eitaa logo
حیات معقول
226 دنبال‌کننده
148 عکس
232 ویدیو
2 فایل
🔻 کانال اصغر آقائی ✍ درباره مسائلی که به‌گمانم مهم است، می‌نویسم؛ شاید برای خودم و تو مفید باشد: ✔ گاه متنی ادبی؛ ✔ گاه تبیین؛ ✔ و گاه نقد 🔺️ اینها دل‌مشغولی‌های یک طلبه هستند. 🔻ارتباط با من: 🆔️ @aq_110
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از عکس‌نوشت🌿
⸤﷽⸣ 🕊️🕊️ وقتی نفس‌های زهرا، به شماره افتاده بود؛ مهدی، تنها نامی بود، که آهسته‌ بر زبان می‌راند، و چشمانِ کم‌سو شده‌اش به ظلم شیطان، امیدوار به ظهور فرزندی می‌شود که حق‌طلبیِ مادر، الگویی بی‌بدیل برای اوست. . عکس‌نوشت🌿 اینجا‌ دل‌نوشته‌ها‌ در قاب‌ تصاویر، قلب‌ و روحت‌ را‌ به‌ جستجو‌ در معنای‌ زندگی‌ دعوت می‌کند. @aksneveshtnoora
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️‍🔥 تنها ذکر امشب ❤️‍🔥 ❤️‍🔥 مادر است ❤️‍🔥 😭😭😭😭😭😭 ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔻آشنایی با《گام‌به‌گام با انسان کامل》 ☑️ سلسله با انسان کامل، مجموعه ادبی-داستانی است که بر اساس آیات درباره از آدم تا خاتم عليهم السلام به‌مرور نگارش می‌شود. ☑️ نگارنده در این سلسله، برای حق به عمق سفر کرده، خود را در زمان هر پیامبری با او همراه می‌کند. ☑️ او در این سفر به ادبی اتفاقات آن زمان می‌پردازد. ☑️ در این گزارش، نویسنده در تلاش است تا بر محور عمل حق را بیابد، چرا که او آیینه تمام‌نمای حق است. ☑️ البته در مواردی به دلایل مختلف، نویسنده با و سؤالی از درون پیرامون حق مواجه می‌شود، و در مواردی نیز این دودلی، او را به نزدیک‌شدن به مخالفانِ انسان کامل می‌کشاند. ☑️ و اکنون این سفرِ آغازشده از آدم ع، به منزلگاه ع رسیده است؛ و سفر همچنان ادامه دارد. ☑️ این مجموعه با هشتک قابل جستجو است. 🔻با ما در این سفر، همراه باشید. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
13.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸ما عشق را پشت در این خانه دیدیم 🔸زهرا در آتش بود حیدر داشت می‌سوخت. ❤️‍🔥❤️‍🔥 ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
23.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻نسخه‌ای بسیار قدیمی از در یهودیان قاهره چه می‌کند؟ 🔻 پاسخ این پرسش را در کلیپ ببینید. ┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
🔰 گام به گام با انسان کامل (۲۹) ✍ اصغر آقائی ___________________ 🌀 گام سوم: با ابراهیم ع (۹): آتش افروخته 🔻 که ابراهیم را خوب می‌شناخت و پیش از این یک بار طعم شکست در برابر سخنان متین او را چشیده بود، «فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ» دستور داد او را دستگیر کنند. 🔻 که با ملکوت آسمان، بیشتر از از زمین، انس داشت، اکنون میان سربازان نمرود قرار گرفته است. او را به زندان شهر بردند و من ناامید به خانه برگشتم. «وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ» 🔻به خانه که رسیدم سکوت خانه برایم سنگین بود. حال و هوای کاری را نداشتم. هنوز ساعتی از دوری ابراهیم نگذشته بود اما بی‌تاب او شده بود. نمی‌دانستم تا این حد دوری برایم سخت می‌شود. از خانه بیرون زدم. 🔻هر گوشه شهر سخن از ابراهیم بود. عده‌ای خوشحال از آنچه برای ابراهیم اتفاق افتاده است و عده‌ای دلگیر بودند؛ و بسیاری هم مشغول زندگی روزمره خویش بودند. 🔻حال غریبی داشتم. گویی در میان مردگان قدم می‌زدم. در این حال و هوا بودم که ناگاه فریاد جارچی را شنیدم: ای اهالی شهر مژده مژده! به زودی آرامش به شهر بازخواهد گشت! ابراهیم، دشمن خدایان به سزای گستاخی‌های خویش خواهد رسید. بزرگ فراهم آورده، ابراهیم را در آن خواهیم افکند. 🔻مردم در تکاپو افتاده از هر جا که می‌توانستند هیزمی انبوه فراهم آوردند و در میان‌رودان نزدیک معبد شهر اور انباشتند. گویی سوزاندن مخالفان امری عادی برای آنان بود. 🔻روز موعود فرا رسید. از آن هیزم انباشته می‌شد حدس زد که چه آتش بزرگی خواهد شد. من روی سکویی نشسته بودم که ابراهیم را آوردند. 🔻در این اثنا صدای چرخ‌هایی عظیم به گوشم رسید. سر که چرخاندم، تمام وجودم را بهت گرفت. اولین باری بود که منجنیقی از نزدیک می‌دیدم. چرخی عظیم با پرتاب‌گری بلند. 🔻به دستور هیزم‌ها را آتش زدند. پس از مدت کمی آتش گُر گرفت و شعله‌های آن فریادکنان رو به آسمان بودند. صدای سوختن آن همه هیزم با شعله‌های سر به فلک کشیده .... نهههههههه باورم نمی‌شود. با خود گفتم دیگر کار ابراهیم تمام است. قلبم به تپش افتاد، لبانم خشک شد و آهی تفت وجودم را فراگرفت. 🔻ابراهیم که از روبه‌رویم گذشت نگاهی به چهره او کردم. چقدر آرام و پرقرار بود. و من باز از انسان کامل در تعجب شدم. ناخواسته بلند فریاد زدم ابراهیییییمممم ... اما ترس از نمرودیان بار دیگر زبان در کامم چرخاند و نتوانستم از یاری و محبّت خویش به او بگویم. باز کم آوردم و شرمسار شدم. آری یاری انسان کامل، نفسی با بصیرت، قلبی صبور، و نشاطی روزافزون می‌خواهد؛ که من نداشتم. 🔻در همین تب و تاب بودم که ناگاه دیدم ابراهیم روی خویش را به سوی من چرخاند و با لبخندی پرمعنا با من سخن گفت. هرچند حرفی نزد؛ اما در طول سفر آموخته بودم که هرگاه با خود یکی‌به‌دو می‌کنم و خود را در برابر حق و انسان کامل شرمسار می‌بینم؛ همین تواضع و سرفرودآوردن در برابر حق، انسان کامل را به همراه می‌آورد. او با لبخند خویش، مرا بار دیگر استوار کرد و امیدوار به مسیر حق. ریشه دوانده در لبخند رضایت انسان کامل، همیشه رهگشاست. 🔻 آماده پرتاب بود و من چشمانم را به آن دوخته بودم. نفس‌ها در سینه حبس شده بود. 🔻با اشاره نمرود منجنیق ابراهیم را رها کرد و او در میان آتش قرار گرفت. ناخودآگاه چشمانم را بسته، سر به زیر افکندم و اشک چشمانم جاری شد. 🔻با خود گفتم ای کاش می‌شد آن آتش را با اشک‌هایم خاموش کنم؛ ای کاش می‌شد ... . 🔻در این حال بودم که ناگاه فریادی مرا به خود جلب کرد. چه اتفاقی افتاده است؟ بوی خوشی همزمان با آن صدا به مشام می‌رسید. صدا بلند و متعجب می‌گفت: بنگرید بنگرید! آتش آتش ... تا سرم را به سوی آن آتش و شعله‌های بلندش برگرداندم، خداااااااااای من اثری از آتش نیست ... «قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ*وَأَرَادُوا بِهِ كَيْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِينَ» 🔻 اما قلب من با دیدن گلستانی که جای آتش قرار گرفته بود هنوز آرام نشده بود. 🔻آن لحظه که ابراهیم در آتش افکنده شد، با خود گفتم این چه است در او؟! گاه ابراهیمی در آتش افکنده می‌شود؛ گاه دربی می‌سوزد و گاه خیمه‌گاهی و گاه گیسوانی ... 🥺 🔻من دور از چشمان ابراهیم به یاد آن سوخته‌جان‌های تاریخ بغض کرده، گریستم. ... و سفر ادامه دارد. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
هدایت شده از عکس‌نوشت🌿
⸤﷽⸣ 🕊️🕊️ ذکر زینب در این روزها، دعایی است که بارها آن را، در خلوت مادر با خدای خود، شنیده است: "اللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْنِی لِمَا خَلَقْتَنِی لَهُ خدایا مرا مشغولِ کاری کن که برای آن خلقم کرده‌ای" و زینب می‌داند غمگساری پرشکوه، خلق شده است؛ و زینتِ پدر، صبورانه به‌پا می‌خیزد؛ تا تکیه‌گاهِ قلب پدر، غمگسار حسن و شکوهِ خفته در حماسه کربلا شود، و صدای آن غمگسار پرشکوه، هنوز می‌آید: "مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا". . عکس‌نوشت🌿 اینجا‌ دل‌نوشته‌ها‌ در قاب‌ تصاویر، قلب‌ و روحت‌ را‌ به‌ جستجو‌ در معنای‌ زندگی‌ دعوت می‌کند. @aksneveshtnoora
34.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 کمی طولانیه ولی ارزشش رو داره👌 حتما ببینید حال دلتون رو خوب می‌کنه ♥️ با عشق امام رضا علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام، را با هم تجربه کنیم♥️ 🌱 🌱 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul
6.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ 💠 ای انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور ساخته است؟! 🔻 خداوند کریم، در این آیه سؤالی می‌پرسد که می‌داند انسان در پاسخ به آن شرمسار می‌شود؛ 🔻 امّا چون او است و شرمساری بنده خویش را نمی‌خواهد، پاسخ را به انسان القا می‌کند و آن حق تعالی است. 🔻 آری کریم‌بودن او سبب شده است انسان فریفته دنیای کوچک خود شود، و در برابر خداوند کریم، مغرورانه سپاسگزار نباشد. 🔻 و انسان همچنان مغرور و ناسپاس است.😔 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🆔 @hayatemaqul