MirzaMohamadi_Zohr_sh_hazrat-zahra_94_a.mp3
7.18M
🔊آقا تمام سال مرا فاطمیه کن
بی نام مادر تو مرا اعتبار نیست ...
◼ مناجات امام زمان علیه السلام و روضه #حضرت_زهرا سلام الله علیها
#فاطمیه
پیشنهاد_دانلود
🎤حجت الاسلام #میرزامحمدی
🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴
🖤 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
🖤 @havayeadam 🖤
#یا_فاطر_بحق_فاطمه 🤲
#فاطمیه
قسم دادن امام رضا علیه السلام بحق #حضرت_زهرا سلام الله علیها
🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴
🖤 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
🖤 @havayeadam 🖤
چاه ...
ای آرام شبهای علی ...
گو علی شبها چه رازی با تو داشت ؟!
#فاطمیه
🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴
🖤 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
🖤 @havayeadam 🖤
23.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مداحی حاج مهدی رسولی به مناسبت شهادت #حضرت_زهرا سلام الله علیها
#فاطمیه
🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴
🖤 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
🖤 @havayeadam 🖤
چادر مادر.mp3
1.98M
🔳 ناگفته ای از مرحوم علامه آیت الله مصباح ، در باره #حضرت_زهرا (س)
🔶زندگی تون رو با توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها درست کنید..
#فاطمیه
چادرت را بتکان روزی ما را بفرست..
🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴🚩🏴
🖤 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
🖤 @havayeadam 🖤
#سبک_زندگی_فاطمی
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
💎 دو توصیه از حضرت زهرا (س)
🔻حضرت فاطمه عليهاالسلام:
خِيارِكُم أليَنُكُم مَناكِبَهُ و أكرَمُهُم لِنِسائِهِم
🌸 بهترين شما كسانیاند كه (با مردم) نرمترند و زنان خويش را بيشتر گرامى مىدارند.
📚 دلائل الإمامه، ص ۷۶
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
راهکار جلب #رزق و #روزی
🌷 امیرالمومنین(عليه السّلام) فرمودند :
✍️ اذا اَبطَاَتِ الاَرزاقُ عَلَيكَ فَاستَغفِر اللَّهَ يُوَسِّع عَلَيكَ فيها.
هرگاه در روزى تو تأخير و تنگى پديد آمد ، از خداوند آمرزش بخواه تا روزى را بر تو فراوان گرداند.
#استغفرالله_ربی_واتوب_الیه
📚 تحف العقول، ص ۱۷۴
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
🌸 #رمان_دختران_آفتاب #فصل_چهارم #پارت_بیست_و_چهارم فهيمه با لحني كه سعي ميكرد از راحله دلجويي
🌸 #رمان_دختران_آفتاب
#فصل_چهارم
#پارت_بیست_و_پنجم
ناگهان نگاهم به عاطفه افتاد. ابروهايش را در هم جمع كرده بود وچشمهايش به هم نزديك شده بود. خيره به زير پاي راحله نگاه ميكرد:
- اون چيه اون زير؟! راحله؟
وبعد با لحني مشكوك گفت:
- انگار سوسك! سوسكه! زيرپات سوسكه!
راحله وفهيمه دريك لحظه ازجا پريدند. صداي جيغ فهيمه كه رفته بود روي صندلي وسرش را گرفته بود، به فرياد عاطفه اضافه شد. راحله خودش را كشيد وسط اتوبوس، ميان صندلي ها. صداي جيغهاي چند نفر ديگر هم بلندشد. ثريا همچنان خونسرد نشسته بود. راننده فريادي كشيد ومحكم زد روي ترمز. راحله كه وسط اتوبوس ايستاده بود وحواسش به زير پاهايش وصندليها بود، پرت شد كف اتوبوس! من هم از پشت افتادم روي صندلي جلويي. خودم را جمع وجور كردم وبرگشتم به سمت جلوي اتوبوس، راننده ترمز دستي را كشيد. شاگرد راننده وآقاي پارسا از جايشان بلند شدند. فاطمه، راحله را بلند كرد. شاگرد راننده گفت:
- چي شده عباس آقا؟ راننده درِ طرف خودش را باز كرد. آقاي
پارسا با نگراني رفت جلوتر:
- چي شده آقاي راننده؟ راننده پريد پايين. فاطمه سعي ميكرد بچهها را آرام كند. فهيمه را از روي صندلي آورد پايين! آقاي پارسا برگشت طرف شاگرد راننده وبا اشاره دست پرسيد كه چي شده؟ شاگرد راننده اول شانه هايش را بالا انداخت كه نمي داند وبعد در حالي كه سرش را تكان ميداد ولب هايش را به روي هم فشار ميداد پياده شد. راننده تكيه داد به يكي از لاستيكهاي اتوبوس. يك پايش را آورد بالا و از پشت به لاستيك تكيه داد. يك نخ سيگار را از جيب پيراهنش درآورد. هر چه قدر دنبال كبريت گشت، نبود. شاگردش كه آمد برايش كبريت كشيد. راننده سري تكان داد و كبريت را ازش گرفت. سيگار را روشن كرد و كبريت را انداخت زمين.
- چي شده؟ پس چرا رفت؟
- نمي دونم فكر كنم قهر كرد!
- يه ساعت ديگه هم كه هوا تاريكه حالا اين وقت شب توي اين بيابون چيكار كنيم؟
- همه اش تقصير اين ۵-۶ تاست. دوساعته دارن با همديگه بحث ميكنن! نمي دونم چي ميخوان از جون همديگه؟!
- ولي حالا از اين حرفها گذشته، اين راننده هم زياد شلوغش ميكنه. اين اَدا و اَطوارها توي سرويسهاي دانشگاه زشته!
سرم را برگرداندم توي اتوبوس، ببينم چه خبره. بچهها ناراحت بودند. بيشتر ناراحتيشان از دست ما بود! بعضيها ميگفتند كه راننده حق داشته كه قهر كرده! فقط ثريا بود كه هنوز بي خيال بود.
مثل ديوار يخي و منجمد، سرد و نفوذ ناپذير بود. به نظر ميآمد كه از قضيه امروز هنوز ناراحت است! معلوم نبود تا كي ميخواهد به اين بازي ادامه دهد؟ فاطمه سعي ميكرد تا بقيه را آرام كند. عاطفه بيشتر از بقيه بي قراري ميكرد!! چسبيده بود به شيشه. سعي داشت بفهمد كه بيرون چه خبر است. آقاي پارسا هم پياده شده بود و با راننده حرف ميزد. راننده عصباني بود. اين را از دست هايش ميشد فهميد كه به طرف اتوبوس تكان ميداد. آقاي پارسا هم دست راستش را گذاشته بود روي سينه اش. هي سرش را تكان ميداد و با دست ديگرش دست ميكشيد به چانه اش!
عاطفه گفت:
- داره ريش گرو ميذاره!
گفتم:
- ببين چه آتشي به پا كردي؟
گفت:
- راحله بدجور باد كرده بود. بايد كمي بادش رو خالي ميكردم.
- ولي به قيمت گروني داره تموم ميشه؟
- پس معلومه هنوز آقاي پارسا رو نشناختي!
دوباره بيرون را نگاه كردم. آقاي پارسا و شاگرد راننده دستهاي راننده را گرفته بودند و ميكشيدند. عاطفه فوراً نشست و گفت:
- بچهها ساكت! دارن آقا دوماد رو ميآرن.
يكي گفت:
- تو ديگه ساكت نمكپاش!
آقاي پارسا زودتر آمد بالا. فاطمه رفت جلو. چند جمله اي حرف زدند وآقاي پارسا دوباره رفت پايين. فاطمه چند قدمي جلوتر آمد. گفت كه خوشبختانه مشكل رفع شده وآقاي راننده دارن ميآن. خواهش كرد كه بچه ها كمي بيشتر مراعات آقاي راننده را رعايت بكنند. آقاي پارسا دوباره آمد بالا:
- براي سلامتي آقاي راننده و دوستشون وبراي سلامتي تمام مسافرها صلوات ختم كنين.
هنوز صداي صلوات تمام نشده بود كه راننده وشاگردش هم آمدند. راننده ديگر پشت فرمان ننشست. نشست جاي شاگرد.
- روشن كن بريم آقا مجيد!
آقا مجيد رفت طرف صندلي راننده. چند لحظه اي مكث كرد. برگشت سمت ما. همان طور كه سرش پايين بود وبا انگشت هايش بازي ميكرد گفت:
- خواهش ميكنم كمي بيشتر حال ايشون رو رعايت كنين. از همكاريتون متشكريم واز تاخيري كه به وجود آمد معذرت ميخوام. حالا به خاطر سلامتي خودتون وآقاي راننده يه صلوات بفرستين!
تا بچهها صلوات بفرستند، آقا مجيد هم نشسته بود جاي راننده. ماشين را روشن كرد وراه افتاد.
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
💚💛💚💛💚
📌 مشاوره | #دکتر_حبشی
👈 موضوع : کار مداوم شوهرم با لب تاپ
#سوال:
همسر بنده تایم های بسیار طولانی پای لب تاب است و باعث می شود من خسته و کلافه شوم و باعث بحث و دعوایمان می شود مثلا چهار ساعت. می گوید اگر ننشینم پایش کلافه می شوم اما دائما بحث داریم. چه کار می توانم بکنم؟ من احساس می کنم به من توجه ندارد خوب من هم از اینکه تنها می نشینم خسته می شوم. هر وقت هم پای لب تاب است اخلاقش خیلی بد می شود. لطفا راهنمایی کنید.
# پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از برداشتهای غلط زنان از مردان آن است که فکر می کنند اگر مرد مشغول کاری شد ( مثل همین کار با لب تاب ) باید کنار بروند و منتظر بمانند تا کار مرد تمام شود !! بدون آنکه گوشه ای تنها بنشینید و یا اینکه مدام روی روان مرد بدوید که لب تابت را بگذار کنار و چنین و چنان ! ، بدون حالت شکایت و با روحیه شاد و باز بروید کنارش بنشینید و هرچه می خواهید را بگویید و انجام دهید . آنوقت خواهید دید که مرد بدون رنجش و شکایتی با میل فراوان به سمت شما می آید . مثلا می توانید به مرد بگویید تو کارت را بکن و من همین جا در آغوش تو می نشینم و ناز و بوست می کنم . مطمئن باشید به ناز و بوس دوم نرسیده اید که مرد لب تاب را رها کرده شما را لب تاب ! می کند.
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#همسرداری
هیچوقت به همسرتون برتریهای زنان دیگه رو گوشزد نکنید🍃🌺
به خصوص موقع #بحث و دعوا!! چون کدورتها رفع میشن اما حرفهای شما در ذهن همسرتان باقی خواهد ماند.
.💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#در_گوشی
در گوشی، آخرین پیام هر شب و یک فرصت واسه فکر کردنه، یادت باشه😉
در گوشی امشب:
فقط آدمای ضعیف، نا امید میشن!
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#همسفر_تا_بهشت♥️🍃
✨آسان بگیرید، خداوند #کفایت میکند...✨
جوانها وقتی صحبت میشود، میگویند اگر #ازدواج💓 کنیم بعدش چکار کنیم برای #خانه⁉️ برای #شغل⁉️
اینها همان #قیودی ست که همیشه جلوی کارهای اصلی و اساسی را میگیرد.
فرمود:🍀ان یکونو فقراء یغنهم الله من فضله🍀 یعنی خدای متعال اینها را #کفایت خواهد کرد... ازدواج بکنید. #ازدواج💓 در وضع #معیشت آنها دشواری خاصی بوجود نمی آورد. بلکه به عکس خداوند آنها را از فضلش #غنی هم میکند.
باید برای جامعه اسلامی جا بیفتد که #ازدواج💓 یک #ضرورت است، باید انجام بگیرد. منتهی این #ازدواج💓 یک #مسؤلیت_پذیری هم هست. این حس #گریز از #مسؤلیت، مقداری مانع میشود از اینکه این کار انجام شود...
🌟 #مقام_معظم_رهبری 🌟
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚