eitaa logo
حیات طیبه
399 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
34 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 روزی شخصی از عالم نمایی پرسید: ماه بهتر است یا خورشید!؟ اوگفت : ای نادان این چه سوالی است که از من می پرسی؟ خوب معلوم است, خورشید روزها بیرون می آید که هوا روشن است و نیازی به وجودش نیست! ولی ماه شبهای تاریک را ورشن می کند, به همین جهت نفعش خیلی بیشتر از خورشید است. ┈🔹•🔸🔷🔸•🔹┈ 🌷كانال (لاله اى از ملكوت)؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut 🔷 🔸 🔹🔸 🔸🔹🔸 🔷🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔷
🌱حکایت بهلول با دوست خود شخصی که سابقه دوستی با بهلول داشت روزي مقداري گندم به آسیاب برد. چون آرد نمود بر الاغ خود نمود و چون نزدیک منزل بهلول رسید اتفاقاً خرش لنگ شد و بر زمین افتاد. آن شخص چون با بهلول سابقه دوستی داشت او را صدا زد و درخواست نمود تا الاغش را به او بدهد تا بارش را به منزل برساند و چون بهلول قبلاً قسم خورده بود که الاغش را به کسی ندهد ، به آن مرد گفت: الاغم نیست. اتفاقاً صداي الاغ بلند شد و بناي عر عر کردن گذارد. آن مرد به بهلول گفت الاغ تو در خانه است و تو می گویی نیست؟! بهلول گفت: عجب دوست احمقی هستی. تو پنجاه سال با من رفیقی، حرف مرا باور نداري ولی حرف الاغ را باور می نمایی ؟!! ~~~💫✨☀️✨💫~~~ 🌷كانال لاله ای از ملکوت؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/malakut ☀️ 💫 ✨💫 💫✨💫 ☀️💫✨💫✨💫✨💫☀️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨ 🌸#لبخند 🎤روایت صادق آهنگران و#شوخی_رهبر با الشان ~~~🔸 🍂 🌺 🍂 🔸~~~ 🌷كانال حیات طیبه؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🌸 ☘️ 🌸 ☘️ ☘️ 🌸 ☘️ 🌸 ☘️ 🌸 ☘️ 🌸 ☘️ 🌸 ☘️ 🌸
😕پسره رفت تو کوچه دید داداش دوقلوش داره فوتبال بازی مکنه محکم زد تو گوشش و گفت: تو اینجایی؟؟؟ مامان ۲دفه منه برده حمام😡😐 😂😂 😚 - پیرمردی بازنشسته، خانه ای در نزدیکی یک دبستان خرید. - یکی دو هفته اول همه چیز به در آرامش پیش میرفت - تا این که مدرسه ها باز شد. در اولین روز مدرسه، پس از تعطیلی کلاس‌ها سه تا پسر بچه هر روز پشت خانه مرد فوتبال و توپ را به در خانه اش میزدند. -این کار هر روز تکرار می شد و آسایش پیرمرد کاملاً مختل شده بود. -روزی وقتی مدرسه تعطیل شد،پیر مرد بچه ها را صدا کرد و به آنها گفت: «بچه ها شما خیلی بامزه هستید. من روزی ۱۰۰۰ تومن به هر کدام از شما می دهم که بیایید اینجا، و فوتبال کنید. -بچه ها خوشحال شدند و هرروز با گرفتن پول می آمدند. -چند روز بعد، پیرمرد به سراغشان آمد و گفت: « من نمی‌توانم روزی ۵۰۰ تومن بیشتر به شما بدهم. از نظر شما اشکالی ندارد؟» بچها با دلسردی پذیرفتند و ادامه دادند. سری بعد پیرمرد گفت: من فقط می توانم روزی ۱۰۰ بدهم! -بچه ها گفتند: « ۱۰۰ تومن؟ اگه فکر می‌کنی ما فقط به خاطر روزی فقط ۱۰۰ تومن حاضریم اینجا فوتبال کنیم اشتباه کردی!!!!! -و از آن پس پیرمرد با راهکار تربیتی معکوس، با آرامش به زندگی ادامه داد...🤓🖐 - تشویق یا تنبیه بیش از حد، باعث بی انگیزگی میشود.... پس مراقب باشیم فرزندان را بیش از حد تشویق نکنیم !!! ┈••🍁🌴🍁••┈ 💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🌴 🍁 🌴🍁 🍁🌴🍁 🌴🍁🌴🍁🌴🍁🌴
-کشاورزی مشغول پاشیدن بذر بود، -ثروتمندی مغرور به او رسید و با تکبر گفت: -بکار، که از تو کاشتن است و از ما خوردن!😎 -کشاورز نگاه معنا داری ب او انداخت و گفت: -دارم یونجه میکارم!!! 😂😁😂 🌱🌿 -در یک روز گرم بهاری، شاخه ای مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تکاند. به دنبال ان برگهای ضعیف جدا شدند و آرام بر روی زمین افتادند. 🍃 -شاخه چندین بار این کار را با غرور خاصی تکرار کرد، تا این که تمام برگها جدا شدند شاخه از کارش بسیار لذت می برد. -برگی سبز و درشت و زیبا 🌿به انتهای شاخه محکم چسبید ه بود و همچنان از افتادن مقاومت می کرد. -در این حین باغبان تبر 🔨به دست داخل باغ در حال گشت و گذار بود و به هر شاخه ی خشکی🌳 که می رسید آن را از بیخ جدا می کرد و با خود می برد. -وقتی باغبان چشمش به آن شاخه افتاد، با دیدن تنهابرگ سبز آن🌿، از قطع کردنش صرف نظر کرد. -بعد از رفتن باغبان، دوباره شاخه مغرورانه و با تمام قدرت چندین بار خودش را تکاند، -تا این که به ناچاربرگ🌿 با تمام مقاومتی که از خود نشان می داد، از شاخه جدا شد و بر روی زمین افتاد. -باغبان در راه برگشت وقتی چشمش به آن شاخه افتاد، و برگ سبزی برآن ندید یقین پیدا کرد که خشڪ شده و بی درنگ با یک ضربه 🔨آن را از بیخ کند.. -امامـــــ علی ؏ میفرمایند:  -مبادا هرگز دچار خودپسندى گردى و به خوبیهاى خود اطمینان کنى -ڪه از بهترین فرصتهاى شیطان براى هجوم آوردن به توستـــــ. 📚نهج البلاغھ.نامه ۵۳ ┈••🍃🍂🍃••┈ 💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🍂 🍃 🍂🍃 🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
پسره رفت تو کوچه دید داداش دوقلوش داره فوتبال بازی می کنه محکم زد تو گوشش و گفت: تو اینجایی؟؟؟ مامان ۲دفه منه برده حمام😡😐 😂😂 - پیرمردی بازنشسته، خانه ای در نزدیکی یک دبستان خرید. - یکی دو هفته اول همه چیز به در آرامش پیش میرفت - تا این که مدرسه ها باز شد. در اولین روز مدرسه، پس از تعطیلی کلاس‌ها سه تا پسر بچه هر روز پشت خانه مرد فوتبال و توپ را به در خانه اش میزدند. -این کار هر روز تکرار می شد و آسایش پیرمرد کاملاً مختل شده بود. -روزی وقتی مدرسه تعطیل شد،پیر مرد بچه ها را صدا کرد و به آنها گفت: «بچه ها شما خیلی بامزه هستید. من روزی ۱۰۰۰ تومن به هر کدام از شما می دهم که بیایید اینجا، و فوتبال کنید. -بچه ها خوشحال شدند و هرروز با گرفتن پول می آمدند. -چند روز بعد، پیرمرد به سراغشان آمد و گفت: « من نمی‌توانم روزی ۵۰۰ تومن بیشتر به شما بدهم. از نظر شما اشکالی ندارد؟» بچها با دلسردی پذیرفتند و ادامه دادند. سری بعد پیرمرد گفت: من فقط می توانم روزی ۱۰۰ بدهم! -بچه ها گفتند: « ۱۰۰ تومن؟ اگه فکر می‌کنی ما فقط به خاطر روزی فقط ۱۰۰ تومن حاضریم اینجا فوتبال کنیم اشتباه کردی!!!!! -و از آن پس پیرمرد با راهکار تربیتی معکوس، با آرامش به زندگی ادامه داد...🤓🖐 - یا بیش از حد، باعث بی انگیزگی میشود.... پس مراقب باشیم فرزندان را بیش از حد تشویق نکنیم !!! ┈••🍃🌼🍃••┈ 💖كانال حیات طیبه ؛به ما بپيونديد👇: https://eitaa.com/hayat_tayyebe 🌼 🍃 🌼🍃 🍃🌼🍃 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼