در دست دارد اندر احوال "واو" پدربزرگش برای اهالی باغ انار می گوید. شاید هم دنبال صدای جیرینگ جیرنگ واریز فروش واو است و نوه ی آقای مجاهد مشغول پرورش کروکدیل های کشور است و گاهی به رسم تفریح جدش، سراغ تیراندازی با تفنگ بادی آن مرحوم میرود و نوه ی خانم آرمین در حالی که کتابش را امضا میکند، ننه قندون را در دست دارد و از گریه های شبانه ی آن مرحومه در کشتن هابیل می گوید و نوه ی "احد" شب ها دست در دست آشیخ غلامرضا و درویش مصطفا طی الارض می کند و تا طور سینا میرود و با نامیرای کوره چی و لوثیا و صخور وهبذول گپ و گفتی میکند و به باغ برمیگردد و نوه ی آقای ابراهیمی بالاخره از آوینی و جلال و نادر پلی به منشاء رمان (اومانیسم) زد و طرحی نو در ادبیات برانداخت و نوه ی خودم را که سیره ی مادربزرگ فقیدش را در پیش گرفت و قشر عظیمی را معتاد رمان آنلاین کرده و ملت را تا مرکز سکته پیش برده، نمیدانم چه علاقه ای به منِ مرحومه ی دست از دنیا شسته دارد که همچنان خودنویسش را نگه داشته‌ و نوه ی وهب هیچ اصلا بماند ... ان شاءالله که به مادربزرگش نرفته باشد و عاقبت بخیر شود. و آه... وآهتر... وآهترتر آنکه... این آخرین یلدا با روحانیست و چه کسی می داند سال دیگر یلدا را بدون او چگونه میگذرانیم... پس دریابید آخرین نفسهای آخرین پاییز قرن را... @ANARSTORY