eitaa logo
•﴿هَـۆاےِ حُـݭِــ❤ــێْنْ﴾•
897 دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
5.9هزار ویدیو
93 فایل
﴾﷽﴿ ♡•• دَرسـَرت‌دار؎اگرسُودا؎ِعشق‌وعاشِقۍ؛ عشق‌شیرین‌است‌اگرمَعشوقہ‌توباشۍحسین:)!❤ ڪپے ازمطاݪب ڪاناڵ آزاد✨ اࢪتباط باماوشرایط🌸 https://eitaa.com/havayehosin ارتباط با ما🕊🌱⇩ @Nistamm
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🌸✨🌸✨🌸✨ 🌸✨🌸✨🌸✨ ✨🌸✨🌸✨ 🌸✨🌸✨ ✨🌸✨ ❤️ 🌱 ڪار نشریه به خوبـے تمام شد و دوستے من با فاطمه سادات خواهرتو شروع... انقدر مهربان، صبور و آرام بود ڪه به راحتـے میشد او را دوست داشت. حرفهایش راجب مرا هر روز ڪنجڪاوتر میڪرد. همین حرفها به رفت و آمدهایم سمت حوزه مهر پایان زد. گاها تماس تلفنـے داشتیم و بعضـے وقتها هم بیرون میرفتیم تا بشود سوژه جدید عڪس های من... جلوه خاصی داشت در ڪادر تصاویر. ڪم ڪم متوجه شدم خانواده نسبتا پرجمعیتـے هستید. علـےاکبر،سجاد،علـےاصغر،فاطمه و زینب با مادر و پدر عزیزی ڪه در چند برخورد ڪوتاه توانسته بودم از نزدیڪ ببینمشان. برادر بزرگـتری و مابقی طبق نامشان از تو ڪوچڪتر.... نام پدرت حسین و مادرت زهرا حتـے این چینش اسمها برایم عجیب بود. تورا دیگر ندیدم و فقط چند جمله ای بود ڪه فاطمه گاهی بین حرفهایش از تو میگـفت. دوستـے ما روز به روز محڪم تر میشد و در این فاصله خبر اردوی به گوشم رسید... _ فاطمه سادات؟ _ جانم؟.. _ توام میری؟... _ ڪجا؟ _ اممم...با داداشت... راهیان نور؟... _ اره! ما چند ساله ڪه میریم. بادودلـے و ڪمےمِن و ِمن میگویم: _ میشه منم بیام؟ چشمانش برق میزند... _ دوستداری بیای؟ _ آره... خیلـے... _چراڪه نشه!.. فقط... گوشه چادرش را میڪشم... _ فقط چی؟ نگاه معناداری به سرتا پایم میڪند... _ باید چادر سرڪنـے. سرڪج میڪنم،ابرو بالا میندازم.. _ مگه حجابم بده؟؟؟ _ نه!ڪے گفته بده؟!...اما جایـے ڪه ما میریم حرمت خاصـے داره!در اصل رفتن اونها بخاطرهمین سیاهـے بوده...حفظ این ... و ڪناری از چادرش را بادست سمتم میگیرد دوست داشتم هرطور شده همراهشان شوم. حال و هوایشان رادوست داشتم. زندگےشان بوی غریب و آشنایـے از محبت میداد... محبتـےڪه من در زندگے ام دنبالش میگشم؛حالا اینجاست... دربین همین افراد. قرار شد در این سفر بشوم عڪاس اختصاصـے خواهر و برادری ڪه مهرشان عجیب به دلم نشسته بود. تصمیمم را گرفتم... .‌‌.‌.