📚کتاب پدرانه و مادرانه
▫️شرایط فروش: قیمت 14000 تومان | بالای 20 هزار تومان ارسال رایگان|بالای 50 تومان20%تخفیف | بالای 100 تومان 30%تخفیف
🔸ناشر: مطاف عشق
🔸شماره تماس جهت سفارش:09191476595
🔸موضوعات و مکان های مناسب برای این کتاب
#جوانان
#بزرگسالان
#هیئت
#نمایشگاه_عمومی
#خانواده
#دانشگاه
#سبک_زندگی
#شهدا
گروه جهادگران گمنام
@hedayatefatemiy
📖نمونه متن از کتاب پدرانه و مادرانه
▫️ناهار خانه پدرش بوديم. همه دور تا دور سفره نشستند و مشغول غذا خوردن شدند. من رفتم تا از آشپزخانه چيزي براي سفره بياورم. چند دقيقه ای طول کشيد. وقتي برگشتم ديدم آقا مهدي دست به غذا نزده تا من برگردم و با هم شروع کنيم. اينقدر کارش برايم زيبا بود که تا الان يادم مانده. شهيد مهدي زين الدين
▫️شده بود برنامه ماهانه اش. ماهي يکبار بچه ها را برميداشت و ميرفت توي شهر. زباله هاي شهر را جمع ميکردند. ميگفت هم شهر تميز ميشه هم غرور بچه ها ميريزه. شهيد مصطفي چمران
▫️قال علی (ع): فَدارِها عَلی کُلّ حالٍ و أحسِنِ الصُّحبةَ لَها فَیَصفُوَ عَیشُکَ «من لایحضره الفقیه، ج3 ،ص556»
امام علی(ع) فرمودند: همیشه با همسرت مدارا کن و با او به نیکی صحبت کن تا زندگی ات باصفا شود.
تازه از جبهه برگشته بود. نرسیده رفت سراغ لباسها وشروع کرد به شستن. فرداصبح هم ظرفهارو شست. مادرم خواهش کرد که این کارها رو نکند. ولی یونس می گفت: این کارها وظیفه منه! من که هیچوقت خونه نیستم، لااقل این چند روزی که هستم باید به خانومم کمک کنم. شهید یونس زنگی آبادی
▫️جهیزیه ام خیلی شیک بود. وقتی دیدم احساس غرور کردم. بعد از چند ماه از شروع زندگی مان، عباس کم کم حرف هایی می زد که قبل از آن نشنیده بودم. «مگه آدم روی زمین نمی تونه بشینه، حتما مبل می خواد؟! مگه حتما باید تو کریستال آب بخوره؟! و...» می رفت و می امد از این حرفها می زد. آخر سر گفتم: «منظورت چیه؟ تو من رو دوست داری منم تو رو. همین مهمه، حالا می خواد این عشق تو روستا باشه یا تو شهر، با مبل باشه یا گلیم» با تعجب گفت: «راست میگی؟» بعد از آن، هرجا که می رفتیم وسایلمان را کادو می بردیم. مدتی که گذشت، آن خانه ای که همکارانم به شوخی می گفتند: «باید بیاییم و وسیله هات رو کش بریم!» به خانه معمولی و ساده تبدیل شد. از جهیزیه ام فقط مبل مانده بود که آن را هم اول انقلاب به جهاد دادیم. شهید عباس بابایی
▫️با تشویق ها و سفارش های بابا، توی خانه صندوق قرض الحسنه راه انداخته بودیم. پول روی هم می گذاشتیم و به همدیگر قرض می دادیم. بی قاعده و قانون هم نبود. دفترچه های کوچک دفترچه های کوچکی برای پرداخت اقساط درست کرده بودیم و رسیدگی به حساب و کتاب آن با من بود. کتابخانه هم داشتیم. درست مثل کتابخانه های رسمی کارت عضویت صادر کرده بودیم. کتاب هایی را که امانت می بردیم توی دفتری ثبت می کردیم. با همین کارهای ساده اصول زندگی اجتماعی را یاد می گرفتیم. شهید دکتر بهشتی
▫️دوره جوانی به نویسندگی علاقه زیادی داشتم و مطالب خوبی می نوشتم. توی گیر و دار انتخاب رشته دانشگاه بودم که یک روز پدر گفت: «می خوای چه رشته ای بخونی؟» گفتم: «رشته فرهنگ و ادب، می خوام نویسنده بشم.» کمی تامل کرد و گفت: «این داستان هایی که می نویسی قصد داری چاپ کنی؟» سرم را به نشانه تایید تکان دادم. گفت: «خب فرض کن نوشته هات رو پیش یه ناشر بردی، بگوید بخشی از آن را نمی پسندم و باید حذف کنی وگرنه چاپ نمی کنم. از طرفی تو نخواهی آن را حذف کنی ولی به پول حق التالیف آن نیاز داشته باشی، چه کار می کنی؟» گفتم: «نمی دانم» گفت: «حالا که نمی دانی برو یه شغل انتخاب کن که استقلال مالی ات حفظ شود، ولی از نظر اظهار عقیده آزاد باشی. نویسندگی را هم به عنوان شغل دوم برای خودت در نظر داشته باش.» شهید دکتر بهشتی
▫️برای تحصیل در حوزه علمیه به قم رفته بود. یک روز که به دیدنش رفته بودم دیدم وضع زندگی اش خیلی ساده است. با سابقه ای که از وضع مالی پدرش داشتم گفتم: «محمد! شما که وضع مالی تون خیلی خوبه. پس چرا چیزی برای خودت نداری؟ مگه حرومه آدم زندگی خوب و مرفهی داشته باشه؟» گفت: «اولین چیزی که برای یک طلبه لازم است، قناعت و سادگی و زندگی کردن مثل محروم ترین قشر جامعه است. زهد و تقوا بدون خودسازی به دست نمیاد» شهید حجةالاسلام محمد شریفی
▫️همکارانش از اداره گمرک جنوب تهران آمده بودند سرسلامتی بدهند. وارد حیاط که شدند، هنوز از پله ها پایین نیامده هرکدام گوشه ای نشستند و شروع کردند به گریه کردن. فکر نمی کردند اسماعیل توی این دوتا اتاق کوچک این قدر ساده زندگی کند. می گفتند: «با موقعیتی که داشت، باید بهترین خانه و ماشین و امکانات را داشته باشد.» تا آن روز نمی دانستم. درباره محیط کار و سمتش چیزی نگفته بود. شهید اسماعیل معینیان
🔸موضوعات و مکان های مناسب برای این کتاب
#جوانان
#بزرگسالان
#هیئت
#نمایشگاه_عمومی
#خانواده
#دانشگاه
#سبک_زندگی
#شهدا
گروه جهادگران گمنام
@hedayatefatemiy