eitaa logo
HDAVODABADI
994 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
175 ویدیو
17 فایل
خاطرات و تصاویر اختصاصی دفاع مقدس
مشاهده در ایتا
دانلود
اکبر عبدی: پای شهید سلیمانی مدت‌ها قبل از زمین کنده شده بود سردار بهترین حرف را خودش راجع به خودش گفته است: "من یک سرباز وطن بودم". از همه مهمتر قبر و روز شهادتش را تعیین کرده است. یعنی این شخصیت مدت‌ها قبل پایش از زمین کنده شده است و می‌داند قرار است آرام آرام، آسمانی شود. واقعاً سربازی وطن که خودش همواره با این نام از خودش یاد می‌کرد و حتی در وصیت‌نامه‌اش نوشته که بنویسید سرباز قاسم سلیمانی، بهترین تعریفی است از خدمتگزار صدیق و متواضع که حتی در سفر آخرت هم دوست دارد با سربازانش همراه شود و می‌نویسد و از خانواده و دوستانش می‌خواهد او را کنار سربازان و همرزمانش به خاک بسپارند؛ ای کاش بقیه از ایشان یاد بگیرند و راه ایشان با قوت و مستحکم ادامه یابد. ما خودمان هم خانواده شهیدیم؛ چه شهدای مدافع حرم و چه شهدای 8 سال دفاع ‌مقدس، همه عزادار حاج قاسم و قهرمانان واقعی‌اند؛ امیدوارم راه او و امثال او ادامه یابد. ۲۰ دی ۱۳۹۸ خبرگزاری تسنیم
پیروزی های دروغین آمریکا! تاریخ کوتاه آمریکا که مملو است از جنگ،جنایت و تجاوز به دیگر کشورها، مبیّن یک واقعیت مهم وبزرگ است: هالیوود، بازوی رسانه ای و تبلیغی وزارت جنگ آمریکاست. قبل و بعد از هرجنگ متجاوزانه آمریکا، هالیوود اقدام به ساخت فیلم های سینمایی پرخرجی می کند که اتفاقا مردم آمریکا نه تنها از چنین فیلم هایی استقبال می کنند، بلکه شدیدا تحت تاثیر قرار می گیرند. یکی از ماموریت های هالیوود، ایجادهراس از دشمن ناپیدا و نامعلومی است که هر از چندگاه، به شکلی ظهور می کند تا آرامش آنها را سلب کند. هدف، این است تا زندگی مردم آمریکا همواره در هول وهراس از دشمنی نامعلوم باشد و متشکر دولتمردان آمریکا باشند که امنیت آنها را تامین می کنند! این موضوع بحث مفصلی دارد که بماند برای بعد. ماموریت دیگر هالیوود، به تصویر درآوردن شکست های ارتش آمریکا در قالب پیروزی های بزرگ و افسانه ای است. ساعت 10:10 دقیقه صبح جمعه 24 خرداد 1364 (14 ژوئن 1985)، یک گروه لبنانی با نام "سازمان مظلومان زمین"، هواپیمای بوئینگ 727 (TWA-847) آمریکا را که از قاهره، پایتخت مصر به مقصدسن‌دیگو که قرار بود در آتن، رم، بوستون و لس‌آنجلس توقف داشته باشد،اندکی پس از برخاستن از آتن ربودند. به درخواست ربایندگان، هواپیما به بیروت رفت. مذاکرات و توافق بین نمایندگان آمریکا و ربایندگان صورت گرفت. آمریکا برای آزادی 153 مسافر هواپیما، مبالغ بسیار زیادی به ربایندگان پرداخت و آنها مسافرین را آزاد کردند و پس از 17 روز قضیه تمام شد. برای دولت آمریکا سخت بود به مردمش اعلام کند با همه قدرت پوشالی اش، در برابر چند جوان کم آورده و باج سنگینی پرداخته است! بهمن 1365، "مناهم گولان" (Menahem Golan) کارگردان اسرائیلی، فیلم سینمایی "دلتا فورس" (The Delta Force) را با هزینه 9 میلیون دلار، برای جنگ افروزان آمریکا ساخت. (نیروی دلتا، همان قوایی است که اردیبهشت 1358 در حمله به طبس شکست خورد و با برجای گذشتگان کشته هایشان مفتضحانه از ایران گریختد). در فیلم، "چک نوریس" (Chuck Norris) و "لی ماروین" (Lee Marvin) هنرپیشه های اکشن آمریکایی، دونفره موفق شدند با یک دستگاه موتورسیکلت افسانه ای و یک فولکس واگن لگن، صدها تن از نیروهای مسلمان لبنانی را قتل عام کنند و در نهایت مثل همه فیلمهای هالیوودی، فقط با دادن یک نفر کشته، مسافرین هواپیما را آزاد کنند و قهرمانانه به خانه بازگردند! موتور تخیلی و افسانه ای، چندین تیربار، موشک هدایت شونده در جلو و عقب، در حد یک خودروی زرهی، در خود دارد و چک نوریس یک ارتش تک نفره است! این اتفاق (درگیری نیروهای آمریکایی با لبنانی ها)، به هیچ وجه نه در بیروت و نه هیچ جای دیگر دنیا اتفاق نیفتاده است و دولت آمریکا برای آزادی مسافرین، یک گلوله هم شلیک نکرد، بلکه هزاران دلار باج داد! هالیوود طبق ماموریت محوله از سوی پنتاگون، از آن شکست بزرگ، فیلمی بسیار هیجانی ساخت که مردم آمریکا از پیروزی دولتمردان و کماندوهایشان بر مسلمانان، احساس غرور و پیروزی کنند! و این، سیاست فرهنگی دولت متجاوز آمریکاست که: برای ارتش قدرتمند ما، هیچ شکستی وجود ندارد. حتی اگر واقعا شکست خورده باشیم، مردم ما باید از آن احساس پیروزی کنند! حمید داودآبادی 23 دی 1398 @hdavodabadi
ساعتی با شهدا یادواره شهید ابراهیم احمدی نژاد با روایتگری: حمید داودآبادی همرزم شهید پنجشنبه 26 دی 1398 از ساعت 15 تهران: میدان رسالت، هنگام، دلاوران، آزادگان، فرهنگسرای هنگام
کوسه های فلسطینی! مردم دنیا تا نام کوسه به گوششان می خورد، ناخواسته تصاویر دریده شدن انسانها میان دندان های تیز، خونین و وحشتناک جلوی نظرشان می آید. همه آنچه در ذهن مردم ساخته و پرداخته شده است، نشات گرفته از القائاتی است که جنایتکارانی که شکار کوسه برایشان سودهای فراوانی دربر دارد، منتشر می کنند. ساخت دهها فیلم ترسناک و تکان دهنده درباره حمله کوسه ها که همه مردم کوچک و بزرگ را از این حیوان بی آزار می ترساند، در همین راستاست. تصورمان این شده کوسه ها عاشق خون و گوشت انسان هستند و دریاها را برای یافتن و شکار انسانها می کاوند! ولی حقیقتی بسیار تلخ وجود دارد که: خطر انسان برای کوسه ها، بسیار بیشتر از خطر کوسه ها برای انسان است! سالیانه در سراسر دنیا، حداکثر 6 انسان توسط کوسه مورد حمله قرار می گیرند! که بسیار کمتر از قربانیان جانوران ظاهرا بی خطر دیگری مانند اسب آبی، فیل و حتی گاو‌ها هستند. اصلا کوسه ها، مزه گوشت ماهی را ترجیح می‌دهند و هضم گوشت انسان برایشان دشوار است. ولی: تخمین‌های علمی حاکی از این است که هر ساله در سراسر دنیا، حدود ۱۰۰ میلیون کوسه توسط انسانها شکار می‌شود! چون، کوسه بجز انسان، دشمن دیگری در طبیعت ندارد! کوسه های فلسطینی! حالا این موضوع را مقایسه کنید با تبلیغاتی که رسانه های صهیونیستی و آمریکایی علیه فلسطینی ها انجام می دهند. مردم غربی فکر می کنند فلسطینی ها به خون یهودی ها تشنه هستند و هر روز درحال کشتار یهودیان ساکن فلسطین اشغالی هستند! شاید در طول یک سال 10 صهیونیست - که اکثر آنها هم نظامی و مسلح هستند - به دست فلسطینی ها که برای آزادی خانه و خاکشان می جنگند، کشته شوند! ولی: در هر سال، صدها فلسطینی - که اکثر آنها کودکان و نوجوانان بی سلاح و بی دفاع هستند - توسط کماندوهای تا دندان مسلح صهیونیست کشته می شوند. در طول سال، هیچ یهودی توسط فلسطینی ها بازداشت و زندانی نمی شود، چون آنها اصلا زندان ندارند. ولی در طول سال، صدها فلسطینی حتی زنان باردار و کودکان، توسط اسرائیل بازداشت شده و در زندانهای این رژیم مورد شکنجه و اذیت قرار می گیرند. و این حقیقتی است که رژیم صهیونیستی و حامیان غربی آن، به گونه ای جلوه می دهند که مردم جهان تا اسم فلسطینی به گوششان می خورد، درست مثل این که نام کوسه به گوششان بخورد، دچار رعب و وحشت شوند! حالا کدام وحشی تر و خطرناکتر هستند: کوسه ها و فلسطینی ها؟! صهیونیستها و آمریکایی ها؟! حمید داودآبادی 24 دی 1398 @HDAVODABADI
دشمن در خانه! دشمن، از آنچه فکر میکنیم، به ما نزدیکتر است! نه، نه. ببخشید اشتباه کردم! دشمن، از آنچه فکر میکنیم، به ما خیلی خیلی نزدیکتر است! زمان جنگ، جبهه ای داشتیم به وسعت 1458 کیلومتر. ما روی خاکریز خودمان مستقر بودیم و عراقیها با فاصلۀ چندصد متر، روبروی ما، در خاکریز خود قرار داشتند. خیالمان راحت بود؛ چون فقط خمپاره مان به هم می رسید و تلفات می گرفت. همان زمان در کردستان، مزدوران صدام و آمریکا فتنه تجزیه طلبی برپا کرده بودند که جبهه ای دیگر مقابلمان گشوده بود. خطر دشمن در کردستان، به مراتب بیشتر از دیگر جبهه ها بود. چرا؟! در کردستان خاکریز و سنگر هیچ فایده ای نداشت. دشمن، نه در صدمتری و حتی یکی دو متری، که گاهی بیخ گوشمان بود و اصلا نمی شناختیمش و تشخیص نمی دادیم کی دوست است کی دشمن! بیشتر تلفات را همانها که دوست می پنداشتیم بر ما وارد می کردند و همواره از دست آنها در هراس بودیم که کِی و کجا ضربه خواهند زد! تا سال 1388، همه با خیال راحت زندگی خود را می کردیم و اصلا به این که دشمن بیدار و هوشیار است و درحال طراحی توطئه های بسیار، متوجه نبودیم. تصورمان این بود چون خودمان مومن و حزب اللهی پابه کار انقلاب هستیم، زن و بچه مان هم همین گونه اند! فتنه ای که سال 88 به راه افتاد، باعث شد تا باورمان شود: دشمن خییییلی به ما نزدیک شده. دیگر دشمن نه پشت خاکریز مقابل، حتی پشت در خانه هم نیست! دشمن داخل خانه شده و کنار گوشمان قرار دارد! از بس حواسمان به خودمان و کارمان بود، دشمن فرزندانمان را بُرد. چند نفر از فرزندان مسئولین، هنرمندان و حتی بزرگان جنگ، در فتنه 88، مقابل پدران خود ایستادند؟ چند نفرشان رفتند اونور آب؟ عروس فلان امام جمعه، پسر فلان روحانی، بچه فلان آقا. اصلا شبکه های بهایی "من و تو" و "بی.بی.سی فارسی" را چه کسانی راه انداختند؟ اکثرشان در همین ایران خودمان در خبرگزاری ها و نشریاتِ حتی ارزشی، فعالیت داشتند. این جا جلوی چشممان که بودند، بچه های خوبی بودند و ما هم به همین قانع بودیم، ولی ... جالب این است: همان ها، اینجا که بودند، درحد یک سرباز پیاده هم کار نمی کردند و نهایتش از رانت پدر خود بهره می بردند، ولی پایشان که رسید اونور آب، شدند افسران بدون اونیفورم دشمن! آن قدر فعال و پر جنب و جوش هستند که آدم هوس می کند پدران خسته و زوار دررفتۀ همانها را بدهد، درعوض خودشان را برگرداند این ور بلکه یک تکانی به فرهنگ و صداوسیما و ... بدهند! یاد خاطره ای تلخ افتادم: داشتم با دوستِ یکی از مغزهای امنیتی دهۀ 60 و تئوریسین سیاسی دهۀ 70 صحبت می کردم، که در توصیف دوستش گفت: "فلانی آدم بسیار قوی، ارزشمند، توانا، متفکر و صاحب نظر است؛ فقط یک ایراد کوچک دارد. آن هم این است که در خدمت جمهوری اسلامی نیست. اگر او در خدمت نظام بود و در این راه از مغزش استفاده می کرد، براحتی بسیاری از مشکلات کشور را حل می کرد." خدا رحم کند به پدری که چشم باز کند و ببیند بچه اش را بُرده اند. حمید داودآبادی 25 دی 1398 @hdavodabadi
سختگیری بی مورد نکنید! جوانان و همسرانتان را دریابید. وقت بگذارید برای آنها. این مهم است. در مورد آنها سختگیری بی مورد نکنید. ای بسا کسانی هستند به جوان ها شما چشم دوخته اند و نیّت می کنند برای خراب کردن آنها، چون نقش شما را می دانند. خسته به خانه نروید. با اَخم و تَخم به خانه نروید. در شهرستان های کوچک، به مسئولین توصیه می کنم ناهار را در منزل بخورید و بعد چند ساعتی بیشتر وقت برای کار بگذارید. ولی در تهران نمی شود این کار را کرد. حتماً وقتی که بچه ها از مدرسه می ایند، وقتی را برای آنها قرار دهید. وقتی را برای مادرشان که همسر شما و شریک زندگی شماست، قرار دهید. او اگر همکاری نکند، شما هیچ کاری نمی توانید انجام دهید. حرف هایی که می دانید برایشان خوب است، معارف را به آنها بگویید. آنها را تشویق به نماز و دعا کنید. عبارتی از نهج البلاغه و صحیفه را برایشان بخوانید و ترجمه کنید. خاطره ای از امام و ائمۀ معصومین را برایشان تعریف کنید. نگویید که کارمان زیاد است. بنده خودم اهل کار بودم و این بیست ساله هم با گردشکار و این جور مسائل سر و کار داشتم. خیلی از وقت هایی که ما مصرف می کنیم، تضییع وقت است. می توان از آن وقت ها کم کرد و به خانواده رسید. وقت گذشته و شما هم باید به خانواده برسید. مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای 18 اسفند 1377 نقل از مجله فکه: شماره 13 و 14 تیر و مرداد 1379 @hdavodabadi
هدایت شده از حمید داودآبادی
دو دوست، یک پرواز هرچه بیشتر زمان می گذره، بیشتر احساس می کنم دستم خالیست! واسه همین هر سال این عکس رو منتشر میکنم و فقط کمی به یاد آن روزها می سوزم و می روم تا سال بعد. امروز هم می نویسم تا فقط کمی بسوزم. تا این آتش که از دی 1365 در درونم زبانه می کشد، دودمانم را بر باد ندهد! آن که دائم طلب سوختن ما می کرد کاش می آمد و از دور تماشا می کرد با هم رفیق بودن. خیلی. همیشه با هم بودند. ابراهیم بی سیم چی بود و علی‌رضا هم کنارش. خیلی با هم دوست بودند. آن قدر که بین بچه ها معروف شده بودند و انگشت نما! آن روز، آخرین روزهای خرداد ماه داغ خوزستان بود. عراق به منطقه فکه حمله کرده بود و ما برای مقابله با آن رفته بودیم. آن روز، ابراهیم و علی‌رضا کنار هم نشسته بودند و در حال و هوای خود. تا متوجه شدم، دوربین را از جیب درآوردم. تا خواستند عکس العمل نشان دهند، عکس گرفتم. خندیدم و به شوخی و جدی! گفتم: - چه رفقای باحالی ... این عکس رو ازتون گرفتم که ان شاءالله بزنم روی حجله شهادت هر دوتون! و آنها فقط خندیدند. چند ماه بعد، دی ماه 1365، در سرمای استخوان سوز شلمچه، اولین شب های قدر عملیات کربلای 5، "ابراهیم احمدی نژاد" و "علی‌رضا حیدری نژاد"، از بس که با هم رفیق بودند و دوست جدا ناشدنی، در نبرد سخت با تانک های دشمن به شهادت رسیدند و ... راست: شهید علی‌رضا حیدری نژاد متولد 1 فروردین 1346 مزار: بهشت‌زهرا (س) قطعه‌ 53 ردیف 18 شماره‌ 120 چپ: شهید ابراهیم احمدی نژاد متولد 1 بهمن 1346 مزار: بهشت‌زهرا (س) قطعه 29 ردیف 61 شماره‌ 15