eitaa logo
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
2.8هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
2.1هزار ویدیو
58 فایل
اُدع إلى سبیلِ ربکَ بالحکمةِ والمَوعظةِ الحسنه(نحل.125) ❤️شعار ما: خانواده امن و آرام. مهارت همسرداری تحت اشراف مشاور ازدواج و خانواده: #مهدی_مهدوی نوبت‎دهی مشاوره: (صبورباشید) @Admin_hava گروه تبلیغ: https://eitaa.com/joinchat/2501836925C9798fab0cf
مشاهده در ایتا
دانلود
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
🍁 🔴 رمان  ســارا پارت سی و ششم _ دکتر غلط کرده، سارای من داره نفس میکشه، زنده است! _ زنده است،
🍁 🔴 رمان ســارا پارت سی و هفتم اون آقایی که میدونستم امام علی (علیه السلام) بود.گفت: _ مراقب چشمات باش. به مادرت هم بگو اینقدر منو به حسینم قسم نده! لبهاش تکون نخورد، اما فهمیدم که این جملات رو بیان کرد. و دوباره درده بدی احساس کردم. یه سنگینیه خیلی بد! انگاری به کل بدنم وزنه 100تنی بسته بودن، روی تخت بودم! دوباره دورو برم پر بود از پرستار و دکتر. فهمیدم، گویا برای باره چندم ایست قلبی کرده بودم! عجیب بود که احمد رو ندیدم! البته قطعا دکترها بیرونش کرده بودن! اما عجیب بود میتونستم ببینم، از دردی که حس میکردم، مطمئن بودم خودمم، زنده ام، اما چطوری میتونستم ببینم؟ نا خودآگاه دست چپم رو بلندکردم ببینم میتونم تکونش بدم! آره تونستم! در همین حال بود که همون پرستار که اسمش نازنین بود، با تعجب منو دید... _ تو الان چیکار کردی؟ دست چپت رو بالا آوردی؟ تو الان داری منو میبینی؟ لبخندی زدم و گفتم بله، دکتر از شنیدن صدام اومد سمتم. تعجب کرده بود، قیافه اش طوری بود انگار اشتباه شنیده! یهو دکمه روپوشش رو باز کرد گفت، زیرپوشم چه رنگیه؟ _ آبی تیره، و یه تاره مو هم روی سینه اتونه دکتر به زیرپوشش نگاه کرد. تاره مویی که معلوم بود موی خودش بوده و کوتاه رو بر داشت... _ این معجزه است... بعد ها فهمیدم اون شبی که شفا گرفتم شب 21 ماه رمضون بوده! ادامه دارد.... رمان اختصاصی کانال حوای آدم کپی فقط با لینک (فوروارد) 💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕 ❤️ @havayeadam 💚
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
🍁 🔴 رمان ســارا پارت سی و هفتم اون آقایی که میدونستم امام علی (علیه السلام) بود.گفت: _ مراقب چش
🍁 🔴 رمان ســارا پارت سی و هشتم تو این مدت شاهد وفاداری احمد نسبت به خودم بودم. از دوست و آشنا تا فامیل همه میگفتن، دکترا قطع امید کردن ازش، به فکره خودت باش! اما اون هنوز ته دلش امیدوار بود.. اون تو تمام این مدت 8ماه پیشم بود، باهام حرف می‌زد. بعدها که بهش گفتم من دا‌شتم میدیدمت و تمام حرکاتش رو مو به مو تعریف کردم، اصلا باورش نمیشد! اما از طرفی خوشحال بود که زحمات این مدتش رو من دیدم. از پرستارها خواستم احمد رو صدا بزنن، میدونستم قطعا بیمارستانه. احمد اولین نفر بالای سرم اومد.با گریه دوید سمتم، بغلم کرد. مدام دست و صورتم رو میبوسید. هیچکدوم حرف نمیزدیم. دوست داشتیم فقط از وجوده هم لذت ببریم، وقت واسه حرف زدن هست! بعد از رفع دلتنگی از مامان و بابام پرسیدم، اونجا چیزی بهم نگفت و گفت حالشون خوبه، اما بعدا فهمیدم بابا اونقدر شبه 19ماه رمضون گریه میکنه و التماس خدا و امام علی رو میکنه که از حال میره و میبرنش بیمارستان. مامان هم بعدا تعریف کرد که امام علی رو قسم داده به حسینش که تو رو برگردونه! اون روز که من به هوش اومدم مامان پیشه بابا خونه مونده بود ، احمد هم جلوی خودم زنگ میزنه بهشون و خبر به هوش اومدنم رو میده! اونقدر هیجان زده میشن که میخوان بیان بیمارستان، اما احمد نمیذاره و میگه خودم میارمش پیشتون.. بابا تا مرز سکته رفته بوده، بخاطره همین مامان قبول میکنه. به طرز معجزه آسایی حالم خوب بود. فردای همون روز مرخص شدم و احمد منو برد خونه پیش پدر و مادرم... وقتی چشمم افتاد بهشون، همه از خوشحالی گریه میکردیم. بابا هنوز ناخوش بود، سِرُم دستش بود. 10 روزی گذشت، خداروشکر هم من حالم خوب بود و هم بابا.. تا اینکه... ادامه دارد... رمان اختصاصی کانال حوای آدم کپی فقط با لینک (فوروارد) 💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕 ❤️ @havayeadam 💚
🚩 همه اقشار در راه ارزش های اسلامی، خون! بها میدهند و این مظلومیت ها و خون ها است که حقانیت را پایدار و مشروعیت را مستدام میکند شهید غیرت شهید روحانیت شهید امنیت اللهم عجل لولیک الفرج 😢 💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕 ❤️ @havayeadam 💚
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
🍁 🔴 رمان ســارا پارت سی و هشتم تو این مدت شاهد وفاداری احمد نسبت به خودم بودم. از دوست و آشنا تا
🍁 🔴 رمان ســارا پارت سی و نهم تا اینکه احمد پیشنهاد داد بجای گرفتن عروسی بریم کربلا.. پیشنهاد معقولی بود، برای شروع یه زندگی چی از سفر کربلا بهتر؟ منم از خدا خواسته قبول کردم. بعد از اینکه از کربلا برگشتیم، زندگیمونو شروع کردیم. زندگی فراز و نشیب داره، دعوا و آشتی داره، اما در نهایت ما دلهامون برای هم می تپید. با اومدن دخترمون بعد از یه سال، خوشبختیمون تکمیل شد. خداروشکر خونواده احمد واقعا خونواده خوبی بودن، بیشتر از قبل تو دلشون جا گرفته بودم. بعضی شبا خواب اون اتفاقاتی که تو عالم ماورا دیده بودم رو میبینم، خوشحال بودم از اینکه خدا اینقدر هوامو داره و بهم فرصت داده عاشقی کنم ، فرصت مادر شدن رو بهم داد. مراقب چشمهام هستم، چون امام علی ازم خواست مراقبشون باشم، به جرأت میتونم بگم این چشمها دیگه چیزهای ممنوعه ارو ندید! چون هدیه امام علی هستن! باید امانت داره خوبی باشم تا سربلند بشم. احمد سرکاره ، ریحانه دخترم 18 سالشه و الان رفته کلاس کنکور... ریحانه، یه دوقلو برادر داره. کلاس سوم ابتدایی هستن، اونها هم الان خونه مامان مرضیه هستن. دیشب که رفتیم خونشون، اونجا موندن. تو خونه تنها بودم، حوصله ام سر رفت، گفتم داستان زندگیمو بنویسم، که بعد از مرگم داستانم باقی بمونه! پایان فصل اول... رمان اختصاصی کانال حوای آدم کپی فقط با لینک (فوروارد) 💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕 ❤️ @havayeadam 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 واکنش جالب به دختر محجبه... تعیین مرز است... 💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕 ❤️ @havayeadam 💚
13.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
استفاده‌ای جالب و دیدنی از تن ماهی به عنوان اجاق را مشاهده می‌کنید که درنبود اجاق می‌توانید از این روش استفاده کنید. 😲 💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕 ❤️ @havayeadam 💚
💕 برای تمام مجردهای حوای آدم در سال جدید این اتفاق قشنگ رو آرزومندیم 😊 💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕 ❤️ @havayeadam 💚
🤍 هفت 4. از روی همدلی صحبت کنید: در گفتگو با همسر خود، از روی همدلی و با توجه به حس و نیاز او صحبت کنید. به جای این که فقط به دنبال تأیید نظر خود باشید، به نظرات و احساسات همسر خود نیز توجه کنید. ادامه دارد... 💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕 ❤️ @havayeadam 💚
🌹 ❤️ بر همه اساتید و معلمین در همه سطوح علمی و آموزشی مبارک باد خداوند روح آیت الله شهید مطهری را غرق رحمت کند 🌹 💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕 ❤️ @havayeadam 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 ❤️ بر همه اساتید و معلمین در همه سطوح علمی و آموزشی مبارک باد 👏🏻🎉🎊🎁🌹🌱❤️🌸👏🏻🎉🎊🎁🌹🌱❤️🌸 💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕 ❤️ @havayeadam 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سخته ولی باید کار کنید! دوستانِ طلبه رفته بودند پیش آقا که اجازه بده بریم سوریه شهید بشیم. آقا گفته بود اگر مَردید که جهاد فرهنگی خیلی سخت‌تر از جهاد نظامی است، بایستید و کار کنید. جناب استاد مرحوم فرج‌نژاد روزت مبارک 🌹 💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕 ❤️ @havayeadam 💚
19.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 چاقو تو رو نکُشت حمیدرضا 😔🔪 روایت متفاوت از لحظه شهادت 💞 دورهمی حــواے آدمی ها 🌱💕 ❤️ @havayeadam 💚