eitaa logo
حیات طیبه
408 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2هزار ویدیو
36 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰مرحوم آیت الله شیخ محمد تقى اصفهانى معروف به آقا نجفى اصفهانى در احوال خود چنین می‌‌نویسد: زمانى در نجف اشرف مشغول ریاضت بودم که در آن دوره اسرارى بر من مکشوف گردید یکى از آن اسرار این بود که شب چهارشنبه‌اى در مسجد سهله نشسته بودم. نزدیک سحر شخصى از رجال‌الغیب را دیدم و سؤالات بسیارى از او نمودم و جواب سؤالاتى که از قول حضرت نقل می‌کرد مرتب می‌‌نوشتم که مبادا فراموش شود. یکى از آن سؤالات این بود که ذکرى به من بیاموزید تا در تمام حوائج به دردم بخورد. 🔻در جواب فرمودند: 💠ذکرى نزدیک‌‌تر از در پیشگاه خداى متعال نیست. 🌸اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 📚 فواید الصلوات، ص ۴۹ ~~~🔹☀️🌴☀️🔹~~~ 🌷كانال (لاله اى از ملكوت)؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut ☀️ 🌴 ☀️🌴 🌴☀️🌴 ☀️🌴☀️🌴☀️🌴☀️🌴☀️
هدایت شده از حیات طیبه
🔸دوروز بعد🔹 مهیا درحالی که آهنگی زیر لب زمزمہ می ڪرد، در خانه را باز ڪرد واز پلہ ها بالا آمد در حالی که با ریتم آهنگ بشڪڹ مے زد خم شد تا کفشهایش را از پا دربیاورد که در خانه باز شد با تعجب به دو مردی که با برانکارد و لباس های پزشکی تند تند از پله ها بالا آمدن و وارد خانه شدند نگاه می کرد که کم کم صداها بالا گرفت مهیابا شنیدن ضجه های مادرش نگران شد ـــ نفس بڪش احمد توروخدا نفس بڪش احمد پاهای مهیا بی حس شدند نمیتوانست از جایش تکان بخورد مے دانست در خانہ چه خبر است بار اول ڪہ نبود. جرأت مواجه شدن با جسم بی جان پدرش را نداشت آن دو مرد با سرعت برانکارد ی را که احمد آقا روی آن دراز کشیده بود بلند کرده و بیرون بردند مادرش بی توجه به مهیا به آن تنه ای زد و پشت سر آن ها دوید دیگر پاهایش نای ایستادن نداشت سرجایش نشست با اینکه این اتفاق برایشان تکراری شده است اما مهیا نمی توانست آن را هضم ڪند این بار گویا حال پدرش وخیم تر شده بود و نفس کشیدن برایش سخت تر نمیتوانست هوای خفه ی خانه را تحمل ڪند با کمک دیوار سرپا ایستاد آرام آرام از پله ها پایین رفت با رسیدن به کوچہ نفس عمیقے ڪشید بوی چایے دارچین واسپند تو ڪل محلہ پیچیده بود ڪه آرامشی در وجود مهیا جاری کرد با شنیدن صدای مداحے یادش آمد که امروز اول محرم هستش تو دانشگاه هم مراسم بود دوست داشت به طرف هیئت برود ولی جرأت نداشت به دیوار تڪیه داد زیر لب زمزمه ڪرد ــــ خدایا چیڪار ڪنم صدای زیبای مداح دلش را به بازے گرفتہ بود بغضش اذیتش مے ڪرد آرام آرام خودش را به خیابان بن بستی که ته آن مسجد و هیئت بود رساند با دیدن آن جا به وجد آمد پرچم هاے مشڪی و قرمز ، دود اسپند و بوی چایے کہ اینجا بیشتر احساس مے شد گویی هوش از سرش برده بود نگاهی به سینه زنانی که همه مشکی پوش بودند و هماهنگ سینه میزدند انداخت و به صدای مداحی که اشڪ همہ حاضرین را درآورده بود گوش داد باز دارم قدم قدم من میام سوی حرم وسط جمعیت بود و سرگردون دوروبرش را نگاه می کرد همه چیز برایش غریب بود دومین بارش بود که به اینجا می آمد اولین بار هم چند سال پیش به اصرار مادرش آنجا آمده بود با نشستن دستی روی شونه اش به عقب برگشت دختر محجبه ای که چهره ی مهربان و زیبایی داشت را دید ـــ سلام عزیزم خوش اومدی بفرما این چادرِ و سرت ڪن مهیا که احساس مے ڪرد کار اشتباهی ڪرده باشه هول ڪرد ـــ من من نمیدونم چی شد اومدم اینجا الان میرم خودش هم نمی دانست چرا این حرف را زد دختره لبخند ی زد ـــ چرا بری ؟ بمون تو رو حتما آقا دعوتت ڪرده ڪه اینجایے ـــ آقا ؟ ببخشید ، کدوم آقا؟ ـــ امام حسین(علیه السلام) من دیگه برم عزیزم ادامه دارد ~~~🔹💞💚💞🔹~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 💞 💕 💞💕 💕💚💕 💞💕💞💕💞💕💞💕💞
مهیا زیر لب زمزمه کرد امام حسین چقدر این اسم برایش غریب بود ولی با گفتن اسمش احساس آرامش مے کرد چادر را سرش کرد مدلش ملی بود پس راحت توانست جمعش ڪند بی اختیار دستی به چتری هایش کشید وآن ها را زیر روسریش برد به قسمت دنجی رفت که به همه جا دید داشت با دیدن دسته های سینه زنی دستش را بالا آورد و شروع کرد آرام آرام سینه زدن اے امیرم یا حسیڹ بپذیرم یا حسیڹ باز دارم قدم قدم من میام سوی حرم مداح فریاد زد ــــ همه بگید یا حسین همه مردم یکصدا فریاد زدن ــــ یــــــا حــــــســـــیــــــــن مهیا چند بار زیر لب زمزمه کرد ـــــ یا حسین یا حسین یاحسین دوست داشت با این مرد (امام حسین علیه السلام) که برای همہ آشنا بود و برای او غریبہ حرف بزند بغضش راه نفسش را بسته بود چشمانش پر از اشک شد مداح فریاد می زد و روضه می خواند و از مصیبت های اهل بیت می گفت و مردم گریه می کردن مهیا احساس خفگی می کرد دوست داشت حرف بزنه لب باز کرد ــــ بابام داره میمیره همین جمله کافی بود که چشمه ے اشکش بجوشه و شروع کنه به هق هق کردن صدای مداح هم باعث آشوب تر شدن احوالش شد ــــ یا حسین امشب شب اول محرمه یا زینب قراره چی بکشے رقیه رو بگو قراره بی پدر بشه بی پدری خیلی سخته بی پدری رو فقط اونایی که پدر ندارن تکیه گاه ندارن میدونن چه دردیه وامصیبتا مردم تو سر خودشون میزدند مهیا دیگه نمیتوانست گریه اش را کنترل کند احساس سرگیجه بهش دست داد از جایش بلند شد سعی مےکرد از آنجا بیرون بره هر چقدر تقلا می کرد فایده ای نداشت همه چیز را تار میدید نمیتوانست خودش را کنترل کند بر روی زمین افتاد و از هوش رفت با احساس درد چشمانش را باز کرد و دستی بر روی سرش کشید با دیدن اتاقی که درآن بود فورا در جایش نشست با ترس و نگرانے نگاهی به اطرافش انداخت هر چقدر با خود فڪر مے ڪرد اینجا را یادش نمے آمد از جایش بلند شد و به طرف در رفت تا خواست در را باز کند در باز شد و همان دختر محجبه وارد شد ــــ اِ اِ چرا سرپایی تو، بشین ببینم مهیا با تعجب به آن نگاه مے کرد دختره خندید ـــ چرا همچین نگام میکنے بشین دیگه دختره به سمت یخچال کوچکی که گوشه ے اتاق بود رفت و لیوان آبی ریخت و به دست مهیا داد و کنارش،نشست ـــ من اسمم مریم هستش.حالت بد شد اوردیمت تو پایگاه بسیج سرگیجه، مداحی ،باباش با یادآوری پدرش از جا بلند شد ـــ بابام ادامه دارد ~~~🔹💞💚💞🔹~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 💞 💕 💞💕 💕💚💕 💞💕💞💕💞💕💞💕💞
سلام علیکم ارتباط با مدیر کانال چنانچه پیشنهاد یا انتقادی داشتید بفرمایید @malakut_admin
سلام علیکم نشانی کانال در پیام رسان سروش👇 laleheyazmalakut@
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐کار مهدوی💐 ◀️قسمت ۵ ✨به نام خداوند بخشنده و مهربان ✋ سلام بر شما شیعیان و منتظرانش 📝ایام امتحانات است هر کسی یک دعایی می‌خواند ،نذری می‌کند،تا امتحانات را به خوبی بدهد ،و به خوبی پاس کند درس ها را و نمرات خوب بگیرد نمره الف بشودمعدلش بالا شود ⚜انسان در طول روز کارهای زیاد می‌کند عبادت می کند نمازمی خواند، قرآن می خواند، به یاد خداست ،و تمام این عبادت ها ما را به خدا نزدیک می‌کند ✅اما چقدر خوب است ما همه کارهایی که داریم انجام می‌دهیم وآن کارها مباح است یعنی نه ثواب است و نه گناه آنهارا بیاییم امام زمانی کنیم ☀️اصلا همه کارهای مان را امام زمانی کنیم ❓چطور؟ 💠خدایا!میخوابم به این دلیل به این نیّت که انرژی بگیرم بدنم صحیح و سالم شود وقوت بگیرد بتوانم برای امام زمانم کارکنم این خواب تو عبادت حساب می‌شود 💪خدایا! غذا می‌خورم تا بدنم قوت بگیرد ضعیف نشود ،ضعف پیدا نکنم تا انرژی داشته باشم برای امام زمانم کار کنم؟ ✅خدایا !ایام امتحانات است درس می‌خوانم نمرات خوب بگیرم معدلم بالا شود تحصیلاتم را تمام کنم تا دکتر شوم، مهندس شوم ،مدیر شوم،پرستار شوم تا به جامعه خدمت کنم و اگر به جامعه خدمت کنم می‌توانم ظهور را نزدیک تر کنم🔆 👌آقاتو دکتر،شو مهندس شو،با مردم خوب رفتار کن،مهربانی در جامعه ایجاد می‌شود ،کارت را به خوبی انجام بده که امام زمان وقتی آمد تورا انتخاب کند ☀️آقا بعداز ظهورش به هر حال به عمران و آبادی نیاز دارد، به مهندس نیاز دارد ،به دکتر نیاز دارد،به مدیر نیاز دارد قرار نیست با یک بشگن زدن همه چی حل بشود! ☀️امام به مدیر و مُدبر نیاز دارد ،به نیرو نیاز دارد درس بخوان دکتر شو در زمان ظهور دکترامام زمان شو دکتر حکومت امام زمان بشو مهندس شو مدیرشومدیر یکی از ادارات حکومت امام زمان شودرس های تان را به این نیّت بخوانید 🔰اصلا ظهور هم نه ؛بگو خدایا درس می‌خوانم که یک فرد مفیدی در جامعه بشوم تا بتوانم ظهور امام زمان را نزدیک تر کنم به همین راحتی تمام کارهای مان امام زمانی کنیم حتی خوردن حتی خوابیدن خدایا دانشگاه می‌روم به این نیّت که مدرک بگیرم، جای خوب استخدام بشوم و بتوانم برای امام زمانم کار کنم 📖تو به این نیّت درس بخوان ببین اگر آقا در درس ها کمک نکرد ببین حتی اگر در پیدا کردن شغل کمکت نکرد 👌آزمایش کن آزمایش مجانی است خدایا امتحاناتم را می‌خواهم با نمرات عالی قبول شوم ،معدلم عالی شود، تبلیغ امام زمان بکنم مردم بگوینداینکه تبلیغ امام زمان می کند درسش هم عالی است از من الگو بگیرند ❓مگرقرآن نمی گوید {واجعلناالمتقین اماما } 💠مارا امام و الگوی متقین قراربده این دعایی است که در قرآن هست من و تو می‌توانیم این دعا را بکنیم الگوی دیگران بشویم من و توکه فلانی که دارد برای امام زمان کار می‌کند از لحاظ درسی هم عالی است ✨یاد بگیرهم به درسش رسیده هم به امام زمانش رسیده الگو بشوی برای جامعه اصلا سرباز امام زمان باید درسش عالی باشد درس8 های مان را به نیّت امام زمان بخوانیم به این نیّت که می توانیم برای ظهورش کاری کنیم به این نیّت که بعد ازتحصیلات مان با معدل عالی با درس عالی ربطی به رشته هم نداردآدم در هر رشته ای که هست می تواند برای امام زمان خودش کار کند چه دکترش ،چه مهندسش، چه مدیرش چه معلمش مخصوصا و بقیه ✅خدایا می‌خواهم درس بخوانم دکترا بگیرم استاد دانشگاه شوم که چی؟ که درسم را که دادم پنج دقیقه آخرکلاس از امام زمانم حرف بزنم وقتی دانشجو می بیند یک استاد داردحرف از امام زمان می‌زند بیشتر جذب می شودتحریک می‌شود اثر دارد ✅ 📖پس اینجوری درس بخوانیم ازاین به بعداینجوری برای امام زمان کارکنیم تمام اعمال و رفتارمان را امام زمانی کنیم 🔆رفتار با بچه، رفتار با همسر،رفتاربا دوست، رفتاربا رفیق، از همه مهم تر رفتار با پدر مادر که همه چی مان امام زمانی شود✅ ~~~🔸🍃☀️🍃🔸~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 💎 🍃 ☀️🍃 🍃☀️ 🍃 💎🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃💎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚠️مضرات نگاه کردن به فیلم های پورن در زوجین: ❌افزایش توقعات نامعقول ❌پر اهمیت شدن بخش فیزیکی رابطه ❌ناهماهنگی در رسیدن به ارگاسم ❌ ❌بهانهگیریهای غیرمنطقی ❌تلخ شدن زندگی زناشویی ❌طلاق عاطفی ❌وجدایی. چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی نشانی کانال در پیام رسان سروش @laleheyazmalakut ─═इई🔹🔶🌺🔶🔹ईइ═─ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🌟 ☘🌟 🌟🌺🌟 ☘🌟☘🌟☘🌟☘🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐🍃🌿🌸🍃🌼 🍃🌺🍂 🌿🍂 🌸 🍃 🌼 ﷽ 💠 ها هم مثل خیلی از مردم معتقدن که «یه شب هزار شب نمیشه». ولی به این هم اعتقاد دارن که تو این یه شب میشه به اندازه هزارشب به خدا نزدیک شد. شهید کارت عروسیش رو به اسم حضرت زهرا سلام الله علیها نوشت و انداخت تو ضریح حضرت معصومه سلام الله علیها همون شب عروسی، حضرت زهرا (س) اومد به خوابش... شهید به ایشون گفت :خانم! من قصد مزاحمت نداشتم، فقط میخواستم احترام کنم. حضرت زهرا(س) تو جواب فرمود: «مصطفی جان! ما اگر به مجلس شما نیاییم، به کجا برویم؟» خطبه عقدشان را امام خواند. مصطفی گفت : «آقا ما را نصیحت کنید » حضرت امام (ره) به عروس نگاهی کرد و گفت: « از خدا می خواهم که به شما صبر بدهد.» ~~~🔹🍃🌸🍃🔹~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🌼 🍃 🌸 🌿🍂 🍃🌺🍂 💐🍃🌿🌸🍃🌼