eitaa logo
HDAVODABADI
1هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
199 ویدیو
17 فایل
خاطرات و تصاویر اختصاصی دفاع مقدس
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدان غریب یا غریبان شهید؟! به بهانه سالگرد شهادت مظلومانه شهیدی که همچنان بنیاد شهیدشناسی، او را در فهرست شهدا تشخیص نداده است شاید که او بجای نوش جان فرمودن تیر و ترکش و گاز شیمیایی در جبهه، بر اثر خوردن بیت المال جان داده باشد! و یا مثل فلان آقازاده، گلوله در مغز خود خالی کرده باشد! تا شهید محسوب گردد و در VIP‌ بهشت تهران جای گیرد! شاید اگر ثابت شهابی نشاط، چند سالی دیرتر یعنی آبان ۱۳۹۸ بجای شیمیایی شدن، کف خیابان جان می داد، امروز به راحتی شهید قلمداد می شد و مسئولین مملکتی برای دیدار با خانواده اش صف می کشیدند! سالهایی نه چندان دور، کشور دچار جنگی ناخواسته شد و نوجوانان غیرتمند، نه به حرص پست و مقام و درجه و رتبه و حق و حقوق، که فقط برای دفاع از اسلام و انقلاب و کشور، باوجودی که مرد جنگی نبودند سر از پا نشناختند و شتافتند. درحالی که برخی حضرات مسئول که شعارهای داغ می دادند، آقازاده های خود را یا برای تحصیل و رئیس شدن امروز به خارج فرستادند یا برخی اگر مجبور شدند بجه نانازشون را به سربازی اجباری زمان جنگ بفرستند، در کنار خود به عنوان مسئول دفتر و محافظ خدمت کنند. آن روز دو نوجوان و تعدلدی دیگر از دوستانشان که در شیرخوادگاه بزرگ شده بودند، غیرتشان از برخی مسئولین بی رگ بسیار بیشتر و بالاتر بود و باوجودی که از نعمت داشتن پدر و مادر و خانواده محروم بودند، به جبهه نبرد با متجاوزان شتافتند. بسیاری از آنان در مرزهای ایران اسلامی، بدور از خانه نداشته خود، غریبانه شهید شدند و تعدادی مثل ثابت و ثاقب شهابی نشاط مجروح و مصدوم شیمیایی و ترکش شدند و امروز غریب شهر شدند و محتاج نیم نگاه همان مسئولین، تا جانبلزی و شهادتشان و اذن ورود به بهشت نه، که همین بهشت زهرا (س) کنار دست تهران را تایید کنند! یاد دوقلوهای افسانه ای، شیران جبهه و غریبان شهر ثاقب و ثابت شهابی نشاط بخیر و قطعا یوم القیامه که دیر نیست، ماییم که محتاج نیم نگاه آنان هستیم تا از عذاب سوزان جهنمی که در همین دنیا، با بی غیرتی خود آفریده ایمش، خلاصی یابیم! حمید داودآبادی آذر 1398 @hdavodabadi
عقل درخشان در لبنان منتشر شد "عقل المبدع" تر جمه عربی کتاب "عقل درخشان" زندگی و خاطرات سردار شهید مقاومت اسلامی "حسّان اللّقیس" در لبنان منتشر شد. عقل المبدع، نوشته حمید داودآبادی، که زمستان 1393 توسط نشر یا زهرا (س) در تهران منتشر شد، از سوی "دار الموده للترجمة و التحقیق و النشر" به مناسبت ششمین سالگرد شهید حسّان اللقیس، در 128 صفحه در بیروت منتشر شد. @dar_mawadda @hamiddavodabadi
با یادآوران شهیدان جا دارد یادی کنم از شهیدان عزیز "ثابت شهابی نشاط" که همین چند روز پیش سالگرد شهادتش را پشت سر گذاشتیم و شهید عزیز "سعید طوقانی" پهلوان ورزش باستانی کشور که 35 سال پیش در چنین روزهایی خدا توفیقم داد تا با او در گردان میثم باشم. اردیبهشت 1398 نمایشگاه کتاب تهران در کنار مهدی، برادر شهیدان سعید و محمد طوقانی و مجید، فرزند شهید ثابت شهابی نشاط با مجید سر مزار پدر و عموی شهیدش حمید داودآبادی 27 آذر 1398 @hdavodabadi
بعضی آدما ... عصر پنجشنبه 28 آذر 1398 تهران، بهشت زهرا (س) جانباز ناصر آشتاوی – باندباز حمید داودآبادی – جانباز سید اکبر موسوی بعضی آدما هستن که باید باهاشون نفس کشید. بعضی آدما هستن که وقتی می بینیشون، همه غمات یادت میره. بعضی آدما هستن که وقتی داریشون، انگار دیگه هیچی نمیخوای. بعضی آدما هستن که وقتی نداریشون، انگار هیچ چیز نداری. بعضی آدما هستن که وقتی کنارشون وامیسی، انگار به کوه دماوند تکیه دادی. بعضی آدما هستن که وقتی نباشن، انگار دریایی خشک و کویری مقابلت صف بسته. بعضی آدما هستن که وقتی بغلشون می شینی، نَفَسِت جا میاد. بعضی آدما هستن که وقتی باهاشون همنفس می شی، دلت حال میاد. بعضی آدما هستن که وقتی باهاشون همکلام میشی، دردات یادت میره. بعضی آدما هستن که وقتی باهشون قدم میزنی، انگار کنار رودخونه جاری شدی. بعضی آدما هستن که وقتی باهاشون می خندی، انگار داره دنیا بهت می خنده. بعضی آدما هستن که وقتی توی نماز قنوت می گیرن، انگار خدا نشسته کف دستاشون. بعضی آدما هستن که وقتی می خندن، همه غما پا میذارن به فرار. بعضی آدما هستن که وقتی صداشون رو نمی شنوی، گوشات وزوز می کنن. بعضی آدما هستن که وقتی کنارت نیستن، کور باشی بهتر است. بعضی آدما هستن که باوجود اینکه کوه درد هستن، کسی آخشون رو نمی شنوه. بعضی آدما هستن که خدا رو میشه از چهره اونا شناخت. بعضی آدما هستن که معنویت رو میشه ازشون یاد گرفت. بعضی آدما هستن که وقتی بینشون وامیسی بی نیازی سرت بالاست دلت آرامش داره به دنیا فخر می فروشی دوست داری بهت بخندن قلبت دیگه ریپ نمی زنه چشمات دیگه تار نمی بینه پاهات دیگه به سمت گناه نمی ره از اینکه مسخرت نمی کنن، تعجب می کنی دوست داری باهاشون بخندی تا یاد خاطرات گذشته، اشکشون رو درنیاره. علتش فقط اینه که: اونا واقعا بنده خدا هستن نه بندۀ بندگان خدا. دردهایی رو که بر وجودشون سایه افکنده، فقط با خدا قسمت می کنن. نه حتی با رفقاشون. اگه تونستید. گیرشون بیارید. قدرشون رو بدونید. این روزا پیدا کردن و داشتن اونا غنیمته. قطعا یکی از همون بعضیا، خود منم! حمید داودآبادی @hdavodabadi
به داد خوزستان برسید شما را به خدا به داد خورستان برسید به داد اهواز به داد آبادان به داد کوت عبدالله برسید چه خبرتان شده؟ نمی گویم انقلابی، پس غیرت وطن دوستی تان کجا رفته؟ در این همه سیل که طی 9 ماه گذشته آمده است، خانه کدام استاندار و فرماندار و شهردار را آب برده؟ کدام خانواده مسئولین و نمایندگان شهر و استان در مجلس، زیر آب و خاک و زلزله و ... مانده اند؟ چرا باید مسئولین استانی و شهری، خانه و خانواده شان در امن ترین نقطه باشد؟ چرا نباید در میان پایین ترین قشر مردم زندگی کنند تا بفهمند درد مردم چیست. یک ر.ز سیل ویرانگر یک روز غبار نفسگیر یک روز هجوم ملخ یک روز ... همه دغدغه و مشکل مسئولین کشور 80 میلیونی شده است آلودگی هوای تهران! مگر نه اینکه خوزستان دین خود را به اسلام و انقلاب و کشور ادا کرده است؟ هشت سال جنگ کم چیزی بود که از سر گذراندند و غیرتمندانه دشمن را ناکام ساختند و ایران را سرافراز کردند؟ شما را چه می شود؟ دست به سینه نشسته اید تا فرمان رئیس جمهور صادر شود تا به مردم کمک کنید؟ یعنی چی؟ اگر خانه خودتان را هم آب ببرد، باید منتظر فرمان رئیس جمهور بود؟ به داد مردم برسید. این مردم مستحق این نامردی ها و کم کاری ها نیستند. این مردم همانانی هستند که زمان جنگ می گفتیم ولی نعمت ما هستند. نورچشم ما هستند. پس چه شد؟ چند سال که گذشت، همه چیز فراموش شد؟ یعنی در عرض 40 سال نتوانسته اید برای اهواز و آبادان یک کانال فاضلاب بزنید؟ پس بودجه هایش کجا رفته است؟! این همه وابستگی که برای تیم های فوتبال و شوت بال و ... می روید ذلیلانه التماس می کنید و مربی خارجی با میلیاردها تومان دست مزد از بیت المال مسلمین می آورید. آخر سر هم می زنند زیر همه چیز و طلبکار می روند. نمی توانید، عرضه ندارید کار بکنبد، ناتوانید، فلجید، علیلید، هر چه که هستید، هزینه یک مربی خارجی ورزشی را بپردازید و یک مهندس بیاورید تا تکلیف فاضلاب اهواز و آبادان را معلوم کند. این جوری اگر کم کاری کردند می توانیم دو تا فحش به کارگزاران و مهندسان خارجی بدهیم. شما را باید چه بگوییم؟ زن و بچه تان را بردارید ببرید وسط سیلابها تا بفهمید "همه زندگی مان را آب بُرده" یعنی چی. بجای بازدید و عکس انتخاباتی و مصاحبه و این حرفها به داد مردم برسید تا گرفتار عذاب الهی نشوید! حمید داودآبادی آذر 1398 @hdavodabadi
شبی که ماه کامل شد اساسا آدم سینمایی نیستم. یعنی حوصله نشستن در سینما و دیدن فیلم را ندارم. منتظر می مونم سی.دی فیلم که اومد، می خرم و تنها می بینمش. امشب فیلم را دیدم. وحشت کردم ترسیدم لرزیدم در درون اشک ریختم و سوختم از آنچه به نام اسلام بر اسلام میرود از ظلمی که تکفیریها به نام دین پیامبر رحمت حضرت محمد (ص) بر مسلمانان می کنند الله اکبر خوب شد نرفتم سینما این فیلم را ببینم، اصلا تحملش را نداشتم. باوجودی که سر فیلم شیار_143 که از روی کتاب تفحص ساخته شده، از خانم نرگس_آبیار گله مندم، ولی این جا فقط می توانم بگویم: آفرین به غیرتت خانم آبیار با این فیلم. چند سال پیش فیلمنامه ای درباره گروهک عبدالمالک_ریگی خواندم که قرار بود ساخته شود. عمرا اگر به این شدت می توانست جنایات آنها را به تصویر بکشد. کاش اصلا این فیلم را نمی دیدم و همچنان سر شیار 143 از خانم آبیار ناراحت بودم. این جوری نه این قدر می سوختم، نه مجبور بودم این گونه به خانم آبیار ادای احترام کنم. واقعا خسته نباشید با این فیلمی که ساختید. خدا قوت فقط باید دست و پای نیروهای امنیتی ای که برای خفه کردن آن چنان تروریست های وحشتناکی، از آرامش و آسایش خود و خانواده شان می گذرند، بوسید. من که از دیدن یک فیلم ساده بر خود لرزیدم. اگر قرار بود همچون آنان که قهرمانانه، ریگی را از آسمان به طناب دار کشاندند باشم، چی؟ خدا پشت و پناهشان. خداوکیلی با هر عقیده و سلیقه سیاسی فردی و اجتماعی که داریم، بیاییم و کشتی امنی را که در اقیانوس مواج دنیا بر آن سواریم، سوراخ نکنیم. واقعا مردم ایران زمین، از لُر و بلوچ گرفته تا کُرد و عرب و ... همه محجوبند و مظلوم و چوب ندانم کاری برخی مسئولین که به فکرشان نیستند را می خورند. مگر عشایر و اقوام مرزی چه می خواهند جز امنیت، صلح و زندگی؟! فراهم کردن شغل و آسایش و امکانات اولیه زندگی برای آنها چقدر سخت است؟! فقط کافی است مبالغی را که دو سه نفر بی شرف اختلاس می کنند، گرفت و خرج آن جاها کرد. نگذاریم ریگی ها از سادگی و معصومیت و مظلومیت اقوام سوءاستفاده کنند. تا قبل از اینکه جوانان ریگی شوند، به فکر آنان باشیم. البته برای طایفه ریگی احترام قائلم و منظورم فقط شخصی است که نام طایفه آنان را یدک می کشید. خدا رحمت کند شهدای مظلومی را که غریبانه جان دادند و ما، در زندگی امن خود، هیچ از آنان نه شنیدیم و نه فهمیدیم. مگر اینکه یکی مثل خانم آبیار فیلم شبی که ماه کامل شد را بسازد و گوشه ای از ظلمی را که رفته، به نمایش بگذارد. خدا قوت حمید داودآبادی 30 آذر 1398 @hdavodabadi
تفرقه افکنان صهیونیست صفت! عکس: عاملان انفجار مسجد جامع زاهدان که دهها نمازگزار را به شهادت رساندند جنایتکار معدوم "عبدالمالک ریگی" در اعترافاتش درباره آماده سازی افراد جوان برای عملیات انتحاری و اینکه چگونه آنها حاضر می شدند خودشان را در میان زن و بچه ها و مردم بیگناه منفجر کنند و آنان را بکشند، گفته است: "بعد از اینکه فرد مورد نظر را برای انجام عملیات انتحاری شناسایی می کردیم، جلسات متعددی برای او می گذاشتیم که همه علیه اعتقادات شیعیان بود و در نهایت نیز روز آخر، دو فیلم برای او می گذاشتیم: 1 - فیلم سخنرانی ... که همه اهل سنت را ... اعلام می کند و به خلفا فحاشی می کند. 2 - فیلم مداحی ... که می گوید "لا اله الا الزهرا". این فیلم ها آن قدر تاثیر داشت که از آن لحظه دیگر نمی شد عامل انتحاری را کنترل کرد. او را به صحنه می بردیم و رهایش می کردیم تا میان افراد هدف، خود را منفجر کند." و همچون عملیات انتحاری علیه شهید شوشتری، مظلومان اهل سنت که حاضر به پیروی از تفکرات وحشیانه ریگی نبودند و از نظام جمهوری اسلامی حمایت می کردند، که به ادعای ریگی آنها مزدور نظام بودند و با شیعیان هیچ تفاوتی نداشتند، ریختن خونشان مباح بود. واقعا آنان که این گونه بر آتش نفاق و جدایی مسلمانان دامن می زنند، به هر بهانه و با هر نیت، در ریختن خون مظلومان شریک نیستند؟! کافی است نگاهی هرچند کوتاه به جنایات تروریست های سلفی داعش در سوریه انداخت تا متوجه شد وهابیت و صهیونیسم، چه سرمایه سنگینی برای به جان هم انداختن مسلمانان گذاشته اند که "زِ هر طرف که شود کشته، سود صهیون است"! حمید داودآبادی @hdavodabadi
خدای سازمانی مجاهد بود. دختر مجاهد. 18 سال بیش‌تر نداشت. لباس نظامی گشادی تنش کرده، اسلحه دستش داده بودند تا با عضویت در "ارتش آزادی‌بخش ملی ایران"، با حکم صدام حسین و حمایت ارتش بعث عراق، خاک ایران را مورد حمله و تجاوز قرار دهند. آمده بودند تا مثلا ملت ایران را نجات دهند و سایۀ حکومت پلید بعث را بر سر ایران بگسترانند! جنازه‌اش افتاده بود وسط جادۀ "اسلام‌ آباد غرب". زیر آفتاب داغ مرداد ماه 1367، سوخته و سیاه شده بود. وقتی وسایل داخل جیب‌هایش را درآوردند، دیدند یک دفتر کوچک با خود دارد. خاطرات روزانه‌اش را تا قبل از حملۀ "فروغ جاویدان" و گرفتار شدن در کمینگاه "مرصاد"، نوشته بود. یکی از روزهای قبل از عملیات، در پادگان اشرف، در زندگی زیر سایۀ مریم و مسعود رجوی، نوشته بود: "متاسفانه امروز صبح نمازم قضا شد، باید بروم از مرکزیت سازمان طلب مغفرت کنم!" و خدا ... هیچ نبود برایش، جز مریم و مسعود! نقل از کتاب "نامزد خوشگل من" نوشته حمید داودآبادی نشر شهید کاظمی @hdavodabadi
صادقانه با صادق! چند روز گذشته خبری بسیار ناراحت کننده منتشر شد مبنی بر مرگ دو جوان کولبر بر اثر یخ زدگی در میان برفها. فرهاد و آزاد خسروی، دو برادر ۱۷ و ۱۴ ساله مریوانی، به خاطر معلولیت پدر به کوهستان زدند تا برای تامین مخارج زندگی آن هم با این وضع گرانی، کمک کنند. خبر پیدا شدن پیکر یخ زده این دو برادر در ارتفاعات "تَتِه" مریوان، یک آن حاج احمد متوسلیان را به یادم آورد که برای امنیت و آزادی مردم کردستان، عملیاتی را در تته انجام داد تا از شرّ مزدوران صدام رهایی یابند. و امروز چقدر جایش در مریوان خالی است تا علیه غول بی تدبیری و بیکاری و فقر و ... عملیات کند و مردم کُرد مریوان را عزّت بخشد! فرهاد 14 ساله به سینه سخت کوه و برف زد تا ما، در خانه های گرم خود، راحت بنشینیم و از عالی ترین برندهای لوازم خانگی بهره مند باشیم و کیف کنیم. همین تلویزیون و یخچالی که امثال فرهاد، در کوههای سر به فلک کشیده بر دوش می کشند تا به خانه ما برسد. بلکه لقمه نانی برای خانواده خویش ببرند. در این میان، آنچه تعجبم را برانگیخت، دلسوزی آقای دکتر صادق زیباکلام بود. نوشته ایشان را که دیدم، یک آن یاد نوشته خودم در تقدیر و تشکر از آقای زیباکلام در زلزله سرپل ذهاب افتادم که کمکهای مالی بسیاری از مردم جمع کرد و به سرپل ذهاب رفت تا کمک حال مردم زلزله زده شود. ولی افسوس که تا امروز معلوم نیست آن میلیاردها تومانی که مردم برای ایجاد سرپناه و خانه گرم برای مردم غیور کُرد به حساب آقای زیباکلام ریختند، چه شد و به دست کدام زلزله زده رسید! آقای زیباکلام! فرهاد کولبری نکرد تا با درآمد آن ماهی یک بار به خانه دوم خود لندن برود و در دانشگاه های آنجا تدریس کند. فرهاد برای اسکی در پیست های اسکی سوئیس و سوئد نرفته بود. فقط ذره ای از آن میلیاردها که محبوس شماست، می توانست کمک حال فرهاد شود تا امروز زیر خروارها برف جان ندهد. فرهاد حق داشت با خیال راحت درسش را بخواند یا حتی در آینده شاگرد خود شما در دانشگاه شود! فقط یک بلیط رفت و برگشت دونفره به لندن، درآمد کولبری بیش از یک سالِ امثال فرهاد است! منظر هستید چند فرهاد دیگر در سینه سخت و سرد کوه یخ بزنند تا دلسوزی اینستاگرامی و مجازی و تبلیغی تان، به عمل تبدیل شود؟ تا کی می خواهید همه مشکلات را به گردن نظام بیندازید؟ فعلا که این میلیاردها تومان در حساب شخصی شماست نه نظام. گریستن برای فرهادها کافی است. شما و امثال شما که با یک فراخوان، مردم پاکدل و دلسوز ایران زمین اطمینان کرده و میلیاردها تومان به حسابتان می ریزند، چه کرده اید تا دیگر سوگواره فرهاد تکرار نشود؟! حمید داودآبادی 4 دی 1398 @hdavodabadi