eitaa logo
کانال اشعار هدیه ارجمند
249 دنبال‌کننده
110 عکس
24 ویدیو
1 فایل
اشعار هدیه ارجمند فعال اجتماعی و فرهنگی مادرِ ۳ فرزند🌹 کارشناس ارشد نهج البلاغه نویسنده✍ @Hediye_arjmand شروع حرکت تو که ضرورت حرکت از آن مایه می گیرد از لحظه ای است که می فهمی از همه ی چیزهایی که با آن ها مأنوس هستی بزرگتری(عین.صاد)
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از " ققنوس". مرضیه موفق
نفسی تازه نکردیم، غمی نو برخاست https://eitaa.com/Ghoghnooooooos
🖤کم شد زِ جمعِ خسته دلان، یار دیگری🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از سعیده کرمانی
هر واژه‌ای در سینه‌ی انجیل می‌سوخت تورات در دست بنی قابیل می‌سوخت تصویب شد با رای شیطان حق و ناحق آه بشر در سینه‌ی هابیل می‌سوخت آه از یهودا ، آه از چشمان یعقوب از غصه‌ی یوسف دل راحیل می‌سوخت از سامری سرشار شد ارض مقدس موسی به یاد ماجرای نیل می‌سوخت آه از زمانی که قبیله هاجرانه از داغ ابراهیم و اسماعیل می‌سوخت مشت تفنگ نقره در خشمی مقدس با یاد مردان شهید ایل می‌سوخت ای کاش ما با چشم‌های خود ببینیم وقتی خبر می‌آید «اسراییل می‌سوخت» 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
🌹قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللهُ بِأَيْدِيكُمْ، وَيُخْزِهِمْ وَيَنْصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ، وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُؤْمِنِينَ. (توبه ١۴) با آنان بجنگيد تا خداوند آنان را به دست‌هاى شما عذاب كند و خوارشان سازد و شما را بر آنان پيروز كند و دلهاى (پردرد) مؤمنان را تشفّى و مَرهَم نهد
🌄 وقتی دیر می‌شود... ✍🏻 عین‌صاد ❞بعد از عاشورا چهارهزار خون از توابين بر روى زمين ريخت، ولى اين خون‌ها چه كرد؟...اين مهم است كه عمل را با زمان و مكان خودش بسنجيم و شتاب كنيم. 📚 | ص ۷۹ #️⃣ 🛒 خرید کتاب 👇🏻 انسان در دو فصل ▪️ | عضو شوید 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2964258817C4593522bca
هدایت شده از 
از نور، نخی به جامهٔ صبح نبود در مسجد شب، اقامهٔ صبح نبود خواندیم و دریغا خبری از خورشید در این همه روزنامهٔ صبح، نبود 📕 دربارهٔ تو
پیچیده صدای گریه ها از شادی همراه تمام خنده ها فریادی آوای ثمین و شیطنت های ثنا من عاشق این دو بیتی مردادی
هدایت شده از 
پیش از این در فکر زاد آخرت بودند خلق هیچ‌کس اندیشهٔ آب و غم نانی نداشت
هدایت شده از پیشانی‌نوشت
بداهه‌ای تقدیم به فاطمه‌ی رقیه سلام‌الله علیها: چگونه شرح باید داد وصف الحالِ آن پا را که داغ آبله سوزاند قلب سنگ خارا را اسارت واژهٔ خردی‌ست وقتی پیش این دنیا گرفته دست های تو به بازی خاک صحرا را مگر خورشید را بر روی نی دیدی که بعد ازآن نمی‌خواهد ببیند چشمهایت صبح فردا را؟ نسیم از سوی طشت لاله‌گون آمد به‌سوی تو؟ که همچون گل گشودی باز آغوش تمنا را؟ همیشه جای تو بوده‌ در آغوش حسین اما گرفتی در بغل آخر سر خونین بابا‌ را درون خانه‌ی خود از خرابه روضه‌ می‌خوانیم که یادت می‌‌کند آباد این ویرانه‌ی مارا https://eitaa.com/joinchat/959971746Cec7af54c26
تَنِ زنده والا به ورزندگی است که ورزندگی مایهٔ زندگی است به ورزش گرای و سرافراز باش که فرجام سستی سرافکندگی است
شهادت، *انتخاب* حسین است، نه *هدف*
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کآنجا سرها بریده بینی، بی‌جرم و بی‌جنایت...
شنیده بود که این‌بار باز دعوت نیست کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست بیا به داد دل تنگ ما برس ای عشق! اگر که حوصله داری، اگر که زحمت نیست غمی است در دل جامانده ‌های کرب و بلا که هرچه هست یقین دارم از حسادت نیست میان ما که نرفتیم و رفته ها ، شاید تفاوتی ست در آغاز و در نهایت نیست همیشه آن که نرفته است بی قرار تر است همیشه آن که نرفته است ، کم سعادت نیست و آن کسی که در این راه اهل دل باشد مدام اهل گله کردن و شکایت نیست خودش نرفت و دلش را پیاده راهی کرد نباید اینهمه دل دل کند که فرصت نیست
Shahram Nazeri _ Yar Mara Gar Mara.mp3
13.75M
یار مرا، غار مرا، عشق جگرخوار مرا یار تویی، غار تویی، خواجه نگه‌ دار مرا نوح تویی، روح تویی، فاتح و مفتوح تویی سینۀ مشروح تویی، بر در اسرار مرا نور تویی، سُور تویی، دولت منصور تویی مرغ ِکُه طور تویی، خسته به منقار مرا قطره تویی، بحر تویی، لطف تویی، قهر تویی قند تویی، زهر تویی، بیش میازار مرا حُجره خورشید تویی، خانۀ ناهید تویی روضۀ امّید تویی، راه ده ای یار مرا روز تویی، روزه تویی، حاصل دریُوزه تویی آب تویی، کوزه تویی، آب ده این بار مرا دانه تویی، دام تویی، باده تویی، جام تویی پُخته تویی، خام تویی، خام بِمَگذار مرا این تَن اگر کم تَنَدی، راهِ دلم کم زَنَدی راه شدی تا نَبُدی این همه گفتار مرا. ✍️ حضرت مولانا 🎙شهرام ناظری 🎼 جلال ذوالفنون 🇮🇷🌺 https://eitaa.com/ooriya
تو از اول سلام ات پاسخ بدرود با خود داشت اگرچه سحر صوتت جذبه «داوود» با خود داشت بهشتت سبزتر از وعده ی شداد بود اما برایم برگ برگش دوزخ «نمرود» با خود داشت ببخشایم اگر بستم دگر پلک تماشا را که رقص شعله ات در پیچ و تابش دود با خود داشت سیاوش وار بیرون آمدم از امتحان گر چه دل سودابه سانت هرچه آتش بود با خود داشت مرا با برکه ام بگذار دریا ارمغان تـو بگو جوی حقیری آرزوی رود با خود داشت
نورست و شُکوهِ دُرُ گوهر در شهر از هر طرفی بارشِ کوثر در شهر تا خادم افتخاری ات پر بزند موکب زده صد فوج کبوتر در شهر https://eitaa.com/hediyearjmand
شهریست که نور و دُرو گوهر دارد انا اعطیناک الکوثر دارد با پای پیاده پر زند تا خود صحن زائر که نه صد فوج کبوتر دارد هی بست نشست تا که باران بشود چون اشک به روی گونه، غلطان بشود چک چک چک چک چک چک آمد درصحن ابری که دلش لک زده مهمان‌ بشود https://eitaa.com/hediyearjmand