eitaa logo
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
2.4هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
اُدع إلى سبیلِ ربکَ بالحکمةِ والمَوعظةِ الحسنه(نحل.125) مطالب کانال: همسرداری، خانواده امام زمانی تحت اشراف مشاور ازدواج و خانواده، حجت‌الاسلام #مهدی_مهدوی نوبت‎دهی مشاوره: @Admin_hava ادمین تبلیغ،تبادل: https://eitaa.com/joinchat/2501836925C9798fab0cf
مشاهده در ایتا
دانلود
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
🌸 #رمان_دختران_آفتاب #فصل_ششم و #فصل_هفتم #پارت_سی_و_هشتم پس اگر موقعيتي برامون پيش بياد كه از
عاطفه اومد كنارم - تو چطوري خانم گل؟ خوش مي‌گذره؟ - قربون تو! بدون تو كه اصلاً خوش نمي گذره. - چه عجب بالاخره يكي جواب ما رو دُرست داد! راستي چرا نيومدي تلفن بزني خونه تون؟ - آخه من دلم براي داداشم تنگ نشده بود! رفت! ولي قبل از اين كه بره گفت: - اگه نمي خواين با آدم حرف بزنين، درست بگين ديگه! چرا كاسه كلّه مي‌دين دست آدم؟! دلم مي‌خواست بهش بگم كسي خونه مون نيست. بگم اصلاً نمي دونم مادرم كجاست، رفته قهر! اون هم بعد از اون دعواي مسخره! دعوايي كه مدت‌ها بود مهمان هميشگي خانه ما شده بود. ولي اين آخري نقطه اوج همه اش بود. كار مادر فقط بهانه شروعش بود. سر ميز شام بوديم. مادر گفت: امروز دوباره صفوي زنگ زد مي‌خواست ببينه من چه تصميمي گرفتم؟ منم گفتم كه مي‌رم. بابا قاشق را كه تا نيمه‌هاي راه آورده بود، كمي نگه داشت. سرش را تكان داد، زير لب غرغري كرد و گفت: - دوباره شروع نكن مستانه! مادر همان طور كه سيگارش را آتش مي‌زد و سيگار لاي لب هايش بود، جواب داد: - تمام نشده بود كه از نو شروع بشه. من گفته بودم اين كار رو مي‌گيرم، تصميم هم دارم كه بگيرم. حتي اگر قرار باشه به خاطر اين كار، سه ماه از خونه برم. بابا قاشق را در ميان زمين و هوا رها كرد: - لااله الاالله! دوباره شام رو به دهنمون كوفت كرد! قاشق خورد به ظرف چيني و تقّي صدا كرد. برنج‌ها ريخت بيرون بشقاب. - خانم ما صحبت هامون رو كرديم. شما گفتي كه به خاطر اين پروژه بايد سه ماه بري مسافرت! من هم گفتم نمي شه بري. حالا هم بيش از اين بحث نكن، بذار يه لقمه خوش از گلومون بره پايين و بعد با خيال راحت كپه مرگمون رو بذاريم، فردا صبح كلي كار داريم. مادر با خونسردي دود سيگار رو داد بيرون: - اِ! فقط شما كار دارين؟! فقط شما بايد به كارهاتون برسين؟! و آرام آرام صدايش بالا رفت: - فقط شما بايد يه لقمه خوش از گلوتون پايين بره؟! شما بايد راحت بخوابين؟! شما بايد راحت باشين؟ به آرزوهاتون برسين، پيشرفت كنين، مسافرت برين، با دوست هاتون بگردين؟ فقط شما؟! فقط شما...؟! همه چيز مال شما؟! بابا با حالتي عصبي، بشقاب‌هاي جلويش را كنار زد: - من كي گفتم همه چيز مال من؟! من كه چيز غير ممكني ازت نخواستم! گفتي فيلم جديدي كه ازت دعوت كردن توي بندر عباسه. گفتي بايد سه ماه از من و بچه‌ها دور بشي... مامان پُك عميقي به سيگارش زد: - گفتم اين مهم ترين كار زندگيمه! همون كاري كه مدت‌ها آرزويش رو داشتم. همون كاري كه سال‌ها خوابش رو مي‌ديدم. گفتم با اين كار من به تمام آرزوهام مي‌رسم. گفتم همين الان ده تا هنرپيشه ديگه كمين كردن كه اين كار رو از دست من قاپ بزنن! بابا در حالي كه دست هايش را با آهنگ «بله» ها مي‌كوبيد روي ميز، گفت: - بله! بله! همه اين‌ها رو گفتي. من هم گفتم نه! و بعد يكهو فرياد كشيد: - خواهش مي‌كنم اون لعنتي رو خاموش كن. بعد يواش تر گفت: - دستِ كم سر ميز شام نكش! مامان با حواس پرتي سيگارش را فرو كرد توي ظرف سوپ: - همين؟! به همين راحتي گفتي نه؟! فكر مي‌كني به همين راحتي مي‌توني با سرنوشت و آينده من بازي كني؟ فكر مي‌كني من مي‌ذارم؟! بابا با كلافگي دست هايش را بلند كرد. لحنش ملتمسانه بود: - اين قدر همه چيز رو بزرگ نكن مستانه! خواهش مي‌كنم يه خرده عاقل باش! بابا اين هم كاريه مثل بقيه كارهات! فقط فرقش اينه كه تو رو از خانواده ات جدا مي‌كنه، من هم به همين دليل مي‌گم اين كار رو قبول نكن. مامان كلافه و سرگردان نگاهي به من كرد. بعد به بابا و دوباره به من: - دوباره حرف خودش رو مي‌زنه. مي‌گه كاريه مثل بقيه كارهام! هر چي من مي‌گم چه قدر برايم اهميت داره، باز هم حرف تو گوش اين مرد نمي ره! بابا با مشت كوبيد روي ميز و فرياد كشيد: - خيلي خب! اصلاً شاهكار جهانيه! بزرگ ترين شاهكار تاريخ سينما! ولي به چه قيمتي؟ به قيمت از دست دادن خانواده ات! مادر سعي كرد خودش را كنترل كند. مي‌دانست اگر عصباني شود، دوباره به هيچ جايي نمي رسند: - ببين حالا كي داره مسئله رو بزرگش مي‌كنه؟ كي گفته من مي‌خوام خانواده‌ام رو از دست بدهم، يا از اونا جدا بشم؟! من فقط سه ماه از تهران دور مي‌شم. تازه هر پانزده روز يه بار هم مي‌تونم با هواپيما بيام و به شما سر بزنم! - خب همين ديگه! مگه مي‌خواستي چي كار كني؟ خونه رو با ديناميت منفجر كني؟! همين كه مي‌خواي سه ماه ما رو رها كني بري، براي داغون كردن خانواده ات كافي نيست؟! نمي گي توي اين سه ماه اين دختر بدون تو بايد چيكار كنه؟ مادر لبه‌هاي ميز را گرفت... ادامه دارد.... 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
‌ 🌹حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: « در دوران پس از انقلاب، جوشش عشق به فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها در دل این امّت بسیار زیاد شده‌است. نام آن بزرگوار، توسّل به آن، در جبهه‌ها بود، در دوران جنگ بود، در دوران صلح و سازندگی هم هست، در آمادگیِ در مقابله با دشمنان هم بحمدالله‌ست.» ➡️ ۱۳۷۳/۰۹/۰۳ ‌‌ سلام الله علیها ‌ 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
🌸 اگر زن ها واقعا به فکر زندگی شون باشند به این توصیه های رسول خدا (ص) عمل می کنند: رسول خدا (ص) فرمود : يك زن صالحه‌ى شايسته بهتر است از يك هزار مرد ناصالح و هر زنى هفت روز همسرش را خدمت كند خدا هفت در جهنم را بروى او به بندد و هشت در بهشت را برويش باز كند از هر درى كه بخواهد وارد بهشت شود. ✅ البته این خدمت به معنای این نیست که ، فقط هفت روز باشه و بقیه اش نباشه! و موجب شود که شوهر از او ناراضی باشد. بلکه این خدمت زمانی این اجر را دارد که همسر همواره از زن راضی باشد وَ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ : اَلْمَرْأَةُ اَلصَّالِحَةُ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ رَجُلٍ غَيْرِ صَالِحٍ وَ أَيُّمَا اِمْرَأَةٍ خَدَمَتْ زَوْجَهَا سَبْعَةَ أَيَّامٍ غَلَقَ اَللَّهُ عَنْهَا سَبْعَةَ أَبْوَابِ اَلنَّارِ وَ فَتَحَ لَهَا ثَمَانِيَةَ أَبْوَابِ اَلْجَنَّةِ تَدْخُلُ مِنْ أَيْنَمَا شَاءَتْ . إرشاد القلوب , جلد۱ , صفحه۱۷۵ 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
‌‌ رهبر انقلاب: "روز ولادت فاطمه‌ی زهرا (سلام‌الله‌علیها) را روز زن و روز مادر نام‌گذاری کرده‌اند؛ میشد گفت روز رهبر یا روز والاترین انسان، اشکالی نداشت؛ امّا امروز نیاز جامعه‌ی ما به این است که بداند مادری یعنی چه؟ زنِ خانه بودن و کدبانو بودن یعنی چه؟ فاطمه‌ی زهرا با آن مقام و عظمت، یک خانم خانه‌دار است؛ یکی از شئون همین عظمت عبارت است از همسر بودن یا مادر بودن و خانه‌داری کردن." 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
#رمان_دختران_آفتاب #فصل_هفتم #پارت_سی_و_نهم عاطفه اومد كنارم - تو چطوري خانم گل؟ خوش مي‌گذره؟
مادر لبه‌هاي ميز را گرفت: - چه طور شد كه سالي يكي دو ماه ما رو رها مي‌كردي، مي‌رفتي ماموريت طوري نبود؟ چه طور همون اول زندگيمون موقعي كه مريم يك سالش بود، شش ماه ما رو توي تهران تك و تنها رها كردي رفتي آلمان دوره ببيني، طوري نبود. ولي حالا اين سه ماه كه من براي كار به اين مهمي قراره ازتون دور بشم و تازه شما هم احتياج زيادي به من ندارين، اين قدر مهم شده؟! بابا با تعجب به مادر خيره شد: - من به خاطر شماها رفتم! به خاطر كارم! مادر با لحني پيروزمندانه گفت: - خب منم دارم به خاطر كارم مي‌رم. مكثي كرد و يواش تر گفت: - و به خاطر شماها! بابا با عصبانيت از جايش بلند شد: - ولي وضعيت من با تو فرق مي‌كنه! چرا نمي خواي اين رو بفهمي مستانه؟! مادر با لحني عصبي و در حالي كه بغض گلويش را گرفته بود، جواب داد: - چرا مي‌فهمم! مي‌فهمم! تو مردي و من زن! پاكت سيگار را درآورد. مي‌خواست سيگار در بياورد، ولي دست هايش مي‌لرزيد: - هميشه همين طور بوده. تو مرد بودي و من زن! تو آقا بودي و من كنيز! تو هر كاري دلت خواسته كردي، ولي من هميشه بايد به حرف تو باشم. تو حق داري پيشرفت كني، ولي من نه! آخه چه فرقي بين من و تو هست! آخرش هم نتوانست يك نخ سيگار از پاكت دربیاورد؛ از بس دست هايش مي‌لرزيد. بابا با ناراحتي و تاسّف به دست‌هاي مادر نگاه كرد و بعد به من. نگاهش ملتمسانه بود. شايد از من كمك مي‌خواست. ولي من مدت‌ها بود كه ياد گرفته بودم فقط تماشاگر باشم. فقط تماشاگر! بابا فرياد كشيد: - ولش كن اون زهر مار رو! چه قدر مي‌كشي؟! مادر با عصبانيت پاكت سيگار را به گوشه اتاق پرتاب كرد. بغضش تركيد. گريه كنان دويد توي اتاق خواب و محكم در را به هم كوبيد! سرم درد گرفته بود. چهار روز بود كه فكر مي‌كردم و به هيچ جا نمي رسيدم. «بالاخره حق با كيه؟ تكليف ما چي مي‌شه؟ يعني ممكنه مادر طلاق بگيره؟» آمدم مسافرت كه از اين فكر و خيالات رها بشم. باز هم فايده اي نكرد. بعد از بحث‌هاي داخل اتوبوس، همه چيز از نو شروع شد. «فرق بين پدر و مادر چيه؟ چرا مادر بايد از پدر اجازه بگيره؟ چرا نمي تونه پيشرفت كنه؟ چرا اختيارش دست خودش نيست؟ شايد براي اين كه زن‌ها از مردها پايين ترند.» رفتم طرف پنجره اي كه رو به خيابان بود. «اگه زن و مرد مساوي باشند چي؟ آن وقت مادر مي‌تونه ما را رها كنه و بره؟! بره پيشرفت كنه! حرف‌هاي مادر و راحله چقدر به هم شبيه است. ولي من كه از حرف‌هاي مادر سر در نمي آرم؛ يعني هيچ وقت حرف هايش را درك نكرده ام. شايد راحله بتونه كمكم كنه.» راحله يكي-دو متر با من فاصله داشت. كتاب مي‌خواند. «يعني اين راحله اي كه مرتب سرش توي كتابشه، يا من، يا فاطمه از آن پسري كه توي خيابان ول مي‌گرده و مزاحم مردم مي‌شه، پايين تريم؟ نيستيم؟ چرا بابا مي‌تونه ما رو تنها بذاره و مسافرت بره، ولي مادر نمي تونه؟ شايد هم واقعاً حق با مادر باشه. شايد اگر دقيقاً بفهمم او چي مي‌خواد و چي مي‌گه، من هم به او حق بدم. پس بايد اول حرف‌هاي راحله رو بفهمم! شايد اگر كتاب‌هاي او رو بخونم، بفهمم؟!» رفتم كنار راحله. موقعي كه نشستم، سرش را از روي كتاب بلند كرد و لبخندي زد! براي اين كه چيزي گفته باشم، پرسيدم: - چي مي‌خوني؟ - كتاب جنس ضعيف! از « اوريانا فالاچي»! - كي هست؟ - اوريانا فالاچي؟! نمي شناسيش؟! يكي از معروفترين زن‌هاي دنياست و شايد معروف ترين خبرنگار دنيا. نفس عميقي كشيد و بعد با حسرت گفت: - يكي از همون زن‌هايي كه روي مردها رو كم كرده. گفتم: - پس خبرنگاره! با اشتياق گفت: - زن خيلي زرنگيه! از اون زن‌هاي ماجراجو كه به بيشتر نقاط دنيا سفر كرده و كتاب‌هاي زيادي نوشته! با خيلي از مردهاي قدرتمند دنيا هم مصاحبه كرده. فكرش رو بكن، يه زن از يه گوشه دنيا بلند مي‌شه، مي‌ره با اكثر مردهاي قدرتمند و سياستمدار دنيا مصاحبه مي‌كنه و چنان اون‌ها رو سوال پيچ مي‌كنه كه گاهي وقت ها گير مي‌افتن و جوابي ندارن. براي همين هم خيلي از همين مردهاي پر مدعا ... ادامه دارد .... 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
آخرین پیام هر شب و یک فرصت واسه فکر کردنه، یادت باشه😉 در گوشی امشب: کسی که بخواد زندگی کنه راهش رو پیدا میکنه! ولی کسی که نخواد، راه رفتن رو ! مواظب حق الناس باشیم! 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
🌻🍂🌻🍂🌻🍂🌻🍂🌻🍂🌻🍂🌻🍂🌻🍂 🌻🍂🌻🍂🌻 🌻🍂🌻 🌻 🌹روزی به حکیمی گفتند : ✨کتابی در زمینه اخلاق معرفی کنید 🌹فرمود: لازم نیست یک کتاب باشد ✨یک کلمه کافیست که بدانی: ❤️"خــدا می بینــد"❤️ 💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
💑 در جمع با همـسرتان بحث نکنـید! ✍حتی اگــر صحبتی پیش آمـــد که باعث دلخوری شمـــا شد، باز هم به روی خودتان نیاورید تا در موقع مناسب با همــسرتان در میان بگذارید. بحثی که جلوی جمع شروع شود، پایانش دیگر دست شما نخواهد بود... شما فراموش می كنيــــد امــــا د‌‌‏یگـــران نه! 💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
شنونده ی خوبی باشیم. هنگامی که همسرمان با ما صحبت می‌کند حتی‌الامکان به چشمان او نگاه کنیم و یا با اشاره و سرتکان دادن نشان دهیم که به حرف‌های او توجه داریم. 💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
⚙🔩 "معجزه‌ای به نام تشکر!!!"😍 ❣ اگر بعد هرکار کوچکی زن و شوهر از یکدیگر سپاسگزاری کنند؛ زندگی سرشار از عشق و محبت خواهد شد. 🔹 چه پیامکی🌹 🔸 چه حضوری 🌹 🔹 چه در جمع خانوادگی🌹 🔸 چه جمع دوستانه و اقوام🌹 🔺 لطفا تشکر کردن از همسرتان را فراموش نکنید!🤗 💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
❤️ مردان نیاز دارند دوست داشته شوند❤️ اگر یک مرد احساس کند از سوی همسر مورد بی محبتی قرار گرفته، ممکن است به فرد دیگری متمایل شود تا رضایت او را جلب کند. برای پرهیز از این موضوع زنان باید نیازهای عاطفی همسر خود را درک کنند و برای رفع نیازهای وی بکوشند. 💞 به ڪآناڷ همسرداری حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
تو تنها دلیلی هستی ...❣ که من بخاطرش ❣ نفس میکشم 😍😘💕 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
#رمان_دختران_آفتاب #فصل_هفتم #پارت_چهلم مادر لبه‌هاي ميز را گرفت: - چه طور شد كه سالي يكي دو
براي همين هم خيلي از همين مردهاي پر مدعا از اين زن حساب مي‌برن و با احترام ازش ياد مي‌كنن. اين كتابش هم شرح سفرش به كشورهاي بزرگ دنيا مثل ژاپن، آمريكا، هند و فرهنگ‌هاي مختلفه. رفته و راجع به بدبختي‌ها و ظلم‌هايي كه به زن‌ها مي‌شه، تحقيق كرده. گفتم: - تو فكر مي‌كني با اين حرف‌ها چيزي عوض مي‌شه؟ - منظورت رو نمي فهمم! - منظورم اينه كه فكر مي‌كني با اين حرف‌ها و كتاب‌ها چيزي از اون ظلمي كه به قول تو داره توي تمام دنيا به زن‌ها مي‌شه، كم مي‌شه؟ يا فكر مي‌كني با اين كه اوريانا فالاچي بره و با چند تا مرد خود خواه و مستبد به قول تو، مصاحبه كنه و شايد هم اون‌ها رو گير بندازه، مي‌تونه انتقام اون ظلم‌هايي رو كه مي‌گي به زن‌ها شده بگيره؟ راحله چند لحظه فكر كرد. سرش را تكاني داد و با تاسف گفت: - نه! ممكنه نتونه هيچ كدوم از اون كارها رو بكنه، ولي حداقل مي‌تونه به امثال من و تو و اون خانم‌هايي كه الان اون جا نشستن و وقتشون رو تلف مي‌كنن، ديروز هم خودشون رو با اين حرف راضي كردند كه نبايد توقعي از زن‌ها و خودمون داشته باشيم، نشون بده كه خير! يه زن مي‌تونه پا به پاي مردها حركت كنه و گاهي هم از اون‌ها جلو بيفته. گفتم: - يعني تو واقعاً اعتقاد داري كه هيچ فرقي بين مرد و زن نيست؟! - معلومه كه نيست! پس فكر كردي من شعار مي‌دم يا اَدا در مي‌آرم؟ ديروز هم گفتم اون چيزي كه ما به نام فرق زن و مرد مي‌شناسيم، واقعيت نيست!، تلقينيه كه در طول تاريخ به هر دو جنس شده. به همين دليل هم در هر موقع از تاريخ يا هر جايي از زمين كه زن‌ها از اين تلقين دور مانده اند، عكس اين قضيه اتفاق افتاده. - يعني چه؟ - الان برات توضيح مي‌دم. ولي اول صبر كن بقيه بچه‌ها رو كه ديروز حرف منو قبول نمي كردن، صدا بزنم. فكر مي‌كنم مثال خوبي گير آورده باشم كه جواب حرف اون‌ها باشه. بعد رو به فهيمه كرد كه داشت با «ديكشنري» سرو كله مي‌زد: - فهيمه! بلند شو بيا كه يه چيز خيلي ماه برات گير آوردم. حتماً بايد ببيني! بعد هم سميه و عاطفه را صدا زد. من هم ثريا و فاطمه را كه با هم گپ مي‌زدند صدا كردم. ثريا كمي غرغر كرد. انگار حال و حوصله اين بحث‌ها را نداشت. ولي فاطمه كه آمد، او هم راضي شد بياد. شايد براي اين كه تنها نماند. همه كه نشستند، راحله نگاهي به همه كرد و گفت: - يادتونه ديروز گفتم اين چيزي كه به ضعف و نقص زن‌ها معروفه، واقعيتي نداره و صرفاً چيزي خياليه كه در همه زمان‌ها به زن‌ها تلقين شده و آن‌ها هم باور كردن؟ البته شما هم حرف من رو قبول نكردين! اوريانا فالاچي، نويسنده اين كتاب ضمن تحقيقي كه در مورد وضعيت زن‌هاي مالزي مي‌كرده، به گروهي از زنهاي مادر سالار برخورده كه توي جنگل و به شيوه گروهي زندگي مي‌كردن. برخوردش با اين زن‌ها شنيدنيه. راحله كمي مكث كرد. شايد منتظر بود كسي مخالفتي يا اظهار موافقتي بكنه. ولي كسي چيزي نگفت. هيچ اشتياقي در بچه‌ها ديده نمي شد. عاطفه لم داده بود روي سميه. ثريا داشت با همان زنجير طلا و قلب آويزانش بازي مي‌كرد. فاطمه و فهيمه هم به جلد كتاب نگاه مي‌كردند، كه البته سخت هم بود. چون راحله مرتب كتاب را از لبه اش به كف دستش مي‌كوبيد. بالاخره راحله شروع كرد: - در اين قسمت اوريانا فالاچي اول راجع به منطقه جنگلي كه زن‌هاي مادر سالار توش زندگي مي‌كردند، توضيح مي‌ده و بعد تعريف مي‌كنه كه با كاظم خان، يعني مترجمش، ميرن توي يكي از اين كلبه‌هاي اون دهكده كه چند تا زن هم در اون بوده اند. توي اون كلبه چشمش به چرخ خياطي و گرامافون مي‌خوره. از كاظم مي‌خواهد سوال كنه كه اين اشياء مال كيه؟ و بعد مي‌نويسه... راحله كتاب را باز كرد و از روي آن خواند: جميله جوون ترين زن حاضر، به اين، چنين جواب داد: - اين جهيزيه شوهر منه. وقتي ازدواج كرديم، آن‌ها را با خود آورد. كاظم خان پرسيد: - شوهرت كجاست؟ - خانه مادرش. - چرا خانه مادرش؟ ادامه دارد.... 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
✨﷽✨ 💚 💠چهار حدیث زیبا از صلوات ⬅️ با صدای بلند صلوات فرستادن ، نفاق را بر طرف می کند. 📗‍ ثواب الاعمال ص ۱۹۰ ⬅️ هر کس یک مرتبه صلوات بفرستد ، خدا درِ عافیت را بر او می گشاید.‌ 📘‍ جامع الاخبار ص ۶۷ ⬅️ رسول خدا (ص)به حضرت علی (ع) فرمود: هر کس بر من صلوات بفرستد شفاعت من بر او واجب می شود 📗‍ جامع الاخبار ص ۶۷ ⬅️ یکی از آداب فرستادن صلوات این است که دل با زبان موافقت نماید ، به این معنا که از روی غفلت زبان را به گفتن صلوات حرکت ندهد 📘‍ شرح صلوات ج ۱۱۶ ✨اللّٰهمَّ صَلِّ عَلی مُحَمّدٍ وآل مُحمّد وعَجِل فَرجَهمْ✨ 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
رسول مهربانے‌ها (ص) : ❤️هر ڪس خانواده اش را شاد ڪند ؛ خداوند از آن شادے موجودے مےآفریند ڪہ تا روز قیامت براے او آمرزش بخواهد 📚ڪنزالعمال،ج۱۶،ص۳۷۹ 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
بابام مریض شده بود کلی واسه عیادت کمپوت و آبمیوه اوردن،خیلی حال داد قراره این آبمیوه ها که تموم شد ایندفعه پای دادشمو بشکونیم 😍😁😂 ⚜⚜⚜⚜⚜ 💠در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که حضرت فرمودند:«من حق المسلم علی المسلم اذا لقیه ان یسلم علیه واذا مرض ان یعوده واذا مات ان یشیع جنازته;  از حقوق هر مسلمان بر مسلمان دیگر این است که هرگاه با او دیدار کند، بر او سلام کند و هرگاه مریض شود از او عیادت نماید و هرگاه از دنیا رفت، در تشییع جنازه اش شرکت کند .» 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
❤️ مرحوم کاشانی میفرمایند: برای گشایش بخت دختران دو رکعت نماز بخواند و بعد از ان سلام بدهد و رو به قبله ۱۰۰ مرتبه ذکر را بگوید ان شاءالله هر چه سریعتر برای او همسری پیدا میشود. 💠بهتر است در ایام مبارکی مانند: عید فطر ، ️۲۳ رمضان ،روز ششم ماه قمری خوانده شود. 📚م منبع : معراج الذاکرین 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
🔴 💠 مردان بدانند که باید برای همسرشان بیشتر از فرزندان قائل شوند. کاری کنید که بدانند شما اول از همه به همسرتان توجه دارید. 💠 چنین توجهی از جانب شما مضاعف به همسرتان می‌بخشد و هر دوی شما را نسبت به اداره مشکلات، هماهنگ و می‌سازد. 💠 علاوه بر اینکه بسیار در اختلافات و نیز تولید جدید کارساز است. 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
❤️🍃❤️ ❤️خانوم عزیز👇 👈❌به آقا و امر و نهی نکنید و این در خانومهای شاغل بیشتره در محیط کار شما زبان امر و نهی رو یاد میگیرین خونه ، محل کار شما نیست❗️ 👈❌مثلا اقا از پله ها امده بالا ، خانوم بهش میگه تو نیا ، اول اشغالها رو بزار دم در... 👈❌به مردها امرونهی نکنید ✅ مثلا بگویید عزیزم حال داری اشغالها رو بزاری دم در نداری خودم بزارم 👈همیشه بگویید عزیزم امدی خونه اگه تونستی اگه حوصله داری لطف کن اگه ممکنه نون بخر 👈❌ ❌👉 👌مثلا به اقا نگویید چه بپوش چه نپوش 👈😍همیشه بگویید :عزیزم لباس سبزه خیلی بهت میاد 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
❤️🍃❤️ دعوا بین زوجین اجتناب‌ناپذیر است! اما لطفا قوانینش را رعایت کنید: 👈 کنایه نزنید.❣ 👈 توهین نکنید.❣ 👈 خوب بشنوید.❣ 👈 در جمع دعوا نکنید.❣ 👈 به گذشته بازنگردید.❣ 👈 فقط روی مشکل تمرکز کنید.❣ 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
چیزی که یک مرد میخواهد، یک است...☺️ و چیزی که یک زن میخواهد، یک بی‌پایان است...😍 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
❤️🍃❤️ 📚 نادر ابراهیمی تو کتاب «یک عاشقانه آرام» نوشته: 😊خوب دیدن است؛ 😊خوب چشیدن؛ 😊خوب بوییدن؛ 😊خوب زمزمه کردن؛ 😊و خوب لمس کردن. ❤️ ✍ مجموعه‌ای از تجربه‌های زنده‌ی دائم طاهرانه است؛ ❤️ و این همه نه فقط تعریف 😍 است که تعریف هم هست. 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
• امام‌علے{عݪیہ‌السلام}مۍفرمایَند : واللھ اگر کسے آنقدر سجده ڪند تا گردنش قطع شود ؛ خداوند عبادٺِ او را قبول نمےکند مگر با اقرار بہ ولایٺِ ما اهل‌بیټ♡..! 📚↯منبع|بحارالانوار ،جلد۱۷ ، صفحہ۱۶۸ . . ♥️ ↯🌱 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
سیاست همسرداری وقتی همسرتان مرتکب اشتباهی می شود ❗️نباید تمام نکات مثبت و خوبی های گذشته ی او را نادیده بگیرید، 💢 نمره هیچ کس در هیچ امتحانی با یک اشتباه صفر نمی شود! ❌احساسی برخورد نکنید 🔵شاید گذشت کردن اول از همه به نفع خود شما باشد. 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚
🧔💙 ☘| خانمها بخونید حتما | 🔸🔹 رازهایی درباره مردان 🉐 گوش مردها كلمات را مثل شما نمیشنود. 🉐 براي مردها يك جمله فقط يك جمله نيست! بلكه تفسيري است براي كل روزهايي كه با هم بوده‌ايد. 🉐هيچ مردي طاقت مقايسه شدن را ندارد. پس حتي كم اهميت‌ترين كار او را با ديگران قياس نكنيد. 🉐 مردها از شنيدن جملات مبهم بيزارند. پس هيچ‌وقت دوپهلو با همسرتان صحبت نكنيد. 🉐اگر انتظار داريد او حرف‌هاي‌تان را رمزگشايي كند، براي‌تان متاسفيم. آنها ساده‌تر از اين حرف‌ها هستند. 🉐 هيچ‌وقت از همسرتان به‌عنوان ابزاري براي لشکركشي‌هاي‌تان در جنگ‌هاي عروس و مادرشوهري استفاده نكنيد. 🉐 هرگز با حرف‌هاي‌تان استقلال همسر خود را زير سوال نبريد حتي اگر واقعا استقلالي در كار نباشد. 🉐 مردها به اينكه قوي‌تر از آنچه هستند به نظر برسند نياز دارند. اين نياز همسرتان را برآورده كنيد. 🉐 براي قدرت دادن به او كافي است از هيچ مرد ديگري صحبت نكنيد، نه اينكه از مردهاي ديگر بد بگويید 💞 به ڪآناڷ حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️ ❤️ @havayeadam 💚