eitaa logo
از تولدی دوباره تا حیات طیبه
58 دنبال‌کننده
9 عکس
5 ویدیو
29 فایل
دوره تربیتی همدان
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از وقف مهدویت
❇️جامعه ‏اى كه ثروتمند و فقير دارد، فقيرش خواه و ناخواه مريض و ضايع و فاسد مى‏شود و اين است كه اگر در جايى از اين جامعه مرتبط و هماهنگ فسادى‏ به وجود آمد، فساد حبس نمى ‏شود و سرايت مى ‏كند. 📚بهار رويش : مرورى بر دعاهاى ورود و وداع ماه رمضان / 86 @goftomanbesharat
هدایت شده از وقف مهدویت
🌿گاهى حمد تو، تجلى تسبيح توست. تو كه باور كرده‏اى در تمام هستى و در جامعه‏ى تو و در خود تو، با تمامى كمبودها و كسرى‏ها و درگيرى‏هايى كه هست، خدا چيزى را كم نگذاشته و از ناحيه‏ى او كمبود و ظلمى و اشتباه و فسادى‏ نبوده است. تو كه پاكى او را شهادت داده‏اى و در اين وسعت حتى يك خط عيب از او نديده‏اى، بايد با حمد خودت و با كارهاى خودت اين كمبودها را پر كنى كه اين تكليف توست. تسبيح در كلمه‏ها خلاصه نمى‏شود كه به حمد تو راه مى‏يابد، حمدى كه‏ «يَمْلَاءُ ما خَلَقْتَ وَ يَبْلُغُ مَا أَرَدْت‏ @goftomanbesharat
هدایت شده از وقف مهدویت
✳️رابطه‏ ى ما با ديگران ما را كم نمى‏كند، كه بارور مى‏كند. آن مقدار از وجود ما و از حالت‏هاى ما كه در جمع از دست مى‏رود، يا حالت‏هاى سستى است كه بايد تقويت شود و بارور گردد و يا حالت‏هاى زايدى است كه بايد جذب شود و برود. 👈ما در رابطه با بيرون مى‏توانيم ضعف‏ها و زايدهاى خويش را بيابيم و مى‏توانيم به خويشتن برسيم. درون ما دركوره‏ى بيرون گداخته مى‏شود و شكل مى‏گيرد. واقعيت‏هاى درونى ما، در رابطه با واقعيت‏هاى بيرون، تنومند و پا برجا مى‏شوند و رشد مى‏كنند و به شكل‏هاى تازه‏تر و جالب‏ترى دست مى‏يابند و همچون درختانِ كوه بيشتر مى‏سوزند و زيادتر حرارت مى‏دهند. و نه اين كه نمى‏شكنند كه شكننده مى‏شوند و سازنده و مهاجم. درون ما در هر حال با بيرون رابطه دارد. آن‏ها كه اين را يافته‏اند كه حادثه‏هاى بيرون ما را حركت مى‏دهند و ما را نشان مى‏دهند، ديگر در را به روى خود نمى‏بندند؛ چون در اين مرحله از بيرون جدا نشده‏اند كه با بيرون سابق و حادثه‏هاى پيشين خلوت كرده‏اند و از حادثه‏ها و مسائل كهنه تأثير پذيرفته‏اند. مسئوليت و سازندگى، ص: 300 @goftomanbesharat
هدایت شده از وقف مهدویت
🌿در هستى قانونمند هيچ چيز بى‏اهميت نيست و در هستى مرتبط و وابسته، يك فساد، يك فساد نيست و محدود نيست و در برابر كوچك‏ترين، فساد و تجاوز نمى‏توان بى‏تفاوت بود. @goftomanbesharat
هدایت شده از وقف مهدویت
🌿هنگامى كه فكر ضعيف شود و خيال بارور گردد، از كاه كوه مى‏سازيم و از هيچ وحشت مى‏كنيم و به خاطر هيچ، كنار مى‏كشيم و خود را مى‏خوريم. نداشتن ملاك‏ها، عشق و خودخواهى، تنهايى، ضعف و پراكندگى، جهل و حيرت، تخيل نيرومند و فكر ضعيف، اين‏ها عواملى هستند كه سستى و زبونى و ترس و كناره‏گيرى و احتياط و بدبينى را به وجود مى‏آورند و روحيه‏ى سست عنصر و ترسو را مى‏سازند. @goftomanbesharat
هدایت شده از وقف مهدویت
🌿همه‏ى دنيا كم‏ است‏ يكى از دوستان و بزرگان صاحبدل، پيرمردى بود و بچه‏هايش هم همه جزء اعيان و اشراف تهران بودند و به پدر توجهى نداشتند. يك دامادى داشت اين داماد رنج اين زنده دل را كشيده بود و اين آخرين لحظه‏هاى عمرش او را جمع و جور مى‏كرد. بچه‏ها گاهى براى عيادت مى‏آمدند ... روزى اعتراض كردند كه چرا بهترين سيب‏ها را براى او نگرفتى و بهترين شيرينى‏ها را نياوردى؟! ارد هم مى‏دادند. اين دوست ما مى‏گفت- هر كجا هست خداوند به سلامت نگهش دارد. دل برادرش را هم شاد كند- مى‏گفت: من با او نشسته بودم در اتاق و او ديگرى شوريده بود. بستگانش آمدند كه از اعيان و بزرگان بودند. با اهِن وتُلپ هم آمده بودند. او آمد به من گفت: فلانى، من مى‏خواهم بروم قال قضيه را ختم كنم. بگويم: اين بابا و اين هم خودتان و اين هم امكاناتتان و اين هم زبان باز و درازتان. و اصلًا هيچ فرصت و مهلت ديگرى را به آنها ندهم. دوستمان مى‏گفت: با او صحبت كردم، آرام شد. بيشتر با او صحبت كردم، صورت من را بوسيد و به من گفت: كه فلانى من صد سال ديگر هم كه او اينجا باشد با همه‏ى شماتت‏ها و ملامت‏هايى كه اينها مى‏كنند ... عهده‏دارش هستم. او گفت: هنوز اين جمله از زبان من نيفتاده بود كه صداى ضجه از سمت زن‏ها بلند شد و معلوم شد كه پيرمرد رفته است. اگر ما فردا روزى بفهميم كه همه‏ى اين مسائلى كه ما مى‏خواستيم زير بارش برويم 5 ثانيه بوده است، خدا شاهد است كه به خودمان نمى‏بخشيم! حقيقت امر اين است كه همه‏ى دنيا كم است. آيه هاى سبز ؛ ص106 @goftomanbesharat
هدایت شده از وقف مهدویت
🌿راستى فقيه كسى است كه مقصود را بشناسد، نه فقط كلام را. على (ع)در زمانى كه عايشه سر بر داشته و طوفان‏ها به پا كرده و با احساسات جاهلى و علاقه‏ ى خويشى نسبت به طلحه، دريايى از خون آفريده، اين دستور را مى‏دهد، در حالى كه خود با فاطمه آن گونه عمل مى‏كند. اين فقيه است كه از اين مجموعه و با توجه به جغرافياى كلام، مقصود را مى‏شناسد و با اين ميزان راهش را طى مى‏كند و از كتاب و سنت بهره مى‏گيرد. و با همين ملاك و ميزان‏هاست كه مى‏يابد به چه كسى سلام كند و به چه كسى سلام نكند. به چه كسى بدهد و از چه كسى بگيرد. بر چه كسى اعتراض كند و كجا خاموش باشد. در دانشگاه چه بگويد و از حوزه چه بخواهد، وگرنه حتى دستورها و احكام هم بدون اين ملاك‏ها نامفهوم و گنگ هستند و دستاويز اشكال تراشان و باعث مرگ دوستداران. اگر مى‏بينيم كه على (ع) در نهج البلاغه توضيح مى‏دهد كه زن‏ها در سهم و عقل و ايمان، ناقص هستند. اين نقص عيب آن‏ها نيست؛ چون در بينش اسلامى مسائل به گونه ‏اى ديگر مطرح شده‏اند و به شهادت سوره‏ ى فجر داشتن‏ها و نداشتن‏ها، نه اكرام هستند و نه اهانت، كه فقط ابتلاء هستند و درگير ساختن. در داشتن‏ها بايد شاكر بود و در نداشتن‏ها صابر. در اين ديد، تفاوت‏ها ملاك افتخار نيست و در رسيدن به ارزش‏هاى بيشتر، استعدادها دخالت ندارند. فوز، فضل و بهره‏ هاى عالى و لقاء و رضوان خدا، در رابطه با به كار گرفتن استعدادهاست، نه با مقدار آنها؛ «ليس للانسان الا ما سَعى‏ «1»»؛ كه سعى مطرح است، نه عمل و نه توانايى‏ها. سعى نسبت عمل به توانايى‏هاست. «2» __________________________________________________ (1)- نجم، 39 (2)- همين است كه اگر پيرزنى براى ساختمان بنايى يك روز از غذاى خود كم كند و چند آجر هديه كند و ثروتمندى ميليون‏ها تومان كمك بدهد، اين آجرها از آن مقدار ثروت پرارزش‏تر است؛ چون پيرزن يك روز از غذاى خودش محروم گرديده و انفاقِ رزق كرده و آن ديگرى انفاق پس انداز. اگر آن ثروتمند آن قدر كمك كند كه يك روز از غذايش محروم شود، تازه در سطح همان پيرزن است. و فوز و بهره و فضل آنها يكى است؛ كه فوزها و فلاح‏ها مربوط به اطاعت و تقواست، نه مربوط به مقدار سرمايه‏ها و استعدادها؛ چون اين تفاوت‏هاى در استعداد را ما به خوبى شاهد هستيم. و اين قرآن است كه دارايى بيشتر مرد را باعث باركشى بيشتر او و قوام بودن او حساب مى‏كند و شغل‏هاى سنگين‏تر را به او محول مى‏سازد و مسئوليت‏هاى بزرگتر را براى او مى‏گذارد، در حالى كه ارزش‏ها نه در اين شغل‏هاست و نه در اين مسئوليت‏ها؛ كه ارزش در نقش‏هاست كه تعيين كننده‏ى شغل‏ها هستند و در نقش‏ها زن و مرد با هم مساويند. همه با هم برابريم، ولى در شغل حتى مردها با هم برابر نيستند؛ چون نقش ما بر اساس تركيب استعدادهاى ما و رابطه‏ى نيروهاى ما شكل مى‏گيرد، ولى شغل ما بر اساس اندازه و مقدار استعدادها و تقدير آنها. با توجه به تركيب استعدادهاى انسان مى‏يابيم كه نقش او تنوع‏ها، تكرارها، بازيگرى‏ها، بازيچه شدن‏ها و تماشاچى ماندن نيست. نقش او خوش بودن نيست، كه تحرك است و در جهتى عالى‏تر حركت كردن. اما كارها و شغل‏هاى هر كس وابستگى با مقدار نيروها و امكانات و شرائط او دارد. و البته به تقدير اوست كه هر كس امكانات هر كار را ندارد. و اين است كه تقسيم كارها و شغل‏ها بايد بر اساس امكانات بيشتر و بهتر انجام گيرد، نه اينكه بگوييم كارهاى داخل به عهده چه كسى و كارهاى بيرون به عهده ديگرى. كارها به عهده‏ى كسانى است كه در وقت كمتر به شكل بهتر از عهده‏ى آن بر مى‏آيند. تقسيم بندى مشاغل با اين اصل همراه است، در حالى كه خود شغل‏ها ملاك افتخار نيست و عمل ملاك ارزش نيست. مهم عامل‏هايى است كه عمل را مى‏سازد و مهم نقشى است كه در پس هر شغلى پنهان است. تمام درگيرى‏ها و داد و فريادها از اينجا برخاسته كه ما ارزش‏ها را فراموش كرده‏ايم و براى شغل‏ها عنوانى ديگر در نظر گرفته‏ايم و آن را ملاك افتخار مى‏شناسيم. خيال مى‏كنيم قضاوت يا خياطى يا بقالى با يكديگر تفاوت دارند و در ارزش‏ها دخالت دارند، در حالى كه بينش اسلامى براى شغل‏ها به اندازه‏ى بينش‏ها و به اندازه‏ى نقشى كه در پشت آن ايستاده، ارزش قائل است. ارزش عمل وابسته به محرك، جهت، شكل حركت و بينشى است كه تو نسبت به آثار عمل دارى. بناى اطناب بيش از اين نيست كه فراست مخاطب بيش از اين رخصت معاتبت نمى‏دهد. و براى آنها هم كه در راهند و نوشته‏ها را كيلويى معامله نمى‏كنند و از خواندن تنها حظ بصر نمى‏برند، اشاره‏ها كافى است. اميد كه در برابر اين حرف‏ها توجهى همراه تعصب دست ما را بگيرد و تعصبى بى‏توجه ما را زندانى غرور نسازد. @goftomanbesharat
هدایت شده از وقف مهدویت
🌿آنجا كه مى‏خواهيم استغفار كنيم، مى‏گرديم تا ببينيم آيا فحشى داده‏ايم و يا زنا و غيبتى كرده‏ايم يا نه و چون اينها را در خود نمى‏بينيم، به خود مى‏گوييم، پس خيلى آدم خوبى هستيم و براى اينكه دل خدا را هم نشكنيم، يك‏ «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّى وَ أَتُوبُ الَيْه» مى‏گوييم و كار را تمام شده مى‏دانيم، در حالى كه‏ استغفار بايد در برابر آنچه دل ما را خوشحال كرده و يا به رنج كشيده است، باشد. بايد ببينيم كه دل به چه كسى داده‏ايم؟ كجا و با چه كسى بوده‏ايم؟ اين طور محاسبه كنيم! بايد ببينيم مايى كه از صبح تا شب مى‏خنديم، چه عواملى موجب اين شادى و رنج شده است؟ چه كسى حاكمِ دل ما بوده است؟ با چه چيزهايى مأنوس بوده‏ايم؟ دلى را كه عرش و پايتخت خدا و حريم حرم الهى است، از چه چيزهايى پُر كرده‏ايم؟ آيا حاكم دل ما خدا بوده؟ قرار دلِ بى‏قرارِ ما خدا بوده؟ انس ما خدا بوده؟ چرا به ديگرى دل بستيم؟ چرا به غير او دل داديم؟ بايد اين گونه محاسبه كنيم تا خود بفهميم كه بدهكاريم. امكانى به‏ اندازه پنجاه نفر در اختيار ما گذاشته‏اند و ما يك موشِ مُرده با بوى گند و تعفّن آن، به دُم خود بسته و آورده‏ايم! چطور مى‏خواهيم پاسخ هزاران نفر را كه در بيابان مانده‏اند، بدهيم؟ استغفار از خطا و خطيئه‏ (خطا در عمل است و خطيئه در حالت )را فراموش نكنيم، كه هم اعمالِ انسان، او را گرفتار مى‏كنند و هم رذائل، او را مبتلا مى‏سازند. تمام اعمال شيطان خوب بود، عبادت بود، ولى يك رذيله كبر در او مشك او را سوراخ كرد و بيرونش انداختند، در حالى كه نه زنا كرده بود و نه لواط. يك حرصِ آدم، او را از بهشت راند و يك بخلِ فرزند آدم، او را به انحراف كشيد. پس انسان بايد هم از خطا و هم از خطيئه استغفار نمايد. نبايد فقط دنبال اشتباهات و گناهانش بگردد؛ چرا كه رذائلى وجود دارند كه پدر جدِّ همه گناهان است و استغفار از اين مرحله شروع مى‏شود. ما بايد ببينيم آيا تحمل مؤمنى را داريم؟ آيا از مؤمنى نفرت داريم؟ آيا خسته هستيم؟ حسادت داريم؟ توقع داريم؟ بايد تحمل خود را بررسى كنيم. بايد جمع بندى كنيم و ببينيم معارف خود را از كجا گرفته‏ايم؟ به چه چيز رو آورده‏ايم؟ شهوات خود را به چه كسى سپرده‏ايم؟ اميد به چه كسى بسته‏ايم؟ غضب خود را براى چه كسى تيز كرده‏ايم؟ نااميدى ما از چه كسى بوده؟ يأس و رجاء و رغبت و رهبت ما از چه كسى است؟ عواطف واحساسات و نيروهاى باطنى خود را چگونه سازمان داده‏ايم؟ خوراك و پوشاك و مسكن ما از كجا نشأت مى‏گيرد؟ بايد جمع بندى و برنامه ريزى داشته باشيم، كه براى اجراى آن فرصتى پيدا خواهد شد. ممكن است روزى دل آدم بلرزد و تقديرى داشته باشد، كه قدر، درك باطنى ما از يك حقيقت است و حدى از بلوغ باطنى است. @goftomanbesharat
هدایت شده از وقف مهدویت
🌿ما به نجات مرده ‏ها مشغول هستيم و استعدادها در آن طرف‏تر، اسير موج‏ها و گلاويز مرگ! در اين موقعيت چاره ‏اى نيست جز اين‏كه با استعدادها كار كنيم و آن‏ها را بيرون بكشيم و بعد با همدستى آن‏ها به سراغ ديگران برويم و با كمك گَوَن‏ها و الوارها و زغال سنگ‏ها، آهن‏ها را آب كنيم و مانع‏ها را شكل دهيم و از آن‏ها بهره برداريم. آن اوج ديروز و اين ركود امروز يا به خاطر اين است كه روش تربيتى نداريم و به داغ كردن‏ها و شاخ و برگ دادن‏ها و بغل كردن‏ها مشغوليم و روشنى نمى‏دهيم و ريشه نمى‏دهيم و بندها را باز نمى‏كنيم و يا به خاطر اين است كه با اين روش صحيح، با استعدادها كار نمى‏كنيم و با اين ذخيره‏ى سرشار و با اين خرمن آتش به فتيله ‏ها و چراغ‏ها جرقه ‏اى نمى‏زنيم. @goftomanbesharat
*💠ماجرای تکان‌دهنده از شهیدی که تک فرزند خانواده بود و زنده زنده سرش رو بریدند ولی زبونش رو باز نکرد تا عملیات لو بره‼️* *عباسعلی فتاحی بچه دولت آباد اصفهان بود حدود ۱۷ سال سن داشت. سال شصت به شش زبان زنده‌ی دنیا تسلط داشت😳 تک فرزند خانواده هم بود😍 زمان جنگ اومد و گفت: مامان میخوام برم جبهه😇 مادر گفت: عباسم! تو عصای دستمی، کجا میخوای بری؟ عباسعلی گفت: امام گفته. مادرش گفت: اگه امام گفته برو عزیزم...😊* *عباس اومد جبهه. خیلی ها می شناختنش. گفتند بذاریدش پرسنلی یا جای بی خطر تا اتفاقی براش نیفته☺️ اما خودش گفت: اسم منو بنویس میخوام برم گردان تخریب😇 فکر کردند نمی دونه تخریب کجاست. گفتند: آقای عباسعلی فتاحی! تخریب حساس ترین جای جبهه است و کوچکترین اشتباه، بزرگترین اشتباهه...😱 بالاخره عباسعلی با اصرار رفت تخریب و مدتها توی اونجا موند.* *یه روز شهیدخرازی گفت: چند نفر میخوام که برن پل چهل دهنه روی رودخونه دوویرج رو منفجر کنن😰 پل کیلومترها پشت سر عراقیها بود... پنج نفر داوطلب شدند که اولینشون عباسعلی بود😇 قبل از رفتن حاج حسین خرازی خواستشون و گفت: " به هیچوجه با عراقیها درگیر نمیشید. فقط پل رو منفجر کنید و برگردید. اگر هم عراقیها فهمیدند و درگیر شدید حق اسیر شدن ندارین که عملیات لو بره...😳* *تخریبچی ها رفتند... یه مدت بعد خبر رسید تخریبچی ها برگشتند و پل هم منفجر نشده، یکی شونم برنگشته...😔* *اونایی که برگشته بودند گفتند: نزدیک پل بودیم که عراقیها فهمیدن و درگیر شدیم. تیر خورد به پای عباسعلی و اسیر شد...😓 زمزمه لغو عملیات مطرح شد.😲 گفتند ممکنه عباسعلی توی شکنجه ها لو بده🤔* *پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: حسین! عباسعلی سنش کمه اما خیلی مرده، سرش بره زبونش باز نمیشه برید عملیات کنید...😊 عملیات فتح المبین انجام شد و پیروز شدیم.* *رسیدیم رودخانه دوویرج و زیر پل یه جنازه دیدیم که نه پلاک داشت و نه کارت شناسایی. سر هم نداشت😭 پسر عموی عباسعلی اومد و گفت: این عباسعلیه! گفتم سرش بره زبونش باز نمیشه...😔* *اسرای عراقی میگفتند: روی پل هر چه عباسعلی رو شکنجه کردند چیزی نگفته... اونا هم زنده زنده سرش رو بریدند...😭 جنازه اش رو آوردند اصفهان تحویل مادرش بدهند.* *گفتند به مادرش نگید سر نداره😓 وقت تشییع مادر گفت:* *صبر کنین این بچه یکی یه دونه من بوده، تا نبینمش نمیذارم دفنش کنین! گفتن مادر بیخیال. نمیشه... مادر گفت: بخدا قسم نمیذارم. گفتند: باشه! ولی فقط تا سینه اش رو می تونین ببینین😔* *یهو مادر گفت: نکنه میخواین بگین عباسم سر نداره؟😔* *گفتند: مادر! عراقی‌ها سر عباست رو بریدند. مادر گفت: پس میخوام عباسمو ببینم...😳 مادر اومد و کفن رو باز کرد. شروع کرد جای جای بدن عباس رو بوسیدن تا رسید به گردن. پنبه هایی که گذاشته بودن روی گلو رو کنار زد( یاد گودی قتلگاه و مادر سادات) و خم شد رگهای عباس رو بوسید. و مادر شهید عباسعلی فتاحی بعد از اون بوسه دیگه حرف نزد...😭😭* *(یاد شهدا و این شهید جوانمرد را حفظ کنیم ولو با ارسال این داستان زیبا به یک نفر حتی شده با یک صلوات)* *💔شادی روح شهدا صلوت💔*
هدایت شده از وقف مهدویت
🌿بزرگ‏تر از مصيبت‏ها جريان فكرى و درك قدر و اندازه‏ى وجود ما، هميشه ما را در يك مقايسه‏ى مستمر با حوادثى قرار مى‏دهد كه كمر شكن هستند و همين به ما ظرفيت و تحمل مى‏دهد. به پدرى كه فرزندش را از دست داده بود و هرگونه تسليتى را به تمسخر مى‏گرفت، كه: «هنوز دامنت آتش نگرفته كه درد من دل‏سوخته را بدانى»، گفتم: راستى كه مصيبت تو، مصيبت بزرگى است و از بزرگى مصيبتش شمه‏اى گفتم و آخر سر به همان مقايسه پرداختم كه‏ مصيبت تو بزرگ است ولى تو از اين مصيبت بزرگ‏ترى و همين است كه نبايد بلرزى. آيه هاى سبز، ص: 53 @goftomanbesharat
هدایت شده از وقف مهدویت
🌿اين آدم در طول روز و شب با حوادث همراه است. اين حوادث بر او تأثيرهايى دارند، او را خوشحال و رنجور مى‏كنند. اولين حرف تو با او همين است كه تو خودت را با اين‏ها كه بر تو اثر مى‏گذارند، مقايسه كن. @goftomanbesharat
هدایت شده از وقف مهدویت
☘️گمراهى نتيجه گم شدن هدف‏ و نتيجه گم‏شدن آدمى است. @goftomanbesharat
هدایت شده از وقف مهدویت
☘️«كَانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً»؛ مردم يك امت با يك هدف‏ و با يك مقصد بودند. بيش از دنيا را نمى ‏ديدند و بيش از لذت نمى‏ خواستند. «فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيّينَ»؛ در دل اين امت واحده و جمعيت يكرنگ، خداوند پيامبرانش را برانگيخت. «مُبَشّرِينَ وَ مُنذِرِينَ»؛ اين پيامبران با دو كار بشارت و انذار همراه بودند. بشارت به قدر انسان، به نظام هستى، به حق و هدف‏ هستى، به جمال و زيبايى و هماهنگى هستى با انسان و سلوك و حركت او و به پاداش محتوم. 👈بشارت به قدر انسان، بشارت به هدف‏ بلند او را به دنبال مى‏آورد و همين هدف‏، معيار و ميزان آدمى مى ‏شود؛ چه در هنگام انتخاب مكاتب و يا در هنگام انشعاب مكاتب و يا در هنگام عمل و اقدام، كه 👈بيّنات و كتاب و ميزان، همراه تمامى رسولان آمد تا اين امت واحده را به سامان برسانند. بشارت آدمى‏ به اين است كه اگر هماهنگ با خويش و هماهنگ با نظام و هدف‏ جهان گام بردارد و با اجل و با حُسن هستى هماهنگ شود، بهره‏ مند است هر چند كه سختى، كه استهزا، كه درگيرى داشته باشد. و انذار او در اينكه اگر سر برداشت و سرفرازى كرد و از خود چشم پوشيد و به حقارت‏ هاى زينت يافته دل ‏خوش نمود، حتى با شادى ‏ها در رنج است و با كاميابى ‏ها در هراس؛ كه نعمت ‏ها آفت تحول را دارند و آدمى مشكل خود آگاهى و مرگ آگاهى را دارد. و در اين دنياى متحول چگونه اين انسان آگاه و مرگ انديش كه در بهار، پاييز را مى ‏بيند و حدس مى‏ زند مى ‏تواند با همه نعمت ‏ها متنعم و راحت باشد؟ @goftomanbesharat
هدایت شده از وقف مهدویت
🌿هر انسانى مى‏ تواند به آن قلّه و اوجى برسد كه عالى‏ ترين انسان‏ ها رسيدند. مهم مقدار استعدادها نيست تا بگوييد ما كمتر از آنها داريم؛ چون آنها با استعدادهاشان به اين جريان نرسيده‏ اند، وقتى به آن قله و اوج رسيدند كه آنچه را داشتند، خرج كردند و به جريان انداختند. ساده ‏تر بگويم: آنچه آدمى را بالا مى‏ برد، نه سرمايه است و نه عمل كه سعى اوست. سعى، نسبت عمل به سرمايه است و حالتى است در عمل، نه خود عمل. لیس الانسان الا ما سعی 💠كسى كه مقدارى سرمايه دارد؛ مثلًا صد تومان و از اين مقدار، ده تومان بيرون آورده، با كسى كه هزار تومان سرمايه دارد و از آن، صد تومان بيرون كشيده است، سعى ‏شان يكى است گرچه عمل‏ هايشان متفاوت است. آنچه به انسان رفعت مى ‏دهد، بسته به مقدار سعى اوست، نه عمل او؛ كه عمل وابسته به شرايط و امكانات آدمى است، ولى سعى در هر مقدار از استعداد و توانايى اوست. شايد بعضى‏ ها بين سعى و عمل تفكيك نكنند، ولى اينها جدا هستند. در فارسى هم مى ‏گوييم: فلانى در عملش سعى مى ‏كند؛ ❇️كه سعى، حالت عمل است، نه خود عمل و آنچه به انسان مربوط است، همين‏ حالت است.
هدایت شده از وقف مهدویت
✳️❇️ عبادت و عبوديّت‏ عبادت همين اعمالى است كه در شرع مطرح است مثل نماز و روزه و حجّ و زكات و صدقات و ..... كه به حدّ رجحان و يا ضرورت رسيده باشد. عبادت، امر مى‏خواهد چه امر استحبابى و چه وجوبى. عبادت اخلاص مى‏خواهد. ⬅️پس آنچه كه در عبادت مطرح است و شرط مى‏باشد، يكى امر است و ديگرى اخلاص. ✅عبوديّت؛ يعنى همين اعمالى كه او مى‏ خواهد و بايد امر و اخلاص داشته باشد. و گذشته از اين دو، هم مطابق امر او باشد و هم در هنگامى آورده شود كه مزاحم نداشته باشد و كار و امر ديگرى مزاحم آن نباشد. اگر من به نماز مشغول شوم در حالى كه مكلّف به احسان به مادرم هستم و اين كه عهده دار او باشم و يا مشغول عبادتى بشوم در حالى كه مكلّف به‏ اصلاح امر مؤمنى هستم، اين عبادت هست ولى عبوديّت نه؛ چون مزاحم دارد و من مهم‏ ترين كار و عمل را نياورده‏ ام. لذا در عبوديّت سه چيز مطرح است: نيّت، سنّت، اهميّت، در عبوديّت گذشته از اين امر و اخلاص و نيّت و مراعات سنّت، مراعات اهميّت ‏ها مطرح است. @goftomanbesharat
هدایت شده از وقف مهدویت
❇️✳️در برابر اين سؤال كه آيا زن و مرد، يا به طور كلى آدم‏ ها با هم برابرند؟ بايد بر اين نكته تأكيد كنم كه در چه چيزى؟ در نقش يا در شغل؟ در نقش همه برابرند، ولى در شغل حتى دو نفر هم برابر نيستند. حتى دو مرد هم برابر نيستند؛ چون تركيبى كه در همه برابر و يكسان است، به نقش و هدف‏ و نيت آنها معنا مى‏ دهد و همه در اين زمينه برابرند، امّا تقدير و اندازه استعدادها، اشتغال و فعاليت و شغل آنها را توضيح مى ‏دهد و هيچ كس در اين زمينه با ديگرى برابر نيست. @goftomanbesharat
هدایت شده از وقف مهدویت
❇️«اللّهُمَّ صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اعِنّا عَلى‏ شُكْرِكَ وَ ذِكْرِكَ وَ طاعَتِكَ وَ عِبادَتِكَ بِرَحْمَتِكَ يا ارْحَمَ الرَّاحِمينَ»؛ كه شكر و ذكر و طاعت و عبادت تو، همه عون و كمك تو را مى‏ خواهند و اين راه‏ها را بايد با طلب و تضرّع پيمود و به دست آورد. يك جريان طبيعى در انسان وجود دارد كه با هدايت ‏هايى كه برايش‏ مى‏ آيد. معارفى در او ايجاد مى‏ گردد و اين معرفت و آگاهى محتاج ذكر است، بذرى كه در دل تو آمده اگر همراه ذكرى نشود، بارى نخواهد آورد و اين ذكر، هم ذكر نعمت ‏ها است و هم ذكر اولياء خدا و هم ذكر و به ياد آوردن بلاها و گرفتارى ‏ها است. خود قرآن ذكر است. رسول ذكر است. مؤمنين ذكرند. همه‏ى اينها مى‏ توانند ذكر باشند. 👈اين معرفت و ذكر، به عهد و پيمانى تبديل مى ‏شود و اين عهد، به عمل و عمل، به عبادت يا عبوديّت و عبوديّت، به يقين و يقين هم به شهود منتهى مى ‏شود،👈 اين سير تحوّل انسان است و براى پيمودن اين مسير، حضرت خواستار كمك و عون خداوند هستند.
هدایت شده از وقف مهدویت
☘️ما گاهى به خاطر اينكه خيلى واقع ‏گرا باشيم يك واقعيت اساسى را كه اندازه خود ماست نديده مى‏ گيريم. به خاطر اينكه از دنياى عينيت بيرونمان نكنند، از عينى‏ترين پديده ‏ها كه 👈وجود خود ماست چشم مى‏ پوشيم و خيال مى‏ كنيم كه با تجزيه جهان بزرگ، در واقع آن را شناخته ‏ايم و بر اساس اين شناخت مى ‏توانيم زندگى كنيم. غافل از آنكه ما براى اين زندگى و آن شناخت، از 👈خودمان عبور مى‏ كنيم و در چارچوبى كه براى خودمان سراغ داريم، كارسازى مى ‏نماييم. @goftomanbesharat
هدایت شده از وقف مهدویت
☘️انسان ‏ها در يك خط، حركت مى‏ كنند و يا مى ‏ايستند. اين خط از پايين‏ ترها و پست‏ترين جايگاه‏ ها شروع مى‏ شود و تا بى ‏نهايت ادامه دارد. آنها كه با تمام وجود خود راه مى ‏روند و حركت مى‏ كنند، ناچار براى اين حركت به نيرو نياز دارند و اين نيرو، از تغذيه به دست مى‏ آيد و👈 رزق مى‏ خواهد. كسانى كه مى ‏خواهند با تمام وجود خويش حركت كنند و به تمام وجود خويش رزق برسانند،👈 بايد به‏ فكر و عقل‏ و قلب‏ و روح‏ خويش، به اين همه غذا بدهند. @goftomanbesharat
هدایت شده از وقف مهدویت
☘️دين بدون روش، بدون تربيت، بدون اصول نيست و رسول نمى‏ گويد كه تو با منطق و فلسفه‏ ى يونان و يا شرق و غرب آشنا شو و سپس ببين چه مى ‏گويم . 👈رسول آمده تا امّى‏ ها را با حضوريات و با تنظيم سؤال‏ ها به قدر خود و با قدر خود به هدف خود و ارزش‏ هاى خود راهبرى كند و براى اين هدف‏ ها برنامه‏ ريزى نمايد. رسول در آدمى، حس و تجربه و فكر و عقل و علم و فلسفه و قلب و عرفان را با روش ‏ها و سؤال ‏ها و تعليم‏ ها و تزكيه‏ ها آزاد مى ‏كند، مى‏ آموزد و راه مى ‏برد. و به آدمى، معرفت و ايمان و ايمان شديدتر و عدل و احسان و اخبات و سبقت و قرب و لقاء و...
هدایت شده از وقف مهدویت
🌿ما مى ‏بينيم كه يك بچه جايگاه خود را مى ‏فهمد؛ اگر بغل بخواهد، سراغ بابا مى ‏رود. اگر غذا بخواهد، سراغ مادر مى ‏رود و اگر بازى بخواهد، سراغ خواهر مى ‏رود، اما ما از بچه‏ ها هم كمتريم 👈و جايگاه خود را گم كرده ‏ايم. 🌿وقتى خودمان‏ را نه با اولياء خدا كه با بدهاى عالم و يا حتى با بچّه‏ هاى خود مقايسه مى ‏كنيم، مى‏بينيم كه خيلى در راه خدا كوتاه آمده ‏ايم! بچه‏ ها با غريزه كارهاى خودشان‏ را انجام مى‏ دهند، ولى ما با تفكّر و تعقّلمان، كارى نكرده‏ ايم و در جا زده ‏ايم. @goftomanbesharat
هدایت شده از وقف مهدویت
🌿مُخبت همه روابط را دارد. وجل‏ قلبى را دارد. صبر در برابر حوادث را دارد. پيوند باطنى را دارد (صلاة). پيوند و ربط با خلق را دارد (انفاق). او با اين همه ترس و وجل و خوف، متواضع است. ليّن است. متحمّل است نه متوقّع، ولى من منتظرم تا همه عوالم برايم قدم بردارند و همه برده وغلام من باشند، در حالى كه خودم‏ گامى برنداشته ‏ام. 👈اين چه توقعى است كه بايد زمين و آسمان برايم بدوند؟! مگر خودم‏ چه كرده ‏ام؟! براى چه كسى دويده ‏ام؟! وقتى انسان نعمتى را پيش زن و بچه ‏اش مى‏ برد، آنها تنها مى‏ گويند بارك اللَّه، ولى اگر همين نعمت ‏ها را پيش خدا ببرد، خدايى كه خودش‏ منعم است‏ 👈و به اينها نيازى ندارد، او مى ‏پرسد كه با اين نعمت ‏ها چه كرده ‏اى؟ عمر خود را در چه راهى مصرف كرده‏ اى؟ اين دل، اين چشم و اين گوش و ... كه به تو دادم، آلوده نبود! پس كجاست آن توانايى‏ هايى كه بايد بدست مى ‏آوردى؟ @goftomanbesharat
هدایت شده از وقف مهدویت
🌿بودن انسان خدا ،انسان را براى چه آفريد؟ اين سؤال از آفريده ‏ها و امكانات آنها جواب مى‏ گيرد. ما از آنچه كه پديده ‏ها همراه دارند، مى‏ توانيم از آنها را بيابيم. ما از استعدادها و امكانات انسان مى ‏توانيم هدف او را كشف كنيم كه 👈براى خوشى و تنوع و لذت آمده يا براى و و . 👈 چرا آزاد آفريد؟ چون انسان آزاد، خلقتى عالى‏ تر و پيشرفته‏ تر بود. ⬅️انسان محكوم و مجبور، انسانى كه تنها يك عامل در او حكومت داشته‏ باشد، خوبى‏ ها و بدى‏ هايش ديگر ارزش ندارند. با اين تركيب پيشرفته است كه انسان به آزادى مى‏ رسد و با آزادى است كه ارزش ‏ها به وجود مى‏ آيند؛ همان ‏طور كه در آزادى انسان، عصيان و تجاوز و ظلم و ستم و خون و دود و باروت هم از زمين مى‏ رويد. و اين انسان آزاد است كه بايد با آگاهى و با وحى همراهش كنند تا بتواند راه بيابد و هماهنگ با نظام حركت كند. و اين تكليف و دستورها و قانون ‏ها بر اساس قانون‏ هايى كه در نظام جهان حاكم هستند، تشريع شده و اين انسان آزاد ناچار است كه با آنها هماهنگ باشد. ⬅️✅انسانى كه رجحان آفرينش را يافت، رجحان زندگى را مى ‏يابد و زنده بودن را انتخاب مى‏ كند. و پس از مسأله ‏ى بودن به 👈چگونه بودن و 👈براى چه بودن مى ‏انديشد و به اين نتيجه مى ‏رسد كه⬅️ هماهنگ با نظام باشد. و به اين نتيجه مى‏ رسد كه در راه هدفى بالاتر از خودش حركت كند و عالى ‏تر را انتخاب نمايد. و در اين مرحله است كه ⬅️انسان جايگاه خودش را شناخته و قدر خود را مى ‏داند؛ يعنى را نه در جامعه كه در جهان شناخته و قدر خودش را 👈بيشتر از آزادى و عدالت و عرفان و تكامل فهميده. اين انسان در اين جايگاه و با اين ارزش، بار سنگين وحى برايش سبك مى ‏شود و تكاليف بر دوشش سنگينى نمى‏ كنند. اين انسان كه قدر خودش را شناخته ديگر از مرگ نمى ‏ترسد، كه مرگ تولد ديگر اوست، كه ◀️مرگ انقلاب و جهش و آغاز رويش اوست. بدون مرگ زندگى معنا نداشت، كه مرگ زندگى گسترده ‏تر و عظيم ‏تر است. ◀️و عذاب و رنج‏ ها و يا بهره ‏ها و برخوردارى‏ ها نتيجه ‏ى هماهنگى و همراهى با قانون ‏ها و نظام‏هايى است كه وحى از آنها خبر داده بود و انسان را بيم داده بود. كسانى كه براى رفتن، در اين مرحله از زندگى چند ساله ‏ى ◀️خود پايى تهيه نكرده ‏اند، طبيعى است كه بسوزند و رنج ببرند، هر چند كه دانشمندان بزرگى باشند؛ چون با نظام، دانشمند و پيرزن و نيرومند و ضعيف نمى‏ شناسد. تطهير با جارى قرآن، ج‏1، ص: 113 @goftomanbesharat
هدایت شده از وقف مهدویت
☘️كارها به عهده ‏ى كسانى است كه در وقت كمتر به شكل بهتر از عهده‏ ى آن بر مى ‏آيند. تقسيم بندى مشاغل با اين اصل همراه است، در حالى كه خود شغل‏ ها ملاك افتخار نيست و عمل ملاك ارزش نيست. 👈مهم عامل ‏هايى است كه عمل را مى ‏سازد و مهم نقشى است كه در پس هر شغلى پنهان است.