eitaa logo
HDAVODABADI
1هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
199 ویدیو
17 فایل
خاطرات و تصاویر اختصاصی دفاع مقدس
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از Hdphoto
هدایت شده از Hdphoto
هدایت شده از Hdphoto
عقد اخوت يک‌شنبه 18 مهر 1361 جبهه سومار بعد از ظهر، مصطفي گير داد و اصرار کرد باهم عقد اخوت ببنديم. البته در تهران باهم دست برادري داده بوديم، ولي بهتر ديديم که صيغه‌ برادري هم بخوانيم. ما که فکر مي‌کرديم صيغه‌ برادري را حتما بايد یک روحاني بخواند و آداب خاصي دارد، رفتيم پهلوي روحاني گردان و از او خواستيم تا بين ما دونفر عقد اخوت بخواند، ولي او گفت: - خواندن عقد اخوت فقط در روز عيدغدير ممکن است که چندروز از آن گذشته. ان شاءالله صبر کنيد تا سال بعد. بدجوري خورد توي ذوق‌مان. مصطفي همه‌اش مي‌گفت: چرا ما که اين‌قدر باهم رفيقيم، اصلا يادمون نبود باهم عقد اخوت ببنديم؟ ولي در ادامه، باخنده گفت: حالا عيبي نداره که. قرار نيست با خوندن صيغه‌ برادري، به‌ هم محرم بشيم يا مثلا الان نامحرميم. دستش را آورد جلو و گفت: بزن قدش. مهم دل‌مونه که باهم برادريم. بذار عقد نخونده باشيم. دوباره دست برادري را تجديد کرديم. هم‌ديگر را در بغل گرفتيم و روبوسي کرديم. در آن بين قول داديم که به هيچ‌وجه هم‌ديگر را تنها نگذاريم و هرکدام زودتر شهيد شد، دم در بهشت منتظر ديگري بماند تا آن‌یکی هم خودش را برساند. بعدها فهمیدم آن روحانی اشتباه کرده و فقط کافی بود خودمان در کتاب "مفاتیح الجنان" در بخش آداب عیدغدیر، عقد اخوت را می‌خواندیم و برادر صیغه‌‌ای می‌شدیم. اصلا هم نیازی نبود که حتما یک روحانی و آن هم فقط در روز عیدغدیر آن را بخواند. این مسئله بعد از شهادت مصطفی که متوجهش شدم، تا امروز عذابم می‌دهد. نقل از کتاب "دیدم که جانم میرود" @hdavodabadi
هدایت شده از انتشارات شهید کاظمی
http://tn.ai/1813755 یک رفاقت واقعی! همزمان با ایام عید سعید غدیر و تولد شهیدکاظم زاده، چاپ شانزدهم کتاب «دیدم که جانم می‌رود» توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد. 0253784844 خرید اینترنتی: http://b2n.ir/45988
عقد اخوت با مصطفی می آیم پنجشنبه روز عید غدیر عید ولایت عید برادری پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع) من می خوانم: وَاَخَیْتُکَ فِی اللَّهِ وَ صَافَیْتُکَ فِی اللَّهِ وَ صَافَحْتُکَ فِی اللَّهِ وَ عَاهَدْتُ اللَّهَ وَ مَلَائِکَتَهُ وَ کُتُبَهُ وَ رُسُلَهُ وَ أَنْبِیَاءَهُ وَ الْأَئِمَّةَ الْمَعْصُومِینَ (ع) عَلَى أَنِّی إِنْ کُنْتُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ الشَّفَاعَةِ وَ أُذِنَ لِی بِأَنْ أَدْخُلَ الْجَنَّةَ لَا أَدْخُلُهَا إِلَّا وَ أَنْتَ مَعِی به خاطر خدا با تو برادری و صفا (یکرنگی) می‌ورزم به خاطر خدا دستم را در دستت قرار می‌دهم؛ و در پیشگاه خدا و فرشتگان و کتاب‌ها و فرستادگان او عهد می‌کنم که اگر از اهل بهشت و شفاعت باشم و اجازه ورود در بهشت را یابم، بدون تو وارد بهشت نشوم. و مصطفی می خندد و می گوید: قَبِلْتُ قبول کردم و من ادامه می دهم: أَسْقَطْتُ عَنْکَ جَمِیعَ حُقُوقِ الْأُخُوَّةِ مَا خَلَا الشَّفَاعَةَ وَ الدُّعَاءَ وَ الزِّیَارَة تمام حقوق برادری به جز حق شفاعت و دعا و دید و بازدید را از تو ساقط کردم. و بر سنگ مزارش که نه، بر روح عاشقش بوسه می زنم. عیدت مبارک برادر عزیز و عاشقم مصطفی تولدت مبارک و چه زیبا عهد برادری ما در این روز قشنگ می بندیم عید دوستی و برادری حمید داودآبادی 7 تیر 1397 @hdavodabadi
هدایت شده از انتشارات شهید کاظمی
http://tn.ai/1813755 یک رفاقت واقعی! همزمان با ایام عید سعید غدیر و تولد شهیدکاظم زاده، چاپ شانزدهم کتاب «دیدم که جانم می‌رود» توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد. 0253784844 خرید اینترنتی: http://b2n.ir/45988
هدایت شده از انتشارات شهید کاظمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی دو رفیق با هم بزرگ می‌شوند، با هم می‌خندند، با هم به جبهه می‌روند، ولی یکی برای دیگری گریه می‌کند. 0253784844 خرید اینترنتی: http://b2n.ir/45988
عشق بازی کار هر شیاد نیست عکس: حمید داودآبادی – جلال مهدی آبادی – شهید مصطفی کاظم زاده تهران – تابستان 1361 عکاس: حسن مرادی عشق بازی کار هر شیاد نیست این شکار دام هر صیاد نیست عاشقی را قابلیت لازم است طالب حق را حقیقت لازم است عشق از معشوق اول سر زند تا به عاشق جلوه ی دیگر کند تا به حدی که بَرَد هستی از او سر زند صد شورش و مستی از او شعر از ناصرالدین شاه در وصف عاشورا و حسین بن علی (ع) @hdavodabadi
هدایت شده از Hdphoto
سیاسی کاری دوپهلو؟! آبان 1358 گروهی به نام "دانشجویان مسلمان پیرو خط امام" برنامه داشتند تا در راهپیمایی روز 13 آبان، به سفارت آمریکا حمله کنند و آن جا را بگیرند. در جلسه نهایی قرار بر این شد که نظر حضرت امام خمینی را جویا شوند. حجت الاسلام موسوی خوئینی ها گفت من می روم و نظر امام را درباره فتح سفارت آمریکا می گیرم. موسوی خوئینی ها رفت خدمت امام و بازگشت، وقتی در جمع دانشجویان حاضر شد، بدون هر مقدمه ای گفت: "برادران، بسم الله. برویم سفارت آمریکا را بگیریم." و دانشجویان تصورشان این بود که موسوی خوئینی از حضرت امام مجوز حمله به سفارت را گرفته است! درحالی که آن روز، موسوی خوئینی ها در دیدار با امام خمینی، اصلا ماجرای حمله به سفارت آمریکا را مطرح نکرده بود! دی ماه 1358 "سیدابوالحسن بنی صدر" داشت برای دیدار با حضرت امام خمینی می رفت. خبرنگاران از او سوال کردند: "آیا شما کاندید ریاست جمهوری خواهید شد؟" بنی صدر با گفت: "اگر حضرت امام بفرمایند که بشوم، بله می شوم." ساعتی بعد که بنی صدر خارج شد، خبرنگاران همان سوال را تکرار کردند که آیا کاندید ریاست جمهوری می شوید؟ او با لبخند گفت: "بله می شوم." آنها که پاسخ ساعتی قبل او را در ذهن داشتند، این گونه برداشت کردند که امام خمینی به بنی صدر فرموده است تا کاندید ریاست جمهوری شود! درحالی که آن روز، اصلا بنی صدر درباره کاندیداتوری خود صحبتی نکرد و امام هم هیچی چیز در این رابطه نفرمود، ولی او طوری وانمود کرد که انگار امام فرموده است کاندید شود! خرداد 1361 سخنان مهم مقام معظم رهبری درباره اعزام نیرو به لبنان در قضیّه‌ حرکت به سوریه براى جنگیدن با رژیم اشغالگر قدس که خوشحال بودند جوان هاى ما - دو نفرشان هم پیش من آمدند که هر دو الان جزو شهداى عالى‌مقام ما هستند - که می خواهند بروند بجنگند. امام مطّلع نبودند؛ بعد که مطّلع شدند، گفتند که راه مبارزه با اسرائیل از عراق می گذرد؛ جلوى آن را گرفتند و آنهایى که رفته بودند برگشتند. بیانات در دیدار اعضاى مجمع عالى بسیج مستضعفین پنجشنبه 6/9/1393 اعزام نیرو به لبنان، در آن زمان بر اساس مصوبه شورای عالی دفاع بود ولی بعد متوجه شدیم که حضرت امام (ره) راضی نبودند که این کار صورت گیرد و من در جلسه بعدی شورای عالی دفاع به عنوان فرمانده سپاه به طور رسمی عذرخواهی کردم که ما نمی‌دانستیم حضرت امام(ره) راضی نیستند. سردار محسن رضایی فرمانده وقت سپاه پاسداران @hdavodabadi
هدایت شده از شهید کاظمی
هدایت شده از انتشارات شهید کاظمی
#رفیق_شهیدم . #فروش_ویژه کتاب #دیدم_که_جانم_میرود . از ولادت تا شهادت شهید #مصطفی_کاظم_زاده . 30 درصد تخفیف . از 9شهریور #تولد شهیدکاظم زاده تا23مهر #شهادت شهیدکاظم زاده . #خرید_اینترنتی: manvaketab.ir #خرید_پیامکی ارسال نام کتاب به سامانه 3000141441 تلفن تماس: 02537840844 #انتشارات_شهید_کاظمی #من_و_کتاب حمید_داود آبادی
محسن رضایی: اخیراً اطلاعاتی از متوسلیان به دست آمده ۱۴ شهريور ۱۳۹۵ محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در توئیتر خود نوشت: اخیراً اطلاعاتی از حاج احمد متوسلیان به دست آمده و امیدواریم سرنخ‌ها به جایی برسد. نسبت به گذشته امیدوارتر شدیم. www.rezaee.ir آقای دکتر، سردار، پاسدار محسن رضایی که افتخار می کنی فرمانده سپاهی بودی که حاج احمد فرمانده تیپ آن بود! از آن روز تا الان دقیقا 2 سال گذشته است. همه منتظر هستیم ببینیم پس از 35 سال، چه اطلاعاتی از حاج احمد متوسلیان به دست آمده که شما را امیدوار کرده سرنخ‌ها به جایی برسد؟! ملت که نامحرم هستند و غریبه! بیا و برای رضای خدا، به دل شکسته و چشم انتظار مادر حاج احمد رحم کن! حمید داودآبادی @hdavodabadi
توطئه مشترک ربودن امام موسی صدر سال 1356 انقلاب داشت تشدید می شد ساواک، دنبال این بود که همه آنانی را که امام رویشان سرمایه گذاری کرده است، شناسایی کند. یکی از علما به امام گفت: "خیلی دارید با حکومت شاه درگیر می‌شوید، اگر این کشور به دست شما بیفتد و حکومت کله پا شود چگونه می‌توانید اداره‌اش ‌کنید؟ اینجا که حوزه نیست یک کشور است. چه کسی می‌خواهد آن را اداره کند؟" امام در پاسخ او فرمودند: "نگران نباش، همین دوست خودت آقا موسی صدر خودمان برای این کار‌ها مناسب است." ناگهان 9 شهریور 1357 در حادثه ای تاسف آور و در توطئه ای بسیار مشکوک، امام موسی صدر در سفر لیبی ربوده شد. و آن که امید آینده امام خمینی برای اداره مملکت اسلامی ایران، دشمن خطرناک اسرائیل و مورد خشم سران مرتجع عرب و سازشکاران و مزدوران بود، از صحنه تاثیرگذاری سیاسی محو شد و تا امروز هیچ خبری از او به دست نیامده است! حمید داودآبادی @hdavodabadi
در تاریخ آورده اند: روزی اهالی پارلمان، از جناب بهزاد خان نبوی وزیر صنایع به تنگ آمدند؛ فلذا در پی کله پا کردن وی شدند. وکلای دلسوز مجلس، یکی یکی پشت تریبون خانه ملت رفته هر آنچه داشتند و توانستند، بر او تاختند. و سرانجام نوبت به وزیر رسید. پشت تریبون که رفت، سینه صاف کرده، افاضه فرمود: "هر کدام از شما نمایندگان که تا امروز، از من دو دستگاه نیسان پاترول نگرفته اید، بفرمایید!" و یک یک بر جای خود نشسته و آرام گرفتند! اینکه در اوج جنگ در جبهه آمبولانس برای انتقال مجروحین از خط نبرد به عقب کم بود، و نیسان پاترول ها نه از جیب پدر بهزادخان، که از کیسه بیت المال به نمایندگان تحویل گردیده و نمایندگان آن را مال البیت فرموده اند، با خودشان! @hdavodabadi
امداد غیبی خداوند یکی از امدادهای غیبی بزرگ خداوند نسبت به ملت ایران این است: 40 سال است برخی مسئولین مملکتی، با عملکرد خود، در تلاش هستند تا به هر وسیله که می توانند، حکومت جمهوری اسلامی را سرنگون کنند، ولی ملت انقلابی ایران نمی گذارند! @hdavodabadi
عکاسی قدس در آلبوم عکس رزمندگان و شهدای دهه 60 که بگردی، قطعا چندتایی از عکسهای امام، مقام معظم رهبری و شخصیت های شهید پیدا خواهی کرد. پشت عکس ها را ببینی، مهری خورده که گنبد مسجد الاقصی است و زیر آن نوشته شده "فتو اقصی" اکثر بچه های دهه 60 عکاسی قدس (تهران، میدان بهارستان، پشت ساختمان مجلس) را به یاد دارند. و خیلی ها از جمله خود من، با وجودی که قریب 40 سال است با آن جا آشنا هستم، اسم صاحب عکاسی را نمی دانند. چون فقط به عکاسی قدس معروف بود. یادش بخیر، با شهیدان نادر و کیوان محمدی، مصطفی کاظم زاده، علی مشاعی، حسین نصرتی و ... آن روزها پاتوق مان آن جا بود. عکس های جدید امام و شخصیت ها از جمله هاشمی رفسنجانی، مشکینی، موسوی اردبیلی و شهیدان بهشتی، رجایی، باهنر، چمران و دیالمه را که عکس برداری آنها غالبا کار خودش بود، به قیمت هر قطعه عکس با سایز 9 در 12 سانتی متر، 40 ریال می خریدیم. امروز صبح چهارشنبه 14 شهریور 1397 سوار بر موتور از بزرگراه شهید صیاد شیرازی انداختم میدان سپاه و خواستم از پل چوبی بروم میدان انقلاب به دفترم، که ناگهان جرقه ای در ذهنم زد که به عکاسی قدس سری بزنم. متاسفانه چند سالی است که آن جا نرفته ام. عصردیجیتال است و کسی دیگر به او سفارش چاپ عکس نمی دهد. تا وارد شدم، مثل همیشه با لبخندی زیبا آغوش باز کرد و سلام و احوالپرسی. اگرچه مغازه خلوت بود، یکه و تنها نشسته و مثل همیشه روزنامه کیهان جلویش باز بود، ولی قاب عکس های نشسته بر دیوار و بخصوص زیر شیشه میز او، یادآور خاطرات گذشته است. جالب این بود که تازه بعد 40 سال نامش را پرسیدم که گفت: "رضا هوشوَر" اگر دوست داشتید عکس های قدیمی دهه 60 را ببینید و بخرید، حتما سری به آن جا بزنید: تهران، خیابان انقلاب، زیر پل چوبی، جنب مسجد عمار یاسر، پلاک 44 عکاسی قدس تلفن 77609672 – 021 @HDAVODABADI
خواب حاج احمد بامداد چهارشنبه 14 شهریور 1397، در عالم خواب، برای اولین بار صحنه عجیبی دیدم. صحنه ای که هیچ وقت فکرش را هم نکرده بودم، ولی دیدم. یک صبح تقریبا سرد زمستانی بود. در خیابانی خلوت و قدیمی که حسم می گفت در شهر مریوان است. در کنار حاج "عباس برقی" ایستاده و منتظر اتفاقی یا کسی بودیم. ناگهان حاج عباس با خنده ای زیبا گفت: - اوناهاش ... اومد ... حاجی اومد ... آن دست خیابان کمی پایین تر، در پیاده رو دیدم حاج احمد متوسلیان لباس فرم قدیمی سپاه (بدون پاگون و درجه امروزی) بر تن دارد و با خنده ای بسیار زیبا و دلنشین رو به طرف ما، بالا می آید. آن قدر چهره اش برایم دلنشین و آرام بخش بود که محو تماشایش شدم. او آرام قدم برمی داشت و بالا می آمد و من محو گام برداشتن او بودم. از خواب که بیدار شدم، فقط خدا را شکر کردم که سرانجام توفیق و لیاقت یافتم حاج احمد را در خواب ببینم. آن قدر احساس سبکی و آرامش کردم که همه را مدیون شیرینی دیدن حاج احمد می دانستم و می دانم. برای من که خیلی معنا و مفهوم داشت و منتظر برکاتش هستم. نگاه، لبخند، لباس و چهره اش دقیقا شبیه همین عکس بود. اواخر خرداد 1361 لحظه ورود قوای محمد رسول الله (ص) به فرماندهی سردار دلیر اسلام حاج احمد متوسلیان به دمشق سوریه. حمید داودآبادی @hdavodabadi
اگر حاج احمد بیاید ... به نظر شما اگر حاج احمد بیاید ... چه می شود؟! می شود وزیر دفاع؟ می شود رئیس مجلس؟ می شود فرمانده کل سپاه؟ می شود سخنران یادواره ها؟ می شود کاندید ریاست جمهوری؟ می شود مشاور نظامی فرمانده کل قوا؟ برای حفظ جان، با ماشین ضدگلوله تردد می کند؟ می رود مشهد می شود خادم افتخاری امام رضا (ع)؟ می رود سرپل ذهاب خانه برای زلزله زدگان می سازد؟ مغازه شیرینی فروشی خدابیامرز پدرش را آباد می کند؟ می شود فرمانده نیروی قدس و می رود برای آزادی فلسطین؟ در انتخابات ریاست جمهوری بعدی از فلان کس حمایت می کند؟ همچون ننه علی، در بهشت زهرا (س) کنار مزار همرزمانش ساکن می شود؟ نه همه اینها را داریم. پرادعاتر و باسابقه ترش را هم داریم. آنچه نداریم، فقط یک چیز است: می رود خدمت مادر، کنار آن عزیز زانوی عشق و ادب بر زمین می نهد، و تا پایان عمر بر پای مادر بوسه می زند و نازش را می کشد! شاید که اندکی از چشم انتظاری 36 ساله را جبران کند! "احمد، مادر ... کجا بودی پسرم؟ دلم خیلی تنگت شده عزیزم." شهریور 1397 حمید داودآبادی @hdavodabadi