eitaa logo
حیات ابدی
226 دنبال‌کننده
839 عکس
1.1هزار ویدیو
21 فایل
#یادمرگ انسان سازهست.. خداوندکسانی که زیاد #یاد_مرگ می کنند دوست دارد #ابددرپیش داریم هستیم که هستیم... ارتباط با ادمین @mahdi_fatemeeee313
مشاهده در ایتا
دانلود
حیات ابدی
رسول اکرم صلی الله و علیه و آله و سلم ): بهشت خانه ی اهل سخاوت است. سلام وقت بخیر طرح ماهیانه ک
سلام وقت بخیر مبلغ #پنجاه_هزار تومن توسط یکی از اعضاء محترم گروه و کانال برای کمک به نیازمندان به حساب مورد نظر واریز گردید ان شا الله قبول باشد بزرگواران حتما بعد از واریز مبلغ از فیش عکس بگیرید و پی وی بنده بفرستید مبلغ جمع آوری شده تا این لحظه 130هزار تومن
4_5825546541959481501.mp3
1.86M
حاج آقا داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
مداحی آنلاین - فراق یار - حجت الاسلام عالی.mp3
838K
حجت الاسلام داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
🌸هر روز و شب دعا کنیم 🌱خدا تو را صدا کنیم 🌸دعای ما اثر داره 🌱خدا به ما نظر داره 🌸خدای خوب و دانا 🌱خالق آب و دریا 🌸کاشکی که آقا بیاد 🌱صاحب دنیا بیاد 🌸جانِ پیامبرِ ما 🌱تو را به جانِ مولا 🌸اجازه ده ظهورش 🌱پر کن جهان ز نورش داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
93-09-22 rafiee.mp3
2.55M
داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
اتل متل پروانه  نشسته روی شانه صدا میاد چه نازه می­گه وقت نمازه به این صدا چی می­گن اذان و اقامه می­گن شیطونه ناراحته دنبال یه فرصته می­گه آهای مسلمون نماز رو بعدا بخون هر کسی که زرنگه با شیطونه می جنگه وقت نماز که می­شه هر کاری تعطیل می­شه نماز چه قدر شیرینه اول وقت همینه داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
🤔گفتم: هادی! ممكن است تذكره را امضاء نكند؟ و اگر نكرد بر ما چه خواهد گذشت؟ گفت: امكان عقلی كه دارد و در صورت امضا نكردن، معلوم است كه كار، زار خواهد بود. ولی بعید است كه امضا نكند و تو این سؤال را از باطن خود بكن. «بَلِ الْإِنْسانُ عَلی نَفْسِهِ بَصیرَةٌ؛ بلكه انسان خودش از وضع خود آگاه است. / سوره قیامت،14» 😒پشتم از حرف هادی به لرزه درآمد و وجود خود را كه مطالعه نمودم، دیدم كه در بین بیم و اُمید، مرددم. 🌟«لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلاَّ بِاللَّه.» گفتم: هادی! عجب، اینجا دارالسّرور است، تو كه بیت الاحزان كردی! برخیز برویم كه اضطراب من دقیقه به دقیقه افزوده می‌شود. عاقل، از خطر امری كه ترسان است باید هرچه زودتر اقدام كند. «إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً؛ خواه شاكر باشد یا ناسپاس. / سوره انسان،3» رفتیم، یك میدان به عمارت و قصر سلطنتی مانده بود. دیدیم از دو طرفِ خیابان جوان‌های خوش صورت، به یك سنّ و سال، در دو طرف صف كشیده و شمشیرهای برهنه به روی دوش نهاده، ساكت و بی‌حركت ایستاده‌اند. 👆هادی از بزرگ آنها اجازه خواست، از میان آنها عبور نمودیم. بسیار بر خود خائف (ترسان) بودیم كه این تذكره به امضای این پادشاه خواهد رسید یا خیر؟😢 به درِ قصر كه رسیدیم، دیدیم چند سوار مسلّح و عبوس از قصر بیرون آمدند و صدای با هیبتی به «العجل! العجل! ؛ فوری فوری» از قصر بلند بود و این سواران به تاخت رفتند و از آن صدا، اندام همه می‌لرزید. از كسی كه از قصر بیرون آمد، پرسیدیم: چه خبر است؟🤔 گفت: ابوالفضل (ع) بر یكی از علمای بد كه می‌بایست در زمین شهوت محبوس بماند و با اشتباه كاری، داخل زمین وادی السّلام شده، غضب نموده، سواره فرستادند كه او را برگردانند. و ما، «خائفاً يَترقَّب؛ بیمناك و نگران» وارد قصر شدیم كه دیدیم صورت، برافروخته و رگ‌های گردن، از غضب پُر شده و چشم‌ها چون كاسه خون گردیده می‌گفت: «علاوه بر اینكه عذاب اینها دو مقابل باید باشد، با این حال آزادانه وارد این سرزمین طيّب و طاهر شده و كسی هم جلوگیر آنها نشده. چه فرق است بین اینها و شُرَیح، قاضی كوفه كه فتوای قتل برادرم را داد؟» از هیبت آن بزرگوار، نَفَس‌ها در سینه‌ها گره شده، مانند مجسّمه‌های بی‌روح، مردم ایستاده‌اند و ما هم در گوشه‌ای خزیده، 😧مثل بید می‌لرزیدیم تا آنكه سواران برگشتند وعرض نمودند كه آن عالم را به «چاه ویل» محبوس كردیم و موكّلین را نیز تنبیه نمودیم.
13019d38a005f4a3906c5d9dbdb981ba66ecb87f.mp3
2.77M
نیکی به داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
✨پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم )فرموده اند: خود رابا پوشش اندام وجسم،ازدیدار بازدارید،که زنان هرچه ترباشند، ترهستند. 📚سفینه البحار،ج۲،ص۲۹۸ داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
داریم هستیم که هستیم التماس دعای https://eitaa.com/hayateabad حتما عضو کانال بشید⬆️⬆️⬆️⬆
كم كم آن بزرگوار (حضرت ابوالفضل علیه‌السلام) تسكین یافته، من و هادی جلو رفته، تعظیم و سلام نمودیم. هادی تذكره را داد، ایشان امضای علی (علیه‌السلام) را بوسیده، ردّ نمود😍. من از خوشحالی سر از پا نشناخته، خود را به قدم‌های مباركش انداختم و زمین را بوسیده و اشك شوق و خوشحالی جاری بود.😢 فرمود: «چطور بر شما گذشت؟»🤔 عرض كردم: الحمدللَّه عَلی كُلّ حال. اُمید ماها به شما، در همه عوالم بوده و خواهد بود. 🌟 «أَنْتُمُ السَّبِیلُ الْأَعْظَمُ والصِّرَاطُ الْأَقْوَمُ و الْوَسِيلَةُ الْكُبرَی؛ شما بزرگترین راه هدایت و راه استوار [خدا] و وسیله بسیار بزرگ الهی هستید.» 🤩مجدّداً خود را به قدم‌های ایشان انداختم؛ بوسه دادم و ایستادم. فرمودند: «اگرچه دستوری جاری نشده است كه از شماها در همه عوالمِ برزخی وساطت و شفاعت بشود، بلكه باید به زاد و توشه‌ی خود، این مسافرت را طيّ نمایید، مگر در آخر كار و سفر جهنّم، الّا آن‌كه مددهای باطن ما با شما است و فتوّت (جوانمردی) من اقتضا می‌کند كه از امثال شما مساكین كه بارها در راه زیارت برادرم تشنه بوده و رفته‌اید و اقامه عزای او را داشته‌اید، دستگیری و نگاهداری نماییم.» در این میان می‌دیدم جوانی كم سنّ، در پهلوی ابوالفضل(ع) نشسته و مثل خورشید☀️ می‌درخشد كه طاقت دیدار نورانيّت او را نداریم. بسیار جلالت و بزرگواری از او تراوش می‌نماید و ابوالفضل(ع) نسبت به او با تأدّب و فروتنی، گاهی سخن می‌گوید.🌸 معلوم بود كه در نظر بزرگوارش، مهمّ است. از هادی پرسیدم، گفت: نمی دانم، ولی آن صاحب صوت خوش كه تلاوت سوره «هَلْ اَتی» می‌نمود، گویا همین باشد. از دیگری كه از ما جلوتر بود، پرسیدم، گفت: گویا، علی اصغر، حجّت كبرای حسینی است. دلیل بر این، آن خطّ سرخی كه مثل طوق در زیر گلوی انورش دیده می‌شود كه آن گلوی مبارک را زینت دیگری داده است.🍃🌸 گفتم: خیلی سزاوار و لازم است رجعت ما برای انتقام، ای كاش كه ما را رجعت دهند. ابوالفضل (علیه السلام) ملتفت گفتگوی سرّی ما شده، فرمود: «ان شاءاللَّه به زودی خواهد شد.» «وَاُخْری تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَریبٌ؛ و نعمت دیگری كه آن را دوست دارید به شما می‌بخشد و آن یاری خداوند و پیروزی نزدیك است. / سوره صفّ،13» و من یقین نمودم كه جوان، عليّ بن الحسین (علی اصغر) است. 😢😍 در جلال و جمال او مبهوت بودم و مرا به قدری مجذوب نمود كه توانایی در من نماند كه از او نظر بردارم. تُند نظرنمودن به بزرگان، شاید خلاف ادب باشد و با آنكه جلال و بزرگواری او، «دورباش» و «كورباش» می‌نمود، جلالش می‌راند و جمالش می‌خواند. در بین این دو محظور متضادّ واقع شدم.😟 بدنم به شدّت می‌لرزید، كه خودداری نمی‌توانستم نمود. توجّه به من فرمود، گویا حال مرا دریافت. خلعتی فرستاد. به دوش من انداختند و من كه این مرحمت را دیدم كه عشق و علاقه مرا نسبت به خودش توجّه نموده و لذا زمین را بوسیدم و قلبم از آن اضطراب تسكین یافت كه محبّت طرفینی (دو جانبه) است و بی‌دردسر شد.