eitaa logo
🍃دانایی🍃
88 دنبال‌کننده
313 عکس
177 ویدیو
5 فایل
مادر دختری💞 فرهنگی_اجتماعی بانوان ورجان @Ktabkhoob
مشاهده در ایتا
دانلود
تُنسى، كأنَّكَ لم تَكُنْ فراموش‌ میشوی، گویی‌ که‌ هرگز نبوده‌ای! دل به دنیا و مخلوقاتش نبند نه از رنج دنیا غمزده شو نه از خوشی آن مغرور زندگی کن... 💞
شکموها رشد عقلی و معنوی خوب و پرسرعتی ندارند! ✍️ آمده بود تا با محمدعلی بازی کند! ساعت شش غروب بود، بازی‌شان که تمام شد، شام ما هم آماده شده بود! گفتم بچه‌ها اگر گرسنه‌اید برایتان شام بکشم تا بخورید. هر دو استقبال کردند. • در بشقاب هردویشان به اندازه‌ای که فکر می‌کردم سیر می‌شوند غذا کشیدم، و کمی هم داخل یک بشقاب دیگر کشیدم و گذاشتم بین‌شان تا اگر سیر نشدند، از آن برای خودشان بکشند. محسن خیلی سریع‌تر از محمدعلی غذایش را خورد و تشکر کرد. گفتم اگر سیر نشدی می‌توانی از بشقاب وسط سفره غذا برداری. تشکر کرد و برنداشت ! با مادرش تلفنی صحبت می‌کردم، گفت محسن که به خانه آمد گرسنه بود گفتم تو که با محمدعلی شامت را خورده بودی! گفت؛ مامان من در خانه محمدعلی سهم بشقاب خودم را خوردم، اما ترسیدم اگر از غذای داخل آن بشقاب را هم بردارم محمد علی گرسنه بماند و او نمی‌دانست از آن غذا باز هم بود.... به فکر فرو رفتم و دو نکته سخت درگیرم کرد؛ خیلی وقتها ما پیشدستی می‌کنیم برای بیشتر داشتن، و برایمان مهم نیست برای بقیه میماند یا نه ... حالا این رزق هر چه می‌خواهد باشد! این کودک با این سن کمش فهمید که باید به نفع رفیقش کوتاه بیاید! خیلی وقتها هم فکر می‌کنیم از یک نعمت فقط همین اندازه وجود دارد که ما می‌بینیم، درحالیکه سفره خدا پهن است به قدر بی‌نهایت، و ما باید سهممان را مستقیم از صاحب سفره بگیریم. از محلی که با چشم دیده نمی‌شود، غذای دیگِ این صاحب سفره هیچ وقت تمام نمی‌شود. 💞
14.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 دختر مسلمان ایرانم ... هم‌ خوانی دختران کلاس سومی در جشن تکليف کیا مثل من روزی چند بار میبینن و لذت میبرن اصلا یه حسیه که فقط دخترای امروز و دیروز و پریروز و... متوجهش میشن😉🥰 🍀💖🍀💖🍀💖🍀💖 💞
10.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مجموعه قسمت یازدهم : «دنیای فانتزی سنجاب‌ها» باکلاس فقط اون خدایی که توی خلقت هیچ چی، ذره‌ای سرسری کار نکرده! 💞
❣به هر اداره ای که می رویم ؛ کارمند نشسته و ارباب رجوع ایستاده ! ❣به جز کلاس درس ... که ارباب رجوع نشسته و معلم ایستاده ❣چه بزرگ منش است معلمی که این همه بی مهری می بیند و باز مهر می آفریند. ❣کسوت زیبای معلّمی بر قامت رعنایتان ، زیبنده باد 💕تقدیم به همه معلمین عزیز که با قلبشان درس میدهند💕 🌸 💞
شهید : هیچ منافاتی نیست که ما علی(علیه‌السلام) را دوست داشته باشیم اما عمل ما طـوری باشد که علی(علیه‌السلام) مـا را دشمن داشتـه باشـد. کتاب آشنایی با قرآن، ج ۳، ص ۱۲۹ 💞
12.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مامان جان ببین و به دختر ماهت یاد بده غذاهاتو به نیت نذری برای اهل بیت علیهم السلام 💞 آماده کن غذای امروز نذر: آقا جانمون امام حسن عسکری علیه السلام 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 💞
🍃دانایی🍃
مامان جان ببین و به دختر ماهت یاد بده غذاهاتو به نیت نذری برای اهل بیت علیهم السلام 💞 آماده کن غذ
یکی از دخترای گلمون پیام دادن که خانم جان من به مامان یاد دادم و هر روز یادآوری میکنم چون مامانم کمتر گوشی دست میگیره😉 احسنت و صد باریکلا😍 سحر خیز خانم جانم😘 بعدش😎 دو تا غر مادرانه🧕 کمکم بدی بد نیست😌 اون گوشیم کمتر دست بگیر👊 💞
مادران عزیز از حدود هفتاد دانش آموز پنجاه و نه دانش آموز در سه طرح کشوری ۱_ده دقیقه ای ها ۲_پنج گام تا رهایی ۳_آرامش دخترانه از ابتدای فعالیت دبیرستان شرکت کردند با اتمام فعالیت ضمن تشکر از و عزیز دبیرستان از شما فهیم قدردانی میکنم امیدوارم کتاب و کتابخوانی جزء همیشگی برنامه های خانوادگی شما باشه🙏 💞
سخت‌ترین نقش‌ها را برداشت تا تو خجالتِ کسی را نکشی! عزیزجان زن باحیایی بود! خیلی باحیا. آنقدر لطیف که تا وقتی سرِپا بود کمتر کارهایش را به کسی می‌سپرد. تا می‌توانست همه‌ی کارهایش را خودش انجام می‌داد و زحمت به بچه‌ها نمی‌داد. • کمی پیرتر که شد نیازش به بچه‌ها هم بیشتر شد. دیگر بعضی خریدها و کارهایش را مجبور می‌شد به بچه‌ها بسپرد. همه بچه‌ها ازدواج کرده بودند و زندگی مستقلی داشتند. اما او اغلبِ کارهایش را از میان بچه‌هایش به یکی از پسرها می‌سپرد. او هر روز عصرها می‌آمد خانه‌‌ی عزیزجان و کارهایش را سامان می‌داد و باهم چای و فَتیر می‌خوردند و نماز مغربش را که می‌خواند می‌رفت سر زندگی خودش. • همیشه برایم جای سوال بود، با اینکه بیشترِ بچه‌های عزیزجان دور و برش هستند، چرا این پسرش به او بیشتر نزدیک‌تر است. • تا اینکه یکروز عزیزجان بی‌آنکه بپرسم در میان گپ و گفت‌های شیرینش جواب مرا هم داد : «غلامرضا» ته‌تغاری ناخواسته‌ی ما بود. وقتی فهمیدم باردارم کلی غصه خوردم اما الآن می‌فهمم او نعمت خاص خدا برای من بود. می‌دانی ننه ؟ او یک جوری به من فکر می‌‌کند که کمتر اتفاق می‌افتد من به او بگویم چه کاری رویِ زمین مانده‌ خودش جلو جلو حدس می‌زند و کارهایم را انجام می‌‌دهد. اما بعضی وقتها که می‌خواهم به او چیزی بگویم: انگار همه‌ی تنش گوش می‌شود تا حرفم از دهانم بیرون نیامده مسیرِ انجام آن را آسان کند و انجامش دهد. او همیشه عصرها می‌آید می‌نشیند تا کار روی زمین مانده را از میان حرفهایم بفهمد! نه اینکه من به او بگویم چه کار دارم. اینطور نیست که من کارهایم را فقط به او بگویم. او کارها را خودش می‌یابد و می‌خرد. • بیست سال از اون روز گذشت! سحر امروز گوشه‌ی حرم نشسته بودم و با خودم می‌گفتم دوازده قرن است که تو به قدر ایجاد یک حکومت جهانی «غلامرضا» نداری! • «غلامرضا»های تو چجوری‌اند؟ قطعاً ویژگی مشترکشان همین است که عزیزجان گفت: جلو جلو فکر می‌کنند که الآن چه کاری روی زمین است و چه کاری می‌‌تواند برای یک جهان یتیمِ تو، موثرتر باشد و دست آنها را در دست تو بگذارد. √ «غلامرضا»های تو همان‌هایی‌اند که همیشه سهم سخت‌ترین کارها را سریع‌تر برمی‌دارند که تو خجالت کسی را نکشی! √ اینگونه می‌شود که می‌شوند محل امن و اعتماد تو .... و روزیِ‌شان از همه بیشتر می‌شود. شبهای قدر هم که روزی‌ها تقسیم می‌شوند؛ «غلامرضا»ها قبلاً سهمشان را برده‌اند و بالاترین و سخت‌ترین نقش‌ها را گرفته‌اند. کاش من هم یک «غلامرضا» بودم برای ... 💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫آیتی از خداست معصومه🌸 💫لطف بی انتهاست، معصومه🌸 💫جلوه ای از جمال قرآنی چهره ای حق نماست، معصومه🌸 🎉 (س) و مبارک💐🍃🌸💐🍃🌸 💞