#داستان_تدبری
#سوره_ناس
#قسمت_دوم
👇👇👇🌸🌸🌸👇👇👇
فکر کرد درخت که نمی تواند از عروسکش محافظت کند، هیچ کاری از دست درخت برنمی آید. فاطمه خانم از تصمیم خود منصرف شد.
دوباره فکر کرد و فکر کرد.
ناگهان دید یک خانم مهربان از آنجا عبور کرد. فاطمه فکر کرد عروسکش را به آن خانم مهربان بدهد ولی بعد فکر کرد شاید آن خانم عروسکش را با خودش را ببرد و دیگر به او پس ندهد.
بعد با خودش گفت: عروسکم را به دوستم بدهم تا از آن محافظت کند ولی باز فکر کرد و گفت: اگه عروسکم رو اذیت کنه، اگر موهایش رو بکنه چه بلایی سر او می آید؟
بخوانید هویت ملی در کودکان چگونه شکل می گیرد؟
تصمیم گرفت نزد معلمش برود و از او بپرسد. معلم به او گفت: من سوره ای را به تو یاد می دهم تا بخوانی و خیالت راحت بشود که عروسکت هیچ آسیبی نمی بیند. آن سوره، سوره ی ناس است.
فاطمه خانم سوره ناس را خواند و بعد هم با خیال راحت عروسکش را به دوستش داد که در کیفش بگذارد
📚چمرانیها
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
@hazratrogayyeh