eitaa logo
•﴿هَـۆاےِ حُـݭِــ❤ــێْنْ﴾•
896 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
5.9هزار ویدیو
93 فایل
﴾﷽﴿ ♡•• دَرسـَرت‌دار؎اگرسُودا؎ِعشق‌وعاشِقۍ؛ عشق‌شیرین‌است‌اگرمَعشوقہ‌توباشۍحسین:)!❤ ڪپے ازمطاݪب ڪاناڵ آزاد✨ اࢪتباط باماوشرایط🌸 https://eitaa.com/havayehosin ارتباط با ما🕊🌱⇩ @Nistamm
مشاهده در ایتا
دانلود
Hamed Zamani - Deltang [128].mp3
5.72M
سلام آقا... دلتنگم... ♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
بعضی‌وقتا‌هم دلت‌هیچکیو‌نمیخاد بجزامام‌رضا ع ...💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفقا التماس دعا :) 🙃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای خروج از ماه صفر فراموش نشه؛همه را دعا کنید بسم الله الرحمن الرحیم یا سَیّدُ یا سَیّدُ یا صَمَدُ یا مَنْ لَهُ الْمُسْتَنَدُ اِجْعَلْ لی فَرَجاً وَ مَخْرَجاً مَمّا اَنا فیهِ وَاکْفِنی فِیهِ وَ اَعُوذُ بِکَ بِسْمِ اللهِ التّامّاتِ یا اَللهُ یا اَللهُ یا اَللهُ یا رَحْمنُ یا رَحْمنُ یا رَحیمُ یا خالِقُ یا رازِقُ یا بارِیُ یا اَوَّلُ یا آخِرُ یا ظاهِرُ یا باطِنُ یا مالِکُ یا قادِرُ یا واهِبُ یا وَهّابُ یا تَوّابُ یا حَکیمُ یا سَمیعُ یا بَصیرُ یا غَفورُ یا رَحیمُ یا غافِرُ یا شَکُورُ یا عالِمُ یا عادِلُ یا کَریمُ یا رَحیمُ یا وَدودُ یا غَفورُ یا رَؤفُ یا وِتْرُ یا مُغیثُ یا مُجیبُ یا حَبیبُ یا مُنیبُ یا رَقیبُ یا مَعیدُ یا حافِظُ یا قابِضُ یا حَیُّ یا مُعینُ یا مُبینُ یا جَلیلُ یا جَمیلُ یا کَفیلُ یا وَکیلُ یا دَلیلُ یا حَیُّ یا قَیّومُ یا جَبّارُ یا غَفّارُ یا حَنّانُ یا مَنّانُ یا دَیّانُ یا غُفْرانُ یا بُرْهانُ یا سُبْحانُ یا مُسْتَعانُ یا سُلْطانُ یا اَمینُ یا مُؤمِنُ یا مُتَکَبّ‍ِرُ یا شَکُورُ یا عَزیزُ یا عَلیُّ یا ‍وَفِیُّ یا قَویُّ یا غَنیُّ یا مُحِقُّ یا اَمینُ. (آمین یا رب العالمين) التماس دعا ♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
استان فارس و شیراز فیلم اخراجی ها رو دیدید⁉️ صادق هم مثل مجید سوزوکی بود. ولادتش با ولادت_امام_صادق (ع) بود ... به همین دلیل اسمش را گذاشتند پسر خیلی شری بود، به خاطر دوستے با رفقای ناباب به زندان افتاد . البته بیگناه بود ولے تو زندان میخواست خودکشی کنه❗️ دادگاه گفته بود وثیقه ۴۰ میلیونی ببریم برای آزادیش، ولی ۴۰ میلیونی گیرمون نمیومد... وقتی فهمید، خیلی دلش شکسته شد. براے آزادیش به حضرت زینب س متوسل شد ... تو زندان، خواب (س) رو دیده بودکه ازشهید کمک خواستن. بعد از خوابش توبه میکنن❗️ برخی اطرافی ها، چشم یه آدم بد به او نگاه میکردیم ولی نمیدونستیم در توبه همیشه بازه در عین ناباوری نامه آزادیش رو خوندن❗️ بعد آزادیش گفت: من میرم سوریه. خانواده ش راضی نمیشدن، به بقیه میگفت رضایت خانواده م رو بگیرین. بالاخره عازم شد ... چهار دوره رفت و شد فرمانده گردان شد... شجاعتش بی نظیر بود. " بچه خلاف محله هاے شیراز، شده بود سینه چاک حضرت زینب ( س)..." آخر هم اونقدر در خونه بے بے زینب ماند که امضاے را گرفت روز (ع) آسمانے شد... مدافع حرم صادق محمدزاده ♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
🌺 این موقعیت نیست که انسان را می سازد 👌👌 این انسان است که موقعیت و ثروت را خلق می کند☺️ ♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به‌توکل‌نامِ‌اعظمت.... بسمِ‌الله‌الرحمـن‌الرحیم...↻♥️
ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺷﻮﻧﺪ، ﻭﻟﯽ ... ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ "ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ "ﺷﻮﻧﺪ؛ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﻭ ﺑﺨﺸﻨﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ! ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ " ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ " ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ؛ ﺑﺎﺳﻮﺍﺩﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ! ﻫﻤﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ... ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ؛ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻋﺎﺩﺗﻪ ﺍﻣﺎ ... ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ يك ﻓﻀﯿلت ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••••••[][][]••••• |||||||•••••|||||| شهید حاج احمد کاظمی فرمانده نیروی زمینی سپاه 💠 ♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
📩 مےگفت هر ڪارے مے خواهم بكنم اول میڪنم ببينم از اين ڪار راضيه مےگفت اگر مے بينيد امام زمان از ڪاری ناراحت مےشود انجام ندهيد ♥️ ♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
حرفِ‌حساب[✋️] . دیدین‌تازگـــیآ‌همه‌جوونا ‌آرزوے‌شهادت‌دارن...؟! همـــش‌شعار همـــش‌ادعآے‌ ولے‌پسر‌جون،‌دختر‌جون... یه‌نیگا‌به‌خودتم‌کـــردے؟! ببین‌شبیهشـــے؟! ببین‌یه‌نَمه‌باهاش‌شباهت‌دارے؟! شهدا‌رو‌میگما🙃...! یه‌شهیـــد‌هیچ‌وقتِ‌هیچ‌وقت‌دل‌نمیشکنه یه‌شهیــد‌هیچ‌وقتِ‌هیچ‌وقت‌مسیرشو‌کج‌نمیکنه یه‌شهیـــد‌‌رفیقش‌ ، میخواے‌مثه‌شهدا‌بشے؟! بسمِ‌الله... (: ▪️قیافه‌و‌مد‌برات‌مهم‌نباشه؛مثه ▪️از‌پول‌و‌ثروتت‌بگذری؛مثه ▪️راستے‌میتونے‌از‌عشقت‌بگذرے؟!مثه‌ ▫️بیا‌و‌به‌خودت‌قول‌بده‌از‌این‌به‌بعددورترین‌فاصله‌رو‌با ! مثلاکیلومترها؟!فرسنگ‌ها؟! نه!!حتــے‌بیشتر‌از‌اینها...((: قشنگ‌نیست؟! ▫️بیا‌و‌به‌خودت‌قول‌بده‌چشاتو‌بدزدی ‌وقتے‌چشات‌به‌یه‌نامحرم‌میخوره... همون‌لحظه‌بگو !! ▫️بیا‌و‌به‌خودت‌قول‌بده‌دهنتو‌گِل‌بگیری‌اونجا که‌میخوادبه !! اصلا‌خلاصه‌بگم‌برات‌؟! [❗️بیا‌و‌به‌خودت‌قول‌بده‌نشے‌دلیلِ‌اشکایِ (:💔:) ♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
خوابش را دید و گفت: چگونه توفیق پیدا کردی؟ -گفت از آنچه دلم میخواست؛ ..🌿🕊 ♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
📛 🌿 یــہ ࢪوزے میرسـھ فقطـ میـــان بالا سرٺ فاٺــحہ‌میدن‌ و‌ مـــیرن...🍃 ولــــے شاید یہ روزی باشہ‌ڪـہ جاێ‌فاتحہ‌دادن و رفتن بیان برا رفاقتـ ڪردن...🙂 اینو ٺـــو میتونی تعیین ڪنے منتھا با ♡﴿شهادتت﴾🥀 " ♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹 ... 🗼پارت_بیست_و_پنجم🗼 رسیدم خونه عرشیا و رفتم داخل . 😈 یه نگاه شیطنت آمیز به سرتا پام انداخت و محکم بغلم کرد : - خوش اومدی بانوی من 😍 دوست داشتم زودتر ولم کنه دیگه از آغوش هیچ مردی لذت نمیبردم . - ممنون ، لهم کردی عرشیا !! - ببخشید 😂😂 از بس دوستت دارم ... خب خانومی بیا بشین ببینم ... کم پیدا شدی .... اون روز هرچی عرشیا زبون میریخت و خودشو لوس میکرد با بی محلی میزدم تو ذوقش ! 😕 آخر کلافه شد و نشست کنارم و دستامو گرفت تو دستش - ترنم .... چیزی شده ؟؟ چرا اینجوری میکنی؟ 😢 - چجوری ؟؟؟ - عوض شدی! انگار حوصلمو نداری ! - نه! خوبم ... چیزی نشده ... 😒 - پس چته ؟ - ببین عرشیا ... من همون روز اول گفتم این یه رابطه امتحانیه! میتونم هروقت که بخوام تمومش کنم !! - ترنم ؟؟؟ تموم کنی؟ 😢 شوخیت گرفته ؟ چیو میخوای تموم کنی ؟ زندگی منو ؟ عمر منو ؟؟ - لوس نشو عرشیا 😒 مگه دختری ؟؟ من نباشم ، کسای دیگه هستن!! 😏 - چی میگی؟؟ چرا مزخرف میگی ؟؟ کی هست ؟ من جز تو کیو دارم ؟؟ 😥 - به هرحال ... من خوشم نمیاد زیاد خودمو تو این روابط معطل کنم !! با چشمای پر از سوال و بغض زل زده بود بهم و هر لحظه دستمو محکم تر فشار میداد ... 😢 خواستم دستمو از دستش بکشم بیرون که سرشو گذاشت رو پام و شروع کرد گریه کردن !!! 😳 شوکه شدم !! دستمو گذاشتم رو سرش و گفتم - پاشو بابا شوخی کردم 😳 چرا اینجوری میکنی ؟؟ 😒 مثل دخترا میمونی عرشیا 😏 از اینکه یه مرد جلوم خودشو ضعیف نشون بده متنفرم !! 😡 سرشو بلند کرد و تو چشام نگاه کرد ... چشاش سرخ شده بود و صورتش خیس!! 😭 - ترنم باورکن من بی تو میمیرم .... خودمو میکشم !! قول بده هیچوقت تنهام نذاری ! به جون خودت جز تو کسیو ندارم ... 😭 - من نمیتونم این قول رو بهت بدم !! من نمیتونم پابند تو بشم ... 😠 اخم کرد و خواست چیزی بگه اما حرفشو خورد و روشو برگردوند ... سرشو گذاشت رو دستاش و گفت : - ترنم خواهش میکنم ..... بلند شدم و پالتوم رو برداشتم داشتم میرفتم سمت در که عرشیا خیز برداشت و راهمو سد کرد ... ♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈
🔹 رمان ... ⚜پارت_بیست_و_ششم⚜ - برو اونور عرشیا ... درو قفل کرد و کلیدو گذاشت تو جیبش ‼️ - تو هیچ جا نمیری 😠 - یعنی چی؟ 😠 برو درو باز کن !! باید برم قرار دارم ... صداشو برد بالا - با کی قرار داری⁉️ ️😡 از ترس ته دلم خالی شد ... 😨 احساس کردم رنگ به روم نمونده امّا نباید خودمو میباختم ... - با مرجان - تو گفتی و منم باور کردم 😡 میگم با کی قرار داری ؟؟ - با مرجااااان ... میگم با مرجان ... - گوشیتو بده من 😡 - میخوای چیکار ؟؟؟ - هر حرفو باید چندبار بزنم ؟؟؟ 😡 گوشی رو گرفت و زیر و رو کرد. بعدم خاموشش کرد و گذاشت تو جیبش .... - گوشیمو بده 😧 - ‌برو بشین سر جات 😡 تپش قلب شدید گرفته بودم ... حالم داشت بد میشد . رفتم نشستم رو مبل عرشیا رفت سمت کاناپه و دراز کشید ! ده دقیقه ای چشماشو بست و بعد بلند شد و نشست ... همینجوری که با انگشتاش بازی میکرد ، چنددقیقه یکبار سرشو بلند میکرد و با اخم سر تا پامو نگاه میکرد 😠 بلند شد و داشت میومد سمتم که دیگه نتونستم خودمو نگه دارم و بغضم ترکید ... 😭 دو زانو نشست جلوم و سرمو گرفت تو دستاش ... -ترنمم گریه نکن ... 😢 اخه چرا اذیتم میکنی؟؟ دستاشو پس زدم و گفتم - ولم کن .... بیشعور روانی !! 😭 - ترنم من دوستت دارم ... 😢 - ولی من ندارممممم ازت متنفرممممم برو بمییییر 😭 بازوهامو فشار داد و گفت - باشه ... میخوای بری ؟؟ - اره ؛ پس فکر کردی پیش تو می مونم ؟؟ کلید و گوشیمو داد دستم و با بغض گفت - خداحافظ عشقم ..... 😢 سریع بلند شدم و از خونه عرشیا زدم بیرون ... سوار ماشین شدم امّا حال رانندگی نداشتم ... حالم خیلی بد بود ... سرمو گذاشتم رو فرمون و هق هقم بلند شد ... 😭 خیلی تو اون چند دقیقه بهم فشار اومده بود ... نیم ساعتی تو همون حال بودم میخواستم برم که عرشیا از خونه اومد بیرون !! تلو تلو میخورد ‼️ داشت میرفت سمت ماشینش که یهو پخش زمین شد......❗️ ♡﴾ @roshangari312 ﴿♡ ┈┈••✾•🌻🍁🌻•✾••┈┈