#تربیت_فرزند
سرگرمي برخي والدين رو ديدين، كودك رو مجبور ميكنن فحش و ناسزا ياد بگيره، تازه تو جمع با افتخار از كودك ميخوان تكرار كنه!!!
اسم الفاظ زشت و بی تربیتی فرزندمون رو"شیرین زبونی" نذاریم،نخندیم و تشویق نکنیم!
دو روز دیگه بچه بزرگ میشه از شیرین زبونی میفته ولی از بی ادبی نه!
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
❤️ #عاشقانه❤️
هواخواه توام جانا😍👨🏻
و میدانم که میدانی...🌹😘
#عشقم
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
💑 در جمع با همـسرتان بحث نکنـید!
✍حتی اگــر صحبتی پیش آمـــد که باعث دلخوری شمـــا شد، باز هم به روی خودتان نیاورید تا در موقع مناسب با همــسرتان در میان بگذارید.
بحثی که جلوی جمع شروع شود، پایانش دیگر دست شما نخواهد بود... شما فراموش می كنيــــد امــــا دیگـــران نه!
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
💠 #حرف_خودمونی💠
🔆چرا زندگی رو سخت میکنی؟!
💔دلتنگ کسی شدی؟-----زنگ بزن
💝میخوایی کسی رو ببینی؟-----دعوت کن
❣میخوایی بقیه درکت کنن؟-----توضیح بده
⁉️سوالی داری؟-----بپرس
⚜چیزیی میخوایی-----برو دنبالش
💖از چیزی خوشت میاد؟-----حفظش کن
🖤از کسی خوشت نمیاد؟-----ترکش کن
💖عاشق کسی هستی؟-----بهش بگو
💫ما فقط یکبار زندگی میکنیم
سخت نگیر و ساده باش
و زندگی کن...!
برای تحول در زندگی باما همراه شوید🔰
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#اقتدار_مردانه #خواسته_های_زنانه
درک کنید....💕
احساسات همسرت را درک کن💑
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
🌸 #رمان_دختران_آفتاب ✅ #فصل_ششم #پارت_سی_و_پنجم قسمت 35 فاطمه با زحمت آب دهانش را قورت داد. سيبك
🌸 #رمان_دختران_آفتاب
#فصل_ششم
#پارت_سی_و_ششم
اينها همه اش ميشه عُجب و غرور ديگه!
تا حالا فكر نكرده بودم فاطمه هم ميتواند عصباني شود. توي اين يك روز آشنايي اصلاً تصور نكرده بودم فاطمه هم ميتواند از چيزي اين قدر ناراحت شود! ولي چيزي كه اصلاً باورم نمي شد اين بود كه فاطمه وقتي كه عصباني است هم اين قدر دلنشين باشد؛ درست مثل بقيه وقتها كه ميخنديد. عصبانيت و ناراحتي اش مثل حنظلي بود كه به عسل آميخته بود؛ هم تلخ بود و هم شيرين. هيبتش آدم را ميترساند و نگاهش به دل مينشست. انگار به خاطر ناراحتي صاحب چشمها از تو عذرخواهي ميكرد و شايد همين بود كه بيشتر شرمنده ات ميكرد. شايد سميه هم شرمنده شده بود كه سرش را پايين انداخته بود. ولي فاطمه ديگر چرا؟ او چرا سرش را پايين انداخته بود؟ هر دو ساكت بودند. نه! هر چهار نفر ساكت بوديم و اين بيشتر تعجب مرا برانگيخت. چطور است كه از اول تا به حال عاطفه حرفي نزده؟! انگار به گونه اي از دخالت در ارتباط سميه و فاطمه پرهيز ميكرد. شايد ارتباط آنها به گونه اي بود كه عاطفه در آن راهي نداشت! او هم فقط نگاه ميكرد. مثل من! بي هيچ دخالتي. تنها قهرمانان اين صحنه چهار نفره، فاطمه و سميه بودند. منتظر بودم تا عاطفه چيزي بگويد. دست كم براي شكستن اين سكوت دلخراش! هر چيزي كه بتواند فرياد شرمندگي فاطمه و سميه را كه در سكوت جاري بود، قطع كند. ولي عاطفه چيزي نگفت. شايد او اين فرياد
را نمي شنيد. شايد هم ترجيح ميداد يكي از آن دو براي شكستن اين سكوت، نه، اين فرياد پيشقدم شود. بالاخره اين فاطمه بود كه پيشقدم شد. از كنار پنجره بلند شد آمد جلوي سميه. دستش را جلو برد. انگشتش را گذاشت زير چانه ي سميه با كمي فشار چانه وصورت سميه را بالا كشيد. آنقدر كه چشمهاي سميه به موازات چشمان او قرار گرفت. از نيمرخ را هم ميديدم كه چشم هايش ميخندد. نگاهش آرام بخش بود. مثل هميشه! سميه هم نگاه در نگاه فاطمه آويخت. اشكش را با سر آستينش پاك كرد. خواست دستش را بياورد پايين كه فاطمه دستش را گرفت. كشاند به سمت زمين.
- بشين! اين طوري آرامتر ميتونيم صحبت كنيم.
هر دو نشستند. فاطمه اولين كسي بود كه سوال كرد:
- آخه اين چه معياري تو براي گزينش دوست انتخاب كردي؟!
- چه اشكالي دارد؟
- اولا غير از معصومين هيچ كس نيست كه از اشتباه و يا انحراف موصون باشه. پس بر فرض كسي موقع آشنايي با تو اعتقادش كامل باشه هيچ كسي تضمين نمي كنه كه منحرف نشه نمونههاي تاريخي زيادي هست مثل برصيصاي عابد كه خودت جريانش را ميداني
- اين فقط يك احتماله!
- ثانيا از كجا ميخواي تشخيص بدي كه ايمان و اعتقاد طرفت كامله؟ ثالثا اصلا مگه ايمان و اعتقاد خودت كامله؟
سميه سرش را بالا انداخت:
- نوچ! به همين دليل هم دنبال كسي ميگردم كه از خودم بالاتر باشد.
- ولي اگر اون هم مثل تو فكر كند و دنبال كسي بگرده كه از اون بالاتر باشه دليلي نداره كه بياد با تو دوست و هم نشين بشه. البته با اين فرض كه قبول كنيم كه اون كساني كه تو ازشون دوري ميكني از تو پايين تر باشن! در صورتي كه هيچ دليلي وجود نداره تو خودت رو از اونها برتر بدوني.
- ولي من كي خودم رو از اونها برتر دونستم؟
- همان وقت كه فكر كردي اينقدر كامل شدي كه ممكن ديگه هم نشيني با دوستهايت دلت را غبارآلود كنه.
- همه بحث من هم همينه اونها دوست من نيستند! يعني اصلا هيچ وجه مشتركي با هم نداريم.
فاطمه سرش را تكان داد به نشانه تاسف!
- چه وجه مشتركي بهتر از محبت و عشق به ولايت ائمه همين كه همه ما اومديم زيارت امام رضا بزرگترين وجه مشترك ماست
- دختري كه بين حرم امام رضا و مجلس عروسي فرق نذاره چي؟ كسي كه با ظاهري بياد زيارت كه تو كوچه و خيابون پسرها برگردند نگاهش كنند اون هم با نگاهاي كثيف و تنفر آور اون هم با ما از يك سنخه؟!
- فكر ميكني از ظاهر افراد ميشه به تمام خصوصيات باطني شون پي برد؟
- نه نمي شه! ولي دست كم ما ميتونيم با كساني كه از لحاظ ظاهري هم به ما شبيهن نشست و برخاست كنيم تا چيزي از آنها ياد بگيريم. از قديم هم گفتند كبوتر با كبوتر باز با باز فاطمه دستش را به سمت سميه تكان داد:
#ادامه_دارد...
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#در_گوشی
آخرین پیام هر شب و یک فرصت واسه فکر کردنه، یادت باشه😉
در گوشی امشب:
آرامش ، سهم قلبی است که در تصرف خداست ...
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
زندگۍهنوزقشنگیاشودارھ^^🌸'
#فرشته های کوچولو 😍
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
برادران وخواهران گرامی کد ستاره ۱۰۰ ستاره ۶۷ مربع را بزنید و ۳ گیگ اینترنت هدیه بگیرید(به مناسبت دهه فجر)
مخصوص همراه اول و مصرف داخلی
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
❤️🍃❤️
#همسرداری
قدیم به همسر میگفتند جفت.
مثلا در یک ازدواج خوب میگفتند فلانی جفتش را پیدا کرد؛ یا در یک ازدواج بد میگفتند فلانی جفتش نبود.
بهترین ملاک برای ازدواج خوب یا بد جفت بودن زن و شوهر با هم بود.
مولانا در دفتر اول مثنوی گفتگویی بین یک زن و مرد عرب را روایت میکند که خیلی شیرین است.
او میگوید در ازدواجی که طرف مقابل جفت تو نباشد، نه تنها تو در واقع همسر نداری و همسرت را از دست داده ای؛ بلکه از آن بدتر، خودت را هم از دست میدهی.
درست مثل یک جفت کفش که اگر یک لنگه اش تنگ باشد، آن یکی لنگه هم تباه میشود و به درد نخواهد خورد:
جفت مايي جفت بايد هم صفت
تا برآيد کارها با مصلحت
جفت بايد بر مثال همدگر
در دو جفت کفش و موزه در نگر
گر يکي کفش از دو تنگ آيد به پا
هر دو جفتش کار نايد مر ترا
جفت در يک خرد، وان ديگر بزرگ
جفت شير بيشه ديدي هيچ گرگ؟
در ازدواجها و دوستیها و شراکتهایتان بیشتر دقت کنید.
👤دکتر محسن زندی
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
❤️🍃❤️
12 موضوعی که #قبل_از_ازدواج باید به آنها فکر کرده و پاسخ دهید: 👇
1- معنی ازدواج و تعهد
2- تعیین و روشن کردن اهداف بلند
مدت در زندگی
3- انتظارات متقابل از همسر
4- سلسله مراتب زندگی
5- آیا شما تمایلی به داشتن فرزند دارید
و اگر تمایل دارید چه تعداد
6- وضعیت مالی و درآمد در زندگی
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
❤️🍃❤️
12 موضوعی که #قبل_از_ازدواج باید به آنها فکر کرده و پاسخ دهید: 👇
7- والدین و اقوام و ارتباط با آنها
8- انتظاراتی که از نقش جنسیتی خود و همسرتان دارید
9- مسائل جنسی و انتظارات طرفین از این رابطه
10- نحوه حل و فصل تعارضات مهم
11- اعتقادات و زندگی معنوی
12- توافق در زمینه روابط خارج از محیط خانوادگی
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
🌸 #رمان_دختران_آفتاب #فصل_ششم #پارت_سی_و_ششم اينها همه اش ميشه عُجب و غرور ديگه! تا حالا فك
🌸 #رمان_دختران_آفتاب
#فصل_ششم
#پارت_سی_و_هفتم
پس تو قبول داري كه با هم ديگه بودن باعث ميشه نقاط ضعف هم ديگر رو رفع كنيم
- صددرصد اين همه تاكيدي كه روي سلامت هم نشين شده بي دليل نيست. تا جايي كه حتي سفارش كردن هم نشينت كسي باشه كه هر وقت بهش نگاه ميكني ياد خدا بيفتي
- فاطمه گفت مثل: عاطفه كه هر وقت نگاهش ميكنم ياد نگهبان دوزخ ميافتم.
درسته عاطفه از اول تا حالا حرفي نزده بود ولي اين قدر هم بي صدا نشده بود كه كسي از را برسد متلكي بهش بيندازد و بدون جواب برود!
- بذار بيارنت جهنم فاطمه خانم! اونوقت براي هواخوري هم كه شده نمي زارم پات رو از جهنم بيرون بزاري.
فاطمه رو به عاطفه كرد و گفت:
- پس تو هنوز حرف ميزني! يواش يواش داشتم شك ميكردم!
- من اگر لال هم بشم از پس جواب دادن به شماها بر مييام. نگران نباش.
اين بار سميه بود كه جواب عاطفه را داد:
تو جنازه ات دم قبر هم بر ميگرده تا جواب يكي از تشيع كنندگانت را بده.
فاطمه ديگر نگذاشت بحث بيشتر از اين منحرف شود. رو به سميه كرد و گفت:
- پس تو فكر ميكني اين قدر سفيدِ سفيدي و بعضي از اين بچهها اين قدر سياه سياهن كه ديگه تو نمي توني چيزي ازشون ياد بگيري؟! اين همه خصوصيات خوب هست مثل حسن خلق، نظم، گشاده دستي، … چرا اينها يا هر خصوصيت
خوب ديگه ازشون ياد نمي گيريم. فكر ميكني فقط بي حجابي گناهِ؟! ديگه گناه ديگه اي نداريم؟! پس غيبت چي؟ تهمت و افترا؟ رنجاندن دل مومن؟! تو اصلا هيچ فكر كردي اگر اونها بفهمند تو چنين ديدي در مورد اونها داري، چقدر اين زيارت به دهانشون تلخ ميشه؟! حتي ممكنه بين اونها وامام رضا جدايي بندازه چون رفتار تو كه مدعي هستي زائر امام رضايي موجب اين مسئله شده! هيچ وقت تا حالا فكر كردي رفتارهاي اشتباه و بي توجهي امثال ما به خصوصيات روحي ديگر جوانها چقدر در جدايي او نها از دين نقش داشته؟! ما براي وصل كردن آمديم ني براي فصل كردن آمديم.
سميه كمي دستپاچه شد.
- باور كن به خدا من چنين قصدي نداشتم. ببين من ميگم ما اومديم مشهد براي چي؟ براي گردش علمي وتفريح نيامديم! اومديم براي زيارت.
- خب منظور؟
- منظور اين كه چطوري بگم؟! ديدن رفتار ها وحركات جلف، شنيدن اين بحثهاي شبه انگيز، حال زيارتُ از آدم ميگيره. نمي ذاره آدم به طور كافي از موقعيتش استفاده كنه.
- براي اينكه نگاهت به اونها مثل نگاه كسيكه كه فكر ميكنه عده اي عمدا ميخوان آزارش بدن! ميخوان اعتقاداتش رو درباره ي دين سست كنن. در حالي كه اين طور نيست! اونها اگر رفتار اشتباه و حرف اشتبا هي داشته باشن، هيچ قصد وقرضي يا تعمدي در اون ندارن. اگر اين طوري بود، اگر دين نداشتن كه نمي آمدن زيارت! ولي دقت كن خوب ببين اونها آمدن زيارت مثل من تو. پس به اونها به چشم زائر امام رضا نگاه كن! اون وقت ببين چقدر برايت دوست داشتني ميشوند! عوض اين كه يكي دو تا اشتباه يا ظلمت از ظاهرشون رو به باطنشون بر گردوني و روي از اونها بر گردوني، زيباييها ونورها ي درونشان را وسعت بده. بذار اين نورها ظاهرشون رو بپوشونه. اون وقت ببين كه چه قدر دوستشون داري و چقدر دوستت دارن!
مشخص بود سميه دارد كوتاه ميآيد:
- باشه تمام حرفهايت درست! ولي من ميگم هر سخن جاي وهر نكته مكاني دارد. مشهد جاي اين كارها وبحثها نيست! اين بحثها مال دانشگاه هاست. ولي اينجا كنار حرم امام رضا، فقط سرمون رو به بحث كردن گرم ميكنه و دلمون رو از امام رضا باز ميكنه.
فاطمه سرش را به نشانه ي قبول كردن كج كرد:
- باشه ولي بايد ببينم ما براي حال كردن ميآييم مشهد يا براي انجام وظيفه؟!
- براي هر دو، هم وظيفه داريم بيايم ديدن اماممون، هم ميآييم تا كمي از دنيا جدا بشيم و از محضر شون فيض ببريم.
فاطمه دستش را چند بار نشان داد، يعني (صبر كن! اشتباه شده)
- منظورم وظيفه زيارت نبود. منظورم وظيفه ي مومن بود كه كسب معرفت الهي است. و يه راهش از طريق توسل و زيارت به ائمه و بزرگان به دست ميآيد ورا ه ديگه اش هم از طريق بحث وتفكر در معارف الهي و بشريه.
ادامه دارد...
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
#در_گوشی
آخرین پیام هر شب و یک فرصت واسه فکر کردنه، یادت باشه😉
در گوشی امشب:
لحظه هایی که داری از دست میدی
همه جزء زندگی ات هستن!
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
شب بخیر به لهجه و زبان محلی تون رو بفرستید که هر شب به یه لهجه شب بخیر بگیم 😍
#انرژی_مثبت😍
✨با نخواستن شما نه ڪسی میتواند
شما را بد بخت ڪند
💫 نه ڪسی میتواند شمارا خوشبخت ڪند
✨خودتان باید برای خودتان قدمی بردارید
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
✍رسول اكرم صلى الله عليه و آله :
مرد، سرپرست خانواده است و درباره آنان از او سئوال مى شود و زن، سرپرست خانه شوهرش و فرزندان اوست و درباره آنان از وى سئوال مى شود.
📚 مجموعه ورام ج1 ، ص6
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
💑 صحبـت درباره اختلافات کهــنه ممــنوع!
✍مدام در مورد اختلافات قدیمی و از یاد رفته صحبت نکنیـد! یادآوری آنها سبب تلخی و ناراحتی میشود، زیرا هدف از گفتوگو کردن، نزدیک شدن روحی و عاطفی همـــسران به یکدیگـــر است، در حالی که بیان این موضوعات معمولاً بر مشکلات افزوده و سردی عاطفی به بار میآورد.
اگر همسرتان وارد اختلافات گذشته شد، با عوض کردن موضوع و دعوت همسرتان به صبوری و گذشت، فضای گفتگو را به سرعت تغییر دهید. و پایان گفتگویتان حتما بدون دلخوری باشد.
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
💑 تحقــیر ممــــنوع!
✍یکی از اصول مهم همسرداری این است که رفتار و گفتار ما باعث تحقیر همسرمان نشود چرا که عامل مهمی در سرد شدن رابطه زن و شوهر است. از مصادیق تحقیــر همــسر، شوخیهای نامناسب مخصـوصاً در جمـع، تمسخـر او با تغییر صدا و اشاره و یا بیاحترامی کردن به اوست. این کارها یقیناً ضربات سنگینی به رابطه شما میزند و در واقع دارید به دست خودتان به همسرتان اجازه میدهید که برای تقابل با شما چنین کاری را انجام دهد.
حتماً برای اصلاح این رفتار آسیبزننده، از همسرتان عذرخواهی کرده و این رفتار را ترک کنید. اگر او حس کند که شمــا متـوجه ضــربه خوردن روح او شدهاید و درصدد اصلاح آن هستید، دلخوری او تبدیل به کینه و سردی مزمن نخواهد شد.
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
✨﷽✨
🔴این 6 نکتــه را رعایت کنــید تا زندگی عاشقانه تری داشــته باشــید!
1⃣ همسر خود را به چشم یک شی مسئول ننگرید. بلكه به شخصیت وجودی او احترام بگذارید.
2⃣ جنبه یا بخشهایی از شخصیت شوهرتان را كه باعث تمایز او از سایرین میشود مورد توجه و تحسین قرار دهید.
3⃣ برای اینكه همسرتان با شما روراست باشد سعی كنید او را درک كرده و برای افكار و احساساتش ارزش قایل شوید. اگر حرفها و گفتههای او مطابق میل شما نیست از خود واكنش تند نشان ندهید؛ زیرا به این وسیله بذر بیاعتمادی در زندگی خود میكارید.
4⃣ وقتی همسرتان با شما درد دل میكند و راز دلش را با شما در میان میگذارد، احساساتش را بپذیرید و به او نگویید كه اسرار درونش ناخوشایند و بیرحمانه است و خیلی بد است.
5⃣ به طور مداوم از شوهرتان انتقاد نكنید زیرا انتقاد پیاپی باعث میشود كه شوهرتان از شما فاصله بگیرد.
6⃣ او را به درک نكردن، عدم صمیمیت و بیاحساس بودن متهم نكنید. زیرا او درک كردن، صمیمیت و با احساس بودن را به شیوه خودش نشان میدهد..
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
یه مرد نمونه
زمانی به عشقش
دروغ میگه
که بخواد
سورپرایزش کنه😍
#عاشقانه
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
#بخوانید و فکر کنید...
📛گناه #بزرگتر از ربا و زنا چیست؟📛
ربا یا #نزول خوردن جنگ با خدا و رسول خداست...
خیلی گناه بزرگی هست...
حتی از زنا هم بالاتر...
اما از ربا که این همه گناه بزرگی هست...
یک چیز مهمتر هم وجود داره!
گناهی بزرگتر از ربا و زنا؟😱
گناهی به نام بردن #آبروی مسلمان!
🌺 پیامبر(ص) فرمودند:
درهمی كه انسان از ربا به دست میآورد گناهش نزد خدا از سی و شش #زنا بزرگتر است و از هر ربا بالاتر، #آبروی مسلمان است.
#غیبت_کردن، یکی از راههای بازی با آبروی مسلمان است.
📚تفسير نمونه،ج ۲۲،ص ۱۸۹
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
هرگز اجازه ندهید همسرتان در کنار شما باشد و احساس تنهایی کند، دلیل ناراحتی و مشکلات او شاید برای شما غیرقابل درک باشد ولی مسائلی است که او را آزرده می کند پس باید با تمام وجود با او ابراز هم دردی کنید.
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
بیا اسم تو را
بگذاریم باران
و من بی چتر در صدای خنده هات
کودکانه بازی کنم
خیس شوم
و نگاهم به تو باشد
می شود؟
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚
💖 همسرانه حوایِ آدم 💖
🌸 #رمان_دختران_آفتاب #فصل_ششم #پارت_سی_و_هفتم پس تو قبول داري كه با هم ديگه بودن باعث ميشه نقاط
🌸 #رمان_دختران_آفتاب
#فصل_ششم و #فصل_هفتم
#پارت_سی_و_هشتم
پس اگر موقعيتي برامون پيش بياد كه از طريق بحث و تفكر بتونيم معارفي رو كسب كنيم، بايد به وظيفه مون عمل كنيم، حتي اگر كنار حرم امام رضا باشه! ديگه اگه بتونيم با اين مباحث به كسي هم كمك كنيم، به طريق اولي به وظيفمون عمل كرده ايم.
سميه كمي من من كرد:
- درسته خوب اين كار ممكنه براي تو وظيفه باشه، ولي براي من نباشه
- چرا؟
- چون تو اين قدر به خودت اطمينان داري و چنان قوت و قدرتي داري كه ميتوني روي اطرافيانت حتي اگر افراد منحرفي باشند، تاثير بذاري. ولي من چنين اطميناني به ايمانم ندارم، ممكنه بيشتر از اينها متاثر بشم تا اين كه روي اونها تاثير بذارم.
- باشه! من هم نمي گم تو به هر آدمي معاشرت كن، حتي آدمهايي كه ممكنه بدي هاشون روي تو تاثير بذاره. ولي من ميگم اين برو بچههاي ما اصلاً جزو اين دسته از آدمها نيستن.
سميه سرش را پايين انداخت. شايد حرفهاي فاطمه را قبول كرده بود. فاطمه با تك انگشتانش ضربههاي آرامي به گونههاي سميه زد:
- كمي سعي كن عزيزم! سعي كن نگاهت محدود به چشم هايت نشه. ياد بگير كمي هم با دلت نگاه كني و با عقلت. كمي دل بده به اطرافيانت سميه. كمي دل بده بهشون و بذار برات درد دل كنن. اون وقته كه ميبيني چه دلهاي پاك و روحهاي سبزي اطرافت بودن و تو ازشون غافل بودي.
دستش را كنار كشيد و بلند شد:
- و اما در مورد كساني كه باهات بحث ميكنن، ازت سوال ميكنن. اگه حرفشون حقه، ازشون قبول كن. اگه حق نيست جوابشون رو بده. اگه جوابشون رو بلد نيستي، برو ياد بگير، ولي فرار نكن. فرار راه حل خوبي براي حل اين مشكلات نيست. مواظب دروازه غرور هم باش! ممكنه شيطان از همين دروازه بياد تو.
سميه چشم هايش را پايين انداخت. فاطمه لبخند آسوده اي زد. خيال من هم راحت شد. چقدر ازش خوشم ميآمد.
- حالا ساك و وسايلتون رو بردارين بريم سالن بالا. جمع دختران خوب خدا جَمعه!
فاطمه همه ما رو به دور هم جمع كرد. چه قدر خوشحال شدم از اين كه هم فاطمه را داشتم و هم كنار ثريا بودم. مطمئنم ثريا هم سميه را نمي شناخت كه اين قدر جلوي سميه اخم ميكرد و پشت سر مسخره اش ميكرد. كاش او هم حرفهاي سميه را ميشنيد تا ميفهميد كه چرا سميه نگران است.
✅ #فصل_هفتم
با شنيدن صداي عاطفه، فهميدم بچهها دارند از مخابرات ميآيند. از پنجره كه نگاه كردم، اول عاطفه و سميه را ديدم. عاطفه بلند حرف ميزد:
- واي سميه جون! خدا نصيب نكنه كه بياد. كاش اين زبونم لال بود و آدرس اين جا رو نداده بودم. آخه اولش نمي دونستم ميخواد بياد. آخر سر بود كه مامانم گفت مسعود هوس كرده بياد مشهد! واي فكرش رو بكن، من اين جا هم نبايد از دست اين داداش راحت باشم!
عاطفه و سميه رسيده بودند پاي پله كه راحله و فهيمه و فاطمه هم آمدند داخل. پاي عاطفه كه رسيد تو اتاق اول رفت سراغ ثريا:
- به به! عافيت باشه خانم خوابالو! بالاخره خوابيدي يا حموم رفتي؟
ثريا حتي از جايش تكان نخورد:
- راستي با داداشت حرف زدي يا نه عاطفه؟ ميخواستي دعوتش كني بياد. مطمئنم خوش ميگذره!
- نترس به زودي خدمتتون شرفياب ميشن.
راحله و فهيمه هم آمدند توي اتاق. سلام و عليكي كردند و رفتند گوشه اي نشستند. فاطمه رفته بود اتاق تداركات. نفر بعدي من بودم. عاطفه آمد كنارم.
ادامه دارد...
💞 به ڪآناڷ #همسرانه حــۏاے آدݦ بپیوندید↙️
❤️ @havayeadam 💚