حوزه دانشجویی شریف
📜 امروز به روایت دیروز ▪️ژن خوب و بد! ▫️نه اینکه محیط موثر نباشد ... نه اینکه خانواده مهم نباشد ..
📜 امروز به روایت دیروز
▪️تنها، گرگ خور می شود!
#امروز_به_روایت_دیروز
#حوزه_دانشجویی_شریف
🔻
@HDSHARIF
hd.sharif.ir
حوزه دانشجویی شریف
📜 امروز به روایت دیروز ▪️تنها، گرگ خور می شود! #امروز_به_روایت_دیروز #حوزه_دانشجویی_شریف 🔻 @HDSH
📜 امروز به روایت دیروز
▪️تنها، گرگ خور می شود!
▫️سوره ی شعرا، انگار چند فیلم کوتاهِ در حال تکرار است. سناریو همان سناریو است. با همان شروع و پایان بندی و آخرش هم قابل حدس! فقط شخصیت ها عوض می شوند.
▫️سکانس اول، مردم لجوجی را نشان می دهد که به پیغمبری پشت کرده اند و حرف هایش را قبول نمی کنند. سکانس بعدی زحمت های همان پیغمبر را نشان می دهد. کمی هم پردازش قصه تا می رسد به سکانس آخر ... جایی که خدا، مهربانی و شکست ناپذیری اش را به رخ می کشد.
▫️نه! اینطوری نه! قشنگ قرآن را باز کنید، سوره شعرا را نگاه کنید! همین الان! بله! با شما هستم! باز کنید و ببینید این تکرار را ... تکرار «کذبت» ها را به عنوان شروع و تکرار «وَ إِنَّ رَبَّكَ لهَُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيم» را. درست بود؟! اشتباه که نبود! هوم؟!
▫️فکر کن دارند برایت داستان اجدادت را تعریف می کنند. مشتی محمد رفت سر جالیز. گراز آمد. مشتی محمد با بیل زد توی سر گراز. محصول سال محصول خوبی شد. کبلایی سهراب رفت سر جالیز. گراز آمد. کبلایی سهراب با بیل زد توی سر گراز. محصول سال محصول خوبی شد. حاج قربان رفت ... دقیقا همین! با همین مدل ... بعد تهش می گویند: «شک نکن که اگر می خواهی محصول خوبی داشته باشی، باید از گراز نترسی و با بیل بزنی توی سرش». خب! بی کارند داستان می گویند؟! همان اولش بگویند با بیل بزن دیگر! چرا داستان تعریف می کنند؟!
▫️فرق مسئله آن جایی خودش را نشان می دهد که شما به محض مشاهده گراز، بیل را بالا می بری و تردید نداری که باید بزنی، ولی غلام، سر جالیز کناری، گیج این طرف و آن طرف را نگاه می کند و دور شمسی قمری می زند برای خودش و تهش هم گراز، از رویش رد می شود.
▫️حالا گراز مسئله ی ریشه داری نیست ... شما تصور کن پدربزرگت می گوید این جاده را مشتی محمد تا سی متر جلوآمده و آسفالت کرده که ... بعد این جاده را کبلایی سهراب تا شصت متر جلو آمده و آسفالت کرده که ... بعد این جاده را حاج قربان تا ... که! این طوری تصور کن که مسئله کمی ریشه دار شود! کمی هدف دار! که تو بدانی این جاده را قبل از تو هم آسفالت کرده اند و این مشکلات بوده و ثمره اش هم آن بوده! دیگر مثل غلام گیج نزنی که خب چرا من باید جاده را آسفالت کنم و چرا سی متر و چرا و چرا و چرا و تهش هم آسفالت نکنی و خاک به جاده بماند و به سرت!
▫️قرآن دارد به مخاطبش هویت می دهد. ریشه می دهد. عمق می دهد. پیغمبرها را تک به تک نام می برد. تکراری است! اصلا تکراری است که بگوید قاعده همیشه همین بوده و باز هم همان است! تک به تک نام می برد که بگوید قبل از تو هم خیلی ها این مسیر را رفته اند. که نترس! که خدا همان خداست! و آخرش بگوید به همان خدا تکیه کن ... به خدای عزیز رحیم! وَ تَوَكلَْ عَلىَ الْعَزِيزِ الرَّحِيم
▫️بی هویت، تنهاست! بی ریشه، هر جایی است. قرآن اصرار دارد بگوید که تنها نیستی ... که قبل از تو بوده اند و بعد از تو هم خواهند بود و خدای عزیز رحیم هم هست! هست! هست!
▫️شیطان گرگ است. به تنها های خسته حمله می کند. هر جا تنها شدی، برگرد و گذشته ات را بخوان. برگرد و گذشته ات را ببین. نه خودت! قله ها را ببین. قله را دیدی، پایین تر ها را هم ببین. نگاهی به کنار بینداز و کناری ها را هم ببین. دور نرو! همین جا! بیخ گوشت ... صبر را ببین ... زحمت کشیدن ها را ببین ... تو تنها نیستی! تو رها نیستی! تو ریشه داری! تو! خود تو! کمی به بالا هم نگاه کن ... خدای عزیز رحیم هست ... مهربان ...
▫️داری همین الان را نگاه می کنی دیگر؟! داری می بینی که خدای عصر عاشورا، خدای یک و بیست دقیقه ی صبح جمعه هم هست دیگر؟! داری می بینی که خدای کربلا، خدای فرودگاه بغداد هم هست دیگر؟! داری می بینی که خدای سم اسب ها، خدای تشییع جنازه ی میلیونی هم هست دیگر ... مقایسه نمی کنم ... حسین کجا و غلام حسین کجا! فقط می خواهم بگویم خدا، همان خداست ... عزیزِ رحیم ...
#امروز_به_روایت_دیروز
#حوزه_دانشجویی_شریف
🔻
@HDSHARIF
hd.sharif.ir
💠 "در جنگ نرم ، شما جوانهای دانشجو افسران جنگ نرم این جبههاید.
افسر جوان همیشه در صحنه است؛ هم به دستور عمل می کند، هم صحنه را درست میبیند، هم با جسم خود و جان خود صحنه را میآزماید. لذا اینها افسران جوانند؛ دانشجو نقشش این است "
مقام معظم رهبری
🔸و اما امروز دانشجویان، این افسران جوان جنگ نرم، در سایهسار فرامین رهبری با علم و معرفت و تلاش و کوشش خود، درهای ناگشوده علم و دانش را یکی پس از دیگری به روی جهانیان باز میکنند و با استعانت از حضرت مادر، ایران اسلامی را روز به روز قویتر و دشمنان خود را ناامیدتر میسازند.
بماند به یادگار از پنجشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۲
#جلسه_پنجم
#معراج_معرفت
#خواهران #حوزه_دانشجویی_شریف
🔻
@HDSHARIF
hd.sharif.ir
برای روضهی زهرا به ما توان بدهید
به چشم گریهکنان، اشکِ بی امان بدهید
به آه و زمزمه در روضهها تسلایی
به قلب غم زدهی صاحب الزمان بدهید
🏴صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا🏴
مراسم روضه ایام شهادت حضرت مادر، ویژه بانوان، با سخنرانی سرکار خانم فشارکی و مداحی سرکار خانم معینی روز پنجشنبه ۲۳ آذر از ساعت ۱۰ الی ۱۲ در دفتر خواهران حوزه دانشجویی شریف (جنب درب صنایع دانشگاه، پلاک ۳۷) برگزار میشود.
▪️با افتخار منتظر حضور عموم اساتید و معرفتجویان قدیمی و جدید حوزه دانشجویی شریف هستیم.
▪️مهد کودک، ویژه کودکان عزیز مادران عزادار دایر میباشد.
▪️به جهت محدودیت ظرفیت، لطفا نام و نام خانوادگی، شماره تماس و تعداد و سن فرزندان خود را به این لینک ارسال نمایید.
#عزادار_مادریم💔
حوزه دانشجویی شریف
برای روضهی زهرا به ما توان بدهید به چشم گریهکنان، اشکِ بی امان بدهید به آه و زمزمه در روضهها تسلا
⚫️ #عزادار_مادریم ⚫️
🏴 عزیزان در صورت تمایل به مشارکت در هزینههای نذری این مراسم، به نیت مادر سادات، میتوانند مبلغ مورد نظر خود را به این شماره حساب واریز نمایند.
5022291325506747
بانک پاسارگاد
هدی بهمنی
حوزه دانشجویی شریف
📜 امروز به روایت دیروز
▪️فقط ده روز
▫️لابد توی قرارداد، حق تمدید یک طرفه بوده. هوم؟! ما که خبر نداریم. امروزی بخواهیم توجیه کنیم، اینطوری توجیه می کنیم ... ولی خداست! صلاح دیده ماجرا کمی ادامه پیدا کند. من می توانم بگویم چرا؟! شما می توانید؟! کسی نمی تواند ... صلاح دیده و دستور داده ... همانطور که دستور داده نماز بخوانید ... صلاح دیده و دستور داده ده روز بیشتر بمان ...
▫️شما خودت را جای یکی از آن زمانی ها بگذار. رئیس قوم، می گوید با خدا قرارداد داریم که سی روز بروم کوه طور! خدا هم بعدا این قرارداد را تأیید کرد. واعَدْنا مُوسى ثَلاثينَ لَيْلَة. سی روز! همه هم خبر دارند. که حضرت موسی (ع) سی روز قرار است نباشد. می شود سی و یک روز! با خودت می گویی خب شاید توی راه است. می شود سی و دو! می شود سی و سه! چی شد؟!!! نمی فهمی! یک دفعه یک هنر بزرگ رونمایی می شود! گوساله ی طلایی! صدای خفنی هم دارد! جذاب! بزرگ قوم کجاست؟! نمی دانی! گوساله ی جذاب هم جلوی رویت است ... چه می کنی؟! با آدمی که نیست می مانی یا دل به دلِ گوساله ی جذاب می دهی؟!
▫️مثال دیگرش می شود اینکه! وسط جنگی، خبر می رسد که فرمانده نیست شده! نگاهی به زیرپوش سفیدت می کنی که بالا ببری به نشانه تسلیم یا سرت را بالا می گیری و جنگ را ادامه می دهی؟! حالا فرق دارد جنگ نظامی یا جنگ خانوادگی؟! هوم؟! مثلا نمی شود کسی به خانواده ات حمله کند و تو مسئولیت دفاع از آن را به عهده داشته باشی؟! یهو ببینی فرمانده ات نیست! پدرت نیست! نمی دانم، مادرت نیست! نیستِ فیزیکی هم نه! نیستِ روحی ... پشتیبانی نمی کند. چه می کنی؟! تسلیم می شوی و پرچم سفید را بالا می بری و دل به دل گوساله ی سامری می دهی؟! یا نه؟! سر همان عهد قدیم می مانی، هر چند که فرمانده ات الان در دسترس نباشد... چه می کنی؟!
▫️قرآن داستان را اینطور تعریف می کند که وعده ی سی روزه کوه طور، تبدیل به چهل روز می شود و بنی اسرائیل توی همین ده روز، گوساله پرست می شوند! بنی اسرائیلی که اگر شب می شد و معجزه ای نمی دیدند تعجب می کردند! انقدر معجزه دیدند! از تبدیل عصای حضرت موسی (ع) به اژدها گرفته تا شکافتن نیل ... معجزه های کوچکی هم نبودند. بعد انگار نه انگار که چیزی دیده اند، سوت زنان از کنار رفتند سمت گوساله و بغلش کردند و «تو کجا بودی عزیزم تا الان؟!» گفتند بهش!
▫️تهِ لگد زدن به بدیهیات و دانسته های قبلی، گاو پرستی است! بعد که غبار ها کنار برود، اوضاع آرام بشود، دانسته های قبلی دوباره شفاف شفاف بشوند و معلوم بشود یک عده گاوپرست شده اند، اینجا تازه می رسیم به مجازات! مجازاتش؟! فَتُوبُوا إِلى بارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ... توبه و قتل!
▫️صحنه های زندگی پر است از ده روز هایی که شاید منجر به گاوپرستی بشود، اگر لگد بزنی به داشته هایت ...
▫️داشته های ما چیست؟! خدا هست. قیامت هست! پیغمبری هست! امامی هست! یک روزی بیخ گوش ما می خوانند ... که أنّ ناکراً و نکیراً حق ... که أنّ الجنة و النار حقٌ و وعده ی به بهشت و جهنم هم حق است ... بعد این ها را کنار بگذاریم ... بعد این ها را نبینیم ... بهانه پیدا کنیم ... ده روز موسی (ع) نبود ... ده روز سخت بود ... ده روز فشار اقتصادی بود ... ده روز مسخره ام کردند ... ده روز خدا را ندیدم ...
▫️ده روز هوا غبار آلود شد ... تهش شد کربلا ... ده روز، دو تا روسری برداشته شد، تهش شد جنایت ... تهش شد فاجعه ... و مگر شهادت آرمان علی وردی فاجعه نبود؟! و مگر شهادت روح الله عجمیان ... ده روز بود فقط! قرآن روی نی رفت ... ده روز بود فقط و 1400 سال است به ماجرای خانه ی حضرت زهرا سلام الله علیها گریه می کنیم ... ده روز بود فقط و بعدش که غبار ها نشست، این همه زائر، اربعین راهی کربلا می شوند که بگویند ما اهل کوفه نیستیم ...
#امروز_به_روایت_دیروز
#حوزه_دانشجویی_شریف
🔻
@HDSHARIF
hd.sharif.ir