فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸اخلاق روحانیان در کلام #علامه_حسن_زاده_آملی
هدایت شده از ویکی فقه؛ دانشنامه علوم اسلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔉 #قاتل_علیاکبر
🏴 #علامه_حسن_زاده_آملی
▪️حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام مباهات میکند چه جور مواظب و مراقب این نهالش! بود که فرمود اَللّهُمَّ اشْهَدْ عَلي هؤُلاءِ الْقَوْمِ فَقَدْ بَرَزَ اِلَيْهِمْ غُلامٌ اَشْبَهُ بِرَسُولِكَ النّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً.
▪️وقتی اباعبدالله الحسین آمد در کنار فرزندش، فرزند را بدان حال مشاهده کرد. فرمود بُنَیَّ، فرزند عزیز من، پسر جان من، قَتَلُوكَ وَ مَا عَرَفُوكَ. نشناختند تو را، نشناختند. جهل است که این شمشیر را بر پیکر تو، بر فرق تو آورده. نشناختند. جهل با تو این کار را کرده.
▪️علیای علیه السلام که چراغ اجتماع است علیای ع که آفتاب اجتماع است علیای که مجسمهٔ تقوای اجتماع است مخزن معارف اجتماع است [را کشتند]
قَتَلُوكَ وَ مَا عَرَفُوكَ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى الرَّحْمَنِ وَ عَلَى انْتِهَاكِ حُرْمَةِ الرَّسُولِ الارواحنا لکم الفدا.
📎 #امام_حسین
📎 #کربلا
📎 #علیاکبر
🔘 کانال ویکی فقه
👉 @wikifeqh
🌏🌎خاطره ای شنیدنی ازحضرت استاد #علامه_حسن_زاده_آملی قدس سره الشریف
اززبان شاگردشان #آیت_الله_عباسی_خراسانی
روزی درمحضرشان بودم فرمودند آقاجان من....
یکی از خاطرات خوشی که از محضر شریف استادم آیتالله میرزا ابوالحسن شعرانی دارم، این است:
خدمت ایشان که بودم، در سال دو روز تعطیلی داشتیم،
یکی روز عاشورا و دیگر روز شهادت حضرت امام مجتبی علیهالسلام بود و بقیه سال درس میخواندیم،
یادم هست زمستان بود، برف خیلی سنگینی آمده بود، من از حجره مدرسه مروی بیرون آمدم، برف را نگاه کردم،
مردد بودم به کلاس درس بروم یا نه!. اگر نمیرفتم، دلیل بر تنبلی من و عدم عشق و شوق من بود، به هر حال تصمیم گرفتم بروم.
رفتم تا در خانه ایشان در سهراه سیروس، خواستم در بزنم با آن برف سنگین که آمده بود، خجالت کشیدم، مدتی ایستادم کسی بیرون بیاید، اما کسی بیرون نیامد، دیدم وقت درس هم میگذرد،
در هر صورت در زدم، آقازاده ایشان در را باز کرد، وارد شدم، سلام کردم و به محض نشستن عذرخواهی کردم و گفتم: آقا ببخشید در این برف مزاحم شدم، میخواستم نیایم.
گفتند: چرا؟ گفتم: در این روز برفی نمیخواستم مزاحم شوم.
گفتند: مگر شما که از مدرسه مروی تا اینجا میآمدید، گداها در سر راهها ننشسته بودند و گدائی نمیکردند؟
گفتم: چرا، گفتند: امروز آنها بودند یا نبودند؟ گفتم: چرا بودند، امروز روز کسبوکار آنهاست،
گفتند: خوب آنها که تعطیل نکردند، ما چرا تعطیل کنیم؟!